یکبار دیگر لمپنیزم نژاد پرست سوئدی و قران سوزانش بنام آزادی بیان!

مقدمه:

چند روز قبل یکی دو نفری جلوی مسجد اسلامی سوئد چمع شدند و بلند گو بدست قران پاره کردند و سوزاندند در مقابل تعدادی زیاد از دوربینها و انطرف هم تعدادی مسلمان خشمگین و عربده کش و این تصاویر به دنیا پخش شد و دعوا سر اینکه قران سوزی آزادی بیانست یا توهین به مقدسات دباره آغاز شد و رسید به سیاستمداران اردوگاه امریکا و اروپا که محکوم کردند و پوتین که محکومتر کرد و گفت اساسا اینکار در روسیه جرم است!

داستان قرانسوزی در فنلاند و  انواع مکررش در سوئد طی سالهای گذشته .قرانسوزان هم غموما نژاد پرستان لمپنی بوده اند که از موضع ضدیت با مهاجران به این کشورها اینکار را می کنند و درشان ادم حسابی ندیده ام که مثلا نقد کلیت مذهب داشته باشند یا مثلا انجیل و تورات را هم سوزانده باشند! لذا دم خروس  بسیار معلومست در اینجا !

خوشحالم که بر خلاف دورهای قبلی حتی در میان گیج سرانی که از سر “آزادی بیان” در میان اپوزسیون ایرانی این عمل را حمایت می کردند این روزها کمتر هم اوائی دیده می شود چرا که صادقترین اینها خوب فهمیده اند که داستان این قرانسوزان واقعا نژاد پرستی است و نه تلاشی در نقد مذهب!

اما من هنوز فکر می کنم متوهمین خصوصا در نسل جوان ایرانی کم نیستند و علتش هم نظام دیکتاتوری در ایرانست که عامل مهم عقب ماندگی و سقوط اون جامعه از دوسوی پشت بام تاریخ بوده! درک علمی تامل و تعقل هنوز در استانه فضای فکری ایرانیست و هیاهوها و جنجالها و شعبده بازان و شارلاتانها و پوپولیستها و معرکه گیرها خریدار دارند!

لذا همچنان وظیفه خود می دانم که در این موضوع بنویسم چنانچه سالها حتی زمانی که کار حزب کمونیست کارگری بودم و ادمهائی در اون فرقه برای قرانسوزی و ممنوعیت قران سینه می زدند در مقابل این تلاشهای احمقانه ایستادم.

در این مقاله کوتاه به نکاتی می پردازم و امیدم اینست که تلاش عقلانی برای پایان دادن مذهب در همه اشکال اسمانی و زمینیش همراه زدن پایه های فقر و نابرابری پیش برود و انسانیت سرانجام به استانه جامعه جهانی شایسته ادمیت با تلاشهای میلیونها انسان فرهیخته و مبارز ، نزدیک شود:

(۱)سوئ استفاده از آزادی بیان آیا ممکنست یا نه؟

شاید این سوال بسیار احمقانه بنظر برسد اما حامیان “قرانسوزی” از سر ازادی بیان از این سوال گریزانند! در غرب که ازادی بیان حداقل در سطحی و نه در عمق بیشتر رعایت می شود ، آزادی بیان در تقابل با سایر حقوق انسانها رعایت و برخورد می شود.

مثلا آزادی بیان یک فرد یا جمع نمی تواند باعث ازردگی و ضرر به دیگران شود.مثلا عربده کشیدن شبانه در خیابان ازادی بیان نیست بلکه می تواند مورد پیگیرد قرار گیرد! یا تهمت زدن به فردی و ابروی او را ریختن یا حتی برهنه شدن در ملائ عام در جاهائی که نباید! بسیاری مواقع برهنگان را به بیمارستانها برای بررسی روانی می فرستند!

مواردی که آزادی بیان در تناقض با سایر حقوق انسانی قرار می گیرد قوانین غرب فرد خاطی .

محدود می کنند و مورد پیگیرد قرار می دهند خوب اینها فاکت است و تحلیل نیست!لذا اجازه بدهید این سوال ساده را آغاز قرار دهم و وارد چند لایه دیگر بحث شوم.

(۲)متدهای نژاد پرستانه زیر پرچم “ضد اسلام” در غرب:

دیگر چند دهه است که متعاقب مهاجرت میلیونها انسان بی پناهنده از جهان جاشیه ای به کشورهای اروپائی امواج نژاد پرستی رشد کرده و بخش مهمی از این تلاشهای نژاد پرستانه به شکل “تبلیغات ضد اسلامی” ارائه می شود.من در امریکا هم همین متدها را شاهد بوده ام.دیگر پدیده عریانیست و واقعیتی که نمی شود انرا پنهان کرد.

این لمپنیزم عریان و نژاد پرستانه که ربطی حتی به اته ایزم معمول غربی که بخشی از راست سیاسی سنتی غرب است هم ندارد چرا که تمام تلاشش فقط محدود به اسلامست در حالیکه ارتجاع مذهبی محدود به اسلام نیست و مسیحیت و یهودیت سازمانیافته در طول تاریخ همان اندازه جنایت کرده اند .در حال حاضر هم صهیونیزم با اسلام سیاسی در خاورمیانه جنایت می افرینند و می روند که جنگی بسیار خونین را رقم بزنند.

لذا “اسلام ستیزی” کنونی در غرب  ربطی به ترقی اجتماعی و انساندوستی ندارد و فقط این ماسک را حمل می کند که بنام “اسلاموفوبیا” معروف شده و این قرانسوزان لمپن سوئدی و فنلاندی زیر بیرق این قبیله هستند. تا اینجا هم من فقط فاکت را بیان می کنم و بعید می دانم ادمهای عاقل پیدا شوند و انرا انکار کنند.

(۳)آیا قرانسوزاندن  کمکی به جنبش ازاد اندیشی و عقل گرائی و علم گرائی و جنبش زحتمکشان می کند؟

من حامی دو جنبش مهم دوران ما هستم یکی جنبش توسعه و تعمیق مدرنیته که متاسفانه توسط نظام سرمایه داری محدود شده و دومی جنبش پایان نظام سرمایه داری و ایجاد دهکده واقعی و درهم پیوسته انسانیت بدون مرز.از این دیدگاه سوال می کنم که قرانسوزی چه سودی برای این دو هدف داشته و دارد؟

تا بحال که این قرانسوزیها در غرب هیچ سودی نداشته و بر عکس قطب بندی موجود باعث تقویت جایگاه اسلامیها در میان پناهندگان شده و اسلام سیاسی را بیشتر متحد کرده.همین روزهای اخیر اردوغان شارلاتان و بعد سایر اسلامیهای دنیا با محکوم کردن این قرانسوزی خود را بیشتر لانسه کردند حتی پوتین هم شد قران دوست! و قران را در سینه فشرد!

قرانسوزی پیامی در خود دارد که سطحی نگری و قشریگری است.تبدیل کردن یک ذهنیت و مذهب به یک کتاب اساسا تقلیل مسئله مذهب است و فقط بدرد فریب کودنها می خورد! لذا مشتری قرانسوزیها عموما احمق ترین هستند.اساسا کتاب سوزاندن نتیجه اش همینست.

انسانیت عاقل کتاب نمی سوزاند می رود سراغ نقد و اجتماعی کردن نقد مذهب و می رود سراغ ریشه های مادی اقتصادی اجتماعی مذهب و انها را به چالش می کشد.

انسانیت دردمندی که هنوز در قرن ۲۱ جز خلسه مذهبی راهی نمی یابد از تریاکش جداکردن او را به ماده مخدر بعدی  می کشاند و بس یا بیشتر می چسباند به اون قرانی که هرگز نخوانده و نفهمیده!

لذا به جهت تحلیلی و عقلی جریاناتی که قران سوزی می کنند از قشری ترین و عقب مانده ترین ها هستند و ملعبه حاکمان و طبقات حاکمه چه کشورهای غربی و چه کشورهائی که اسلام سیاسی در انها حاکم است.

(۴)آیا قران سوزی ازار دادن مسلمانهاست؟

از دید یک مخالف اسلام  سطحی نگر طبیعتا قران سوزاندن خیلی هم شاد کننده است و سمبلیک اما از دید یک مسلمان ؟ این کلمه ازار که ما براحتی بکار می بریم سابجکتیو است یا ابجکتیو؟ ایا ازار بسته به فرد فرق دارد یا نه؟ 

خوب مشخص است که از دید یک مسلمان سوزاندن قران ازار دهنده است.توهین است به او!(نه حتی به مذهب او) اینجا من از عقلانیت این احساس نمی گویم چرا که احساسات  عموما با منطق و عقل بیگانه هستند و هنوز طول می کشد که مغز انسان از بندگی احساس آزاد شود.

لذا با مغز موجود انسان که موجودی احساسی است و احساسات بیشتر سابجکتیو هستند این قران سوزاندن ازار دهنده می تواند مرز ازادی بیان باشد و حتی در کشورهای غربی این سوال که مرز ازادی بیان با مرز ازار در موضوع قران سوزی کجا باید قرار گیرد توافق نیست .

مثل همه عرصه های مسئله آزادی پاسخها یکبار داده نمی شوند و روندها لازم است و کنکاشها

اما بعضی حامیان قران سوزی می گویند:”گور پدرشان دوست ندارند بروند کشورشان” این پاسخ نژاد پرستان اروپائی و سوئی است!

من لازم نمی بینم به این اراذل پاسخ دهم اما به برخی عاقل نمایان پاسخ می دهم که می گویند”این مسلمانها باید عادت کنند باید یاد بگیرند آزادی بیان چیست”! این منطقی تر بنظر می رسد!

(۵)عکس العمل یک مسلمان و مخالف اسلام در مقابل قرانسوزی:

بعنوان یک متخصص رفتارشناسی انسان  نوشته ام (و منجمله در بحث “برخورد به اسطوره ها و نمادها در حاشیه آرشیو نقد برهنگی توضیح بیشتر دادم) که انسان معتقد به مذهب با برخوردهای قشری مثل قرانسوزی “اه نمی شود” بیشتر به اعتقاداتش می چسبد بیشتر متهجر می شود و مظلومیت خود را در اتکا به چرندیات دینی توجیح می کند.

در دنیای آدم مذهبی و اسلامی قرانسوزی ظلمی دیگر بر اوست از سوی ظالمان.خوب اینها چقدر جمعیت هستند؟ 

آدمهای مخالف اسلام و دین چطور؟ اینها آیا با قرانسوزی بیشتر ضد اسلام می شوند؟ من فکر نمی کنم.لذا به جهت روانشناسی اجتماعی قطبی تر شدن جامعه را داریم و فضا سازی برای حاکمان که مثل امروز در دو سوی این دعوا دنبال خر بگردند برای سواری!

(۶)قران سوزی  سوزی و اسلام سیاسی دو روی یک سکه بخشی از ارتجاع فرهنگی:

در عمل و صرف نظر از نیات و سطح عقل این قرانسوزان عملشان به نفع اسلامیها و اراجاع جهانی است به دلایل بالا!

مبارزه جهانی بر علیه نظم سرمایه داری و بر علیه خرافات مذهبی و غیر مذهبی تاخیر می افتد و به کج راهه می رود. مثل بسیاری مواقع “این راه حل” به ضد خود تبدیل می شود که شده و بازار قرانسوزان مخاطبینش همان ارتجاع حاکم و محکومست و بس!

بعنوان فردی که در کنار جنبش عقلانیت و مدرنیته قرن ۲۱ ایستاده و در کنار جنبش پایان سرمایه داری و سازماندهی انسانیت عقل گرا (:ه عقل گراترین هم مخالف نظم سرمایه بوده اند) فکر می کنم ريالرنسوزی  و اسلام سیاسی دو بر یک سکه هستند و به هم سود می رسانند.هردو ابزارهای فریب جامعه و زحمتکشان هستند و قطب بندیهای ارتجاعی منجمله نژاد پرستانه را دامن می زنند.

(۷)قران سوزاندن و کمپین برهنگی!

بیش از دهسال پیش ارشیوی داشتم در نقد “جنبش برهنگی” که رهبر ایرانی آن خانم مریم نمازی الان دیگر در حزبش هم نیست! اونزمانها می گفتند که ما داریم توجه جلب می کنیم! اونزمان هم من ارتجاعی بودن انارکوفمینیزم را افشا کردم و این از عواملی بود که فرقه تقوائی بالاخره تصمیم به اخراج من گرفت. 

همانزمانها بود که “غیر قانونی کردن حجاب یا ممنوع اعلام کردن قران” را که توسط متفکرینی مثل مهران محبوبی از حزب تقوائی زمزمه می شد(متاسفانه اینها سطح فکریشان همینست!)مورد نقد قرار دادم و اثارم متاسفانه از سایت روزنه پاک شد! البته می گویند مخالف سانسور هستند!

همانزمانها گفتم که برخی جلب توجه ها مصل شرکت و تبلیغ فستیوال الت تناسلی زن ربطی به ترقی اجتماعی و عقلانیت ندارد! گفتم جلب توجه این چنین بدرد طبقه کارگر نمی خورد چوس ناله طبقه متوسطی های بی درد است که مشکلشان زیر شکم است و بس! اینها را گفتم حالا هم همین می گویم که نه “جنبش برهنگی” و نه ريالرانسوزی” هیچکدام اینها راه بجائی نمی برد مدتی برخی احمق را بدنبال می کشد اما عقلشان را تهی تر می کند!

خلاصه کنم:

می گویند بر خر مرده لگد نباید زد.متاسفانه نژاد پرستی و اسلاموفوبی کنار اسلام سیاسی و سایر انواع مذهب زمینی و آسمانی در دورانی که بشریت بیش از گذشته به همگرائی و همدلی و عقل گرائی محتاج است شده اند سد رشد و پیشرفت و ابزار فریب و ادامه قدرت سرمایه داری.

این ابزارها را باید با دقت نقد کرد و از دست صاحبانش گرفت.خیر! پناهندگان در اروپا و امریکا را نمی توانید با ريالران سوزاندن فراری دهید آنها حق برابر دارند با شماها و حکومتهایتان چندین نسل دنیا را چپاول کرده اند با این چپاولها شده اید آقای دنیا! دم خروس «زاد پرستیتان بیرون است.آنها که از قران سوزاندن سود می برند همانها هستند که حکومت می کنند. انسانها را برای دین و اعتقاد بجان هم انداخته اند و حکومتشان را تداوم داده اند.

نقد مذهب و ارتجاع فکری بسیار لازمست در فضای متممدنانه و سوزاندن کتاب با هر انگیزه رفتاری زشت است و ننگ برای سوزانندگان بجا خواهد گذاشت! زیر نام آزادی بیان مخفی نشوید!

ژنده باد مبارزه انسانیت برای عقل گرائی نقد مداوم مذهب و همه انواع ارتجاع جهانی

ژنده باد مبارزه طبقه کارگر برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate