سیاست تروریسم در بن بست

سیاست تروریسم در بن بست

محمد به صراحت گفت “ما با ایجاد رعب و وحشت پیروز شدیم”. محمد در جنگهای بسیاری شرکت کرد و شیوه های قساوت و وحشی گری و خونریزی متعددی را ابداع و وارد جنگهای سنتی اعراب کرد. از حکومت مکه تا حاکمان شهرهای پیرامونی و تا کل شبه جزیره عربستان با بی رحمی و وحشتی که از محمد و جنگجویان مسلمانش داشتند بواقع تسلیم محمد شدند. بعد از محمد صدها و هزاران جنگ علیه غیر مسلمانان و نیز درمیان خود مسلمانان رخ داد که یکی پس از دیگری سنت وحشی گری رسول الله تکرار شد. قتل حسین فقط یک مورد از میان هزاران بود. ترور و شکنجه و قتل صدها نفر دیگر از وابستگان و نزدیکان محمد توسط خود مسلمانان ثابت می کند که جرم و جنایت و تروریسم از اصول و ارکان اسلام بوده است؛ بعنوان مثال محمد پسر ابوبکر را لخت کردند و در میان پوست الاغی گذاشتند و جلو آفتاب گذاشتند تا با شکنجه بمیرد.

از میان قربانیان این جنایات قدیمی ترینشان یهودیها بودند. دین یهود از میراث نسلی تا میراث معنویش پسر عمومی اسلام است. یهودیت هیچ مطلوبیتی برای بشریت نداشته کمااینکه اسلام و مسیحیت نداشته. اما یهودیت علاوه بر یک اعتقاد خرافی همچنین در یک قوم معین محدود مانده و تبلور یافته است. ظلم و ستم و تبعیض و سرکوب مسلمانان بر یهودیان تاریخی طولانی دارد. اگر جنگ جنایتکارانه اکتبر ۲۰۲۳ ربطی به تاریخ داشته باشد؛ آن ربط این است که بار دیگر برای هزارمین بار پیروان خونریز این دو دین در حال انتقام از مردم منتسب بهم هستند.

بنظر من جنگ امروز صرفا تکرار انتقامگیری نیست؛ برتری جویی هر کدام از این دو کیش؛ ادعای ارضی و جنگ بر سر خاک؛ رویارویی دو جنبش فاشیستی صهیونیسم و اسلام سیاسی؛ بعلاوه رقابتهای سیاسی و مالی و استراتژیکی بین المللی و منطقه ای همگی در این جنایات دخیل و موثر هستند. اما تا آنجا که به بحث اصلی این مطلب مربوط است؛ تروریسم سیاستی قدیمی و همیشگی دین اسلام علیه مخالفین و غیر مسلملنان بوده و به نوبه خود سبب تولید تروریسم در جبهه مخالف خود شده است. تاریخا تروریسم اسلامی مادر و تروریسم یهودی فرزند همین مادر است. اسلام با تروریسم متولد شد و با جنایت و وحشیگری پیشروی کرد و با فرمان قتل مخالفین و مرتدین بقا یافت و امروز در سایه ثروت هنگفت پول نقت مدعی مقام و منزلت سیاسی و مالی و اربابی در جهان است.

گفته شده، بن بست فصلی از تاریخ بشر و جنگ محصول آن است. بعبارت دیگر آنجا که سیاست به آخر می رسد؛ جنگ آغاز می شود. این حکم در موارد بسیاری صدق داشته و دارد؛ اما در مورد جنگهای اسلامی صادق نیست؛ چون اصولا اسم جنگ گذاشتن بر این حملات تروریستی ناثواب است. منطق جنگهای اسلامی از هیچ سیاستی جز وحشت و ارعاب و خونریزی و جنایت تبعیت نکرده است؛ لذا هیچگاه محصول بن بست هیچ سیاستی نبوده است. اگر اسلام بن بست چیزی باشد؛ بن بست بشریت در حال مدنی شدن است. اسلام در سیر و روند تکامل جوامع بشری، بن بست ایجاد کرد و این بست به حکم تاریخ محدود به جغرافیای معینی بود و ماند و مدنیت و بشریت در خارج از مرزهای سیاسی این دین و پسرعموهایش رشد کرد و در قرن بیست به مصاف اسلام رسید. اسلام سیاسی در قرن بیست علیه مدنیت و بشریت قد علم کرد و تاکنون موفق شده است بن بست تاریخیش را بر ده ها کشور تحمیل نماید.  

در قرن بیست یک متد سیاسی؛ یک تز سیاسی مشکل گشا بنام ـحق ملل در تعیین سرنوشت خویش- بسرعت توسط ناسیونالیسم ملل تحت انقیاد استعمارگران بکارگرفته شد. این تز توانست با تکیه بر وحدت ملی و منافع ملی در سرزمین پدری، استعمار را به مصاف طلبیده و اغلب شکست دهد. سازمان ملل سرانجام این تز را تقبل و همراه با پیماننامه حقوق بشر بتصویب رساند. یکی از مللی که با توسل به این اصول و پیماننامه های جهانی مشکل آواره گی و کشت و کشتارشان حل شد؛ ملت یهود بود. پس کشور اسراییل تشکیل شد. اما ایدیولوژی منحط ناسیونالیسم و طرح غلط -حق ملل در تعیین سرنوشت خویش- نمی توانست مشکلی را حل کند؛ بدون آنکه مشکل جدیدی تولید نکند. بعبارت دیگر این حق که قرار بود سنتز باشد بسرعت خود به تزی تبدیل شد که آنتی تز خود را متولد می ساخت. چراکه هیچ سرزمینی متعلق به هیچ قوم خالص و معینی نبوده و نیست؛ بشر، طی هزاران سال درهم ادغام شده و اکنون در کنارهم و باهم زندگی می کنند. لذا، دادن حق به یکی از آنها برای تشکیل کشور، اتوماتیک دیگر اجزا آن کشور را به ساختن کشور جدید و ملت جدید ترغیب می کند. ادعای بحق فلسطینیها برای داشتن یک کشور مستقل، دقیقا از لحظه ای شروع می شود که یهودیها این حق را بدست آوردند. این حکم در تمام جهان صادق است؛ اگر کشوری بنام کردستان تشکیل شود، روز بعد از استقلال اورامیها و ایزدیها و فیلیها هم میتوانند مدعی حق تعیین سرنوشت و جدایی از کردستان شوند. اما طرفدران حماس که خود را طرفدار حق مردم فلسطین برای داشتن یک کشور مستقل معرفی می کنند؛ معتقدند که این یهویها همان یهودیهای محلی که تاریخا در این مکان زندگی می کردند نیستند؛ بلکه امپریالیسم زاده هستند و صادراتی از سوی امپریالیسم به منطقه خاورمیانه، برای ایجاد آشوب و غارت نفت و ثروت خاورمیانه و اسمش هم صهیونیسم است. صهیونیستها، در واقع ناسیونالیستهای افراطی یهودی هستند، که ضمن برتر دانستن دین خود -که البته در این مورد هم همتای پسرعموی خود اسلامیستها هستند-؛ بعلاوه مدعی بازگشت به سرزمین مقدس موعود هستند. سرزمینی که خدا به آنها وعده و هدیه داده است. اما منهای میزان خاک پرستی صهیونیستها، و میزان خرافی و موهومی بودن سرزمین موعود؛ این یهودیها ساکن همین خاورمیانه بوده اند که هیچ، ساکن و مالک شهری بوده اند که مسلمانان آن را مدینة النبی می نامند. بنابراین ادعای صدور صهیونیسم به خاورمیانه برای تضعیف اسلام عزیز و غارت نفت و ثروت مزورانه و خدعه گرانه و فریبکارانه ورندانه و کودنانه است. یهودیها طبق قانون، حق دارند صاحب کشور باشند و هیمن حق برای فلسطینیها هم صادق است. این حق در قوانین بین الملل و سازمان ملل و حقوق بشر و حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، مندرج و مورد تاکید است. اما حماس تمام سرزمینها را متعلق به مسلمانان دانسته، و خواهان نابودی اسراییل هستند.  

دو نیروی تروریستی و جنایتکار و وحشی حق زندگی جمعی و یا حق تشکیل دو کشور، را زیر پاگذاشته و قبول ندارند: یکی راستگرایان اسراییلی هستند، و دومی جنبش اسلام سیاسی. حماس و حزب الله و جنبش اسلامی و جمهوری اسلامی، حاضر به قبول حق مردم یهودی برای داشتن یک کشور مستقل نیستند و تمام این سرزمینها را اسلامی می دانند؛ اما، برای فریب افکار عمومی جهانی، پشت اسم فلسطین پنهان می شوند. حزب لیکود و نتانیاهو و صهیونیستها هم این حق را برای خود قایل شده و برای مردم فلسطین برسمیت نمی شناسند. لذا هر دوی این جریانات جنایتکار و تروریست، مردم خود را به گروگان گرفته و اجازه یک انتخابات آزاد و یا یک همه پرسی آزاد را نمی دهند.    

یهودیان هزار و چهارصد سال است قربانی وحشیگری و جنایت و تروریسم اسلامی بوده اند؛ دولت اسراییل زبان اسلامگرایان را خوب می فهمد. اسلام در بطن فلسفی و تاریخی و سیاسی خود جز زبان زور را نفهمیده؛ هم الله هم محمد و هم همه دارودسته های اسلامی زبانشان خشونت و ددمنشانه و خونین است. منتها مردم فلسطین که خود قربانی این شریعت سخیف هستند و امکان خروج از آن را نداشته و ندارند؛ نباید مورد آماج انتقام قرار بگیرند. جنایات دولت اسراییل علیه مردم غزه جنایت جنگی و محکوم است. حماس یک سازمان تروریستی متعلق به جنبش فاشیستی اسلام سیاسی است که اژدهایی با هفت سر است. جمهوری اسلامی پاکستان + ایران + ترکیه + سوریه + عراق + قطر و عربستان سرهای دیگر این اژدها؛ طالبان + حزب الله + جهاد اسلامی + بوکوحرام + الشباب + القاعده و داعش پاهای این اژدها هستند. درمقابل، وحشی گری و تروریسم جنبش اسلام سیاسی، دولت اسراییل سلاحی تروریسم را بکار گرفته است. تروریسم، تروریسم می زاید؛ همانطور که فاشیسم، فاشیسم را. اینها پسرعموهای هم، محرم هم، همکلاس هم، همصنف و هم جلادند. بشریت لازم نیست جانب یکی علیه دیگری را بگیرد؛ میدیای رسمی خود بخشی از این منازعه اند. حکم مردم جهان، و راه حل مردم جهان، بازگشت به مدنیتی است که اسلام و یهودیت چه در اعتقاد خود، و چه در فلسفه وجودی خود، و چه در سازمانها و دولت خود، علیه آن هستند. پاسخ و راه حل، بازگشت به مدنیت اجتماعی، یعنی جامعه انسانی است. همه شهروند متساوی الحقوق باشند بدون ذکر دین و مذهب و نژاد و قومیت و ملیت.   

بقول پرویز دستمالچی “حماس یک سازمان بنیادگرای اسلامی و خواهان تشکیل حکومت اسلامی (خلافت اسلامی) بر اساس قرآن و احکام و موازین شریعت اسلام، نه تنها در سراسر فلسطین، که در منطقه و جهان است. پرچم حماس، زمینه سبز (اسلامی)، با جمله “لا الله الا الله محمد رسول الله”، و آرم آن نشان دهنده سرزمین فلسطینی است که شامل نوارغزه، تمام اسرائیل، تمام مناطق فلسطین نشین، به اضافه کرانه باختری رود اردن می شود. در آرم حماس جایی برای کشور اسرائیل وجود ندارد … راه و شیوه مبارزه حماس “جهاد”، یعنی استفاده از قهرعریان برای از میان بردن یهودیان (نه تنها یهودیان اسرائیل یا صیهونیست ها، بل یهودیان) است، از راه واحدهای انتخاری تا پرتاب موشک بر روی افراد غیر نظامی … رسول خدا، پیامبر محمد، فرموده اند که روز قیامت و روز عدل الهی به سر نخواهد رسید مگر آنکه مسلمانان با یهودیان ستیز کنند و آنها را به قتل رسانند. این روز، پیش از آنکه یهودیان خود را از سر ترس در پشت سخره ها و درختان پنهان کرده باشند، و سخره ها و درختان فریاد برآورند: ای مسلمانان! شتاب کنید! در اینجا، در پشت این سخره ها و درختان یهودیان پنهان اند، بیائید و آنها را بکشید، به سر نخواهد رسید… (اصل ۷ منشور حماس)…. مبارزه برای نابودی اسرائیل را… وظیفه هر مسلمان … می داند… واعتقاد راسخ دارد که فلسطین تا روز قیامت وقف و متعلق به تمام نسلهای مسلمانان است… و نمی توان از آن یا حتا بخشی از آن چشم پوشی کرد… فلسطین نه متعلق به یک یا تمام کشورهای عربی، نه متعلق به یک شاه یا رئیس جمهور یا سازمان و گروه ویژه…، بل تا برپایی روز قیامت متعلق به تمام مسلمانان و نسلهایه آنها است(اصل ۱۱ منشور حماس). در نتیجه… تمامی تلاشهای صلح آمیز و کنفرانسهای جهانی با هدف حل مشکل مسئله فلسطین در تضاد و تعارض با خواسته های حماس است، زیرا چشم پوشی از بخشی از فلسطین به معنای زیر پا گزاردن برخی از اصول دین اسلام است… و برای حل مشکل فلسطین تنها راه، جهاد است… توجه شود “دشمن” از نگاه حماس نه اسرائیل، بل همواره و اصولا یهودیان اند که باید نابود شوند … حماس ملل عرب و مسلمان را فرا می خواند بگونه ای جدی و خستگی ناپذیرعمل نمایند، بر روی این توطئه های شوم خط بطلان بکشند و خطر موجود را برای توده ها روشن نمایند. خطری که ترک صحنه نبرد با صیهونیسم را در پی خود خواهد داشت… ما راه و چاره دیگری… مگر مبارزه با این… اشغال تنفرآمیز تاتاری- نازیستی نداریم… درغیر اینصورت ما شاهد… گسترش فساد بر روی زمین و نابودی تمام ارزشهای دینی خود خواهیم بود… حماس در مبارزه با صیهونیسم جهانی پیش کسوت و نوک تیز پیکان نبرد با آن خواهد بود… از سوی ملل عرب و اسلامی و نیز سازمانهای اسلامی در تمام جهان عرب و مسلمان باید گامهای بسیاری برداشته شود … تا جنگ برعلیه یهودیان، این عاملان جنگ و خونریزی، ممکن شود… خروج از محدوده نبرد با صیهونیسم خیانت است و لعنت بر تمام کسانی که دست به چنین کاری می زنند. هرکس پشت به آنها کند، خشم خدا نصیب او و خانه اش تبدیل به جهنم خواهد شد… (اصل ۳۲ منشور حماس).”

بنابراین، جنگ دولت اسراییل و حماس، نه بن بست سیاست؛ که خود تروریسم است. تروریسم همه چیز را متلاشی می کند، انسان را، جامعه را، و سیاست را. تروریسم بن بست تحمیلی بر بشریت است که امروز صهیونیستها و اسلام-سیاسی آن را بر مردم غزه، و مردم اسراییل، و بر کل بشریت تحمیل کرده اند. پایان دادن به تروریسم کار جنبش سوسیالیستی انسان گرا است.

اقبال نظرگاهی

۲۲ اکتبر ۲۰۲۳

https://kayhan.london/1400/02/24/241142/

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate