پیرامون جنگ حماس و اسراییل و ریشه های خشونت در این منطقه

نگارنده قبل از هر چیز لازم می داند تاکید کند که نه قصد توجیه عملیات حماس را دارد و نه علاقه ای به این جنبش که یک جنبش بنیادگرای مذهبی می باشد. جنبش حماس همچون جهاد اسلامی، حشدالشعبی و حزب الله لبنان را به مثابه بازوهای رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه ارزیابی می کند و آنها را نیروهای نیابتی رژیم در خاورمیانه می شناسد. و نیز لازم می دانم بر این امر تاکید کنم که؛ کشتار مردم عادی و شهروندان هر جایی و هر کشوری، جنایت جنگی است. از سوی هر نیرویی و هر دولتی و با هر بهانه ای.

اما آنچه که این روزها و هفته ها بر مردم غزه می گذارد، نام آن را نه مجازات و انتقام از حماس، که مجازات تمامی ساکنان غزه و انتقام از تمامی فلسطینیان ساکن غزه می توان نام نهاد. مجازاتی که علاوه بر پیران، زنان و کودکان، جانوران بی گناه و بی دفاع غزه را نیز در بر می گیرد. در یکی از این صحنه های تلخ و دردآور، فیلم کوتاهی از یک گربه مجروح که ناله می کرد و در فضایی که مردم نمی دانستند با کودکان مجروح چه کنند، این حیوان بی دفاع و بی زبان به حال خود رها شده بود و می نالید. و این حیوان نماد مظلومیت جانداران یک منطقه در کره زمین، و نیز شاهدی بر سبعیت و خشونت هفتاد ساله صهیونیسم و وحوشی چون بنیامین نتانیاهو و پیشینیانش بر ملتی است که قوم و خویش یهودیان هستند.

*  *  *

در تازه‌ترین آمارها وزارت بهداشت فلسطین چهارشنبه دهم آبان تعداد قربانیان جنگ در غزه را ۸۸۰۵ کشته از جمله آنها ۳۶۴۸ کودک و ۲۲۹۰ زن، و بیش از ۲۲ هزار مجروح اعلام کرد.

“مجازات غزه” دوباره از سر گرفته شده است. عملیات کماندویی و چریکی نیروهای وابسته به حماس، به داخل اسراییل و کشته شدن تعداد قابل توجهی از اسراییلی ها، زمینه تهاجم همه جانبه دولت اسراییل به نوار غزه را فراهم آورده است. این حمله بنا به گفته سران دولت اسراییل برای نابودی حماس شکل گرفته است. اما آنچه که دیده می شود و تمام خبرگزاری های جهان آن را منتشر و پخش می کنند، بمباران بی رحمانه و تمام عیار جمعیت ساکن غزه می باشد. البته دولت “بشردوست” و “دموکراتیک” اسراییل از ساکنان غزه درخواست کرده است که آنجا را ترک کنند. و البته این خواست “انسانی” دولت اسراییل از حدود دو میلیون نفر انسان است. به آمار دقت کنید: حدود دو میلیون انسان! دو میلیون انسانی که از همه سو در محاصره به سر می برند. و تنها به صحرای سینا در مصر راه زمینی دارند. و تازه مصر هم با ورود ساکنان غزه به آنجا موافقت نکرده است. و به راستی کدام کشور – به ویژه کشورهای منطقه با همه گرفتاری های خود – می توانند، پذیرای دو میلیون انسان آواره باشد؟

به نظر نمی آید که چنین طرحی عملی باشد. اما شاید هم برای حفظ جان، صدها هزار انسان چنین وضعیتی را به جان بخرند. آنتونی گروتش رییس سازمان ملل چنین خواستی از سوی اسراییل را حرکت به سوی فاجعه دانست و از اسراییل خواست که از چنین درخواستی، صرف نظر کند. اما مرغ اسراییل همواره یک پا داشته است و همیشه ساز خود را می نواخته است. چرا که تحقیر یهودیان در اروپا و سپس هولوکاست، به اسراییل این مجوز را داده است که در برابر بی رحمی ها و بی عدالتی های اروپا نسبت به قوم یهود، دست به هر اقدامی بزند. و صد البته هیچگاه این اقدامات علیه اروپا و آلمانی ها نبوده است. چرا که پس از جنگ جهانی دوم و سقوط آلمان هیتلری، وجدان نداشته غرب، ناگهان از خواب برخاست و تبدیل به وکیل مدافع دولت اسراییل شد. و دولت اسراییل نیز پس از تاسیس در سال ۱۹۴۸ همواره یک دشمن داشته است، و آن هم مردمی بوده است که پیش از استقرار آنها در سرزمین فلسطین ساکن آنجا بوده اند. از آن زمان تا کنون اسراییلی ها، دست به هر کار و جنایتی زده اند، تا فلسطینی ها را از این سرزمین بیرون برانند.  

اسراییل بدون توقف به بمباران غزه ادامه می دهد. غزه منطقه ای محدود با جمعیتی متراکم می باشد. این که بر این باور باشیم اسراییلی ها همه نقشه غزه را دارند و مناطق متعلق  به حماس را هدف قرارگرفته اند، به یک شوخی می ماند. پس، دولت اسراییل دارد همه مردم غزه را – زن و کودک و پیر و جوان – مجازات می کند. و این تنها و تنها نشانه بی رحمی و جنایتکاری سازمان یافته این دولت می باشد. سخنان اخیر آنتونیو گروتش در شورای امنیت که؛

“حمله حماس در خلآ اتفاق نیافتاده است و مردم فلسطین برای ۵۶ سال با محاصره‌ایخفه‌کننده مواجه بودند. روند شهرک‌سازی اسرائیل سرزمین‌های فلسطینی را می‌بلعد و آرمان‌های فلسطینیان را نابود می‌کند. حملات بی‌امان و بمباران شدید اسرائیل علیه غزه به‌طور نگران‌کننده‌ای ادامه دارد …”حتی جنگ هم قوانینی دارد. ما باید از همه طرف‌ها بخواهیم که به تعهدات خود تحت قوانین بین‌المللی بشردوستانه پایبند باشند و به آن‌ها احترام بگذارند. باید به طور مداوم در اجرای عملیات نظامی برای نجات غیرنظامیان، احترام به حریم بیمارستان‌ها و محافظت از آن‌ها و تجاوز‌ناپذیر بودن تأسیسات سازمان ملل که امروزه بیش از ۶۰۰۰۰۰ فلسطینی را پناه داده است، مراقبت‌های لازم صورت بگیرد.این معادل «نقض آشکار قوانین بشردوستانه بین‌المللی» و «تنبیه جمعی» فلسطینی‌ها است.”

اما کاربرد چنین جملاتی از یک مرجع قانونی و بین المللی از سوی اسراییلی ها – مثل همیشه با واکنش های شدیدی مواجه شد. و حتا خواهان استعفای او از سمت دبیر کلی شدند!

پیشینه تاریخی

شرایط سیاسی و جغرافیایی منطقه خاورمیانه با اوضاع و احوال فلسطینی ها در هم گره خورده است. و در این امر هیچ تردیدی وجود ندارد که تا زمانی که فلسطینی ها از حقوق ملی، قومی و جغرافیایی خود برخوردار نشوند، منطقه خاورمیانه روی آرامش را به خود نخواهد دید. از سال ۱۹۴۸ که کشور اسراییل تاسیس شد – و حتی سالیانی پیش از آن – که با فروپاشی امپراتوری عثمانی آغاز و تقسیم مناطق وابسته به آن زیر نظر دولت های استعمارگر آن زمان از جمله فرانسه و انگلستان صورت گرفت، درگیری های خشونت آمیز بین اعراب فلسطینی و یهودیان یک واقعیت عینی و تلخ بوده است.

نفرتی که دامن گیر این دو قوم بوده است همه ی مرزهای خشونت را در نوردیده است. شوخی تاریخ اما اینکه سرمنشاء هر دو قوم یکی است و آن تعلق آنها به نژاد سامی می باشد.

با این همه، آنچه مسبب اصلی چنین بحرانی در خاورمیانه به شمار می رود، آوارگی یهودیان از قرن ها پیش، یهودی کشی هیتلر و تاسیس نهضت صهیونیستی به سردمداری تئودور هرتزل می باشد که با حمایت های همه جانبه انگلستان و بعدها آمریکا در جستجوی یافتن “ارض موعود” سرزمین فلسطین را که مدعی تاریخی آن بودند، برای اسکان انتخاب نمودند. در آن زمان صد البته سرزمین فلسطین، خالی از سکنه نبود و فلسطینی های یهودی و عرب را در خود جای داده بود و آنها تا آن زمان بدون درگیری و مشکل حادی در کنار هم زندگی می کردند. آنچه مشخص است این بود که آتش جنگی خانمانسوز به گستردگی پس از تاسیس کشور اسراییل بین آنان رخ نداده بود.

فروپاشی امپراتوری عثمانی و “تقسیم غنایم”!، و ایجاد مرزهای جدید در سال های ۱۹۱۶ و ۱۹۱۹  که ذیل طرح های استعماری سایکس – پیکو و سور صورت پذیرفت، موجب شد که قسمت های غیر ترک امپراتوری عثمانی، از حیفا تا نواحی کرکوک جدا گردد. این طرح ها باعث تاسیس کشورهایی شد که مرزهای جغرافیایی آنها همچنان – شاید با تغییراتی اندک – پا برجاست.

سوریه و لبنان توسط فرانسه، و فلسطین، کرانه باختری رود اردن، بین النهرین و قسمت غیر عربی موصل، تا زمانی طولانی تحت قیمومیت دولت استعماری انگلستان باقی ماندند. در سال ۱۹۱۷ اعلامیه معروف به “بالفور” مبنی بر “برپایی یک قرارگاه ملی برای یهودیان در خاک فلسطین”  انتشار یافت، در صورتی که هیچ اشاره ای به حقوق مدنی و مذهبی جمعیت غیر یهودی یعنی اعراب فلسطینی– مسیحیان و مسلمانان – نشده بود. در همان سال ها، نهضت صهیونیستی مرزهای “ارض موعود” خود را از رود اردن تا فرات ترسیم کرد. اما در دهه چهل میلادی و پس از شکست فاشیست ها و نازیست های اروپایی، و نیز با توجه به آنچه نسل کشی یهودی ها نامیده شد، طرح هایی برای اسکان آنها در خارج از اروپا به بحث و اجرا گذاشته شد؛ در این طرح ها چند سرزمین را به عنوان گزینه هایی برای اسکان یهودیان در نظر گرفتند. گزینه هایی که جدی تر از دیگر گزینه ها بودند کشور آرژانتین، اوگاندا و سرزمین فلسطین بود.

سرزمین فلسطین بیش از هر چیز مورد نظر صهیونیست ها بود چرا که یهودیان در آن منطقه دارای تاریخ و پیشینه بودند. کوه طور و صحرای سینا – که امروز متعلق به مصر است – در اساطیر یهودی، مکان های مقدسی به شمار می روند، چرا که پیامبر و پیشوای دینی آنان – حضرت موسی – در آن وادی به پیامبری رسید و خدا از زبان یک درخت با او سخن گفت.

قطعنامه های سازمان ملل و شورای امنیت

تعداد قطعنامه هایی که علیه تجاوزات اسراییل صادر شده است، و تقریبا بلافاصه از سوی اسراییل به زباله دانی ریخته شده اند، از صدها می گذرد. دولت های اسراییلی نه تنها قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل را بارها نقض کرده اند، بلکه ده ها قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را نیز نادیده گرفته اند. علاوه بر اینها باید قطعنامه هایی که دولت های آمریکا آن را وتو کرده اند، نیز افزود. در تمامی این طرح ها و قطعنامه ها بر حق بازگشت فلسطینیان آواره به سرزمین شان و نیز عقب نشینی اسراییل از مناطق فلسطینی تاکید شده است. لازم به یادآوری است که اعضای مجمع عمومی سازمان ملل هر ساله بر مصوبه مربوط به حق بازگشت فلسطینی ها تاکید کرده اند و بیش از ۱۲۰ بار تا کنون مصوباتی در این رابطه صادر شده است که اسراییل از اجرای آن ها سر باز زده است.

اسراییل همواره نشان داده است که پاسخگوی هیچ مرجع و تشکیلات قانونی و بین المللی نیست و آنچه خود تشخیص می دهد را، زیر نام حفظ موجودیت و دفاع از “مرز” های خود، با قهر آمیز ترین و بی رحمانه ترین عمل نظامی به اجرا می گذارد.

بی اعتنایی به قطعنامه ها – که در واقع بی توجهی نسبت به حق و حقوق فلسطینی ها می باشد – زمینه ساز بازتولید خشونت در فلسطین و اسراییل شده است و در مواردی پای دیگر کشورهای منطقه را نیز به میان کشیده است. مصر، سوریه، اردن، عراق، لبنان و رژیم جمهوری اسلامی – پس از تاسیس – از جمله کشورها و رژیم هایی بوده اند که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به این درگیری ها کشیده شده اند.

طرح های صلح و ناکامی این طرح ها

از سال ۱۹۴۸ و پس از تاسیس کشور اسراییل و درگیری های خونین منطقه ای، هر از چند گاهی، طرح هایی از سوی سیاستمداران غربی، روسای دولت ها، اتحادیه عرب و …ارائه شده است. اما بیشتر این طرح ها از سوی اسراییل و تعداد اندکی هم از سوی فلسطینیان – به خاطر ناعادلانه بودن آنها – رد شده اند. این طرح های صلح و سازش هر کدام بنا به دلایلی، یا از سوی فلسطینی ها و یا از سوی اسراییلی ها پذیرفته نشده است. طرح های ابتکاری متفاوتی که به طور عام یا در حمایت از فلسطینی ها و حقوق حقه آنها بوده است یا بر اساس حفظ منافع دولت اسراییل. بر همین اساس شاهد بوده ایم که این طرح ها هیچگاه مورد توافق دو طرف اصلی دعوا قرار نگرفته اند؛ به جز مواردی استثنایی که آن هم اگر زیر آنها امضا شد، مفاد عملی آنها هرگز به اجرا در نیامد.

طرح های معروف و شناخته شده ای، که برخی از آنها تا مرحله اجرا پیش رفتند، عبارت هستند از:

طرح صلح نروژ (۱۹۵۲)، طرح صلح جاما(۱۹۵۵-۱۹۵۶)، طرح هامرشولد – رییس وقت سازمان ملل (۱۹۵۹)، طرح تونس –بورقیبه (۱۹۶۵)،  طرح راجرز (۱۹۷۰)، طرح کشور متحد عربی – ملک حسین (۱۹۷۲)، کمپ دیوید(۱۹۷۸)، طرح برژنف(۱۹۸۲)، طرح صلح عربی(۱۹۸۲)، طرح ریگان(۱۹۸۲)، طرح خالد الحسن(۱۹۸۲)، طرح کنفدرالی اردن – فلسطینی (۱۹۸۴-۱۹۸۵)، طرح صلح فلسطینی(۱۹۸۸)، طرح صلح مادرید(۱۹۹۱)، طرح اسلو(۱۹۹۵)، توافق نامه شرم الشیخ(۱۹۹۹)، طرح صلح بیل کلینتون(۲۰۰۰) و … همه طرح ها و نقشه هایی بوده اند تا به مشکلات و معضلات اسراییلی ها و فلسطینی ها پایان بخشند. با این که بسیاری از این طرح ها از سوی متحدان غربی و حامیان اسراییل پیشنهاد شدند و منافع اسراییل را هم در آنها در نظر گرفته بودند، با این حال اسراییل از اجرای مفاد آنها خودداری کرده است.

در اینجا پرسشی کلیدی مطرح می شود که پاسخ به این پرسش خودگویای بسیاری از روابط پیدا و پنهان قدرت های امپریالیستی– استعماری با اسراییل می باشد. و آن پرسش این است که؛ چرا اسراییل به رغم سرپیچی از تمامی قطعنامه های صلح و مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و نیز سرکشی ها در برابر قوانین بین المللی، و ارتکاب جنایات جنگی و تجاوز مدام به مناطق فلسطینی، و سرکوب فلسطینیان همواره  از هر نوع مجازاتی مصون مانده است؟ بسیاری از کشورهای جهان، به دلیل نقض قوانین بین المللی و … تجاوز به قلمرو دیگران و … مورد مجازات قرار می گیرند که نمونه هم اکنونی آن مجازات های اقتصادی، سیاسی و حتا ورزشی روسیه به دلیل جنگ در اوکرایین می باشد.

کشتار مردم غزه، موضوعی تکراری!

توحش و جنایتکاری اسراییل در سرزمین های فلسطینی موضوع تازه ای نیست. این روند از دیر یاسین و یافا شروع شد و باصبرا و شتیلاادامه یافت و همچنان تداوم دارد. این بار اول نیست که غزه ویران می شود و مردمش به طور دسته جمعی هدف بمباران های بی رحمانه قرار می گیرند. کافی است به کتاب مجازات غزه(۱)نوشته یکی از بزرگ ترین و معروف ترین روزنامه نگاران اسراییلی مراجعه کنید تا بدانید که دولت اسراییل در هر لحظه و هر فرصت از کوچک ترین بهانه برای نابودی فلسطینی ها بهره می برد. هنگامی که ما، نویسندگان، روزنامه نگاران و تحلیلگران “چپ گرا” جنایات اسراییل را افشا و محکوم می کنیم، موج گسترده ای از نیروهای راست، ضد عرب، پرو اسراییلی فریاد برمی آورند که؛ “اینها یک جانبه و جانبدارانه به موضوع فلسطین و اسراییل می پردازند”! اما آیا آنها از همان جسارت و شهامت برخوردار هستند، و می توانند با همان قاطعیت مساله را توجیه کنند، هنگامی که یک روزنامه نگار شاخص اسراییلی با همان دیدگاه ها در محکومیت اسراییل به میدان می آید و با تکیه ی بر اسناد در محکومیت اسراییل سخن می گوید؟

یورش به اردوگاه جنین در سال ۲۰۰۲ ، کشتار غزه در ۲۰۰۹، تهاجم به اردوگاه جنین در ژانویه ۲۰۲۳، و .. و ده ها مورد دیگر نشان می دهد که اسراییل هر واکنش فلسطینی ها را با شدیدترین شکل ممکن پاسخ داده است و هربار از بار پیش خونین تر. با تکیه کلام تکراری و تهوع آوری زیر عنوان “آنها شروع کردند”! (۲)

بیایید فکر کنیم و بپذیریم که فلسطینی ها – و حماس – این بار نه یک، بلکه چند کودک اسراییلی را کشته اند. اما سئوال مشخص از اسراییلی ها این است که آنها تا کنون چند کودک فلسطینی را به قتل رسانده اند؟ آیا آمارش را دارند؟ کودک کشی اسراییلی ها نه یک کمیت که تبدیل به یک کیفیت و روش شده است.

گیدئون لوی، روزنامه نگار برجسته اسراییلی و یکی از مقاله نویسان شاخص روزنامه مهم اسراییلی “هاآرتز” به شما توضیح می دهد:

“با این حال امسال [۲۰۰۸/۲۰۰۹] سال بدی بود، ۹۲ کودک فلسطینی کشته شدند.(خوشبختانه به رغم شلیک موشک های قسام یک کودک اسراییلی هم توسط فلسطینی ها کشته نشد!) یک پنجم فلسطینی های کشته شده کودک و نوجوان هستند، نامتناسب و تقریبا بی سابقه. این سال یهودی ۵۷۶۷ است. تقریبا یک صد کودک که در سال نو گذشته زنده بودند و بازی می کردند، باقی نماندند تا سال نو دیگری را نیز ببینند… کودکانی که هیچ کار نادرستی نکرده بودند جز اینکه به هنگام بازی از درخت انجیر در حیاط خانه بالا می رفتند، یا در کنار خیابان روی نیمکت نشسته بودند، یا برای امتحان مدرسه آماده می شدند، یا از مدرسه به خانه می رفتند و یا به آرامی در امنیت کاذب خانه هایشان در خواب بودند. تعداد اندکی از کودکان به زره پوش ها سنگ انداختند یا به منطقه ممنوعه نزدیک شدند. بر روی همه ی آنها آتش گشودند، شلیک به برخی تعمدی بود و آنها را کشتند.” (۳)

کوچک تر شدن هر روزه بخشی که به فلسطینیان تعلق دارد!

نقشه اسراییل – فلسطین را از سال ۱۹۴۸ تا کنون، بار دیگر مورد توجه قرار دهیم:                                                                              

نقشه مشترک فلسطین و اسراییل از ۱۹۴۶ تا کنون. و آنچه برای فلسطینی ها باقی مانده است! (رنگ سبز، مناطق متعلق به فلسطینی ها می باشد).

خود این نقشه ها گویای همه چیز است. سرزمین های متعلق به فلسطینی ها روز به روز کوچک تر و منطقه اسراییل روز به روز بزرگ تر می شود. و طی این سال ها همواره اسراییل دست بالا را داشته است. و همواره از حمایت قدرت های غربی برخوردار بوده است. آمریکا همواره هر قطعنامه ای را که در شورای امنیت علیه اسراییل صادر شده است، وتو کرده است. از سوی دیگر، اسراییل تقریبا تمامی قطعنامه های سازمان ملل متحد را به سخره گرفته و هیچ اهمیتی برای آنها قائل نشده است. ۱۵ شهرک که اسراییل در داخل کرانه باختری به وجود آورده است و هر از چندی بر تعداد آنها افزوده می شود،  همچنان باقی خواهند ماند و عملا جزوی از خاک اسرائیل در دل منطقه مربوط به فلسطین ها خواهند بود. با ساکنانی که با اسلحه های یوزی مسلح هستند و کمترین اعتراضی را تحمل نمی کنند.

دولت اسراییل از بدو تاسیس تا کنون صدها قطعنامه بین المللی را زیر پا گذاشته است. بسیاری از طرح های صلح را ناکام گذاشته است و نه تنها بخش های فلسطینی را کوچک تر و کوچک تر کرده است، بلکه با شهرک سازی غیر قانونی و متجاوزانه در سرزمین های متعلق به فلسطینیان آنها را در محاصره هر چه بیشتر قرار داده است.

شهرک نشینان اسراییلی در دایره های سفید با شماره مشخص شده اند.

نقش رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی

در پاسخ به کسانی که هر نوع حمایت از مردم فلسطین را می خواهند با حربه گرایش و نزدیکی به رژیم جمهوری اسلامی نفی و تحریف  کنند، پیشاپیش و با پوزش باید بیان کنم که این افراد درک وفهم  درستی از مسائل سیاسی وروند آن ندارند. چرا که رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها حامی جنبش فلسطین نبوده و نیست، بلکه بزرگ ترین ضربات را به این جنبش وارد کرده است. رژیم جمهوری اسلامی، درست به همان اندازه که از دین و اسلام – چه خوب و چه بد – برای پیش برد اهداف خود بهره برده است، حقوق مردم فلسطین را نیز دست آویزی برای پیش برد اهداف شیطانی خود قرار داده است. هشت سال جنگ با عراق و کوبیدن طبل جنگ با شعارهای دروغین خمینی از قبیل “راه قدس از کربلا می گذرد” و نیز “اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم”، نشان داد که خمینی و بقایایش چگونه برای حفظ حاکمیت خود از هیچ گونه فریب و ریاکاری روی گردان نیستند.

رژیم جمهوری اسلامی درست به اندازه اسراییل دشمن واقعی جنبش ملی – سکولار فلسطین به شمار می آید. هم اسراییل و هم رژیم جمهوری اسلامی در پر و بال دادن به حماس، برای تضعیف جریان سکولار سازمان آزادی بخش فلسطین دست داشته اند.

بنا بر این، هر نوع گره زدن حمایت از مردم فلسطین به رژیم جمهوری اسلامی، به جز عوام فریبی و ریاکاری هیچ نام دیگری بر آن نمی توان نهاد. رژیم جمهوری اسلامی با آغاز و تداوم جنگ هشت ساله نه تنها بزرگ ترین ضربات را به جنبش فلسطینی ها وارد کرد که بزرگ ترین لطمات را به منافع ملی ایرانیان نیز وارد کرده و می کند.

ما نباید در ضدیت و مخالفت با رژیم سرکوب گر و ضد بشر جمهوری اسلامی، حقوق مردم فلسطین را نادیده انگاریم. این  دو، دو مقوله کاملا متفاوت می باشند.

آیا اسراییل به هدف خود – نابودی حماس – دست می یابد؟

اسراییل در بمباران کنونی غزه، هدف خود را نابودی کامل حماس نامیده است. آنها تا کنون هزاران پیر و جوان و کودک فلسطینی را طی بمباران های بی امان شبانه روزی چند هفته ای، کشته، قطع عضو کرده و  بیشتر اماکن عمومی، دولتی و خصوصی را با خاک یکسان نموده اند. تمامی تلاش ها و میانجیگری ها برای آتش بس را ناشنیده گرفتهاند و همچنان بر طبل جنگ می کوبند. جنگ، جنگ تا نابودی حماس! اما چنین به نظر می آید که آنها در پی جنگی هستند که به نابودی غزه بینجامد. این لقمه ای که در گلوی اسراییل گیر کرده است. نه قادر است آن را ببلعد و نه توان بیرون انداختن آن را دارد.

اما با همه اینها آیا آنها قادر خواهند بود به هدف اصلی خود – نابودی حماس -جامه عمل بپوشانند؟  

شاید آنها موفق به تضعیف و یا فروپاشی تشکیلاتی – نظامی حماس شوند. اما آنچه به جای آن می کارند، خشمی نهفته، انفجاری تر و شدیدتر خواهد بود. خشمی که همراه با بغض، اندوه و نفرت در دل کودکان امروز و جوانان فردا جوانه ها خواهد زد. مجازات دوزخی و بی رحمانه ای که همه ساکنان غزه را در بر گرفته است، حتا اگر به تضعیف و یا نابودی حماس بیانجامد، پایانی به جز گسترش نفرت و خشونت در پی نخواهد داشت. و اسراییل نه تنها به صلح با فلسطینی ها دست نخواهد یافت که با دست های خود بر شعله های جنگ باد بیشتری خواهد وزید.

صلح پایدار تنها و تنها در سایه پذیرش استقلال فلسطین و عقب نشینی از سرزمین های رسمی پذیرفته شده پیش از ژوئن ۱۹۶۷ و یا با کمی تعدیل و برچیدن شهرک های اسراییلی در سرزمین های فلسطینی امکان پذیر خواهد بود.

فراموش نکنیم که حماس و دیگر نیروهای فلسطینی “علت” نیستند. آنها در رابطه منطقی علت و معلولی، معلول به شمار می روند. تا زمانی که “علت” همچنان پا برجاست، زمینه پیدایش معلول نیز وجود دارد. و بدا به حال آنانی که این رابطه را درک نمی کنند.

پانوشت ها:

۱) “مجازات غزوه” عنوان کتابی است از گیدئون نوی، روزنامه نگار معروف یهودی – اسراییلی و مقاله نویس روزنامه معروف اسراییلی هاآرتس

۲) گیدئونلوی،“مجازات غزه”، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر مهری، ۲۰۱۰، صفحه ۴۷

۳)گیدئونلوی،“مجازات غزه”، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر مهری، ۲۰۱۰، صفحه ۶۱ و ۶۲


Google Translate