صدیق کمانگر منم

تبلیغات رژیم تروریستی در ایران در چند روز گذشته به اوج خود رسیده است.در همین راستا صدا و سیمای رژیم فاشیستی ایران در چندین برنامه ی تلویزیونی ٬٬ لبه دوم تیغ٬٬ و ٬٬ روزهای ابدی٬٬ نمایش مضحکه ایی در ارتباط با رویدادهای کُردستان به نمایش گذاشت که لازم دیدم کوتاه بدان پاسخ بدهم. رژیم سعی دارد که نیروهای کمونیست و انقلابی و شخصیت خوش نام و محبوبی همچون رفیق عزیز ٬٬ صدیق کمانگر٬٬ را مورد سرزنش قرار داده و در همان حال آب پاکی بر دستان خود ریخته و جنایت صورت گرفته ای رژیم در طول ۴۲ سال گذشته را لاپوشانی کند. حالا واقعا این سوال پیش می آید، رژیم چقدر در جنگ تبلیغاتی علیه کمونیست ها و صدیق کمانگر موفق بوده است؟

اکثریت شهروندان در ایران و کُردستان به خوبی واقف هستند که میان سیاست، نیرنگ و دروغ، دیکتاتوریسم، قتل عام مخالفین سیاسی و هزاران پدیده ایی از این قبیل در رژیم فاشیست جمهوری اسلامی ایران رابطه ی مستقیمی وجود دارد و هر روز با ادامه ی عمر ننگین این رژیم مستبد این سیاست ها در حال ارتقا است. این پدیده ها به فن و هنر حیاتی در ایدئولوژی فاشیستی این رژیم تبدیل شده است. حقیقتاً تبلیغات رژیم تاثیری بر روحیه و روان مردم ندارد بخاطر اینکه این رژیم مستبد مردم را با خود به همراه ندارد و روز به روز مورد نفرت و انزجار بیشتر جامعه قرار می گیرد. علاوه بر این با توجه به تاثیراتی که کاک صدیق کمانگر بر جنبش انقلابی و سوسیالیستی در کُردستان از خود برجای گذاشته، اینبار نیز پروپاگاندای دروغین رژیم بر علیه صدیق کمانگر،‌موجب نگرانی مردم شریف کُردستان و کمونیست ها نمی شود. شخصیت این رهبر خوشنام برای اکثریت ما قابل اثبات است. بنابراین ما نیازی به این نداریم که شخصیت و کارنامه ی عملی سیاسی این رهبر عزیز را اثبات کنیم. هر آنچه ما می گوییم،‌ فقط تشریح این اثبات است. تبلیغات رژیم فاشیستی ایران بر علیه صدیق کمانگر و کمونیست ها یادأور تبلیغات فاشیسم هیتلری بر علیه کمونیست ها و انقلابیون در آلمان آن دوره است. رژیم دیکتاتور اسلامی ایران تنها شکلی از رژیم نازیست در میان اشکال بسیار گوناگون آن می باشد.

در این نوع از پروپاگاندای رژیم،‌دو واقعیت مربوط به یکدیگر وجود دارد، که برای ارائه ی تصویر کلی و جامع بدان نیازمندیم: ۱؛ اوج استیصال و درماندگی رژیم در ابعاد کلی. ۲؛ خوشنام بودن صدیق کمانگر و تاثیر آرمان انقلابی اش در میان جامعه ی کُردستان .

من بر این عقیده هستم که فوریت این پروپاگاندا بر علیه صدیق کمانگر عزیز به ضرورتی برای رژیم تبدیل شده است. مشخصه های عام بحران رژیم به راحتی قابل تعریف است. این نوع پروپاگاندا از سوی رژیم کاملاً طبیعی به نظر می رسد و غیر مترقبه نبوده و نیست. البته باید گفت، از سال ۱۳۵۷ رژیم فاشیست اسلامی ایران مبالغ هنگفتی در جنگ و تبلیغات ضدکمونیستی،مبارزات سیاسی و عملیات روانی به کار گرفته است.

در شرایطی که جامعه ی ایران آبستن انقلاب می باشد و مبارزات طبقاتی در حال غلیان است،‌رژیم خود را تحت فشار احساس می کند. رژیم از صدیق کمانگر،‌کسی که نقش اساسی در جنگ سنندج علیه بربریت داشت و مقاومت این رژیم فاشیستی را در هم شکست، نفرت دارد. اما باید به رژیم به تنگنا آمده یادآوری کرد که در این شرایط مسئله صدیق کمانگر و آرمان و آموزه های او بیشتر در دستور کار قرار می گیرد. طبقه کارگر کُردستان برای برپایی سوسیالیسم و بهتر عملکرد کردن در این راستا به تجارب رهبران خوشنامی همچون صدیق کمانگر و امثالهم نیازمند است. دفاع از عملکرد صدیق کمانگر،‌که در اساس به معنای دفاع از مارکسیسم انقلابی و لنینیسم می باشد، وظیفه ی فوری و عاجل طبقه کارگر و توده های زحمتکش است. بدون استفاده از این تجارب، احتمال تکرار اشتباهات تاریخی و دستاوردها ممکن است.

احزاب موسوم به کومه له و طنز گویای تاریخ

تمام شاخه ها و احزاب ناسیونال- بورژوازی کُرد موسوم به کومه له، سوسیال دموکراسی،‌ شماری از ملی گرایان، فاشیست ها و نیروهای ارتجاعی، در یک نقطه دارای زبان، متود و برخورد مشترک با رژیم اسلامی ایران در تعریف صدیق کمانگر هستند. و آن این که، ضد آرمان و اهداف او هستند و در این مورد کاملاً مشترک عمل می کنند و هر نوع بی پرنسیبی را در خود حَل می کنند.

سازمان های موسوم به کومه له که در گذشته پرچم کمونیسم و انقلاب کارگری را حمل می کردند، با گذشت زمان کم کم تغییر رنگ داده و در مقابل ایدئولوژی بورژوازی خم شدند و عملاً به آرمان های صدیق کمانگر عزیز پُشت کرده اند. این احزاب ناسیونالیست هنوز جرات نکرده اند که عکس صدیق کمانگر،‌دکتر جعفر شفیعی و غیره را از دیوارها و شعارهای خود پایین بکشند و مثل حزب دمکرات با این رهبران خوش نام با چهره ای بدون ماسک رفتار کنند. اما تنها با آویزان کردن عکس صدیق کمانگر نمی توان انقلابی شد و جامعه را فریب داد. فقط با دفاع قاطع از آرمان و راه او و دستاوردهای سیاسی و عملی این رهبر کبیر می توان انقلابی بود و اهداف انقلابی را به پیش برد.

کماکان به نظر می رسد که این احزاب در پراکتیک سیاسی از همسان سازی رهبر کبیر و کمونیست خوش نام ٬٬ صدیق کمانگر٬٬ با قاسملو دست برنمی دارند. سوالی که به ذهن خواننده رجوع می کند،‌این است که آیا این ٬٬ اپوزسیون٬٬های فوق مرتجع موسوم به کومه له که از یکسو نوچه و مزدور دول امپریالیستی آمریکا و حامیان منطقه ایی، علیرضا نوری زاده و مرتجعین سلطنت طلب، دیکتاتورهای بارزانی و طالبانی و بازیچه ایی رژیم فاشیستی ایران هستند چه ربطی به آرمان های صدیق کمانگر و چنین رهبران صادق و خوش نامی دارند؟

از احزابی که سعی دارند از احساسات بخشی از جامعه، و باورهایشان استفاده کنند و در همان حال برای دیکتاتورهای کُرد زبان از جنس خویش شیون و زاری سر می دهند، شما از اینها چه انتظاری می توانید داشته باشید؟

واحد خضری [ ژوبین] – Heidelberg 01-02-2021۰۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate