نقدی که رفیق مهران زنگنه تحت عنوان “هراس از اعلام تشکیل یک حزب سنتی” در انتقاد از اطلاعیه کمیته موقت هماهنگی برای ایجاد بلوک متحد سوسیالیستی و پیشنویس مبانی نظری برای تشکیل این بلوک نوشته است، حاوی تناقضات، سوءتفاهمها و پیشداوریهای متعددی است. قبل از هر چیز به این نکته اشاره میکنم که با توجه به آنچه که تا کنون از او شنیده و یا خواندهام، به نظر میرسد که او بالقوه قادر به همکاری با جمع ما و ایفای نقش موثر در تشکیل بلوک سوسیالیستی خواهد بود، فقط اگر همت لازم را به خرج دهد. در اینجا نخست به سوءتفاهمها، پیشداوریها و تناقضات او میپردازم.
رفیق زنگنه به درستی معتقد است که گرایشهای مختلفی که در درون مارکسیسم وجود دارند، میتوانند و باید با هم وارد مبارزه مشترک علیه بورژوازی شوند، بدون آنکه لزوماً بر سر همه مسایل دارای وحدت نظر باشند: اتحاد عمل پایدار انقلابی در عین کثرت برداشتها از مارکسیسم. وقتی که این رفیق از گرایشهای مختلف مارکسیستی سخن میگوید، باید تصور معینی از وجه مشترک لازم میان این گرایشها ارائه دهد تا چنین مجموعهای هنوز ظرفی برای اتحاد عمل مارکسیستهای انقلابی باقی بماند. من از اینجا حرکت میکنم که این رفیق به دنبال تشکیل یک مجموعه فراطبقاتی نیست و همچون ما در پی ایجاد اتحاد عملی پایدار برای شرکت در مبارزه طبقاتی بر علیه بورژوازی و برای رسیدن به سوسیالیسم است. اگر چنین باشد، طبیعی است که تنها کسانی باید به این مجموعه راه پیدا کنند که چنین هدفی را دنبال میکنند. من بنا را بر این میگذارم که او هم مثل ما در چنین مجموعهای جایی برای سوسیال-رفرمیستها و جریاناتی که تحت عنوان کمونیسم با رژیمهای جنایتکار و یا بورژوازی در “اپوزیسیون” همکاری کردهاند و میکنند قائل نیست. اگر چنین باشد، قاعدتا او هم باید به این نتیجه برسد، که مبارزه آشتیناپذیر علیه تمامیت طبقه بورژوازی شرط لازم برای ایجاد چنین اتحادی است. من علاوه بر این، فرض را بر این میگذارم، که این رفیق هم (همچون ما) به این معتقد است که یک انقلاب سوسیالیستی نه فقط برای از بین بردن استثمار نیروی کار ضروری است، بلکه همچنین شرط لازم برای پایان دادن قطعی به سایر ستمهای موجود در جامعه (از جمله ستمهای جنسی، ملی، مذهبی و …) بوده و مبارزه با این ستمها در دستور کار هر مارکسیست انقلابی با هر گرایشی قرار دارد. نکته اتکای من برای این فرض، این است که او به درستی اشاره میکند که هر کس با الفبای مارکسیسم آشنا باشد، میتواند چنین متنی را بنویسد و اگر تغییرات مختصری در این متن صورت گیرد، در مورد بسیاری از جوامع دیگر سرمایهداری نیز صادق خواهد بود. درست همین نکته نشانگر آن است که پیشنویس ارائه شده، برخلاف سوءتفاهم این رفیق، پیشنهادی برای یک برنامه حزبی نیست، بلکه پیشنویسی است برای تدوین پایهایترین مبانی نظری که مرز میان کمونیستهای انقلابی و سایر افراد و جریانات سیاسی را ترسیم کرده و بدینوسیله مخاطبین فراخوان به تشکیل یک بلوک متحد سوسیالیستی را مشخص میکند. چنین پیشنویسی بیش از آن که اهمیت تئوریک داشته باشد، از یک اهمیت عملی برخوردار است، زیرا هدف ما تشکیل این بلوک همراه با همه کسانی است که هم خود را مارکسیست میدانند و هم در عرصه عملی حاضر به مبارزه آشتیناپذیر علیه هر شکلی از استثمار و هرگونه ستم اجتماعی هستند. ضرورت ارائه پیشنویس حاضر درست از اینجا ناشی شد که همگان بدانند که ما تا کنون بر اساس کدام وجوه مشترک گرد هم آمدهایم. ما این متن را آگاهانه به عنوان “پیشنویس” ارائه کردیم، زیرا ما از هر گونه پیشنهاد سازندهای برای تغییر، تکمیل و یا بازنویسی آن به طور جدی استقبال میکنیم، تا جایی که راه هیچ کمونیست انقلابی برای همکاری در چارچوب آن را سد نکند. ما از کسی دعوت نمیکنیم که به یک پلاتفرم حاضر و آماده “بپیوندد”. ما از همه کمونیستهای انقلابی میخواهیم که همراه با ما این پلاتفرم را تکمیل و در جهتدادن به فعالیتهای مشترک آینده دخالت فعال کنند.
رفیق زنگنه ولی با این سوءتفاهم روبروست که این پیشنویس به عنوان یک برنامه حزبی ارائه شده و از این رو آن را “کلی” ارزیابی میکند و با شکایت از این که این پیشنویس “نشانی از زمان و مکان ندارد” عملاً خواستار تحلیل جامعی از جامعه ایران و ارائه یک برنامه همهجانبه میشود. او مینویسد که “نقطهی عزیمت هر نقد رادیکال اجتماعی و خواستهای ناشی از آن، حداقل در دریافت مارکسی، نه اصول بلکه واقعیت است، در این برنامه به هیچ رو ساخت اجتماعی ایران و آرایش قوا در ‘تموج دورهای’ politische Konjunktur فعلی و احتمالا آتی در سطح ملی و بینالمللی بازتاب نیافتهاند.” به این وسیله این رفیق در تناقض آشکار با پیشنهاد خود برای وحدت عمل میان گرایشهای مختلف مارکسیستی قرار میگیرد. او به این مسئله توجه نمیکند که هرگونه فرارفتن از مبانی پایهای و پرداختن به مثلاً تحلیل دقیقی از ساخت اجتماعی، آرایش قوا، وضعیت کنونی و آتی در سطح ملی و بینالمللی به عنوان پیششرط اتحاد عمل کمونیستها عملاً مانع هر گونه اتحاد عملی میان گرایشهای مختلف مارکسیستی شده و پیشنهاد خود او را برای وحدت گرایشهای مختلف مارکسیستی با حفظ تفاوتها غیرممکن میسازد.
لازم به تذکر است که من هیچگونه شکی در اهمیت تحلیل مشخص از شرایط مشخص، تحلیل ساخت جامعه و آرایش قوا ندارم. ولی وحدت نظر روی تحلیلها مبنای تشکیل یک بلوک نیست. کسی که چنین انتظاری از یک بلوک دارد، آن را با یک حزب و یا فرقه عوضی گرفته است. هر چند که حتی در داخل احزاب نیز وجود تحلیلهای گوناگون قابل تصور است. آنچه که به عنوان نظر (کل) یک حزب منتشر میشود، در بهترین حالت نظر اکثریت آن و در بدترین حالت فقط نظر رهبری آن حزب است. در مورد یک بلوک، توافق بر سر یک سری از مبانی اساسی لازم است ولی لازم نیست که تحلیلهایی که این مبانی اساسی را مستدل میکنند، در میان همه مشترک باشند. رفیق زنگنه اما علیرغم این که خواهان تحلیل جامعی از جامعه و صفآرایی طبقاتی در جامعه است، شکایت از این دارد که همکاری در یک بلوک منوط به توافق بر سر حداقلی از مبانی نظری مشترک شده است. او این را به ضرورت وحدت نظر به صورت عام تعمیم میدهد و با کمال سخاوت این را به “مارکسیسم تکصدائی روسی” میچسباند و مدعی میشود که این پیششرط “مبین یک دریافت و تفسیر اتوریتر از مارکس” است. او از یک طرف با درخواست تحلیلی جامع عملاً تکصدایی را تبلیغ میکند و از طرف دیگر مبانی نظری پیشنهادی ما که راه را برای همه گرایشهای انقلابی مارکسیستی باز میگذارند به تکصدایی و آنهم از نوع روسی (؟) آن متهم میکند. معلوم نیست که سرانجام با کدامیک از سازهای ناهماهنگ این رفیق باید رقصید. من از او میپرسم که آیا تدوین مانیفست حزب کمونیست توسط مارکس و انگلس هم، که از نظر عمق تحلیل و پرداختن به جزئیات بسیار فراتر از متن پیشنهادی ما میرفت، کوششی بود برای تحمیل تکصدایی؟ و آیا باید به این مانیفست هم، که برای همه جوامع سرمایهداری آن زمان نوشته شد، ایراد گرفت که چرا تحلیل مشخصی از ساخت اجتماعی یک کشور معین و صفآرایی نیروهای طبقاتی و سیاسی آن در آن لحظه معین ارائه نداد؟
جالب این است که رفیق زنگنه پس از آن که ما را به تحمیل تکصدایی متهم کرد، اضافه میکند که چون “این مبانی (نظری) ارائه نشدهاند، طبعا باید پرسید چه کسی قرار است این مبانی نظری را تعریف کند؟” به این وسیله او فراموش میکند که خودش چند سطر بالاتر، ارائه یک پیشنویس برای بحث در مورد این مبانی را به تحمیل تکصدایی متهم کرده است. او میپرسد “چه کسی قرار است این مبانی نظری را تعریف کند؟ و چگونه بر سر آنان توافق صورت میگیرد؟” و فراموش میکند که ما با صراحت همه کمونیستهای انقلابی را دعوت به بحث در مورد این مبانی و تدقیق آن کردهایم. درها به روی کسانی که واقعا خواهان ایفای نقشی موثر در این زمینه هستند، کاملا بازند و هر کس هم که با ذرهبین دنبال کشف ایرادات واقعی و یا فرضی برای توجیه عدم همکاریاش بگردد، طبیعتاً نقش موثری بازی نخواهد کرد.
رفیق زنگنه در ادامه میپرسد “چگونه توافق صورت میگیرد؟ مکانیسم تولید توافق چیست؟ معلوم نیست!” رفیق گرامی، اگر این واقعا معضل توست، وارد میدان شو و پیشنهاد خودت را برای چگونگی این مکانیسم ارائه بده و برای اقناع دیگران و تحقق آن تلاش کن. این تنها چیزی نیست که هنوز نیاز به تدوین و تدقیق دارد. اگر میخواهی در کناری بنشینی و منتظر باشی که دیگران تمام سوالات تو را پاسخ دهند، یقیناً آنها را به تکصدایی متهم خواهی کرد.
رفیق زنگنه در ادامه وارد حدسیات شده و مینویسد “منظور اما معمولا بر حسب تجارب گذشته احتمالا این است که هر کس میخواهد در این جمع فعال بشود باید نظرات ضمنی و صریح ارائه شده و رهبری مبتکرین را بپذیرد!” رفیق عزیز، اولاً اگر متن اطلاعیه و پیشنویس را با دقت خوانده بودی، نیازی به پناهبردن به “احتمالات” نداشتی. ما به صراحت رفقایی مثل تو را دعوت به شرکت فعال در این بحث و تاثیرگذاری روی آن کردهایم. ولی تو به جای پرداختن به محتوای پیشنویس و بندهای آن، ترجیح دادی به حاشیهها بپردازی. ثانیاً به اطلاعت میرسانیم که جمع ما، که برای تشکیل این بلوک همراه با سایر مبارزین کمونیست پا را به پیش گذاشته، برخلاف تصور تو فاقد یک مرکزیت بوده و به شکل جمعی رهبری میشود. کارهای جمع تا کنون بر اساس تقسیم کار داوطلبانه میان افراد پیش رفته و تصمیمات مهم در مجمع عمومی و تقریباً در تمام موارد به اتفاق آرا گرفته شدهاند. تا کنون کسی کوششی برای کسب رهبری در این جمع نکرده، تا چه رسد به اینکه مورد پشتیبانی سایر رفقا قرار گرفته باشد. اکثریت قریب به اتفاق رفقای ما کسانی هستند که با مرزبندی با شیوههای رهبری اتوریتر در سازمانها و احزاب سابقشان از آنها جدا شدهاند. فرضیه “احتمالی” تو در این مورد هیچ سنخیتی با واقعیت جمع ما ندارد.
رفیق زنگنه در ادامه بدون ارائه کوچکترین دلیلی مدعی میشود که حرکت ما نتیجه “یک گفتمان ‘محض’ قدرت” است و سپس از این شکایت دارد که چرا نامی از افراد برده نشده است. او به یکباره “احتمال” خود را به جای واقعیت مینشاند و از این که هنوز نامی را نمیشناسد نتیجه میگیرد که عدم ذکر نامها برای لاپوشانی کردن گفتمان قدرت است. البته اگر نام و یا نامهایی هم مطرح شده بودند، او از آن برای مستدل کردن گفتمان قدرت ادعایی خود استفاده میکرد. کسی که تصمیم گرفته ما را به گفتمان قدرت بچسباند، میتواند هم از ذکر نامها وهم از عدم ذکر آنها برای “استدلال” خود استفاده کند. ادعای او نه یک داوری بلکه یک پیشداوری است. در اینجا لازم به تذکر است که برای ما محتوا بالاترین اهمیت را دارد و نه شخصیتها و نامها.
رفیق زنگنه در ادامه به حدسزنیهای خود ادامه میدهد و این بار به طور اتفاقی به درستی حدس میزند که پروژه ایجاد یک بلوک متحد سوسیالیستی و پیشنویس پیشنهادی از طرف جمعی از افرادی ارائه شده که در حال حاضر به احزاب و سازمانهای موجود وابستگی ندارند. البته او نیازی به حدس زدن نداشت، چون این موضوع جزء اسرار مگو نیست. او سپس به ذکر مطالبی در مورد “کنفدراسیون دانشجوئی” (؟) و شکاف بین روابط قدرت واقعی و صوری در آن میپردازد که رابطهاش با پروژه تشکیل یک بلوک سوسیالیستی برای من قابل درک نیست. او سپس قوس بلندی را زده و پروژه ما را بدون کوچکترین استدلالی “قدمی در راه تشکیل یک حزب سنتی دیگر” مینامد. این هم شاید از “احتمالات” او ناشی میشود. در اینجا تاکید میکنم که ما به هیچوجه مخالف کار حزبی و احزاب و سازمانهای انقلابی موجود (تا زمانی که در راستای انقلاب گام بردارند) نیستیم. هر رفیقی از ما که بخواهد عضو یکی از این سازمانها شود، میتواند همچنان در جمع ما بماند، مادام که همراه با ما به یک مبارزه آشتیناپذیر بر علیه بورژوازی و در جهت از میان برداشتن استثمار و همه ستمهای موجود در جامعه ادامه دهد. هدف ما از تشکیل بلوک، متحد کردن نیروهاست و نه گسترش تفرقه با ایجاد یک “حزب سنتی” ادعایی جدید. البته اگر افرادی از درون ما در آینده به تشکیل سازمان و یا سازمانهای جدیدی دست بزنند، از حق دموکراتیک خود استفاده خواهند کرد، ولی این یقیناً بخشی از پروژه ما نیست.
رفیق زنگنه علاوه بر این بدون هیچ دلیلی در لابلای جملاتش از عباراتی غیر رفیقانه استفاده کرده و اینجا و آنجا نیشهایی میزند که من ضرورتی به پاسخ دادن به آنها نمیبینم. اینگونه برخوردها را باید به پای سنتهای موروثی آن “چپ سنتی” نوشت که او در حرف تلاش دارد از آنها فاصله بگیرد، ولی در عمل موفقیت چندانی در این زمینه کسب نمیکند.
در پایان خطاب به این رفیق و سایر کمونیستهای انقلابی تاکید میکنم که آغوش ما برای همکاری با همه کسانی که دغدغه سوسیالیسم را دارند و در پی یک مبارزه انقلابی هستند، باز است. مبارزه طبقاتی در جریان است و تشکیل صف مستقل و مقتدر طبقه کارگر در این مبارزه نیاز به پشتیبانی گسترده، سازمانیافته و پایدار همه کمونیستهای انقلابی دارد. بگذارید آستینها را بالا بزنیم. روند تاریخ منتظر ما نمیماند.
پیروز رها
از کمیته هماهنگی موقت برای ایجاد “بلوک متحد سوسیالیستی”
توضیحات بیشتر در مورد این پروژه و پیشنویس پیشنهادی مبانی نظری مشترک در یک اتاق کلابهاوس به تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۳ داده خواهند شد.