ریشه ظهور ستم ملی در ایران

«ریشه ظهور ستم ملی در ایران»

این عنوان از من نیست؛ از خود شخص جناب مازیار رازی، تروتسکیست اعظم ایرانی، هدیه آورده ام. این نوشته، بررسی گفتار آقای رازی در یک ویدیو است: (لینک در پایین).

نظر به اینکه تک تک جملات این گفتار هپروتی است؛ ربطی به مارکسیسم، و حتا لئو تروتسکی ندارد. و برای اثبات بی بضاعتی فکری و حقارت سیاسی یک تروتسکیست در قرن ۲۱- صد سال بعد از تروتسکی بزرگ- ابتدا دقیق یازده دقیقه صحبتهای ایشان را بخوانید (داخل پرانتز دقایق گفتار ذکر شده است):

شروع نقل قول: «سوالی که باید پاسخ بدیم اینه که آیا ستم ملی همواره وجود داشته در ایران و یا جاهای دیگه و به هر حال کشورهای مجاور یا اینکه یک پیدیده ای هستش به دلایل خاصی ایجاد شده؟ اگر ما نشون بدیم که این ستم ملی درواقع مرتبطه به یک سلسله سیاستهای اخص؛ میتونیم امیدوار باشیم که ستم ملی ازبین بره یک زمانی. درواقع بعضیها این برداشتو میکنند که خوب همواره ملیتهای تحت ستم هستند؛ همواره ملتی هستش که بهرحال در حاکمیت است؛ همواره این اتفاقات بوده؛ همواره باید ملتهای مختلفی که وجود دارند باید تمامیت ارضی را به رسمیت بشمارند (منظورش اینه که برسمیت بشناسند.) و غیره؛ و همچنین این موضوع به این ترتیب حل میشه برای همیشه که ما یک به اصطلاح یک دولت نوین یک رژیم نوینی سرکار بیاریم که عقاید و اعتقادات سوسیال دموکراسی داشته باشه همانطور که سوسیال دموکراسی در اروپا انقلابات بورژوا دموکراتیک را سازمان داد؛ علیه استبداد مبارزه کرد و مساله ستم ملی را در جامعه خودش حل کرده است. بنابراین این نوع برخوردها عموما از جانب جریانات راست سلطنت طلب و همچنین جریانات لیبرال، لیبرال-دموکرات، سکولار، سکولار-دموکرات، و غیره مطرح میشه. و همچنین تا حدودی بخش اعظمی از گرایشات سوسیال-دموکرات که این تصور بهشان دست داده این یک موضوعی هستش که ما کماکان باید تا آخر باش زندگی بکنیم.

درصورتیکه ریشه های ستم ملی اتفاقا به دلیل سیاستهای امپریالیستی در ایران و کشورهای مجاور ایجاد شده. یعنی اتفاقی که افتاد این بود که انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی که ما در جهان دیدیم در مرزهای ایران تحقق پیدا کرد و همچنین اعتقادات و عقاید سوسیال-دموکراتیک در ایران وجود داشت؛ در آن زمان. رفت و آمدهای کارگران که کار می گرفتند در روسیه و به ایران می آمدند و نفوذ سوسیال-دموکراسی انقلابی در آن زمان اینها را تحت تاثیر قرار داده بود. در نتیجه پس از این انقلاب یکی از سیاستهای اخص امپریالیسم این بود که جلو این انقلابها باید گرفته بشه؛ یعنی این گسترش پیدا نکنه به اونور مرزها؛ مرزها هم چی بودند-مرز ایران مرز ترکیه. (۳)

این دو کشور در واقع باید مصونیت ایجاد بشه. سدی، دیواری جلو نفوذ انقلاب سوسیالیستی به ایران ایجاد بشه. از این لحاظ فرمولی که ایجاد کردند؛ فرمولهایی هستش که در کشورهای اروپایی در دوران انقلابات بورژوا-دموکراتیک بود. یعنی یک دولت مرکزی بوجود میاد؛ دولت-ملت،  که یک زبان مشترک داره و همچنین به اصطلاح یک دولت قدرتمند هستش، و اعتراضات و یا انشعاباتی که در جامعه صورت میگیره به دلیل مساله ملی خاموش میکنه و غیره. بنابراین یک الگویی از همون الگوی انقلابات بورژوا-دموکراتیک اما به شکل تصنعی ایجاد کردند. در مرکز این الگو در ایران رضا خان بود. یک قلدری را پیدا کردند از قزاق ها که بیاد این امر رو انجام بده (۴)؛ این اقدام رو انجام بده. در ترکیه هم آتا تورک بود؛ یعنی همزمان در ۱۹۲۰ دو-سه سال بعد از انقلاب اکتبر ظاهر شدند. قبلش یک همچین چیزی نبود و به اون شکلش هم ستم ملی وجود نداشت در داخل ایران و در ترکیه هم به همچنین. یعنی درواقع ستم ملی در نتیجه دخالتهای امپریالیستی بوجود آمد. یعنی در واقع رضا خان ستم ملی را بوجود آورد در داخل ایران و در ترکیه هم همان آقای آتا تورک. درواقع به این ترتیب که ملیت ها باهم فرق دارند؛ و زبان فارس، زبان فارسی یک امر پدیده ی سراسری هستش و اگرهم به هر حال کسانی بیان و اینو قبول نکنند و اعتراضی بکنند و حقشونو بخان؛ سرکوب، سرکوب، سرکوب. این کارو در ترکیه کردند و این کارو رضا خان در ایران شروع کرد (۵) و تمام رژیمهای، سه رژیم بعدی، که ما در جامعه خودمون مشاهده کردیم حداقل در صد سال گذشته پاسخشون به مساله ملی سرکوب بوده. زمان رضا شاه چنین بود؛ زمان شاه چنین بود؛ زمان خمینی و خامنه ای هم چنین هستش. درواقع اینها یک دولت مشخص، خاصی که مرتبط با امپریالیسم هست ه رو تداوم دادن بهش. حالا اختلافاتی با امپریالیسم ممکنه ایجاد بشه؛ زد و بندهایی میخان بکنند؛ چانه زنی میخان بکنند؛ این اتفاقاتی که الآن در رابطه با برجام صورت میگیره؛ اینها به این مفهوم نیستش که اینها یک تمایلات کاملا ضد امپریالیستی و جداطلبی رو در سر می پروراند. اینا امتیاز درواقع میخان از امپریالیسم؛ یک سلسله خصوصیاتی هم که امپریالیسم داره (۶) وارد چانه زنی میشه؛ فشار میزاره و امتیازاتی میگیره و امتیازاتی هم میده. امروز هم ما در شرف دیدن این وقایع هستیم در سطح ایران. بنابراین در همچین شرایطی ما که دولت تحمیلی، دولت ساخته و پرداخته شده ی امپریالیسم در ایران تحمیل شده ما وارد مشاهده ستم ملی هم میشیم در عین حال. و این ستم ملی ریشه اش در اینه. پس بنابراین خیلی مشخصا میتوانیم نتیجه بگیریم با رفع این دولت؛ با سرنگونی دولت سرمایه داری در داخل ایران و گسست کامل از امپریالیسم؛ حداقل نفوذ سیاسی اش در داخل ایران؛ این ستم ملی هم میتونه برطرف بشه.

درواقع ستم ملی وقتی برطرف شد، اصولا ما می بینیم صدها سال این ملیتهای مختلف (۷) در کنار همدیگه زیسته اند و بشکل مسالمت آمیز. همین واقعیت هم در اسراییل اتفاق افتاد. پدیده فلسطینیها که دارند در اونجا زندگی می کنند، اشغال کردند و یک دولت جدیدی ایجاد کردند، با همان سیاستهایی که در مورد ایران اتخاذ کردند؛ مساله اسراییل هم به همین ترتیب بود. یعنی درواقع برای سالهای سال؛ صدها سال فلسطینیها و یهودیها در منطقه بودند با هم همزیستی مسالمت آمیز داشتند. که اونا اومدند با همین سیاستی که در ایران پیاده کردند؛ اسراییل را درواقع بوجود آوردند. دولت کاملا سرکوبگر با همون شیوه ها و ستم ملی علیه فلسطینیها را ایجاد کردند. بنابراین این یک فرمول خیلی عمومی ه امپریالیستی هستش. ریشه در اون هستش و با رفع امپریالیسم نفوذ امپریالیسم از منطقه این مساله هم به هرحال قابل حله.  (۸) اما با شرایطی که ما مشاهده کردیم؛ به دلیل این وضعیت موجود ما شاهد یک سلسه تخاصماتی هم بودیم و در میان این تخاصمات خوب واضحه که در این نوع مناطق ما شاهد ظهور ناسیونالیسم؛ ناسیونالیسم کاملا ارتجاعی هم بودیم. یعنی درواقع این یک امر طبیعی هم هستش که وقتی ستم وارد میاد گرایشات ضد اون مدار اصلی بوجود میاد. مدار اصلی هم به این مفهوم که درواقع مقابله بکنند با دولت سرمایه داری. می بینیم یک گرایشات ناسیونالیستی هستند که میخان دولت سرمایه داری خودشان را ایجاد کنند؛ از این زاویه در تخاصم میفتند با دولت مرکزی. بنابراین اینها یک جریانات ارتجاعی هم در جامعه بوجود میان به این علت. باز دباره ریشه ش در همون سیاستهای امپریالیستی هستش (۹).

در اینجا مساله راهکارها و همچنین سیاستهای مارکسیستهای انقلابی مطرح میشه دیگه. یعنی این یک موضوعی هستش که ما باید کاملا روشن باشیم که چه سیاستی را میخواهیم اتخاذ کنیم برای یکپارچگی و اتحاد این ملیتهایی که در سابق پیش از ورود امپریالیسم باهم مسالمت آمیز داشتن زندگی می کردند تحقق پیدا کنه و یک اتحاد سراسری بوجود بیاد علیه دولت مرکزی و یا هر انحرافی که ممکنه بوجود آمده باشه در منطقه از طریق جریانات راست، حتا شبه فاشیستی و غیره، و ناسیونالیستی. بنابراین فرمولی هستش که ما باید پیدا کنیم و یک تجربه تاریخی هم پشت سر این داریم. یعنی بحثهایی که عمدتا (۱۰) بلشویکها از دوران پیشا انقلاب می کردند، و در دوران پس از آن هم تحقق دادند. نشون داد که میشه یک وحدت ملی ایجاد بشه در سراسر ایران با سیاستهای درست. در مورد بحثهای بلشویکها، و همچنین ایراداتی که گرفته میشه به اون؛ و همچنین مواردی که پیش اومده در درون آپوزسیون، بخصوص از طرف گرایش کمونیسم کارگری و منصور حکمت مشخصا؛ یک سلسله بحثهایی در همان چند دهه پیش راه افتاد، که اینو من بعدا مفصل تر اگر فرصت بود بهش اشاره می کنم (۱۰:۴۵).

نقد مختصر من:

ناسیونالیسم ایرانی (و با تفاوتهایی جهانی) دارای سه گرایش اصلی است: ناسیونالیسم سنت گرا، ضد غربی، ضد مدرنیسم و ارتجاعی، که در ایران و خاورمیانه رهبریش در دست جنبش اسلام سیاسی است. دوم، ناسیونالیسم پرو-غرب و هماهنگ با سیاستهای سازمان ملل؛ در ایران، مانند جریانات سلطنتی و مشروط چی و همه جمهوریخواهان و غیره. و سوم، ناسیونالیسم چپ و چپ ناسیونالیست با گرایشات استالینیستی، مائویستی، و تروتسکیستی. این ناسیونالیسم چپ (بعلاوه چپ ناسیونالیست) را در ایران حزب توده، چریکهای فدایی، راه کارگر، و بعلاوه امروز حزب چپ و کومه له نمایندگی می کنند. دو گروه از این ناسیونالیستهای چپ از همه مشوش تر و قاطی تر و هپروتر (مانند تروتسکیستها) ، و بی پرنسیپ تر و فالانژتر و اپورتونیستر (مانند جریان عبدالله مهتدی) هستند.

تا زمانیکه این افراد و جریانات ناسیونالیست خودشان را به مارکس و لنین و سوسیالیسم آویزان کنند، باید مورد نقد کمونیستها باشند. این ناسیونالیستهای چموش از درون مثل خوره باعث فاسد شدن، بد بو شدن، و کریه شدن سوسیالیسم شده اند. به عبارات هایلات شده ی بالا در گفتار جناب مازیار رازی توجه کنید، تا عمق این فضاحت فکری و سیاسی را ببینید. ۱. منهای اینکه آقای رازی زمان ظهور پدیده ملت و ایدولوژی ناسیونالیسم و ستم ملی را نفهمیده است؛ ایشان ستم ملی را مخلوق رضا خان و آتا تورک و امپریالیسم معرفی می کند. من در این، گویا صادرات ستم ملی به ایران توسط امپریالیسم؛ یاد «صدور انقلاب اسلامی» امام راحل جنایتکار می افتم. و حتا ماقبل امام وحووش اسلامی، جناب احمد مفتی زاده، آن شاگرد و حامی و پیرو و قربانی خمینی می افتم که می گفت «سوسک توسط انگلستان به عمد به ممالک اسلامی آورده شد». ۲. از نظر ایشان اول باید امپریالیسم را از ایران و خاورمیانه (ولابد جهان) بیرون کنیم تا بعد ستم ملی حل شود. (پس جنگ ایشان و ۷/۸ نفر پیروانش نه مبارزه با جمهوری اسلامی بلکه با امپریالیسم است.) ۳. موکول کردن رفع ستم ملی به بعد از شکست امپریالیسم، مستمسک ناسیونالیستهای ملت ساز در تعدی و تمسخر کمونیستها شده است. ۴. راه حل ایشان سرکار آوردن یک دولت نوین سوسیال-دموکرات مانند دولت شوروی است. الحق که سفاهت و حقارت سیاسی حد ندارد. ۵. گویا قبل از آتا تورک ستم ملی وجود نداشت! پس قتل عام سه میلیون ارمنی توسط نهضت ناسیونالیستی ترکان جوان، که خود ضد انگلیسی هم بودند، باز کار امپریالیسم انگلیس بود؟!! درک آقای رازی از تاریخ در حد درک اسلامیست ها، تحریفی-من درآوردی-و تفسیر به رای است. ۶. آیا ستم ملی در ایران با آمدن رضا خان شروع شد یا با آمدن سرمایه داری؟ نفهمیدن این؛ نفهمیدن الفبای مارکسیسم است. ۷. یکپارچگی ایران، و در عین حال در داخل ایران، هر ملتی سرنوشت خودش را رقم بزند را فدرالیسم می نامند. اگر آقای رازی از همکلاس شدن با جریانات و سازمانهای ارتجاعی ابا دارد؛ آقای مهتدی با شجاعت سیاسی ای که دارد؛ این را با صدای بلند بیان کرده است. آقای رازی فقط حقارت سیاسی خودش را بنمایش گذاشته است. ۸. مورد اسراییل و فلسطین ربطی به مورد ایران و ترکیه ندارد و آقای رازی از فرط ضد امپریالیستی گری دوره انقلاب ۵۷، باردیگر و تکرارا، زیر عبای اسلام سیاسی خزیده است. تعجبی هم ندارد؛ اسلام سیاسی در کنار چین و روسیه در حال جنگ با امپریالیست است و پیشرویهایی هم داشته است؛ زبان درآوردن و همه چیز را بگردن امپریالیست انداختن در جهت آبرو سازی برای جمهوری فاشیسم اسلامی در ستم ملی و جنایات بی وقفه در گوشه و کنار جامعه ایران معنی سیاسی دارد.

اقبال نظرگاهی

۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۶۷

ریشه ظهور ستم ملی در ایران

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate