آیا عضویت حکومت اسلامی در پیمان شانگهای می تواند جلوی بحران ایران را بگیرد؟

مقدمه:

در حالیکه رژیم اسلامی توسط مراکز بین المللی بار دیگر به نقض حقوق انسانی شهروندانش اعلامها شکنجه ها و سرکوب قیام ۱۴۰۱ محکوم شده و همین الانهم مشغول سرکوب خشن مبارزان آزادیخواه در گیر است ، در شرایطی که بحران سراسری مالی سیاسی و جنگ درونی رژیم اسلامی در کنار فساد سراسری و سقوط اقتصادی این حکومت ، کابوس سرنگونی این رژیم را همچنان به مسئله هر روزه رهبرانش تبدیل کرده ، رژیم اسلامی در پیمان جهانی شانگهای پذیرفته شد.

حرکت رژیم اسلامی به سمت قطب جدید روسیه -چین مدتهاست عملی شده و در گیر شدن نظام تکنولوژی نظامی و امنیتی آن در جنگ اوکرائین ، سرمایه گذاریهای هنگفت حکومت چین در ایران چیز تازه ای نیست.

حکومت اسلامی خود را “مهره بسیار مهم اتحاد روسیه-چین” می داند و به جهت اهمیت زئوپولیتیک برای خود نقش استراتژیک در شکل دادن دنیای چند قطبی قائل است.

بخش مهمی از این “اتحاد ۳ گانه” سازماندهی مسیر جاده ابریشم و بزرگراه “جنوب به شمال” است که از مسیر ایران به روسیه عبور کند. 

همپیوندی استراتژیک  رژیم اسلامی به قطب روسیه-چین از دید رهبران حکومت ایران یک نقش کلیدی در بقای این حکومت دارد.

در این مقاله من به نکاتی در این موضوع ارائه خواهم داد:

(۱)نظام چند قطبی ، فروپاشی رهبری بلامنازع حکومت امریکا و غرب:

دیگر تردیدی نیست که نظام تک قطبی دنیا فروریخته و ما در حال گذار به تثبیت جهان چند قطبی هستیم.جنگ اوکرائین  آخرین تیر ترکش نظام غرب برای پائین کشیدن فتیله روسیه بود که تا اینزمان به شکست کامل کشیده و تلاش حکومت امریکا برای شعله ور کردن بحران در تایوان هم راه حل نخواهد بود.اون ممه را لولو برده و نظام چند قطبی در حال جایگزینی است.

اما اینکه این نظام چند قطبی جدید لزوما فضای بیشتری برای آزادیخواهی و برابری طلبی خواهد بود، همچنان که در مقالات قبلی توضیح دادم ، زیر سوالست.عوامل دیگری باید در این دینامیزم وارد شوند که مهمترینشان فرصت شناسی رهبران پیشروی کارگری در سطح دنیاست.

(۲)نظام چند قطبی راه حل جدید نظام امپریالیستی جهانی:

از دید کلی چند قطبی شدن نظام قدرت در دنیا بواقع یک راه دیگر سرمایه دارانه برای حفظ نظام سرمایه داریست.

دو مدل نظام سرمایه داری(یکی نوع غربی و دیگری نوع چینی-روسی)در مقابل هم هستند و از دید من تکمیل کننده هم.

نظام چینی -روسی بواقع یک طرح کنترل دولتی و تلفیقی با بخش خصوصی است.بکارگیری دیکتاتوری حزبی و مافیائی در کنترل اقتصاد و بطور علنی زیر سوال بردن مدل دموکراسی غربی.

سقوط تک قطبی امریکا بواقع زیر سوال رفتن کاربری نوع امپریالیزم امریکائی است و اثبات اینکه امپریالیزم دولتی سرمایه داری کارائی بیشتر دارد.

(۳)هدف نهائی پیمان شانگهای:

پیمان شانگهای یک اتحادیه رو به رشد است و اهداف بلند مدتش ورود به امریکای جنوبی و افریقاست و سازماندهی بلوکی بسیار قدرمندتر از بلوک شرق سابق.

نگاهی به تاریخچه پیمان شانگهای:

“پیمان شانگهای بطور رسمی از سال ۲۰۰۱ توسط جکومتهای چین و روسیه پایه گذاشته شد و بزرگترین نهاد اقتصادی سیاسی بین المللی است که به جهت جغرافیائی ۶۰ در صد کل جهان و ۴۰ در صد جمعیت جهان و از جهت اقتصادی تا سال ۲۰۲۱ حدود یک چهارم تولید ناخالص جهان را دارا می باشد.

در جال حاضر هیئت رئیسه این پیمان شامل روسیه چین کازاخستان، ازبکستان ،تاجیکستان ،هند و پاکستان و همین جند روز پیش حکومت اسلامی ایران می باشند.

جالبست کشورهای ترکیه و عربستان هم در صف عضویت این پیمان هستند 

این پیمان در حال حاضر یک پیمان اورواسیائی است هر چند بنظر می رسد تلاش رهبری آن اینست که یک بلوک کامل در مقابل اتحادیه اروپا و بلوک غرب ایجاد کند.

از اهداف این پیمان بیرون کردن دلار از اچرخه اقتصادی دنیا و جایگزینی آن به پیمانهای منطقه ای و پولهای منطقه ای و پائین کشیدن قدر قدرتی حکومتهای امریکا و غربیهاست.

ریشه پیمان شانگهای در سال ۱۹۹۶ تحت عنوان “شانگهای ۵” توسط جگومتهای چین ر.وسیه، قرقیزستان ، کازاخستان ، تاجیکستان و روسیه گذاشته شد.

جالبست که در بیانیه مشترک یلتسین و زئیس جمهور چین در انزمان تلاش برای سازماندهی دنیای چند قطبی بعنوان هدف این همکاریها اعلام شده بود.

اهداف اعلام شده پیمان “شانگهای ۵”

مبارزه با دخالت خارجی در کشورها، احترام به حق حاکمیت ملی،حفظ صلح و پایداری اجتماعی و حتی کمکهای داخلی اعضا برای برقراری صلح از طریق ارسال نیروی نظامی پیش بینی شده بود.

بجز پدیرش عضویت رژیم اسلامی در روز گذشت(۴ژوئن ۲۰۲۳)، نکته جالب سخنرانی رهبر چین بود در این اجلاس که “مبارزه با توسعه انقلابهای رنگی(همان انقلابهای مخملی صادراتی غربی)را بعنوان یکی از اهداف اعضای این اتحادیه اعلام کرد.

(۴)اتهادیه شانگهای و پیمانهای حکومتهای امریکا و غربیها هردو ابزارهای حفظ حکومتهاشان!

همانطور که بوضوح مشخص می شود هر دو طرف این قطبی بندی جهانی یک هدف مشترک دارند.هردوی این قطب بندیها برای حفظ حکومتهای اعضایشان تشکیل شده اند.

تمامی اقدامات اقتصادی و سیاسی و نظامی این پیمانها برای حفظ حکومتهاست.

همین بیانیه رهبر چین در شانگهای تاییده کننده ادعای منست.

نه اینکه “انقلاب مخملی” خوب باشد.اتفاقا من از اولینها بودم که دست تلویزیون انترناشنال را در صدور انقلاب مخملی در ایران رو کردم.

حکومت امریکا و غربیها در دنیا تلاش خواهند کرد که انقلاب مخملی بسازند و اعضای پیمان شنگهای تلاش می کنند سرکوب کنند.

انچه می ماند اینست که تکلیف انقلابهای واقعی در دهه های اینده چه خواهد شد.

پیمان شانگهای و پیمان ناتو هردو یک پیمان ضد انقلابی و امپریالیستی است درش شک نباید کرد.

(۵)آیا رژیم اسلامی می تواند با عضویت در پیمان شانگهای بحران خود را فروبنشاند؟

شکی نیست که پیمان شنگهای مثل پیمارنهای کشورهای غربی ابزارهای مهم پایدار کردن حکومتهای عضو خواهند بود.

حکومت اسلامی با ورود به پیمان شنگهای امکانات بسیار بیشتری برای فروش نفت و گاز و وارد کردن سرمایه چینی در ایران خواهد داشت و در سطحی و مدتی حتی وقت خواهد خرید تا خود را بازسازی کند.

در عین حال امکان مانور بیشتری در مقابل اتحادیه های غرب خواهد داشت حتی فشار اوردن برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادیش .

عقب نشینی های کنونی حکومت امریکا و غربیها در مقابل رژیم اسلامی را باید از این زاویه درک کرد.

پیروزی موقت  رژیم اسلامی بر قیام ۱۴۰۱ این فضا را ساخته که حکومتهای امریکا و غربیها دوباره بسمت سازش با این رژیم تغییر جهت دهند.خصوصا الان که این رژیم خودش را در پیمان شنگهای دارد بازتعریف می کند.

مشکل اساسی رژیم اما سرجایش هست تضادهای طبقاتی در ایران فساد بی سابقه حکومتی دزدیدها و باندبازیها و تنفر وسیع جامعه از رژیم و تجربه خونینی که نسل جدید ایرانی و خانواده هایش در مقابل سرکوب رژیم لمس کردند.

رژیم اسلامی ایران همانقدر می تواند از پیوتستن به پیمان شانگهای سود ببرد که رژیم پهلوی از عضویت در پیمان های امپریالیستی زمان خودش! هیچکدام از این پیمانها نتوانست این حکومت پهلوی را از سرنگونی نجات دهد و اتفاقا در اوج نوکری حکومت پهلوی سرنگون شد!

اما سرنوشت حکومت اسلامی در گروی جنبش طبقه کارگر ایرانست.رژیم اسلامی با پیوستن به پیمان شاانگهای تلاش خواهد کرد طبقه متوسط شکم سیر خود را تقویت کند و در مقابل جنبشهای احتماعی طبقه کارگر قرار دهد.

خلاصه کنم:

ورود رژیم اسلامی به پیمان امپریالیستی شانگهای در کانتکس قطب بندی جدید امپریالیستی انجام می شود. این تلاشهای برای ایجاد تعادل در رژیم و پائین کشیدن فتیله اعتراضات از طریق بهبودهای کوتاه مدت اقتصادی و تقویت بخش میانی اجتماعی در ایرانست.یکی از برگترین حربه های حکومتها اتفاقا ساختن این طبقه “حائل” است که در بحبوحه قیامها می توانند نقش ضد انقلاب را بازی کنند.

رژیم اسلامی با پیوستن به پیمان شانگهای دنبال توسعه توان مالی و نظامی خود و توسعه متحدین سیاسی خود در منطقه و اورواسیا و بعدا افریقا و امریکای جنوبی است.در عین حال عضویت این رژیم در پیمان شانگهای به این رژیم کمک می کند که زبان چانه بهتری با پیمانهای غربی بیابد.

نکته مهم اینست که این پیمانهای امپریالیستی بخدی خود نخواهند توانست به رژیم بقای دائم بدهد و از قضا می تواند انرا بیشتر نامتعادل کند.تاریخ جگومت پهلوی یک نمونه ساده که دهها بار در تاریخ “دنیای دو قطبی قبلی” تکرار شد و انقلابها اتفاق افتادند در عین اینکه حکومتها عضو یکی از اقطاب بودند!

اینست که باید دوباره برگشت و روی سازماندهی طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی پای فشرد!

زنده باد مبارزه برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate