تجدید نظر در استراتژی سوسیالیستی کومەله در نگاهی به چند مصاحبه(بخش ا)

در ادامه بحث پیرامون اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران و کومه له کماکان از طرف اعضای کمیته مرکزی کومه له در مصاحبه ها، نوشته های به مناسبت های مختلف، در لابلای عبارت پردازیها و اظهاره نظرها در واقع پارادیم های تجدید نظرطلبانه ای در استراتژی سوسیالیستی کومه له خود را بیان می کند. باید یادآوری نمود که این نظرات کسانی که تنها عضو این تشکیلات هستند نیست، بلکه این اظهارات از زبان کمیته مرکزیها کومه له در راس آن رهبری کومه له، کاملن حساب شده بیان میگردد. رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه اخیرش در رادیو اینترنتی دیالوگ اظهار میکند تا به حال کسی یک کاغذ آ چهار به پلنوم برای تصویب نظرات اش ارائه نداده است، منظورش اینست پیرامون تجدید نظر یا انحلال طلبی در استراتژی حزب کمونیست ایران و کومه له، کسی یک کاغذ آ چهار نظراتش را به پلنوم یا هیچ کنگره ای از طرف جناح ایشان در رهبری کومه له در تقابل با استراتژی حزب و کومه له ارائه نداده است. متاسفانه با زبانی تحقیر آمیز وجود اختلافات سیاسی را نه تنها کمرنگ، بلکه بیشتر بزرگ نمایی شده جلوه داد. هر چند نگارنده این مطلب در طی نوشته های قبلن موضوع اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران و کومه له را از زوایای مختلف، مستدل مورد نقد قرار داده ام اما این بار میخواهم در دو قسمت باز نشان دهم که تدارک همچین مصاحبه های از طرف رهبری کومه له در تشکیلات ما نه از سر نقطه قوت بلکه دقیقن از نقطه ضعفی سرچشمه میگیرد که با اتکا به اظهارات خودشان تناقضات غیر قابل انکاری دارد. باید گفت با تمام عملکرد مهندسی شده جناح راست در تحریف کردن واقعیت های سیاسی چه درون تشکیلاتی و چه در سطح علنی، به طور عینی نشان از آن دارد، نتیجه اش تا به امروز مطلوب رهبری کومه له (کمیته مرکزی کومه له و کمیته خارج حزب) واقع نشده است. در ضمن انتشار علنی جلسه کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران برای تمام اعضای این حزب در پالتاک طی یک اطلاعیه مطبوعاتی و انتشار آیین نامه کنگره ۱۳ حزب کمونیست ایران با رعایت موازین امنیتی در طی یکی دو هفته اخیر و بازتاب گسترده آن در داخل شهرهای کردستان تا اندازه ای قابل تامل و تعمق، سِره را از ناسِره به وضوح نشان داد، به این معنا که رشته ی سیاست های خشت روی خشت گذاشتن تیم رهبری کومه له که در طی یکی دو سال اخیر مشخصن پیرامون برگزاری کنگره ۱۳ حزب و اختلافات سیاسی بافته بود دوباره به پنبه تبدیل نمود. میخواهم بگویم تدارک همچین مصاحبه هایی و یا نوشته های از طرف رهبری کومه له محصول همچین فرآیندی بحساب می آید. از سوی دیگر به باور من مطرح نمودن این موضوعات از طرف رهبری کومه له در واقع در خدمت افق و استراتژی انحلال طلبانه ای قرار دارد که تلاش دارد با این رویکرد سیاسی، استراتژی حزب را نشانه بگیرد و آن را از ریشه بزند. در طول نوشته ام نشان خواهم داد که این اظهارات مطرح شده از زبان رهبری کومه له بر متن اوضاع و شرایطی در تشکیلات و خارج از ما عمل میکند که مابه آزای سازماندهی نیروی را دارد، که عمق این عملکرد نه از نقطه قوت آنها بلکه کاملن از نقطه ضعف سیاسی و تشکیلاتی آنها سرچشمه میگیرد. بر همین مبنا با تمرکز بر مصاحبه ها و نوشته سه نفر از رفقا ی رهبری کومه له از جمله: حسن رحمانپناه، ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور نشان خواهم داد اظهارات مطرح شده به عنواین مختلف در سطح ماکرو، از پارادایم های اصلی پلاتفرم رهبری کومه له در جناح راست سازماندهی شده عمل میکند.

بحثم را با این ملاحظه شروع خواهم کرد که نام بردن از رفقای کمیته مرکزی کومه له صرفن به این دلیل است که این رفقا اظهار نظر کرده اند. به باور من اظهارات کمیته مرکزی های کومه له همان زبان رهبری کومه له و اظهارتشان در نمایندگی جناح راست در تشکیلات است.

در چند هفته گذشته دو مصاحبه و یک نوشته از طرف رهبری کومه له روبه بیرون منتشر گردیده از جمله: مصاحبه ای با رفیق حسن رحمانپناه به زبان کُردی در تلویزیون کومه له، برنامه کۆمەڵە و هەڵسوڕاوان «کومه له و فعالین» پیرامون مسائلی مختلف؛ فعالیت رفقای تشکیلات شهرها (تکش) در داخل ایران و بطور مشخص شهرهای کردستان، اشاره به آمار و ارقام جمعیت کارگران در ایران و در خصوص مسئله تحقق سوسیالیسم، رفیق ابراهیم علیزاده در مصاحبه ای با رادیو دیالوگ به زبان کُردی و اظهاراتش در دقایق پایانی پیرامون اختلافات سیاسی و مسئله کنگره ۱۳ حزب کمونیست ایران و همچنین سیاست سانسور و حذف در رسانه های تشکیلاتی و رفیق جمال بزرگپور طی مطلبی تحت عنوان: پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟ با آگاهی بر این امر که موارد اشاره شده در این بحث نکات زیاد تازه ای را در بر نداشت اما به باور من اهدافی که این دست از مصاحبه ها به معنای دیگر برنامه های زنده به زبان کُردی از تلویزیون کومه له و گاهن نوشتهای به مناسبت روز کومه له، که کم کم از حالت طرح به صورت قطر چکانی در آمده و در لابلای تحریف و عبارت پردازی های کاملن وارونه که روبه بیرون انتشار پیدا میکند بیشتر میتواند مد نظر باشد.

رفیق حسن رحمانپناه اظهار میکند:

«گویا طوری گفته می‌شود که در این جامعه ما فقط باید با کارگر حرف بزنیم. طبقۀ کارگر بر طبق آماری که اکنون وجود دارد در مراکز تولیدی و غیرتولیدی همگی‌شان ۲۲، ۲۳ میلیون نفرند. جامعه ایران ۸۵ میلیون نفر است. آیا تنها با آن ۲۲ میلیون نفر، قدرت سیاسی در جامعۀ ایران به دست گرفته می‌شود؟ من می‌گویم باید قدرت در دست طبقۀ کارگر و مردم زحمتکش باشد، اما به میلیون‌ها نفر دیگر متحد طبقۀ کارگر در میان دهقانان فقیر، در میان بازاریان فقیر، در میان کارمندان جزء، در میان خدمات و بهداشت و فلان و همۀ آنها هست با همۀ اینها طبقۀ کارگر می‌شود به اکثریت. علاوه بر این طبقۀ کارگر باید سیاست‌هایش هژمونی پیدا کند، رهبری این جامعه را بنماید برای آن مطالبات و خواسته‌هایی که دارد»

اظهارات رفیق حسن رحمانپناه در اشاره به آمار و ارقام جمعیت کارگران در ایران نه از سر نا آگاهی بلکه دقیقن برای هدفی که دنبال میکند باید دید. قبل از هر چیز باید گفت آمار جمعیت کارگران در ایران از خود رسانه های رژیم اسلامی از آماری که رفیق ما داده است بیشتر است. به یاد داریم در جلسات نمایندگان کارفرمایان و دولت بر سر حداقل دستمزد کارگران، هزینه سبد معیشت کارگران، هزینه خرید حداقل مایحتاج کالایی و خدماتی برای یک خانوار، میانگین جمعیت هر خانوار ۴ نفر در نظر گرفته شد. در نظر گرفتن همین میانگین مابین کارفرمایان و دولت با تشکل های کارگری اختلاف نظر وجود داشت بر اساس همین بحث ها بر سر دستمزد که علنی روبه جامعه بیان گردیده حتا هر خانوار کارگری را چهار نفر هم به حساب بیاوریم و اظهارات رفیق حسن رحمانپنا در اعلام آمار کارگران در ایران را مد نظر قرار بدهیم در کشوری با جمعیت کمی بیشتر از هشتاد و دو میلیون، جمعیت قابل توجهی از جمعیت ایران را شامل میگردد بر همین مبنا باید با صراحت گفت تحریف آگاهانه آمار جمعیت کارگر ایران از طرف رفیق کمیته مرکزی کومه له اعلامش آگاهانه و عامدانه، واقعی نیست.

از طرف دیگر باید جهت اطلاع عموم و یادآوری به رفیق حسن اظهار نمود، همه میدانیم خیزش آبان ماه ۹۸ در ادامه اعتراضات دی ماه ۹۶ یک جنبش گسترده و عظیم سیاسی بود که موتور حرکت این اعتراضات شامل تهیدستان شهری، به حاشیه رانده شدگان و جوانان بیکار بود. این خیزش سراسری توازن قوای مبارزاتی را به نفع جنبش اعتراضی علیه حاکمیت اسلامی تغییر داد. همین امر شرایط و زمینه مناسب تری برای مبارزات اقتصادی و سیاسی را فراهم نمود به این معنا که نشان داد برآمدها و سیل مبارزات در دل جامعه و کف خیابانها چگونه میتواند جنبش های اعتراضی را به یک محرک توانمند و نیرومندی برای مبارزات اقتصادی- سیاسی تبدیل کند و مبارزات کارگری را تحت الشعاع قرار دهد. به بیان دیگر باید گفت بطور مشخص خیزش آبان ماه ۹۸ بر متن تشدید فقر و فلاکت اقتصادی وعمیق تر شدن شکاف طبقاتی شکل گرفت، تهیدستان شهری و جوانان بیکار و به حاشیه رانده شده گان را در شهرهای بزرگ و کوچک ایران را همزمان به حرکت در آورد. مسئله جمعیت حاشیه نشینان در جامعه ایران و نقش آنها در اعتراضات دی ماه ۹۶ به عنوان زیر مجموعه ای از طبقه کارگر بر اساس خود آمار نهادهای رسمی و دولتی ایران از جمله سازمان بهزیستی و وزارت شهر سازی نزدیک به بیست میلیون اعلام شده و بر اساس همین آمار یعنی نسبت به کل جمعیت ایران از هر چهار نفر ایرانی یک نفر حاشیه نشین است. از طرف دیگر این حاشیه نشینان از کار و مسکن در سالهای اخیر در مبارزه مستمر برای پیدا کردن نان روزانه شان با سیستم نظام سرمایه داری در حال مبارزه بوده اند. مگر نه اینست که در حاشیه خیابان ها و فضاهای زیست محیطی در دل شهرهای بزرگ و کوچک بر بستر نظام سرمایه داری و سیاست های اقتصادی موجود در کشور ایران برای زنده ماندن این قشر از جمعیت ایران هر روز تلاش میکنند و میجنگند تا لقمه نانی بدست آورند و گاهن با بی رحمانه ترین شیوه از طرف مامورین شهرداریها و ادارات آماکن روبرو میشوند، میخواهم بگویم این قشر از جامعه نه تنها زیر مجموعه ای از پایین ترین لایه طبقاتی طبقه کارگر محسوب می شود بلکه همین ها با آبدیده شدن بر اثر استثمار روزانه نهایتن در دی ماه ۹۶ و متعاقب آن در آبان ۹۸ وارد عرصه مبارزات طبقاتی شدند. با توجه به اینکه میدانیم وجود جمعیت حاشیه نشینی در اطراف شهرها امر انکار ناپذیر است، همزمان میدانیم وضعیت سکونت و کار آنها به شیوه ای کاملن غیر متعارف در محدوده اقتصادی و اجتماعی فاقد ساختار نظام شهری زیست محیطی و کار در مقایسه با شیوه رایج شهری و روستایی شکل گرفته است به بیان دیگر آنها کارگرانی هستند که خارج از خواست و آرزویشان به دلیل تضاد کار و سرمایه به حاشیه شهرها رانده شده اند. تا جاییکه استثمار نیروی کار، تا دل حاشیه نشینی چنان رسوب کرده است که این قشر پایینی نیروی کار را که خود زیر مجموعه طبقه ی کارگر محسوب میگردد را از امتیازات شهری و نظم شهری هم محروم کرده است. این شرایط پیامی را که بهمراه دارد اینست که گسترده گی طبقه کارگر با تمام لایه های آن اشکال جدید مبارزاتی را در دستور فعالیت جنبش طبقه کارگر قرار میدهد.

از طرف دیگر باید گفت که طبقه کارگر شامل تنها کارگرانی که در کارخانه ها کار می کنند نیست بلکه شامل کسانی میشود که برای امرار معاش خود و خانوادهایشان دارند نیروی کار خود را می فروشند. از جمله کارگرانی که در بخش خدمات و در بخش حمل و نقل از جمله رانندگان کامیون بخش قابل توجهی از طبقه کارگر بحساب میایند. حتا خواننده ای که برای امرار معاش و زندگی شغل خوانندگی را برگزیده است کارگر محسوب میگردد. یا دانشجویی که هدفش به زیر کشیدن جامعه سرمایه داری در راستای اهداف به قدرت رسیدن طبقه کارگر و به زیر کشیدن تمام مناسبات سرمایه داری و لغو مالکیت خصوصی است، باز در نیروی پشتیبانی کارگر و در همین طبقه قابل تعریف است. مگر حمایت دانشجویان از کارگران هفت تپه را با شعار ‶فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم″ یا ‶نان، کار، آزادی اداری شورایی″ را نشنیدیم. مگر با این شعارها نشان ندادند در کنار جنبش کارگری هم صدای میلیون ها انسان به تنگ آمده از فقر و فلاکت و اختناق، خواستار مطالبات کارگران از جمله رفاه، آسایش، امنیت و لغو هر گونه نابرابری و استثمار هستند. اگر قبول داشته باشیم که طبقه کارگر ماهیتن ضد سرمایه داری است با این معنا دانشجو هم جزیی از طبقه کارگر بحساب میآید. امروز دیگر طبقه کارگر خیلی گسترده تر از آنچیزی است که برای ما تعریف شده یا تا به امروز به ما رسیده است. با اتکا به خود متون مارکسیستی میتوان پرستار و معلم را هم شامل طبقه کارگر دانسته تا جایی که مترجم و نویسنده که امرار معاش در قبال کار فکری میکنند را هم کارگر محسوب کرد.

با توجه به توضیحات بالا میخواهم بگویم اظهارات رفیق حسن در اشاره به آمار و جمعیت کارگران در ایران نه از سر ناآگاهی، در واقع هدفی را پیرامون بابت عدم تحقق سوسیالیسم در یک کشور بر متن یک تجدید نظر در استراتژی حزب کمونیست ایران را تعقیب میکند که اتكاء به مبارزات طبقاتی در آلویت نمیداند. همانطور که میدانیم رفیق حسن چند بار اظهار نموده است که گویا نظر ایشان در مورد عدم تحقق سوسیالیسم در یک کشور در انطباق با نظرات رفیق غلام کشاورز در دهه ی شصت خورشیدی در تشکیلات حزب کمونیست ایران است. این ادعاها غیر واقعی است. باید گفت در مصاحبه با رفیق حسن و نظرات ایشان در کنگر ۱۲ حزب کمونیست ایران پیرامون تحقق سوسیالیسم در یک کشور و توضیحات دوباره رفیق ما در مصاحبه اخیرشان در تلویزیون کومه له در برنامه «کومه له و فعالین» عذر بدتر از گناه شد، زیرا تحریف بخشی قابل توجهی از تاریخ و مطالب ثبت شده در این مورد در حالی ابراز می‌شود میدانیم هنوز که هنوز است اسناد آن در آرشیو برای عموم فعالین داخل شهرهای ایران و بطور مشخص کردستان و رفقای پیشمرگ و یا کسانی که به این تاریخ و بحث حول و حوش این گفتمان در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له علاقه داشته باشند قابل دسترس است. بر همین مبنا از سوی دیگر باید گفت اختلاف بر سر تحقق سوسیالیسم در یک کشور در چند سال بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران در تشکیلات ما مجموعه ی مباحثات و نظراتی است که رفیق جانباخته “غلام کشاورز” عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران در اولین سمیناری که در بهار که ۱۳۶۴ تشکیل شد، مباحثاتی را تحت عنوان “زمینه های انحراف و شکست انقلاب پرولتری در شوروی” ارائه نمود و بر متن این مباحثات و پیرامون آن به مسئله “ساختمان سوسیالیسم در شوروی”، ” امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور” در پرداختن به انقلاب اکتبر و دلایل شکست آن از زوایای مختلف مورد تجزیه و تحلیل کادرهای صاحب نظر در آن دوره قرار می گیرد. باید تاکید کرد که ایشان از این مسئله این حکم عام را استنتاج نکرد که تحقق و برقراری سوسیالیسم در یک کشور، امکان پذیر نیست و توضیحات در این زمینه را در نوشته های دیگر هر چند کوتاه به آن پرداخته ام. در ضمن این مباحثات بین رفقا “غلام کشاورز” و “منصور حکمت” در همان دوران در چند شماره بولتن تحت عنوان “مارکسیسم و مسأله شوروی” به تفصیل انتشار پیدا کرد. در حالیکه بحث پیرامون تحقق سوسیالیسم از طرف رفیق حسن نه تنها ربطی به این مباحثات ندارد بلکه عملکرد رهبری کومه له در طی این چند سال اخیر به وضوح نشان داده، که این تکرار همان نظرات و تزهای مشعشع رهبر حزب دمکرات کردستان ایران “عبدالرحمن قاسملو” که در جزوه ای تحت عنوان “بحث کوتاهی در باره سوسیالیسم” در بیشتر از ۳۰ سال پیش انتشار یافت و رفیق زنده یاد “جعفر شفیعی” در نقد به این نظرات در جزوه ای تحت عنوان: “حزب دمکرات سوسیالیسم یا سرمایه داری؟” جواب قاطع و در خوری داد که در تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۶۳ طی یک ضمیمه به زبان فارسی در نشریه ارگانی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران- پیشرو منتشر گردید. برای یادآوری مخاطبان این نوشته و به طور مشخص رهبری کومه له باید اشاره شود، مگر نه این بود خالد عزیزی (رهبر کنونی حزب دمکرات کردستان) در دوران تشکیل حزب کمونیست ایران عضو کومه له بود که نه تنها با تشکیل حزب کمونیست ایران و استراتژی آن، بلکه با مبارزه طبقاتی و تحقق سوسیالیسم سر سازگاری نداشت، بسیار آگاهانه تر از جریان زحمتکشانی ها و فراکسیون روند سوسیالیستی، به حزب دمکرات کردستان ایران آنموقع پیوست. لازم است به رهبری کومه له یادآوری کرد در بعد از انشعاب سال ۲۰۰۰ و بطور مشخص زحمتکشانی ها، منشعبین فراکسیون روند سوسیالیستی، عدم تحقق سوسیالیسم را در راستای چند قدم عقبگرد سیاسی و رویکردی کاملن راست روانه را دنبال می کردند. رفیق حسن عامدانه تاریخ مباحثات را نه تنها تحریف میکند بلکه با یک دماگوژی سیاسی از اشاره به نظرات رفیق جعفر شفیعی در همان دوران خود را مبرا میکند بدون اینکه یک اشاره کوتاهی به آن تاریخ داشته باشد. حالا دیگر امری ضروری است که یک بار دیگر برای افکار عمومی، مخاطبان و علاقمندان به این بحث یادآوری نماییم، وقتی چند سال پیش در روز گرامیداشت روز کومه له در اردوگاه زرگویز رفیق حسن به نمایندگی از رهبری کومه له به عنوان سخنران از تریبون رسمی تشکیلات با آزاد منشی تمام اعلام نمود استراتژی کومه له را بعنوان مانعی در جهت همکاری پایدار با احزاب راست را به رسمیت نمی شناسد و یا در کنگره ۱۲ حزب تحقق سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی را در ایران امری ناممکن قلمداد میکرد، همین اظهارات نشان میدهد بحث پیرامون تحقق سوسیالیسم از طرف رفیق حسن نه تنها ربطی به نظرات رفیق غلام کشاورز ندارد بلکه همان خط سیاسی است که مبارزات طبقاتی را چه در سطح سراسری ایران و چه بطور مشخص در کردستان در الویت نمی داند. با این توضیحات میخواهم بگویم حتا بحث بر سر عدم تحقق سوسیالیسم در دو مقطع زمانی در تشکیلات ما نه تنها در راستای افق یک استراتژی قرار نمی گیرد و یک نتیجه را استنتاج نمی شود بلکه دو افق و استراتژی سیاسی متقاوتی را نمایندگی میکند. در ادامه باید گفت تطهیر شیوه های برخورد به سابقه ی اختلافات در مقطع تشکیل فراکسیون روند سوسیالیستی از طرف رفیق حسن، بر خلاف نقش خود در آن دوران، در واقع در خدمت تجدید نظر در استراتژی حزب کمونیست ایران و کومه له است که به وضوح قابل مشاهده است. مخدوش کردن این بحث ها از طرف کمیته مرکزی های کومه له کاملن آگاهانه است. لذا پیشنهاد من به همه ی مخاطبان این بحث ها اینست که حتمن به این اسناد که در دسترس همه قرار دارد مراجعه کنند و قضاوت این مسئله را به خود مخاطبان و خوانندگان این اسناد واگذار میکنم.

در ادامه همین بحث و اظهار نظرها از طرف کمیته مرکزی های کومه له، ما در جناح چپ بارها در طی نوشته های متعددی تاکید کردیم که نوشته های روی تاقچه استراتژی دیگری را دنبال میکند. یا اینکه تجدید نظر در استراتژی کومه له در کردستان در نظرات رهبری کومه له عیان است، امروز میتوان ادعا داشت که ما سخنی به گزاف نگفته ایم. در ادامه مصاحبه هایی از طرف رهبری کومه له، آخرین نوشته رفیق جمال بزرگپور که دیگر در تاقچه نمانده و به عنوان یک پلاتفرم در نوشته اش تحت عنوان: ”پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟” کامل و آشکار نظرات تجدید نظر طلبانه خود را در استراتژی کومه له در کردستان را در آخرین پاراگراف نوشته اش بیان می نماید. رفیق جمال می گوید:

«از همینجا با تکیە بر آنچە آمد لازم است تأکید گردد کە کومەلە محصول جامعە کردستان است و در جواب بە نیازهای این جامعە (یک جامعە طبقاتی) شکل و قوام گرفت و لاجرم در جواب بە نیازهای اکثریت ساکنین این جامعە است کە میتواند بر روند تحولات سیاسی اثر گذار باشد. اگر چنین بە مسئلە نگاە شود آنگاە آسان خواهد بود گفتە شود کە، وظیفە سازمان دادن انقلاب کارگری در ایران و برقراری فوری سوسیالیسم در ایران اگر چە آرمان و افق فعالیت کومەلە را شکل میدهد اما نمیتواند وظیفە فوری و بلاواسطە کومەلە باشد. کومەلە چون جریانی چپ و کمونیست در تلاش است کە در راستای این افق سراسری، چپ و کمونیسم در کردستان را با توجە بە ویژگی های آن اعتبار اجتماعی بخشد، باید با این معیار بە محک بخورد و بس. اگر چنین روندی بە پیش رود و اگر بتوان با کار فکری و اگاهگرانە گرایش پندارگرایی با تعریفی کە از آن شد در کومەلە و در سیاست ها و جهت گیری هایش بە حاشیە راندە شود، آنگاە کومەلە باید خود را آمادە و پذیرای اصلاحاتی در شیوە و سبک کار در همە عرصە های مختلف فعالیت خود کند ، با روش و سبک تا کنونی کە بعضا حاصل فعالیت در دهە ٥٠ و ٦٠ است نمیتوان بە پیچیدگی ها مبارزە سیاسی و طبقاتی در افتاد، باید مطالعە کرد، باید شناخت خود را مرتبا ارتقاء داد و براساس یک ارزیابی واقعبینانە قدم در راە تقویت گرایش چپ و سوسیالیستی در کردستان برداشت. واضح است همە آنچە کە گفتە شد یک شبە اتفاق نخواهد افتاد، و احتیاج بە زمان دارد اما باید شروع کرد و در حقیقت راە دیگری نیست امروز این انتخاب در مقابل فعالین کومەلە قرار دارد، یا انتخاب مسیر حاشیە گزینی آنچە کە تا کنون از آن صحبت شد و یا عرصە دخالتگری و تأثیرگذاری بر روند تحولات، کدامیك؟ انتخاب در دست ما است.»

رفیق جمال بزرگپور در نشست مشترک کمیته مرکزی حزب و کومه له صراحتن اعلام نموده که رهبری کومه له مانع ابراز نظر تمام و کمال ایشان در پلنوم ها یا در سطح رهبری تشکیلات شده اند، با استدلال به اینکه از جانب جناح مقابل (چپ) رهبری کومه له مورد نقد قرار نگیرد، هر چند بر این امر آگاهیم که رفیق جمال بیشتر از ۳۰ صفحه در مورد انحلال حزب کمونیست ایران و در تقابل با حاکمیت شورایی در کردستان را در تاقچه داشته است. علیرغم این، خود سانسوری و منع کردنش از طرف رهبری کومه له، در آخرین نوشته اش پلاتفرم و تکه پازلهای یک استراتژی کاملن تجدید نظرطلبانه مشهود و عیان است. حتمن همه به یاد داریم نوشته ایشان تحت: ‶عنوان رابطه سوسیالیسم و دمکراسی!″ که سوسیالیسم نه تنها در الویت نمیداند بلکه همگی را برای یک دمکراسی بورژوایی ترغیب مینماید که قبلن من در طی نوشته ای آن را مستدل نقد کرده ام. در همین نوشته آخرش هم کومه له و زمینه های شکل گیری آن را طوری معرفی میکند که گویا کومه له برخاسته از مبارزه جهت رفع ستم ملی بوده و مبارزات طبقاتی در الویت این سازمان قابل توجه نبوده است. با اتکا به اظهارات خود رفیق جمال گویا مبارزات طبقاتی و دفاع از جنبش کارگری و تقویت این جنبش را، انتخابی برای حاشیه نشینی در امر مبارزاتی قلمداد میکند و صرفن مبارزه برای رفع ستم ملی را تنها عرصه دخالتگری فعال برای کومه له در کردستان می بیند و با صراحت میگوید کدام یک از این گزینه ها را در استراتژی و عملی کردن سیاست خانه تکانی در رهبری کومه له انتخاب میکنید.

اگر تا دیروز رفیق جمال با حاکمیت شورایی در کردستان نه به عنوان یک برنامه سوسیالیستی بلکه به عنوان یکی از ملزوماتی که شرایطی را برای تحقق سوسیالیسم در سطح سراسری امکان پذیر میکند مخالف بود، امروز در سطحی کاملن ماکرو و در تقابل با استراتژی حزب کمونیست ایران و کومه له میخواهد کومه له و تاریخ اش را هم تحریف نماید همانطور که در پارگراف بالا نقل قول آوردم، ایشان اظهار میکنند:

«از همینجا جا با تکیە بر آنچە آمد لازم است تأکید گردد کە کومەلە محصول جامعە کردستان است و در جواب بە نیازهای این جامعە (یک جامعە طبقاتی) شکل و قوام گرفت و لاجرم در جواب بە نیازهای اکثریت ساکنین این جامعە است کە میتواند بر روند تحولات سیاسی اثر گذار باشد. اگر چنین بە مسئلە نگاە شود آنگاە آسان خواهد بود گفتە شود کە، وظیفە سازمان دادن انقلاب کارگری در ایران و برقراری فوری سوسیالیسم در ایران اگر چە آرمان و افق فعالیت کومەلە را شکل میدهد اما نمیتواند وظیفە فوری و بلاواسطە کومەلە باشد.«

رفیق جمال در حالی تحقق سوسیالیسم و انقلاب کارگری را کنار میگذارد که قبلن صفحات زیادی را در زدن تیشه به ریشه حاکمیت شورایی در کردستان را هم زده است به این معنا دیگر همچین اظهاراتی نه تنها در تقابل کامل با استراتژی حزب و کومه له قرار میگیرد بلکه استحاله سیاسی و تجدید نظر در استراتژی کومه له در اظهارات ایشان و دیگر اعضای رهبری کومه له عیان است. به بیان دیگر اگر ما بپذیریم حاکمیت شورایی یکی از ملزومات مبرم و مهم در راستای جنبش سوسیالیستی و انقلاب کارگری در ایران است حتمن خواهیم پذیرفت که در کردستان حاکمیت شورایی به معنای تمام و کمال شرکت مستقیم توده های مردم در کردستان در حاکمیت سیاسی و اداره جامعه به دست خود مردم در راستای تحقق خواست و مطالبات مردم کارگر، توده های ستمدیده و زحمتکش به ضرورت بی اما و اگر تبدیل میشود. به معنای دیگر پیروزی آلترناتیو سوسیالیستی در گرو درهم شکستن قدرت مرکزی و پیشروی طبقه کارگر و متعاقب آن جنبش های رادیکال و احزاب کمونیستی در به قدرت رساندن طبقه کارگر در سطح سراسری ایران را آسانترین و کم دردسر ترین راه برای حفظ دستاوردهای مبارزاتی چندین ساله مردم کردستان از جمله رفع ستم طبقاتی و ملی در هم پیوندی با جنبش سرنگونی در سطح سراسری ایران است. این دقیقن مسائل مبرم و مهمی است که رهبری کومه له در جناح راست دنبال نخود سیاه رفتن میداند و به همین دلیل است که رفیق ابراهیم علیزاده در فراخوانش به دیگران حزب کمونیست ایران (بخوان استراتژی حزب و کومه له) را نه تنها مانع نمی داند بلکه برای بدست گرفتن قدرت سیاسی حاضر میشود در آینده تحولات ایران بطور مشخص در کردستان در بعد از سرنگونی رژیم اسلامی ایران بر سر جزییات در بدست گرفتن قدرت سیاسی با دیگر احزاب بطور مشخص احزاب بورژوا- ناسیونالیست به توافق برسد. این دقیقن پلاتفرمی است که رهبری کومه له در پشت شعار خانه تکانی برایش سازماندهی کرده و تقویت آلتر ناتیو سوسیالیستی و تقویت قطب چپ در جامعه را دنبال نخود سیاه رفتن تعبیر می کند، کما اینکه دیدیم آن را در کردستان با بن بست مواجه کردند. در واقع رهبری کومه له در این دوره آگاهانه در راستای تجدید نظر در استراتژی سوسیالیستی کومه له از طرف اعضای رهبریش در کمیته مرکزی کومه له یک صدا از زوایای مختلف با مصاحبه ها و نوشتاری از تاقچه بر روی میز آورده شده، با این استدلال که جمعیت کارگران ایران ۲۲ میلیون نفر هستند، طبقه متوسط در جامعه کردستان در اکثریت هستند، حاکمیت شورایی در کردستان و استراتژی سوسیالیستی در کردستان زود هنگام است و تحقق اش در یک کشور امکان پذیر نیست یا اینکه سرمایه دار لایق و نالایق در جامعه وجود عینی دارد، تکه های پازلی را دارند رونمایی و پرده برداری میکنند که به تمام معنا تجدید نظر در استراتژی حزب را فرموله میکند. در حالیکه در برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان شفاف تاکید شده است: «یکی از شرایط لازم پیشروی جنبش انقلابی کرستان و تحقق حاکمیت مردم جدايی توده های کارگر و زحمتکش از استراتژی افق آرمانها و سیاست های احزاب بورژوایی در کردستان و تقویت استراتژی سوسیالیستی در قبال استراتژی ناسیونالیستی در مقیاس اجتماعی است» میخواهم بگویم طبقه کارگر که رسالت تاریخی انقلاب سوسیالیستی را به عهده دارد چه ضرورتی دارد که انقلابش و ملزومات آن را به دو مرحله ای تبدیل و تقسیم نماید با آگاهی بر این امر که طبقه کارگر تنها با گذر به سوسیالیسم است که میتواند وسیع ترین آزادی ها و دمکراسی برای کارگران و اکثریت جامعه را تامین نماید. مخالفت و زود هنگام دانستن حاکمیت شورایی در جامعه در بدست گرفتن قدرت سیاسی به عنوان یکی از ملزومات مهم در جهت آماده سازی برای تحقق سوسیالیسم و انقلاب کارگری در سطح سراسری ایران عملن به معنای فراموش کردن مبارزه برای سوسیالیسم است. باید گفت امروز دیگر سازمانیابی همچون ساختارهایی به معنای حاکمیت شوراها و قدرت سیاسی به دست طبقه کارگر نه تنها طبقه ی بورژوازی را بلکه جمع کثیری از مدعیان سوسیالیسم را که در ادعا خود را با لباس کمونیستی و متعهد به مارکسیسم آذین بندی کرده اند اما در عملکرد در واقع در خوشبینانه ترین حالت، سوسیال دمکرات های راست و از جمله چپ های وطنی را هم به هراس وادار نموده است. معنای دیگر اظهارات متعدد از طرف رهبری کومه له اینست حالا که حزب کارگری نشد و سوسیالیسم هم ممکن نیست قرار گرفتن در کنار قطب راست جامعه معنایی دیگر پیدا میکند و مبارزه برای ستم ملی به مراتب پر اهمیت تر و پر رنگ و لعاب تر از مبارزه طبقاتی است و سوسیالیسم و تحقق آن هم به ناکجا آباد حواله میگردد.

ادامه دارد …

ناصر زمانی

۱ فوریه ۲۰۲۱

#انقلاب_كارگرى

https://t.me/enghelab_karegari

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate