“انقلاب مهسا” یا انقلاب برای پایان نظم سرمایه و حاکمیت طبقه کارگر؟ مسئله اینست!

مقدمه:

سالها بلکه نسلهاست که در کمپ چپ مسئله راه حل بحران در جامعه ایران مورد مناظره است و در طی تاریخ شکل گیری چپ و کمونیزم ایرانی روندی را شاهد بودیم از دورانی که توده ایزم اغاز شد و نوعی سوسیال دموکراسی شرقی بود با پرچم لنینیزم که با هزار استدلال مدعی بود ایران هنوز سرمایه داری ملیح ندارد و مبارزه باید حول تولید و حمایت از “سرمایه داری ملی” و بر علیه دیکتاتوری متمرکز شود.

به جهت زیر بنائی این نظریات بر مبنای ضعف طبقه کارگر ایران قابل توجیه بود هر چند که حتی در شرایط ضعف طبقه کارگر هم عقل سالم نمی اید به کارگر بگوید که منتظر باشد در صف که اول سرمایه داران بچاپند تا “زمان سوسیالیزم برسد” !

خوشبختانه تغییرات کیفی در نظام اقتصادی ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی باعث شد که بتدریج سهم کمی و کیفی طبقه کارگر در جامعه شناسی ایران بالا رود و زمینه ها برای اینکه کمونیزمی بالاخره بیاید و الترناتیو سوسیالیستی را جلوی جامعه بگذارد فراهم شد.این شد که بتدریج سر و کله چپ نسل سومی ظاهر شد و البته با خمیر مایه ضعیف و اغشته با فرهنگ لنینیتی و عقب ماندگیهای ایرانی.

هر چه بود دوران طلائی عروج چپ نسل سومی در شکل حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری دوران منصور حکمت یک چرخش کیفی بود به دورانی از کمونیزم که راه حل جامعه ایران را قطع پیوند با نظم سرمایه داری می دید هرچند که در توضیح استراتژی گذار اینقدر لنگ می زد و می زند که عملا در برنامه دنیای بهترش چیزی بیش از مدل سوسیال دموکراسی با چند تکه نچسب از نظریات لنینیستی نمی توان دید که من در ارشیو نقدم به برنامه دنیای بهتر این سردرگمی عجیب را توضیح دادم و راه حلها هم کنارش .

قیام ۱۴۰۱ مثل هر قیام و تحرک اجتماعی فضا ساخت که گرایشات مختلف و متضاد سیاسی تعابیر خود را ارائه دهند و تلاش کنند که این برداشتها را به داخل جامعه ببرند و جامعه را توی صف خود ردیف کنند.

طبیعتا راست با در دست داشتن مدیای ماهواره ای و کمک امپریالیستها در ساختن روایتهای خود ابزارهای بیشتری داشت و به سرعت سرو گله شعار “زن زندگی آزادی” از مدیای انتر عربستان و بی بی سی و صدای امریکا و بعد از پارلمانچی ها و رئای جمهور امریکا و اروپائیها بلند شد و تظاهرات سلطنت چی ها و شازده و تحرکات شخصیتهائی مثل معصومه قمی و غیره تا چهره هائی مثل سیما ثابت و کلی “حقوق بشری” و تحلیل گر سیاسی تا دیروز اصلاح طلب را داشتیم که یکصدا شدند حامی “انقلاب مهسا” و هورا کشیدند که این قیام نامی دارد که و به امهسا تعلق دارد!

از عجایب خلقت هم این بود که بخش اعظم چپی که قرار بود از شکست قیامهای تاریخ ایران توشه گرفته و دوباره با “خلق” همراه نشود و چهره خمینی را در ماه نبیند افتاد تو دامن پوپولیزم و شور حسینی و لذا شعار “زن زندگی آزادی” و انقلاب مهسا را مثل راستها تکرار کرد و حداکثرش توضیخ داد که “منظورش” با “منظور راستها یکی نیست همانطور که دموکراسی خواهیش فرق دارد!

تا اینجا مقدمه داستان عم انگیزی که از دید من زیر ساخت صحنه هائی بود که طبیعتا در خیابانهای ایران هم به همین جا ختم شد که تا بحال دیدیم چرا که خارج کشور فقط انعکاس گرایشاتی است که در داخل کشور هم هستند و عملا هم در “نبرد منشورها” تا حدودی بازتاب داشتند.

اما چند نکته اضافه می کنم در استانه اولین سال قیامی که هنوز زیر پوست جامعه ایران زنده است و امیدوارم اینبار با رادیکالیزم بیشتر شعله هایش بالا بکشد و دودمان نظم کهن را یکسره براندازد و ما شاهد ادامه وضع موجود یا یک دست بدست دادن قدرت نباشیم:

(۱)انقلاب مهسا دقیقا کیلو چند؟

همانطور که در مقالاتم توضیح دادم بورژوازی کلاش اگر ببیند حریف نیست و سرنگونی جلو می رود مجبورست انقلابی بشود منتها نوع خاصی که در تمام دوران انقلابهای تاریخ این نوع حاضر بوده و منتهی انقلابیون مقداری هالو بوده اند و گول خورده اند و زیر شعار “همه با هم” چشم پوشانده اند از این گرگان در لباس میش و لذا انقلابها از همان ابتدا ملاخور شده اند همانطور که دیدیم!

استراتژی راست پروغربی در استانه قیام همین بود که شعاری مردم فریب بیابد و زیرش مخفی شود این شعار باید همصدائی با مردم باشد اما به اندازه کافی کیلوئی و قابل تعبییر و تفسیر که بشود درونش خانه ساخت.

این شد که غیر سیاسی ترین مظلوم رژیم اسلامی را که اتفاقا  ماشه قیام را تکاند یعنی مهسا را جلو دادند و شعاری از اوجالانیها همانها که الان در کردستان سوریه نوکری امریکا و گاها بنا به فصل همکاری با بشار اسد را دنبال می کنند غرض گرفتند و این شد که “انقلاب مهسا و زن زندگی آزادی”

مردم درد کشیده و ستم دیده که از قضا در کردستان هم سالها نبرد داشتند براحتی احساس غرور ملی کردند که شعار انها شده شعار “انقلاب” خلاصه این بود شعبده راست پروغرب .

اگر سال ۵۷ معجزه غربیها انداختن زنگوله خمینی به گردن قیام بود اینبار زنگوله ای بنام “انقلاب مهسا” را انداختند به گردن قیام و به حق هم مسلیونها میلیون جوان کم تجربه در داخل کشور که گوش و فلب به امقال سیما ثابتها داده بودند باورشان شد که عکس مهسا را اینبار در ماه دیدند!

در مدیای امپریالیستها عکسها  گرفتند و نقاشیها کردند و جشنها برپا شد و گوگوشها و داریوشها و ابی ها و لوس انجلسی ها و حقوق بشریها و لابی بازها و همه این بالماسکه کنار شازده و شورایش و خلاصه نزدیک بود اینها دولت در تبعید بسازند و دوباره مراسم کلاه گذاری سر مردم کامل شود! 

اما در این میان تعدادی قلیل و هوشیار بودند که گول این بازیها را نخوردند و تاریخ را برسی کردند که واقعا سازماندهی انقلاب مخملی و رنگی یک خطر جدی برای قیام مردمست و داستان دزدی قیام ۵۷ و سایر قیامهای منطقه خاورمینه و شکستهای انقلابات روسیه و چین و همه اینها مرتب در حال تکرارست و اگر عقل نباشد داستان تکرار پذیر است!

از زاویه فعالین طبقه کارگر در ایران هم من یک روند تدریجی گذار می بینم که بتدریح دارند سهم خود را از این فریب راستها جدا می کنند و عروج منشور های رادیکالتر که حداقلی هم نیستند تا اعلامیه های بعدیشان نشان می دهد که دارند بیدارتر هم می شوند و متوجه می شوند چقدر نقش اگاهی و نشکل مستقل طبقه کارگر در عرصه سیاسی اهمیت دارد.

(۲)قیام مردم ایران نقطه سرخط!

از دید من تجربه قیام ۱۴۰۱ بخوبی نشان داد که متدهائی و نگاهی سیاسی شکست خورده و بررسی این علل را هم چپها بخوبی انجام ندادند چون اساسا و هنوز بیشتر مفتون این “انقلاب مهسا” هستند و با شور حسینی حتی قادر به دیدن واقعیتها نیستند و حتی انکار می کنند که اون قیام ۱۴۰۱ به هدفش نرسید و بجز راه رفتن تعدادی خانم بدون حجاب در خیابان رژیم قرص و محکم دارد حکومت می کند و جامعه باید راهکارهای دیگر بجوید.

رژیم اسلامی به منابع نفت و قدرت نظامی تکیه دارد و در مارتونی که  راه انداخته می تواند مرتب نیروهای انقلابی را فرسوده کند و ما چیزی بنام “انقلاب دائم” نداریم! 

خوب از دید من در استانه قیام ۱۴۰۱ ازادیخواهان و برابری طلبان باید به این سوال پاسخ دهند که چه کارهای دیگری باید بکنند که نکردند و چه راهی بروند که نرفتند که اینبار پیروز شوند.

پیشنهاد من بعنوان روشنفکر کمونیست همواره این بوده که اون دو راهی معروف “بربریت یا سوسیالیزم” را جدی بگیریم و بطور واقعی در مقابل قیام ایران ببینیم.

لذا خوشحالم حتی در سطح یک وب سایت شاهد بودم که بیشتر و بیشتر همفکرانی یافته ام که اونها هم این کلاه گشاد “انقلاب مهسا” را نخریدند و اونها هم تاکیید دارند که چپ رادیکال باید پیشگام باشد و نه دنباله روی تلویزیون انترناشنال و شازده و وقتش را برای “تعریف دیگر از انقلاب مهسا و زن زندگی آزادی” تلف نکند و شعار و برنامه سیاسی جلو بگذارد شفاف و ساده.

برای پیروزی قیام مردم در ایران انچه کم بوده سازماندهی مستقل طبقه کارگر بوده برای کسب قدرت سیاسی و نه گله مندیهای معمول صنفی که سالهاست هست و الان دیگر نمی تواند هدف باشد.

اینست که زدن مهر شعار آزادی برابری و حکومت کارگری بر قیام مردم را ابزار اصلی پیروزی قیام می دانم.

(۳)ادامه دعوای سیاس حتی درون چپ ایرانی:

کاملا طبیعی می دانم که توده ایها و توده ایستها و سوسیال دموکراتها و احزاب باقیمانده از منصور حکمت (که خوب شد او مرد و اینها را ندید!) همینطور دور “انقلاب مهسا” بدوند و مردم را گیج و گول کنند.

انتخابهای سیاسی ریشه طبقاتی دارد و بخشی از طبقه کارگر هم طبیعتا دنبال رفرم است و توهم دارد که با همه با هم بازی بشود کاری پیش برد و اون لابی گرها از امام زاده امریکا و اروپا قرار است برای مردم کاری کنند! 

من بخیل نیستم و اما تلاشم اینست که این متدها را رونمائی کنم و ناتوانیشان را نشان جامعه بدهم.همینکه تعدادی اینقدر وسواس پیدا کرده اند که هر طور شده امثال من را به رژیم اسلامی بچسبانند ثابت می کند که کارم تاثیر دارد و بند خیلی ها شل شده و دکانشان تخته!

در سال ۱۴۰۲ که مردم ایران همچنان خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند و مشکلشان راه است من و امثال من راه نشان می دهیم اما بجای انها نیستیم و قرار نیست از خارج کشور بجایشان انقلاب کنیم.

انقلاب کار مردم در داخل کشورست و خصوصا جوانها که نباید فکر کنند که انقلابشان تابع فرمولهای دیگر است و دنبال ابداع دوباره چرخ باشند.قیام های ایران و انقلابهای دنیا همه تابع قوانین اجتماعی هستند و کمونیستها تخصصشان بررسی این تحولات کیفی در تاریخ بشریت برای پایان دادن به نظم نابرابر.

همانطور که پزشک متخصص در درمان بیماریهاست کمونیستها متخصصین امر انقلاب هستند هرچند که تا همینجا مثل اکثر پزشکها خودشان گیح می خوردند و شکست می خورند.

در سوی مقابل هم ضد انقلاب و امپریالیستها و نوکرانشان سخت فعالند تا قیام به انقلاب تبدبل نشود و اگر شد ملاخور شود. اینست تذیخ معصر دنیا در چند جمله!

لذا دعوای درون چپ ایرانی ادامه خواهد یافت و راستهی چپ نما و ابکی ها صحنه گردان و متاسفانه هنوز در اکثریت.همیشه همین بوده و نباید بماند.

اگر چپ ایران رادیکال شود  بتواند اکثریت بشود اونزمان انقلاب شانس پیروزی دارد وگرنه چپ می شود میمون راستها مثل حزب توده! مثل فرخ نگهدارها می شود !

اینها نکاتی بود در استانه سالگرد  قیام مردم ایران که تلاش زیادی هست دوباره نامش را “انقلاب مهسا” بگذارند و ما کمونیستها باید تلاش کنیم نامش انقلاب سوسیالیستی باشد به رهبری طبقه کارگر و شوراها!

ساده کنیم عرصه دعواها را تا همه مردم بدانند دعوا سر چیست تا درست وارد میدان شوند.فقر و بی آیندگی راه حل سرمایه داری ندارد نابرابری زن و مرد ندارد.زندگی شایسته انسان در شکست نظم نابرابر سرمایه امکان دارد و حق همه انسانهاست! 

معجزه زیباست و بدستهای ما آشنا اگر باورش کنیم!

زنده باد مبارزه برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate