عروج تروریسم جهانی و ضرورت مقابله اجتماعی

در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ سازمان جنایتکار حماس، ابزار هار جنبش اسلام-سیاسی، در یک شبیه خون محمدی ۱۴۰۰ شهروند اسراییل را کشتار کرد و ۲۴۰ نفر را به غنیمت ربود. بدنبال آن دولت راست افراطی اسراییل، به غزه حمله برد و دست به کشتار مردم زد، که بلکه حماس را تنبیه بکند. تروریسم در هر شکل و شیوه ای، از سوی هر فرد و سازمان و دولتی، برای هر خاطر و منظور و هدفی، محکوم است. تروریسم جنایت علیه بشریت است، که میشود با نیروهای همان جامعه افسار زده شود؛ اما با افقی انسانی و جهانگرا. چنین افقی را فقط کمونیستها دارند؛ آلترناتیو دولت شورایی غیر مذهبی و غیر قومی، اکنون به ضرورتی حیاتی تبدیل شده است.

تروریسم اسلامی خطری جهانی است؛ مبارزه با تروریسم-اسلامی وظیفه هر شهروند، هر نهاد و سازمان و حزب و دولت، و وظیفه ای مبرم و حیاتی است. تروریسم اسلامی در اساس محصول بن بست سیستم سرمایه داری در رشد و سودآوری، و در ایجاد افق های تازه سیاسی-اجتماعی در جهان است. بعلاوه تروریسم اسلامی ابزار سهم خواهی سیاسی اسلامگرایان، از نظام جهانی تحت رهبری نئولیبرالیسم است. جنبش اسلام سیاسی نه فقط حامی نظام سرمایه داری؛ بلکه حامی نوع فاشیستی آن، یعنی نوع بی قانون و بی منطق و برده وار آن است. در عین حال این جنبش ضد غرب، به معنی ضد مدنیت غربی است؛ یعنی نه حقوق بشر را قبول دارد، نه آزادی بیان را، نه حقوق زن و کودک و طبیعت و حیوانات را، نه حقوق کارگر و تشکل و مبارزه صنفی را، و نه نظام آموزشی علمی را. جمهوری اسلامی در ایران، نمونه بارز یک حکومت از این جنبش است، با اقتصاد برده دار و بی قانون، با حاکمیت هرچه لمپنیسم و پلشتی تاریخی و اجتماعی که ممکن است. این جنبش وحشی اسلام-سیاسی روز بروز در حال جنایت است؛ این جنایات ماهیتی، تعطیل ناپذیر، مدنی و جهانی است. لذا ضروریست تا خطر این جنبش، با همه جوانبش و ازجمله ابزار تروریستی آن، برای ما و بشریت روشن باشد، پس علیه آن مهیا شویم.

مردم یهودی تاریخا و اکنون، یکی از قربانیان این توحش سازمانیافته بوده اند و اکنون با آخرین حرکت تروریستی آن درگیرند. اینکه دولت اکنون اسراییل دست راستی است و پاسخ ترور را با ترور می دهد محکوم است، مورد تایید ما نیست، و اصل مساله یعنی خطر تروریسم و جنبش اسلام سیاسی را برای بشریت کمرنگ نمی کند. مردمان خاورمیانه همگی ازجمله خود عرب زبانها، قربانیان این تروریسم بوده و هستند. شاید سه نمونه زنده آن، جنوساید مردم کردزبان، مردم ارمنی تبار، و مردم دالفور باشند. از انفال ۲۰۰ هزار شهروند در شمال عراق توسط صدام، تا قتل عام ایزدیان توسط داعش؛ از پاکسازی قومی مردم دالفور توسط عمرالبشیر در سودان، تا کشتار و قتل عام و جنوساید ۳سه میلیون ارمنی نمونه های این وحشی گری اسلامی بوده اند.      

جریانات و سازمانهای تروریسم اسلامی: از القائده و طالبان در افغانستان تا سپاه پاسداران و ده ها شاخه آن در ایران؛ تا حماس و حزب الله؛ تا جهاد اسلامی و جیش المهدی و حشد الشعبی؛ تعداد این جریانات تروریسم سازمانیافته اسلامی، اگر از صد تا بیشتر نباشند کمتر نیستند. اگر به نوع برخورد حکومت ایران به زندانیان سیاسی، به مقاومت سیاسی-اجتماعی علیه حکومت اسلامی در کردستان و ترکمن صحرا، به دانشگاه ها و نویسندگان و کلا نهاد علم و فرهنگ، به فعالین سیاسی در خارج از ایران، و نهایتا به اعتراض اجتماعی و مقاومت مدنی مردم ایران به حکومت اسلامی نگاه بکنیم، متوجه تروریسم اسلامی می شویم. حکومت اسلامی حتا از قبل از بدست گرفتن دولت با ترو و فاجعه آتش زدن سینما رکس آبادان شروع کرد، و تاکنون ۱۲۰ هزار مردم ایران را کشتار کرده است. ترور فاعلین سیاسی در خارج نه صدها که به هزاران نفر می رسد. ما با اسم افراد معروفی مانند غلام کشاورز و شاپور بختیار، قاسملو و شرفکندی، فریدون فرخزاد و روح الله زم آشنا هستیم؛ اما هزاران نفر در اقلیم کردستان از فعالین سیاسی ترور شدند، که فقط ذکر اسامی آنها خود کتابی است. جمهوری اسلامی همچنین دست به ترورهای دیگری همچون حمله به سفارتخانه های اسراییل در کشورهای مختلف، و حمله به تجمعات سیاسی احزاب سیاسی مانند مجاهدین زده است. تمام ده ها سازمان وابسته به حکومت ایران در کشورهای خاورمیانه همگی تروریست هستند؛ اعمال متعدد تروریستی آنها بارها ثابت شده است و کماکان در فعالیتند.   

تروریسم اسلامی محصول نگاه جنبش اسلام سیاسی به جهان و بشریت است. چنین بنظر می رسد که پول و درآمد باد آورده نفت و گاز و منابع غنی دیگر در خاورمیانه، جنبش اسلام-سیاسی را مسلح به حرکتی جهانی کرده باشد. این درآمد اگرچه لازم است، اما جهانی شدن تروریسم اسلامی بخاطر این امکانات خدادادی نیست. تروریسم-اسلامی کمترین اهمیتی به جان مردم و به زندگی و امنیت مردم نمی دهد؛ حتا وقتی این مردم مسلمان باشند. فی المثل، کشتار مردم غزه توسط دولت اسراییل نه فقط برای حماس جای ناراحتی نیست؛ بلکه حتا استقبال هم می کنند، تا با خون مردم بتوانند خود را به هدف برسانند. تروریسم-اسلامی بخشی از جنبش اسلام-سیاسی است که بعنوان فاشیسم زنده در سطح جهان فعال است و از جمله ترورهایش قتل عام کارتونیستهای مجله فکاهی شارلی عبدو بود. چنین جنبشی نه فقط امنیت زندگی مردم را بخطر انداخته است؛ بلکه به تهدید کننده آزادی اندیشه و بیان هم تبدیل شده است. جهان متمدن نمی تواند عبیه این جبش جهانی فاشیستی سکوت بکند و کار نکند.

جنبش زنان: نصف مردم جهان زنند؛ اما سهم بس کمتری از حیات اجتماعی بشر را دریافت کرده اند. جنبش زن روزگاری در غرب غوغا کرد، و پیروزیهای شگرفی بدست آورد؛ در شرق کماکان زیر حکم حاکمین جبار، سنتها و ادیان است. امروز جنبش زن در غرب منفعل، فمنیست، خام، خارج از روندهای جهانی، و جنسیت زده، پریشان است؛ دیگر امیدی به آن نیست. مرکز ثقل جنبش زن جهان امروز، در خاورمیانه است، در ایران و افغانستان، در عراق و ترکیه، در سوریه و مصر و سودان، با رهبری زنان ایران. یک دهه قبل با انقلابات عربی و ورود این انقلاب به سوریه و کردستان؛ رهبری جنبش زنان در دست دختران کردستان بود، اما با شکست انقلابات بهار عربی و شروع انقلاب در جامعه ایران با شعارش زن-زندگی-آزادی، رفت ایران. زنان در کردستان و ایران و افغانستان، اکنون پرچمدار حقوق زن و حق زندگی کودکان و امنیت اجتماعی، علیه تروریسم و جنبش اسلام-سیاسی هستند. جنبش زنان جنبش آلترناتیو جنبش اسلام-سیاسی بوده و بیش از تمام دیگر آحاد جامعه، حتا خود بدنه اصلی طبقه کارگر، جنبش اسلام-سیاسی را به چالش کشیده و پی گیرترین بخش جامعه است، که تا پایان در این مبارزه خواهد ماند. همین امروز اگر زنان غزه و اسراییل بخواهند، می تواند با پرچم «تروریستها خفه شوید»، می تواند نقش بزرگی چه در آتش بس و چه در حل مساله فلسطین، بازی کنند.    

چپ ایرانی و جهانی و معضل تروریسم: همراهی چپ با جنبش اسلامی، یکی از صفحات شرم آور تاریخ بشر است. این چپ که از زاویه ناسیونالیستی، دل پر خونی از امپریالیسم دارد؛ ضدیت جنبش اسلام-سیاسی با امپریالیسم را دیده و از آن حمایت کرده و می کند. اولا، چپ ها متوجه نیستند که جنبش اسلام-سیاسی نه ضد غرب، به معنی دولتهای غربی، بلکه ضد غرب، به معانی مدنیت غربی است. این متوجه نبودن معرفتی نیست؛ سیاسی است، این چپ مرتجع و عقب گرا و تاریخ زده و محلی گراست؛ و لذا از مدنیت غربی بی زارست. بعلاوه ضدیت این چپ با صهیونیسم، «ابزار امپریالیسم برای آشوب در خاورمیانه و غارت ثروتهای مردم»، آنها را حامی و حتا بعضا کنار جنبش اسلام-سیاسی قرار داده است. موضع چپ در قبال دور تازه جنگ تروریستها، بار دیگر ثابت کرد که هیچ امیدی به آنها نمانده است. رهبر پیامبر گونه لمپن کره شمالی که مردمش نه نان دارند و نه حق جیک زدن، مدعی کمک به حماس شده است. قبلا هم شاهد دوستی دولت ونزوئلا با جمهوری اسلامی بودیم؛ در چنین احوالی چپ مفلوک ایرانی در همصدایی با خامنه ای از حمایت امریکا و انگلیس از اسراییل می گویند. دولت اسراییل، تمام جنایاتش محدود به یک جغرافیای کوچک است؛ حال آنکه تروریسم اسلامی، نه تنها جهانی است، بلکه نامحدود است. تروریسم دولت اسراییل علیه یگ گروه معین است؛ اما تروریسم اسلامی، علیه همه و هر چیزی که بویی از مدنیت و حقوقی انسان در آن باشد، است. این چپ یک جانبه نگر و سطحی نگر، همیشه و همواره از ناتمام بودن جنگها به نتیجه سود سرمایه داران اسلحه ساز و تاجر می افتد؛ اما حتا یک بار به تحمیل عقب گردهای اجتماعی-سیاسی به جامعه و انسانیت توسط جنبش فاشیستی اسلام-سیاسی نپرداخته است. حتا یک بار به هزینه شدن دستمزد کارگران و کل جامعه توسط دولتها و جریانات فاشیسم اسلامی نمی کند. اینها از نفهمی نیست؛ از همراهی این چپ با جنبش اسلام-سیاسی در جنگ با غرب و اسراییل است. این چپ گاها به همان اندازه مذهبیون تروریست حماس و حزب الله ضد یهود است و اسم آنرا «علیه اشغالگری صهیونیستهای امپریالیست» نهاده است.     

راه حل کمونیستی: کمونیستها همیشه و همه جا مدافع جان و امنیت مردم؛ و مدافع جامعه و مدنیت هستند. کمونیستها نه فقط تروریسم کور را؛ بلکه همه نوع تروریسم  و تروریست را همه جا و به هر نوعی محکوم می کنند. کمونیستها اجازه نمی دهند تاریخ/گذشته موضع امروز آنها را تعیین و راه حل آنها را ترسیم بکند. کمونیستها بدنبال و جانب هیچ گروه و حزب و دولت و جریانی را نمی گیرند؛ کمونیستها با مردم می مانند و منافع جمعی و انسانی همه مردم را نمایندگی می کنند. راه حل کمونیستها، سوسیالیسم است؛ جامعه ای عاری از تقسیمات گوناگون تاریخی، و ابقا شده ی نیروهای مرتجع و نظام سرمایه داری. نه دین و مذهب، نه ملیت و نژاد، نه وطن و سرزمین مقدس، برای کمونیستها محلی از اعراب ندارند. رفاه و خوشبختی همه آحاد مردم، امنیت و آسایش اجتماعی، و زندگی شاد برای همه شهروندان هدف کمونیستهاست. این اهداف، تمام کاسه و کوزه نیروهای خاک و خدا پرست را بهم می ریزد؛ به همین دلیل کمونیستها همیشه نه فقط مورد نفرت بلکه ترور نیروهای مذهبی و ملی بوده اند. کمونیستها برای مقابله با تروریسم از همه انواع آن، و برای افسار زدن به جنبش اسلام سیاسی، نه فقط تصویر بزرگ و جهانی خود را دارد و بشریت را به پیمودن این کویر وحشت راهنماست؛ بلکه در کنار دفاع از حق حیات، و بهره مندی تک تک شهروندان از یک زندگی انسانی ایستاده است. کمونیستها با ایجاد شوراها، مردم را متشکل و آنها را به اداره و کنترل جامعه خود، و حاکم بر سرنوشت خود کرده؛ تلاش می کنند بکمک اراده جمعی و همگانی خود مردم، و با یک افق جهانی سرنوشت جوامع را از دست تروریستها و جنایتکاران خارج سازند. راه حل مساله فلسطین در دست کمونیست هاست، و از مسیر سرنگونی حکومت اسلامی در ایران می گذرد. فقط کمونیستها می توانند با مراجعه به تشکلات خود مردم، و با تکیه به حقوق انسانی همه آحاد جامعه، به این فجایع تکراری پایان دهند. فقط کمونیستهای انسان گرا می توانند، جلو تاخت و تاز فاشیسم اسلامی توقف گذاشته، و دنیا را از این جنبش تروریستی نجات دهند.  

اقبال نظرگاهی                ۵ نوامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate