ناسیونالیسم و مذهب

ناسیونالیسم در جهان، با مرزبندی و جدایی از دین و مذهب، و در طرد و رد آن در دولت، در ایالات متحده و فرانسه، در نیمه دوم قرن هیجده متولد شد، و مدرنیسم سیاسی و اجتماعی را نمایندگی کرد. اما ناسیونالیستها خیلی زود متوجه شدند که دین و مذهب ابزار تحمیق مردم و بنفع حفظ نابرابریهای اجتماعی است. لذا با آغاز سوسیالیسم علمی در فرانسه در سال ۱۸۴۸ و نفوذ و رشد روزافزون آن در شهرهای صنعتی اروپا، ناسیونالیستهای ترقی خواه و مدرن و لیبرال، مذهب را ابزار خوبی برای کنترل طبقات محروم جامعه یافته لذا چه در دولت و چه در بیرون از قدرت، حامی مذهب شدند. 

در سراسر قرن بیست ناسیونالیسم و مذهب هم دوش و همکار در جهان تاخت و تاز کردند. تاریخ ناسیونالیسم ایرانی و کردی در یک صد سال اخیر هم این همکاری و همکلاسی را صدها بار تکرار کرده است. منهای معدود افراد روشنفکری که در جریان انقلاب مشروطیت و پس از آن مذهب را علیه منافع عمومی مردم و جامعه تشخیص دادند؛ جریان اصلی ناسیونالیسم ایرانی چنان با مذهب هم سنخ و هم جنس بود که هیچگاه نه در سالهای پر التهاب انقلاب مشروطیت و نه در مقاطع پس از آن، یعنی دوره استبداد صغیر، و دوره دیکتاتوری رضا خانی، و دوره جنگ دوم جهانی، و دوره مصدق، و دوره استبداد آریامهری، نخواست اتاق خواب خود را از مذهب و سران مرتجع مذهبی و اوباش آدمکش حزب الهی جدا کند. برعکس همیشه و همواره به مذهب و سران مذهبی سرویس داد و محبت عرضه کرد.  

ناسیونالیسم کردی از ناسیونالیسم ایرانی عقب مانده تر و دین زده تر بوده است؛ چرا که سران و رهبران ناسیونالیسم کردی خود اغلب رهبران مذهبی و یا هم لباس آنها بوده اند. از قاضی محمد و شیخ سعید؛ از شیخ محمود تا ملا مصطفا؛ تا رهبران نان بنرخ روز خور معاصر ناسیونالیسم کردی نظیر قاسملو و اوجالان و طالبانی همگی یا خود شیخ و ملا بودند و یا جان نثار و دست بوس روحانیت مسلمان بوده و هستند. اینکه این رهبران شخصا به چه درجه ای مذهبی بوده اند و یا نبوده اند موضوع بحث نیست؛ مسعله و ماجرا آنجاست که این رهبران ناسیونالیست همیشه از مذهب بعنوان ابزار موثری برای فریب مردمان محروم استفاده برده اند. این یعنی هدف این رهبران ناسیونالیست رسیدن به قدرت سیاسی بوده است و مذهب ابزاری در خدمت این هدف.  

تاریخ قرن بیست و یک؛ حدااقل در دو دهه اول آن تاریخ پسا شوروی است. در تاریخ جهان پسا فروپاشی شوروی ارتجاع بسرعت و بشدت رشد کرد؛ زیرا نظام سرمایه داری برای تضمین بقای خود و برای رفع خطر سوسیالیسم (خطر سرخ) عمیقا و بطور یونیورسال به دین و مذهب نیاز مبرم و حیاتی دارد. باید مذهب باشد تا بشر سرنوشت خود را نه در دست نظام سرمایه داری، بلکه در دست قضا و قدر بداند؛ اما مهمتر باید دسته جات مذهبی و گروه های تروریست مذهبی و دولتهای فاشیست مذهبی وجود داشته باشند، تا جهان را به چنان پرتگاهی ببرند که بشریت دموکراسی را راه نجات خود بداند. بعبارت دیگر با به قهقرا بردن جامعه بشری راه حل سوسیالیستی به یک آرمان و آرزو و اتوپی تبدیل میشود و راه حل سرمایه داری یعنی دموکراسی خواهی به واقعیت سیاسی روز همه جنبشهای اجتماعی در سطح جهان رانده میشود.  

دموکراسی خواهان اما همیشه در رسای آزادی خواهی خود مدعی شده اند که همه ی ملت خود را فارغ از هر دین و مذهبی که داشته باشند، مورد حمایت قرار میدهند و داده اند؛ اما همین دموکراتها، هیچگاه مدعی نشده اند مدافع حقوق کودکان و زنان و کارگران یعنی اکثریت مطلق جامعه هستند. روشن است که ادعای ناسیونالیستها مبنی بر اینکه ملت یعنی همه مردم؛ دروغی بیش نبوده و در عمل منافع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی یک اقلیت کوچک یعنی طبقه حاکمه بر منافع اکثریت مطلق جامعه و مردم ترجیح داده شده است. پیام اخیر مصطفا هجری از حزب دموکرات کردستان و سیاه پوش شدن رضا پهلوی و خانواده اش بمناسبت محرم و نفله شدن حسین بن علی، دقیقا در راستای به کمک طلبیدن مذهب برای فریب مردم در جهت کسب قدرت سیاسی و مالی خودشان است.  

علی رغم حمایت ناگزیر هم رضا پهلوی و انواع و اقسام محافل سلطنت طلب و پادشاهی خواه و مشروطه چی از یک سو؛ و هم حزب دموکرات و جریانات ریز و درشت ناسیونالیسم کردی از سو دیگر از انقلاب زن-زندگی-آزادی؛ اما بواقع سیاست اصولی همه جریانات ناسیونالیست، علیه این انقلاب است. مذهب در پسیفترین حالتش، یعنی بر روی کاغذ، هم علیه زن-زندگی و آزادی است، تا چه رسد به اینکه این مذهب قدرت دولتی را بدست بگیرد و برای ۴۴ سال صدها جنایت فاشیستی خلق کند. حمایت مصطفا هجری و رضا پهلوی از مذاهب تسنن و تشیع و خضوع و خشوع در برابر دین اسلام، نه یک مقوله شخصی که یک فرصت طلبی سیاسی برای تحمیق مردم است. ناسیونالیسم همیشه این سیالی سیاسی را داشته و دارد که هرجا بنفعش شد دین پرور و حامی مذهب باشد، و یا علیه آن؛ و هرجا لازم شد، خودش را سکولار و مدرن و امروزی جلوه دهد. ناسیونالیسم ایدیولوژی قدرت دولتی گرفتن طبقات حاکمه هر جامعه در نظام سرمایه داری است و دین و مذهب ابزاری در خدمت این هدف. مصطفا هجری و رضا پهلوی بعنوان دو شخصیت ناسیونالیسم کردی و ایرانی نمی توانند دین پرور و حامی مذاهب نباشند؛ زیرا برای حفظ نظام برده داری سرمایه، ناسیونالیستها متوجه شده اند باید از خیر سکولاریسم و مدنیت علمی و لیبرالیسم سیاسی بگذرند.      

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ۶۱

اقبال نظرگاهی ۳۱ جولای ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate