دو نوشته … خودزنی نکنیم … قرینۀ باطل

خودزنی نکنیم

اخیراً فرصت گفتگویی پیش آمد با آقای هومن فخیمی، وکیل مبرّز ایرانی که مسئلۀ غرامتگیری ناحق از اموال مسدود شدۀ ایران را در پیشگاه افکار عمومی گسترده و همگان را متوجه به ابعاد غارت بزرگی کرده که با سکوت رسانه های بزرگ پشتیبانی می شود.

صحبت ها، در عین متمرکز بودن به این امر، از آن فراتر رفت. آقای فخیمی معتقد است که باید تمامی گروه های سیاسی که به فکر ایران و ایرانیان هستند ـ ورای اختلافات مسلکی ـ برای چاره جویی دست به دست هم بدهند و در درجۀ اول با اطلاع رسانی و سپس با تشریک مساعی محض یافتن راه حل، آنچه را که از دستشان برمیاید بکنند تا اموالی که باید صرف ساختن آینده ای بهتر برای جوانان ایرانی شود، از دستبرد مصون بماند.

من در جواب گفتم که همه گونه مساعدت از سوی ایران لیبرال با ایشان و محض تحقق این هدف اساسی انجام خواهد شد. خود ایشان در درجۀ اول توقع خبر رسانی داشتند که عملاً انجام می شود و باید تا حد امکان گسترده گردد. ولی باید از این فراتر رفت و کمیته ای از حقوقدانان قابل و وطنخواه ایرانی را که خوشبختانه تعدادشان هیچ کم نیست،  گرد آورد تا مسئله را به طور جدی تعقیب کند،  افکار عمومی را به طور مرتب در جریان قرار دهد و در صورت امکان چاره اندیشی کند.

صحبت های ما فقط به مسئلۀ غرامت محدود نبود و آقای فخیمی از تجربیات بسیار نامطلوبی که از واکنش گروه های ملی، چه جبهۀ ملی ایران و چه غیر از آن، با مسئلۀ غرامتگیری داشت، با من سخن گفت. اینکه گروه ها و افرادی از این قماش، چنین نظر مثبتی به یک مشت کلاهبردار سیاسی فاوند بگیر داشته باشند و حتی از حمله به رسوایانی نظیر آن خانم برنامه ساز صدای آمریکا و آن کاسب عزای زن و بچه، برنجند، به نهایت مایۀ تحیر و تأسف است. حیرت از ساده لوحی و نادانی سیاسی کسانی که مدعی سیاست هستند و اسف بر حال و روز مردمی که به امثال اینها امید یا امیدکی دارند.

مخاطب محترم من، ورای این مسائل، انگشت روی نکته ای گذاشت که شاید برای خودش که در آمریکا زندگی می کند، در دسترس یا حتی بدیهی بنماید، ولی برای من که از این داستان ها دورم، نو بود. او گفت که کوشش نهاد های طرفدار اسرائیل که پشت تمام این صحنه گردانی های اپوزیسیون قرار دارند، فقط متمرکز بر تقویت اپوزیسیون قلابی و پول رساندن به آن نیست. هدف اول ورشکسته کردن ایران است از راه طرح دعاوی حقوقی بی پایه، نظیر داستان غرامت و از این گذشته، مسخ کردن جامعۀ آمریکایی های ایرانی نسب به چیزی شبیه اپوزیسیون ضد کاسترو که در ایالات متحده سکنی گزیده است و توانسته راه هر گونه تحولی در سیاست آمریکا نسبت به کوبا را سد کند و حتی پس از برقراری رابطه بین دو کشور هم مانع رفع تحریم ها بشود. هدف تبدیل ایرانیان به دشمن وطن و هموطنان خویش است، به همان سفت و سختی کوبایی نسب های فلوریدا. واسطه های کار همین اراذلی هستند که در جورج تاون و جلسات بعدی جمع شده بودند و همینها هستند که دوره افتاده اند تا ایرانی های نقاط مختلف را بسیج کنند یا از آنها پول بگیرند و خرج این برنامۀ شوم بکنند ـ مافیای فاند بگیران که البته پهلوی را هم شامل می گردد. همصحبت من مثال هایی از پشت و رو شدن مواضع برخی که در معرض این تبلیغات قرار گرفته اند، ذکر کرد که بسیار قابل توجه بود.

خلاصه کنم. غرض از نگارش مقالۀ حاضر جلب توجه همگان بود به کارزار غرامت گیت و یادآوری لزوم پشتیبانی از آنهایی که در این راه می کوشند. در درجۀ اول، اطلاع رسانی و سپس هر کمک دیگر که می توانند به پیشرفت این کار بکنند. دوم، توجه به اینکه طرفداران اسرائیل چگونه دارند ایرانی ها را، در درجۀ اول در خود آمریکا، آلت دست پیشبرد سیاست های خود می کنند. همین الان نفرتی را که در دل مشتی ایرانی نادان نسبت به ایران کاشته اند، شاهدیم و می توان تصور کرد که بسطش می تواند چه اندازه فاجعه آمیز باشد. ساده لوحی مردم را نمی توان دستکم گرفت.

۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۷ شهریور ۱۴۰۲

rkamrane@yahoo.com

_____________________

قرینۀ باطل- رامین کامران

هر از چندی که تنشی راجع به لائیسیته در فرانسه پیدا می شود، عده ای که طیفشان از حزب اللهی تا اصلاح طلب گسترده است و حتی می شود گفت که بیشتر ازگروه اخیر هستند،  به میدان میایند تا با یک قرینه سازی باطل، از این وضعیت بهره برداری کنند. یکی می گوید همه جا آسمان همین رنگ است و دیگری منع استفاده از حجاب در مدارس و تحمیلش به همگان را در دو سوی طاقچۀ سیاست قرار می دهد و با یکسان شمردن این دو، اسلام رقیق شدۀ خود را که نه به درد دنیا می خورد و نه آخرت، میانه روی معقول قلمداد کنند. حالا هم نوبت عبایای زنانه شده که وزارت آموزش و پرورش فرانسه پوشیدنش را در مدارس ممنوع اعلام کرده است.

آنهایی که این کار را مخل آزادی های فردی وانمود می کنند، تصویر درستی از آن ندارند یا در هر صورت به مردم نمی دهند. گذشته از نقاب کامل که صورت را می پوشاند و تشخیص هویت فرد را ناممکن می سازد، این ممنوعیت ها محدود است به دبستان ها و دبیرستان های دولتی و نه بیشتر و حتی در دانشگاه ها هم که دولتی است به مرحلۀ اجرا گذاشته نمی شود. دلیل امر روشن است. در مملکت لائیک، قرار بر این است که در نهاد های اموزشی، تعلیماتی متوجه به شهروندی در حکومت دمکراسی به جوانان و نوجوانان داده شود، هم از بابت فکری و هم آداب اجتماعی. در نظر نگرفتن تفاوت های مذهبی یکی از پایه های اساسی این کار است و عدم تمایز بر این اساس، از کودکی به همگان آموخته می شود. البته حمل علامات مذهبی در دستگاه دولت نیز ممنوع است و دلیلش این است که اول از همه نهاد دولت مذهب ندارد و لامذهب است و دیگر اینکه ارباب رجوع احساس نکنند که هم مذهب نبودن با مخاطبشان ممکن است تأثیری در رسیدگی به کار هایشان داشته باشد.

این تدابیر برای مسلمانان اختراع نشده و از اصل و اساس در قبال مذهب کاتولیک که مذهب اکثریت قاطع مردم فرانسه است به مرحلۀ اجرا گداشته شده و در زمان خود موجب کشمکش های طولانی و گاه حاد شده است، سالیان سال است که توسط مردم این کشور پذیرفته شده و از آن تنش ها جز خاطره ای تاریخی بر جا نمانده است. دلیل ندارد تا مردمی که به خودشان این اندازه سخت گرفته اند، در حق اسلام ارفاقی روا دارند. حضور مسلمانان نیست که آتش این نوع اختلافات را روشن کرده است. این حضور بسیار قدیمی است و به خودی خود دعوایی را موجب نگشته. نضج گرفتن اسلامگرایی است که برنامۀ سیاسی خود را تحت لوای هویت اسلامی پیش می برد و برای کج تابی با ارزش های دمکراتیک و مدرن که نفی کاملشان را هدف دارد، آتش اختلاف را روشن کرده است. برنامه سیاسی است به اسم دین و کوشش برای تحمیل ارزش های دینی اسلامی، البته به روایت اسلامگرایان، به نظام سیاسی و جامعه ای که با آن ها بیگانه است، هم به این دلیل که ریشه های تاریخیش مسیحی است و هم به دلیل دمکراتیک بودن و مدرن بودن. بخشی از جمعیت مسلمان این کشور که بیشتر از شمال آفریقا بدین جا مهاجرت کرده و همیشه از تبعیضاتی که در حقش اعمال می شده، رنج برده است، نسبت به این هجوم ایدئولوژیک، اقبال نشان داده و در ابراز مخالفت با قواعد و نهاد های موجود، به اسم هویت، وارد میدان شده. تنش ها از این وضعیت بر می خیزد.

در این موقعیت، بعضی مدعی می گردند که تدابیر دولتی، از آنجا که متوجه است به مسلمانان، بیان تبعیضی است در حق پیروان این مذهب. حرف نادرست است و اگر هم برخی افراد انگیزۀ نامقبولی در اصرار بر اجرای این تدابیر داشته باشند، به هیچوجه نمی توان موضعشان را به همه تعمیم داد. همان طور که در ابتدا گفتم، آنهایی که می خواهند به هر قیمت که هست، پای مذهب را در میدان سیاست باز نگه دارند و با لائیسیته و در نهایت هر نوع جدایی، مخالفند، فرصت را غنیمت می شمرند تا جدایی سیاست و مذهب را به طریقی غیر مستقیم و با ایراد به فرانسه که مهد لائیسیته است، مردود بشمارند.

نه لائیسیته مذهب است و نه پافشاری بر حفظ اصول آن ربطی به سیاست ها بنیاد گرایان مذهبی دارد، چه در ایران، چه عربستان، چه افغانستان و… قرینه سازی بیجاست. اصرار بر حفظ بی طرفی مذهبی دولت و جلوگیری از تحمیل ارزش های مذهبی به نهاد هایی که باید از این تحمیلات دور بماند را نمی توان به بنیاد گرایی تعبیر کرد. همان طور که محدود کردن گروه های سیاسی غیر یا ضد مکراتیک را نمی توان از بین رفتن آزادی نامید. نکتۀ اساسی این است که فرق آزادی با هرج و مرج، وجود محدودیت های منطقی و مقبولی است که همگان باید بدان گردن بنهند ـ آزادی نامحدود نداریم. متأسفانه کسانی که خواهان آزادی هستند، همیشه به این امر عنایت ندارند. حفظ لائیسیته هم یکی از این هاست، لااقل در فرانسه.

و اما برسم به نکتۀ اساسی، تا آنجا که به ما ایرانی ها مربوط می شود. چون اگر اقدام به نوشتن مقالۀ حاضر کردم، به این دلیل است. همه می دانند که من معمولاً به سیاست فرانسه نمی پردازم و اگر اصرار دوستان نبود، این را هم نمی نوشتم. اگر ما لائیسیته را چارۀ درست حل مشکل اختلاط سیاست و مذهب در ایران می دانیم، از سر نفرت از مذهب یا به قصد ذلیل کردن مؤمنان و روحانیان نیست. برای جدا نگاه داشتن این دو حوزه است از و هم تضمین آزادی های مذهبی که ضامنی بهتر از لائیسیته ندارد. آزادی مذهبی این نیست که شما به نام مذهب هر کاری خواستید بکنید و اگر کسی مانعتان شد، فریاد مظلومیت سر بدهید. وقتی راه برای دراز دستی یک مذهب باز شد شد، باقی هم مدعی همان امکانات می شوند و دستجمعی پایه های شهروندی را که مدهب در آن جایی ندارد، ویران می سازند. آزادی مذهبی مال پیروان یک مذهب نیست، مال پیروان همۀ مذاهب است و لازمۀ تحققش مقید کردن همۀ آنهاست به قانون جدایی.

برقرار ساختن محدودیت هایی از نوع آن هایی که در فرانسه یا دیگر کشور های لائیک شاهد آنها هستیم ـ البته منطبق با فرهنگ و موقعیت تاریخی کشور ما ـ باید در ایران فردا نیز اعمال شود. اگر لائیسیته که راه حل معقول و متعادل است، پذیرفته نگردد، یا شاهد ضدیت با مذهب و آخوند کشی خواهیم بود که با توجه به نفرت مردم از این صنف، می تواند ابعاد وحشتناک پیدا کند، یا این که به نوعی و تحت عنوان لق و مبهم سکولاریسم به وضعیتی باز خواهیم گشت که در دوران پهلوی داشتیم: اختلاط سیاست و مذهب، ولی این بار به نفع سیاست ـ و شاید هردوی آنها. خارج شدن از این دور باطل، محتاج شناخت مشکل و به اجرا گزاردن راه حل مناسب است. شک نیست همین هایی که امروز هر تنشی را دستاویز مخالفت با لائیسیته قرار می دهند تا مبادا راه اسلام به سیاست بسته شود، با این برنامه مخالفت خواهند کرد، همانطور که مخالفان دمکراسی هم فعال خواهند شد. ولی  سیاست بی مخالف نداریم. باید راه درست را برگزید و با تکیه به ملتی که حکومت مذهبی به جان آمده و خواهان آزادی است، پیشش برد. مخالفان این راه نه اعتباری دارند و نه وزنی.

۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۵ شهریور ۱۴۰۲

rkamrane@yahoo.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate