بسیج نظامی ارتش امریکا در خلیچ فارس چه اهدافی را دنبال می کند؟

مقدمه:

ابتدا  تاکیید می کنم که امپریالیزم امریکا و اقمارش در ایران بدنبال آزادی نیستند و حتی تلاششان بطور مقطعی در نمایش حمایت از :انقلاب زن زندگی آزادی” چیزی نبود  بجز صدور انقلاب مخملی که یکی از ابزارهای ایجاد فشار بر حکومت اسلامی بوده و دیگر هیچ.همین دلیل است که به محض تثبیت نسبی حکومت اسلامی ، این امپریالیزم و اقمارش در اروپا بسرعت عقب نشستند و اونها که فرق بین قیام مردم با انقلاب مخملی را نمی فهمیدند بدجوری بور شدند و سرگیجه گرفتند که چه شد؟!

این نکته محوری را هنوز حتی بسیاری چپ های ایرانی به زبان نیاورده اند که خودش باید دلیل شناسی شود.هر چه هست  نظام امپریالیستی غرب که خودش در به کار آمدن خمینیزم نقش بسیار کلیدی داشت امروز هم از انقلاب واقعی مردم بیشتر می ترسد تا رژیم اسلامی و لذا سیاست دوگانه چماق و هویج را ادامه می دهد.

تحولات بعد شکست “انقلاب مخملی زن زندگی آزادی” به اینجا رسید که کشاکش درون حکومتهای غربی برای احیای برجام دوم آغاز شد که حاکمان رژیم اسلامی با توجه به جایگیری در شکاف تحولات جهانی قدرت دیگر نیاز به ماندن در برجام حس نمی کنند و سیاست تحریم اقتصادی امریکا امروزه شکستش بیشتر واضح شده و فروش نفت و توسعه مبادلات اقتصادی با “نگاه به شرق” اون دست بالائی که در زمان روحانی حکومت اسلامی را به خفت انداخته بود سپری شده و لذا ما واقعا شاهد دوران جدیدی شده ایم.

تلاش استراتژیک رژیم اسلامی امروز در بیرون راندن ارتش امریکا از منطقه خاورمیانه خصوصا در سوریه و عراق تشدید شده و لذا حکومت امریگا را با یک پازل جدید مواجه کرده که بالاخره چه کنند؟ آیا بطور کامل از خاورمیانه فرار کنند یا یک تلاش آخری بکنند و از دید من لشکر کشی حکومت امریکا به خلیج فارس این روزها را باید در جهت این تلاشها ارزیابی کرد.یکی شکست سیاست محاصره اقتصادی ایران و دیگری زدن مانع بر سر توسعه بیشتر نظامی خکومت اسلامی که این روزها بیشتر در اتحاد با روسیه و چین عمل می کند.

اما در این مقاله من مقداری بیشتر به این روند تمرکز قوای نظامی امریکا در خلیج فارس می پردازم:

(۱)”برگشت” امریکا به خلیج فارس؟!

چند سالی بود که ارتش امریکا در خلیج فارس زیاد دیده نمی شد و اون ناوگان  بزرگ از این منطقه فاصله می گرفت اینکه چرا البته شاید دلایل زیادی داشته باشد اما بی تردید افزایش قدرت نظامی رژیم اسلامی و امکان نابودی ناوگان امریکا یک دلیل بزرگش بود.رهبران امریکا فکر کردند که بد می شود اگر این ناوگان “افسانه ای ” مثل بادکنگ بترکد جلوی دنیا!

خوب اگر اینست چرا دارند یکجور دیگر با ارایش نظامی دیگر برمی گردند یا لا اقل تلاش می کنند؟

تا اینجا مشخص است که نحوه ورود ناوگان امریکا مثل سابق نیست و بسیار محتاط تر وارد شده اند و با استفاده از تبلیغات جهانی منجمله تلویزیون انترناشنال سعی می کنند در یک جنگ روانی اون قدر قدرتی خود را به رخ دنیا بکشانند! اما فکر می کنم خودشان هم می دانند که اون ممه را لولو برده و حتی حاکمان عربستان هم دیگر این هیاهوهای انکل سام را قبول ندارند!

اعلام کردند اف ۱۶ دارند و اف ۳۵ و سایر اف ها و امده اند که از نفت کش ها دفاع کنند (یعنی موضع دفاعی دارند) روزهای اخیر اعلام کردند که ” قرار دارند کامدوهایشان را در نغت کش ها مستقر کنند تا رژیم اسلامی انها را توقیف نکنند”! ظاهرا اینجا یک دعوا سر توقیف نفت کش هاست اما داستان چیست؟

(۲)داستان جنگ نفت کش ها چیست؟

داستان جنگ نفت کش ها بر می گردد به داستان تحریم حکومت امریکا و غربیها.حکومت اسلامی را وقتی تحریم کردند (که البته مردم را تحریم کردند نه حکومت!) بخشی از این تحریم عدم اجازه این حکومت بود برای فروش نفت و در دوران اخیر  شروع کردند به توقیف نفت کش های ایران که خواستند در بنادر دنیا نفت بفروشند و این شد که توقیف نفت کش های ایرانی آغاز شد . بواقع توقیف نفت کش ها بخشی از پروژه تحریم اقتصادی رژیم اسلامی بود توسط حکومت امریکا.

داستان تحریم آمریکا هم ربطی به آزادی مردم ایران نداشته و ندارد.این را تکرار می کنم.این داستان بین دو قطب ارتجاعی است سر لحاف ملا!

بله داستان رسید به اینجا که رژیم اسلامی هم تصمیم گرفت در منطقه خلیج فارس سراغ کشتی های نفتی برود که متحدین حکومت امریکا از این منطقه عبور می دهند و انها را توقیف کند که مقابله به مثل کرده باشد.این شد که اگر به اخبار توجه کنیم مقابل توقیفهای نفت کش های رژیم اسلامی در منطقه نفت کش های متحدین امریکا توقیف شدند و داستان ادامه یافت تا حکومت امریکا به دلیل حساسیت مسئله انتقال نفت دوباره به خلیج فارس دارد برمی گردد اینبار با ادای “حمایت از انتقال نفت و رفت و آمد آزاد دریائی”!

البته همانطور که گفتم فقط احمق ها هستند که ادعاهای حکومت امریکا یا رژیم اسلامی را باور کنند.اگر حکومت امریکا و غربیها مدافع آزادی مردم ایرانند به همان دلیل ؤژیم اسلامی هم خواهان “رفت و آمد آزاد” است! که البته هر دو ادعا دروغست.دعوا دارد بالا می گیرد و معلوم نیست در چه حد به درگیری برسد اما از دید من زمینه ساز است تا بحران مزمن شود و به مسائل مردم ایران و منطقه بفزاید.دعوای دزدانست که تاوانش را مردم می پردازند.

(۳)درک وسعت گرفتن بحران منطقه ای بعنوان بخشی از روند بحرانسازی نظام امپریالیستی و رژیم اسلامی در سطحی وسیع تر:

از دید من و بنا به تجربه تاریخی هردوسوی این بحرانها به توسعه بحران نیاز دارند .اما نه در سطج یک جنگ تمام عیار بلکه در سطحی که شعله بماند و تحت کنترل باشد.رژیم اسلامی به این بحران نیاز دارد تا سرکوب در داخل را توجیه شرعی کند .حکومت امریکا هم برای نیازهای تبلیغاتی خود و محدود نگه داشتن رژیم و متحدینش در منطقه به حضور نظامی نیاز دارد و بخشی از حکومت امریکا به بازگشت به منطقه خاورمیانه بعنوان یک استراتژی جهانی علاقه مندند.

حکومت امریکا متوجه شده که عقب نشینیش از خاورمیانه به ضررش تمام شده و از بحران نفت کش ها دارد ابزار بازگشت می سازد .این حکومت نمی خواهد واقعیت تحول دوران را بپذیرد و تقلاهایش می تواند بسار خطرناکتر از این بحران کنونی نتیجه دهد.

(۴)رژیم اسلامی و دوران بعد فروکش کردن قیام ۱۴۰۱ و نیاز به بحرانسازی نظامی:

حتی ادمهائی مثل علی علیزاده که از لندن به حمایت ضد امپریالیستی از خامنه ای می پردازد اذعان دارند که حکومت اسلامی در تبدیل پیروزی نظامی به توسعه اقتصادی ناتوانست و لذا بحرانهای درونی جامعه ایران  در پیش خواهند بود.

نکته اینست که این ناتوانی رژیم اسلامی ریشه طبقاتی دارد و رژیم مدتهاست که نوکر سرمایه داران بزرگ شده این رژیم است و راهی بجز سرکوب برای اقشار زحمتکش ندارد. ظلم در ایران عمیقا ریشه طبقاتی دارد و یک اشتباه این یا اون نیست و تمامی نظامی گری رژیم فقط ابزار حفظ این نظم ضد انسانیست.

رژیم اسلامی تاریخش تابع همان قوانینی است که پهلوی را نهایتا به سرنگونی کشانید یا حکومت شوروی را سقط کرد.

حکومتی که طبقه محروم جامعه را سرکوب کند و بخواهد با نظامی گری شرپا بماند چاره ای جز تداوم سرکوب ندارد و لذا اگر دیروز در مقابل قیام مردم عقب نشسته امروز محبور است همان زور و سرکوب را برگرداند . 

سیاست خارجی رژیم اسلامی و سیاست داخلیش دو تا نیست تداوم همست.

اما در مورد بحرانسازی نظامی این رژیم یک تانگوی همیشگی با حکومتهای امپریالیستی بازی خواهد کرد تا بالاخره توسط مردم سقط شود.

ماهیت این تانگو همانست که ما در حکومت شوروی دیدیم.این تانگو توسعه سیکل نظامی گری و بحرانسازی برای مصرف داخلیست و بلعیده شدن منابع مالی مردم ایران در کوره نظامی گری.

هر قدر رژیم در حل مسئله فقر در حل مسئله مشارکت مردم در سرنوشت خود ناتوانتر است بیشار به نظامی گری پناه می برد و از نظامی گری و بحرانسازی سود می برد.

اینست که رژیم اسلامی از برگشت نظامی حکومت امریکا البته در حدی که سیادت رژیم را در منطقه بپذیرد استقبال هم می کند.دو طرف این دوعای ارتجاعی دنبال رسیدن به یک تعادل هستند همین!

(۵)چرخه بحرانها تا به کجا؟

از دید من بحرانهای ارتجاعی قدرت در منطقه و دنیا تداوم خواهند یافت و بازتولید می شوند.طرفین این بحران جهانی قدرت پایان دادن طرف مقابل را ندارند بلکه خواهان کسب تعدال هستند و از میان مردم خود و دنیا خرج می کنند.

امید اینکه صلح با پیروزی این یا اون فرا برسد فقط احمق هائی مثل علیزاده یا حامیان بایدن را فریب می دهد.حتی در اتقهای رهبری این حکومتها کمتر احمقفی به پیروزی یکطرفه می اندیشد اما همه اینها امیدشان اینست که مردمشان این هیاهوها را بخرند و کنارشان بایستند.

الان مردم اوکرائین و روسیه و اروپا و امریکا شاهد چنگ در  اوکرائین هستند و با زندگی خود  بتدریج نتایج واقعی چنگ را لمس می کنند اما تا زمانی که شاهد بمانند زندگیشان به تاراج می رود و بنامشان حاکمان دنیا بحرانسازی می کنند.

بحرانسازی نظامی در این دنیا که در حال گذار است بسرعت رو به تشوید است و دنیا هنوز تیره ترین روزهای خود را ندیده.جنگ اوکرائین در حال توسعه است و ورود کشورهای همسایه بسیار محتمل.لهستان و رومانی از یکسو و بلاروس از سوی دیگر اولین ها هستند و نگرانی عاقلهای دنیا که این جنگ اتمی شود یا توسعه بیشتر یابد.

بحرانسازی منطقه خاورمیانه سوریه و افریقا بحشی از سرنوشت نزدیک دنیاست اینست دستاورد سرمایه داری ! اما این سرنوشت انسانها نباید باشد.

جنبش های اعتراضی مردم زحمتکش تنها راه پایان دادن به این بحرانهاست.فرصتها همیشگی نیستند و نیاز به قیامی سراسری در تمامی شهرهای دنیا بیشتر از گذشته محسوس است.

زندگی مثل گذشته امکان ندارد و زندگی انسانی در اینده بتدریج دارد به امیدی دست نیافتنی می انجامد

 امید  خودش مورد تهاجم درندگی نظام  سرمایه داریست!

زنده باد مبارزه جهانی برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate