مرزهای ملی و طبقه کارگر 

مرزهای ملی و طبقه کارگر 

نمی خواهم از موانع هفت خوانی سر راه طبقه کارگر کشورهای فقیر در ورود به کشورهای ثروتمند برای کسب حق کار بنویسم؛ و یا از امکان ضعیف جهانگردی افراد متعلق به طبقه کارگر؛ و یا بی دولت و بی کشوری میلیونها نفر از این طبقه. آنچه بنظرم اکنون حائذ اهمیت و تاکید مجدد است، ممانعت سیاسی از همبستگی طبقاتی، مردمان این طبقه از یکدیگر، در کشورهای مختلف است. تمام کشورهای جهان دارای مرزهایی معین برای تعیین محدوده حاکمیت سیاسی هستند؛ اما این محدوده سیاسی که بنام مرز شناخته می شود، همواره توسط دولتهایی که قرار است حافظ حدود این مرزها باشند، زیر پا گذاشته شده و شکسته شده اند؛ اما نوبت طبقه کارگر که می رسد با اتهام خیانت به وطن و میهن و بخطر انداختن منافع و امنیت ملی، با مجازات مرگ روبرو می شویم. اگر دولت تک حزبی طبقه حاکمه سیستم سرمایه داری تحت کنترل دولت چین، بخواهد نه فقط در «دریای چین» و آسیا، بلکه در آفریقا و امریکای لاتین هم نفوذ کند، چپاول کند، دخالت کند؛ می تواند! اگر دولت الگارشی پوتین و طبقه کوچک حاکم بر روسیه، بخواهد در اکرایین و سوریه و لیبی و ایران و آسیای میانه هر نوع دخالتی بکند، مرزی نمی شناسد. اگر دولت امریکا و همه ی اعضای ناتو، بخواهند در هر گوشه دنیا، هر غلطی بکنند، جلوداری نیست. اگر دولت پان ترکیست اخوانی تروریست ترکیه، بخواهد در سوریه و عراق و قره باغ و لبنان و قبرس و یونان و مصر و لیبی و بالکان تاخت تازی نماید، می تواند. اگر دولت فاشیست جمهوری اسلامی، بخواهد در ده کشور دخالت مستقیم و تروریستی داشته باشد، مرز و حاکمیت ملی مانعش نیست. چرا چنین است؟ چون درست است که «اصل حاکمیت ملی» اساس دولت-ملت و از قوانین سازمان ملل و روابط بین الملل است؛ اما هنوز در جنگل سرمایه داری، زور و قدرت، حرف اول را می زند و قوانین مرزی فقط برای کنترل پایینی هاست. کما اینکه وقتی نوبت به زیر پا گذاشتن مرزها توسط طبقه کارگر و آلترناتیو سوسیالیستی می رسد، زوزه شغالان مدافع سرمایه داری بلند می شود که بشین سر جات؛ کدام طبقه کارگر؟ یکی سوسیالیسم را اتوپیا می نامد؛ یکی شکست کمونیسم را گوشزد می کند؛ یکی از نبود طبقه کارگر در فلان جغرافیای سیاسی می گوید؛ دیگری از قومیت و ملیت -انگار فلسطین نوعی خاص از بشریت است، که طبقه کارگر قادر به رشد در آن نیست. عده ای از اولویت تعیین سرنوشت؛ گروهی از فدرالیسم؛ جمعی از سندیکا و اتحادیه می گویند. کارگر باید برای دستمزدش التماس کند و نه ادعای اداره شورایی؛ این اتوپیاهای بلشویکی با استالین مرده است. یعنی چه همسرنوشتی کارگر ترک و عرب و کرد و فارس؛ خسته نشدید از این خواب و خیالات؟ مگر ندیدید لنین چه بر سر ملتهای ضعیف آورد؟ شما منکر کثیرالملله بودن ایران و افغانستانید؛ شوونیستهای فارس؟ کدام همسرنوشتی؟ با این حرفها دارید برای فارسها نوکری می کنید. شماها با سوسیالیسم و شورا گفتن فقط ساده لوحی خود را ثابت می کنید؛ اگرنه هر ملتی بدنبال منافع ملی و آزادی سرزمین خود است. انسان بی وطن، تا ابد نوکر بیگانه است. طبقه کارگر ترک؟ اونا کفش اردوغان را می بوسند تا کشورشان را به یک ملت قدرتمند در منطقه تبدیل کند؛ تو داری از اتحادشان با مردم کرد زبان می گویی؟ چرا نمی گویی ملت کرد؟ شهامت نداری یا پول می گیری؟ آخه … طبقه کارگر اسراییل و فلسطین به خون هم تشنه اند؛ و تو از کشور واحد و دولت واحد شورایی می گویی؟ طبقه کارگر غرب، آبجو و دانس آخرهفته اش را با سرنوشت کل طبقه کارگر مصر عوض نمی کند؛ اگر السیسی نبود تا حالا محمد مرسی همه کارگران مصر را در نماز جمعه بصف کرده بود. یعنی تو می گویی کارگر ایرانی که نمیتونه دستمزدش را از خامنه ای بگیره، بیاد من کورد رو آزاد کنه؟ چرا نمیرید کارگران افغانستان را آزاد کنید؟ آقا جان چون خیلی ساده ای اینو بهت میگم؛ کمونیسم مرده است و تو خبرش را هنوز نشنیده ای؛ شایدم نفهمیده ای. طبقه حرف مفته. جمهوری اسلامی هم حکومت شوراییه! اینها هجمه اینترنتی مدافعین ملی مرزها هستند؛ هر جا و هرگاه دستشان به کمونیستها رسیده، در جا خونش ریخته شده است؛ و در این مورد تمام ناسیونالیستهای تمام کشورهای جهان کارنامه ای مشترک دارند.

طبقه کارگر نه فقط حق دخالت در مورد سایر ملت ها ندارد؛ بلکه اگر شانس داشته باشه و در کشور دموکراتیکی مانند ترکیه باشه، آنگاه حق سندیکا و اتحادیه داره. طبقه کارگر صنفیه که باید برای دستمزدش تلاش کنه. طبقه کارگر یا فارسه یا ترکه یا کرده یا عرب و لر و بلوچ و گیلک؛ و البته سنی و شیعه و مسیحی و یهودی و ارمنی. طبقه کارگر گویا محصول ذهنی مارکس بی کار بوده. اگرهم وضع طبقه کارگر بد بود، در دوره مارکس بوده؛ نه امروز. الآن کارگرا هم خونه دارن، هم ماشین، هم تعطیلات آخر هفته؛ دیگه قراره چی داشته باشند؟ درست می گویند! طبقه کارگر غیر سیاسی و غیر متشکل؛ البته باید تحقیر شود. طبقه کارگری که متحزبینش، هنوز بدنبال حقوق خلقها باشند؛ و همراه با خامنه ای و حزب الله و حماس در جنگ با امپریالیسم و صهیونیسم باشند، باید هم سر از نماز جمعه درآورد.    

اخطار پشت اخطار که، کارگر باید فرد باشد و نه جمع؛ طبقه ایده لنین و استالین است و منجر به دیکتاتوری می شود. کارگرا نباید در سیاست دخالت کنند؛ سیاست که پارک ملی نیست، همه در آن بچرخند. تشکل کارگرا اتحادیه است و این در دموکراسی تضمین شده؛ منتها باید فعالیت صنفی بکنند و نه کار چریکی. کارگرا بخشی از مردم هستند؛ و حق حکومت بر ملت را ندارند. دولت ملی حکومت تمام ملت است، و حقوق کارگران را هم می دهد. دخالت کارگران یک کشور در امور داخلی کشور دیگر نه فقط از طرف هر دولتی ممنوع است؛ بلکه از طرف قوانین بین المللی هم ممنوع است؛ نه فقط ضد منافع ملی مقدس است، همچنین علیه امنیت ملی است. 

تذکر می گیریم که، سرنوشت هیچ ملتی به ملتهای دیگر مربوط نیست؛ هر ملتی اختیار سرنوشت خودش را دارد. «کارگران جهان متحد شوید» صد سال پیش شکست خورده؛ خبرش تازه به چپولهای ایرانی میرسه! منافع ملی کشورها در تضاد باهم است؛ شما از منافع مشترک کارگرا می گویید؟ اگر رقابت اقتصادی نباشه، کارگر حاضره کار کنه؟ بابا این کمونیستها از اسلامیها هم مذهبی ترند بخدا. کدام استثمار؟ خوب همه که نمی تونند صاحب کارخانه باشند؟ نمی خای کارگر باشی، درس بخون کارمند بشو! هرکس به اندازه عرضه اش پیشرفت میکنه دیگه! یعنی کشور ارتش و جنگ افزار نداشته باشه؟ خوب دو روزه خاکشو قالب می زنند! مملکت ارتش میخاد؛ نیروی دریایی و هوایی میخاد؛ شما می خواهید کشور را برگردانید به هزار سال پیش! چقدر این کمونیستها با مذهبیها وجه مشترک دارند! سال ۵۷ هم با طبقه کارگر جهانی علیه امپریالیسم متحد شدید برهبری خمینی! واقعا خجالت هم نمی کشند؛ وطن فروشهای بی شرف! اگر سرمایه داری نبود؛ الآن تو میدونستی کامپیوتر چیه، سلفون چیه، و ایمیل کدامه؟ داری از دستآوردی سرمایه داری استفاده می بری؛ و از آنها علیه ما سواستفاده می کنی! چرا نمی ری چین و کره شمالی و کوبا زندگی کنی اگه خیلی مشتاق جهان وطنی طبقه کارگر هستی؟ 

چنان محدود و مجبور کرده اند طبقه کارگر را؛ با تزریق تعصبات مصنوعی دینی و قومی در هر کشوری که نتواند متصور شود برده ای است که هم زنجیرهایش فقط آنور دیوارهای مرزی هستند. او باید فکر کند؛ مرا چه به بیگانگان و دشمنان سرزمینم. این تصور مالیخولیایی ناسیونالیستی که بیگانگان منتظر تصاحب سرزمین پدری و تجاوز به نوامیسمان هستند؛ طبقه کارگر را در حصارهای زندانهای ملی محدود کرده است. و در این زندانها جز کار برده وار نصیبی ندارد و منزلتی هم برایش نیست. همبستگی طبقاتی با طبقه کارگر کشور همسایه خیانت به مام میهن و منافع ملی و مصداق بارز به خطر انداختن امنیت ملی تلقی شده و مجازات مرگ دارد. اما حکومت فاشیسم اسلامی ۴۴ سال است یک جامعه را در فقر و فلاکت گروگان گرفته تا ده ها گروه و سازمان مسلح اسلامی تروریست را در ۷/۸ کشور خاورمیانه تغذیه کند و به جنایت و وحشی گری و ترور بپردازند. در حالی دسترنج طبقه کارگر ایران را از سفره هایشان جمع و در راه «صدور تروریسم اسلامی» هزینه می کند که طبقه کارگر ایران هیچ ربطی به طبقه کارگر لبنان و یمن و فلسطین ندارد. جمهوری اسلامی میلیون میلیون دلار هزینه می کند تا از قبر دختر فلان امام در سوریه حفاظت بکند؛ اما اتحاد کارگر ایران و سوریه توهم است. ده ها سازمان اسلامی اختراع شده اند تا اسراییل را بدریا بریزند، اما زندگی مشترک مردم فلسطین و اسراییل اتوپیاست! اردوغان و ارتشش صدها بار مناطق کردنشین عراق و سوریه را بمباران کرده است؛ اما کردستان طبقه کارگر ندارد، تا بخاد با کسی متحد شود! «کردها بجز کوهستان هیچ دوستی ندارند.»؛ ما دیگر فریب حرفهای قشنگ دشمنانمان را نمی خوریم. آری این است دیالوگ مدافعین نظم موجود، علیه یک کمونیست. طبقه کارگر بدون آگاهی طبقاتی، بدون تشکل سیاسی، بدون دخالت در سیاست محلی و کشوری و منطقه ای و جهانی، بدون ادعای قدرت دولتی و اداره شورایی جامعه، نه فقط بی اختیار و فقیر می ماند؛ بلکه تا حد یک برده هزار سال پیش عقب رانده خواهد شد.

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۷۳

اقبال نظرگاهی

۶ نوامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate