پروژه های شکست خورده عبدالله مهتدی و شُرکا بن بست سیاست ʺخانه تکانیʺ ابراهیم علیزاده

نقد و افشای ماهیت سیاسی جریان موسوم به شاخه های زحمتکشان با رهبری عبدالله مهتدی، عمر ایلخانی زاده و رضا کعبی، یکی از وظایف سیاسی جنبش کمونیستی در کردستان و متعاقب آن در سطح سراسری ایران است. اگر ما بر این امر توافق داشته باشیم که اتخاذ سیاست های کومه له در طول بیشتر از چهار دهه علنی شدنش ربط مستقیم به سرنوشت میلیونها کارگر و زحمتکش بطور مشخص در کردستان دارد، بر همین مبنا نظرات، ملاحظات و انتقادتمان نمی تواند از چشم جامعه کردستان و فعالین جنبش های رادیکال پوشیده و یا محافظه کارانه و در تطهیر این جریانات باشد. دفاع از کومه له و تاریخ پُر افتخار آن، نه از زاویه صرفن سکتاریستی حزبی و سازمانی بلکه در قامت یک جریان اجتماعی خوشنام در دل جامعه کردستان که با علنی شدن در یک پروسه تاریخی، جنبش کمونیستی را چه در کردستان و چه در سطح سراسری با تشکیل حزب کمونیست ایران و با اتکاء به آموزه های مارکس ارتقاء داد و تبلور این رشد از توان سیاسی در دل جامعه و در برابر احزاب و سازمان های بورژوا ناسیونالیست و مذهبی توانست مقتدرانه قد علم کند، وظیفه هر انسان کمونیستی است که دل در گرو دفاع از منافع طبقه کارگر دارد. مخدوش کردن این تاریخ و تنزل دادن و ساختن تاریخ جعلی برای کومه له و حزب کمونیست ایران تا به امروز از پروژه های شکست خورده ای است که آخرین سکاندال اتفاق افتاده اش جان دو پیشمرگ به نامهای سامان ابراهیمی و ایوب صادقی را قربانی کرد که مطمئنن این نه اولین بار و نه آخرین بار خواهد بود. رسانه های بورژوازی از جمله اینترناشنال، بی بی سی، من و تو و غیره بسیار تلاش کرده اند آگاهانه این جنایت را در مصاحبه و اخبار با نام کومه له معرفی و تبلیغ کنند، بی گمان همچین تبلیغاتی اگرچه در کوتاه مدت دودش به چشم همگان میرود اما مطمئنن در دراز مدت واقعیت های عینی برای عموم جامعه روشن خواهد شد و طبل رسوایی بیشتر آنها را به صدا درخواهد آمد. 

امروز کاملن آشکار است که مردم آگاه و پیشرو جامعه کردستان بعد از ۲۳ سال کارنامه ی سیاه اعمال شاخه های زحمتکشان و تطهیر کنندگان سیاسی آن را  به خوبی می شناسند. میدانند طرح شعار بازسازی کومه له توسط مهتدی- ایلخانی زاده و شُرکا تا اظهارات ابراهیم علیزاده در تلاش برای تاریخ سازی جعلی و با اتکاء به سنت های راویان پراگماتیست با هدف حفظ قدرت، عمل گرایی صرف، مصلحت اندیشی، میانه روی محافظه کارانه، عامدانه با یک تاریخ سازی وارونه و انتزاعی، تشکیل حزب کمونیست ایران را با اتکاء به مارکسیسم انقلابی، دنباله ی روند تاریخی جنبش کمونیستی در ایران از جمله: “كنفرانس وحدت” ، بين پيكار و رزمندگان و ديگر سوسياليست خلقی با کومه له، مشی چریکی، چپ پوپولیستی و انقلاب مشروطه تا پروژه سیاسی با کلید رمز «چراغ زرد» ترافیک لایت در سال های اخیر، مراودات سیاسی و رسیدن به توافق بر سر جزیی ترین مسائل با دیگر احزاب ناسیونالیست بر سر حاکمیت سیاسی در کردستان، یا اینکه در جریان به بن بست رساندن قطب چپ در راستای آلترناتیو سوسیالیستی در اظهارات ابراهیم علیزاده تحت عنوان “برای یک دستمال، قیصریه ای را آتش نمی زنیم” ، و سیاست ʺخانه تکانیʺ و ادامه این هجمه از ادبیات فرموله شده، تاریخ نگاری کاملن وارونه و هدفمند از تشکیل حزب کمونیست ایران و انحلال طلبی در حزب و کومه له و متعاقب آن مخالفت با حاکمیت شوراهای مردمی، تکرار مکرر جنبش کردستان به جای جنبش انقلابی کردستان با حضور در شبکه های و رسانه های بورژوازی ازجمله اینترناشنال، تا زبان الکن ابراهیم علیزاده در دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم کردستان برای رفع ستم ملی و نمونه های زیاد دیگری، نه تنها شروع یک نوع انحلال طلبی بود بلکه همه آنها جمعن تلاش کرده اند نشان دهند که در کردستان تنها یک جنبش وجود دارد، آنهم جنبش ملی است و کومه له در جناح چپ این جنبش با یک تاریخ جعلی وارونه به مردم کردستان حقنه کنند. دقیقن بر همین اساس بود که عبدالله مهتدی در جریان بحران در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له خطاب به سخنرانی های علیزاده اظهار کرد که سخنان امروز شما را، ما بیست سال پیش مطرح کردیم، به بیان دیگر میتوان گفت جریان ابراهیم علیزاده از نظر سیاسی درست به مانند سال های اولیه سازمان زحمتکشان کردستان ایران، در بعدا از انشعاب از حزب کمونیست ایران و کومه له شباهت  بسیاری دارد. به باور من هدف این همه کبرا و صغرا کردن از مهتدی تا علیزاده و دیگر شُرکا پروژه یک خط سیاسی راست شکست خورده است. به لحاظ سیاسی و اخلاقی در راستای تقابل و زدن مارکسیسم انقلابی، علیرغم شکست هر باره خود را بازتکثیر می کند. 

 این سوال مطرح است پروژه سیاسی عبدالله مهتدی و شرکا بر متن کدام اوضاع و احوال سیاسی چه در سطح جهانی و چه در کشور ایران شکل گرفت؟ برای جواب به این مسئله جا دارد کوتاه و مختصر به روند تاریخی آن دوره اشاراتی کرد. 

مطرح کردن تئوری «پایان تاریخ» در سال ۱۹۸۹ توسط فرانسیس فوکویاما فیلسوف آمریکایی، متخصص اقتصاد سیاسی، رئیس گروه توسعهٔ اقتصادی بین‌المللی مدرسه مطالعات پیشرفته بین‌المللی، توانست آن را در کتابی به نام «پایان تاریخ و آخرین انسان» در سال ۱۹۹۲ به چاپ برساند. در آن استدلال می‌کند؛ گسترش لیبرال‌ دموکراسی و سرمایه‌داری بازار آزاد جهان غرب، شیوه زندگی آن در جهان ممکن است نشانۀ پایان فرگشت اجتماعی-فرهنگی بشر و تقلای سیاسی باشد و حکومت نهایی بشری شود و این اثر در جهان سر و صدای زیادی را به راه انداخت، تا جاییکه این نظریه توجیه تئوری برای اقدامات نظامی دوباره ی آمریکا را فراهم نمود و تصویر شکست سرمایه داری دولتی را در تبلیغات های سیاسی و اقتصادی در میدیاها و رسانه های جهانی با نام شکست کمونیسم به جهانیان اعلام نمود. بر بستر این شرایط تحولات اقتصاد سیاسی در جهان، فروپاشی شوروی و عروج و زایش «نظم نوین جهانی» تحولات وسیعی را در دولت ها و احزاب جهانی بوجود آورد و بسیاری از احزاب پُرو روس نام کمونیسم شان را حذف نموده و هم زمان به افول دولت های رفاه (سوسیال دمکراسی) انجامید. با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ و از هم پاشیدن این بلوک، آمریکا یک بار دیگر پرچم ژاندارمی خود بر جهان به اهتزاز در آورد و سرمایه داری جهانی به سردمداری آمریکا، یکه تاز جهان شد. با وعده های نمایش کارناوالی نظیر صلح جهانی، رفاه و دمکراسی توسط دولت های هم پیمان جهانی، منطقه ایی و ژورنالیسم بورژوازی (مداحان سرمایه داری)  زمینه افکار عمومی را در راستای سیاست های خود سمت و سو داده و هم زمان بر بستر این شرایط دولت های رفاه در حال بازسازی سرمایه داری و ارائه ی طرح های خود برای باز پس گرفتن دستاوردهای گذشته جنبش کارگری از جمله بیمه های اجتماعی و تسهیلات دولتی و غیره را در را به پارلمان ارائه میدادند. به جای امنیت، آسایش و صلح جهانی، آمریکا و متحدانش با حمله به عراق هژمونی یکه تازی خود را به نمایش گذاشتند. نهایتن بعداز چند ماه تبلیغات مداوم و تدارکات جنگی، با شلیک موشک و حمله وسیع بمب افکن های آمریکا و متحدانش به اکثر شهرها و تاسیسات عراق آغاز شد. هزاران تُن بمب بر سر مردمان بی دفاع عراق ریخته شد و صدها هزار نفر آواره و بی خانمان شدند. در واقع “نظم نوین جهانی” را بوش پدر با کشتار و جنایات خونین مردم عراق به جهانیان معرفی کرد. این سرآغاز دوره تازه ایی از تاریخ بشر تحت عنوان “نظم نوین جهانی” سرمایه داری در ادامه ی سقوط بلوک شوروی بود که بار دیگر جهان بشری را در شوک فرو بُرد. اوضاع منطقه نه تنها اینجا خاتمه نیافت بلکه ادامه اش به بوش پسر واگذار شد. این پروسه با سناریوی واقعه ی یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱ میلادی، اقدام تروریستی از سوی گروهای فناتیک مذهبی القائده، با کوبیدن هواپیماهای مسافربری به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی پنتاگون، بهانه ایی شد تا با شعار مبارزه با تروریسم در ادامه ی سیاست نظم نوین جهانی و مبارزه با تروریست بین المللی به لشکرکشی دوباره اقدام نماید. این اقدام در واقع یکی دیگر از سناریوهای پس از پایان جنگ سرد، و حضور بلامنازع آمریکا در خاورمیانه در راستای تحکم هژمونی سیاست ها قدر قدرتی خود در جهان و منطقه بود. برای رسیدن به این استراتژی و غارت سرمایه های زیربنایی با بهانه ی واقعه ی ساختگی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ سرانجام به دولت طالبان در افغانستان و دولت بعث صدام در عراق حمله نمود. امروز بعد از گذشته سال ها از این واقعه وحشیانه، جدا از هزینه ها و خسارات سر سام آور و بازی باخت-باخت اقتصادی، نه تنها این حملات «نظم نوین جهانی» را به ارمغان نیاورد و چالش های پیشرو را حل ننمود بلکه در باز تکثیر نیروهای متوحش و جنایتکار اسلامی و ویروس هایی همچون جهادی، تکفیری، وهابی، شیعە، سنی، جریانات مسیحی فاشیستی و تقویت گرایشات ناسیونالیستی به کمک قدرت های منطقه ای در خاورمیانه و همچنین با بکار گیری اپوزیسیون های راست ایرانی و احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان توانسته نقش تعیین کننده ای داشته باشد. 

بر متن همچین اوضاع سیاسی در سال ۲۰۰۰ میلادی یک گرایش ناسیونالیستی با نام سازمان زحمتکشان کردستان ایران به رهبری عبدالله مهتدی- عمر ایلخانی زاده از حزب کمونیست ایران و کومه له انشعاب کرد. در یک جمعبندی کوتاه میتوان گفت که این گرایش سیاسی در دل تغییر و تحولات جهانی و موج جدید پروژه ی اصلاحات دهه ی ۷۰ خورشیدی و تاریخن تاثیر پذیری از روند تغییر و تحولات موج جهانی علیه کمونیسم و فروپاشی سرمایه داری دولتی بلوک شرق، تحت نام کمونیست و تقریبن در یک روند منطقه ای در کشور ایران بعدا ز ۹ سال از این موج جهانی، چرخش مهتدی- ایلخانی زاده و همفکرانش از عواقب و اثرات آخرین پس لرزه های این رویداد جهانی بود. جریان انشعابی از کومه له تحت لوای مخالفت با حزب کمونیست ایران، مخالفت با استراتژی سوسیالیستی در جنبش کردستان و در پیش گرفتن سیاست راست روانه در این جنبش با علم نمودن پرچم فدرالیزم؛ به روند پشت کردن به کمونیزم و جنبش سوسیالیستی پیوستند. از سوی دیگر پس لرزه های پروژه ی سوپاپ اطمینان بقای حاکمیت جمهوری اسلامی با نام اصلاحات در ایران به رهبری خاتمی، نهایتن خروجیش در کردستان، گرایش ناسیونالیستی به رهبری مهتدی- ایلخانی زاده را تحت تاثیر قرار داد که با شعار «بازسازی کومه له» و «تشکیل جبهه ی کردستانی» و سیاست های نخ نما پا به عرصه ظهور نهاد. این انشعاب در واقع نگاهی تمام کمال کپی برداری از حکومت اقلیم کردستان عراق با احزاب بوژوا ناسیونالیست- مذهبی بر متن سیاست های آمریکا در منطقه بود. تبلیغات صلاح مهتدی در پشتیبانی از انشعاب مهتدی- ایلخانی زاده تحت عنوان «آشتی فرهنگی و پدیده ی دیالوگ با اصلاح طلبان» و هم زمان امید بستن به دورنمای نظم نوین جهانی و استراتژی آمریکا در راستای تکرار سناریوی حکومت اقلیم کردستان عراق در کردستان ایران، هنوز که هنوز است از اذهان عمومی مردم کردستان نه تنها پاک نشده بلکه در کارنامه ی سازمان زحمتکشان به ثبت رسیده است. درست در همان موقع سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومه له در کنگره ی ۱۰ این سازمان یک قطعنامه ی در باره جریان انشعابی از کومه له (مهتدی- ایلخانی زاده) به تصویب رسانده است که در  بخشی از آن آمده است: «براه افتادن جنبش اصلاحات بورژوایی، سران انشعاب را به این توهم دچار کرده بود که در لابلای پروژه های آن می توانند جا و مکانی برای خود در کردستان دست و پا کنند. اما چنین حرکتی جز با تغییر آرمانها و اهداف کومه له ممکن نبود. جریان انشعابی از آنجا که نتوانست از مجراهای قانونی و تشکیلاتی، خط مشی و جهت کومه له را در این جهت تغییر دهد، به روشهای نامشروع به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی روی آورد و چون از این راه توفیق حاصل نکردند، راه جدا شدن از کومه له را در پیش گرفتند.» این تاریخ را نمی توان اراده گرایانه به طاق نسیان و فراموشی سپرد. در حالیکه به یاد داریم عبدالله مهتدی در مصاحبه با روزنامه «ئاسو» شماره ۲۹۸ دسامبر ۲۰۰۶ به زبان کردی بیان کرد: «حزب کمونيست ايران يک گور دسته جمعی است که بخشی از کادرهای کومه له بدون سبب خود را در آن زنده به چال کرده اند». امروز زیاد دشوار نیست نشان دهیم اساس و بنیاد سیاسی اجتماعی که سازمان زحمتکشان ایران و کردستان بر آن بنیاد نهاده شد در واقع با شکست کامل مواجه شده است. جامعه کردستان سکاندال های که در جریان تشدید اختلافات بین رهبران زحمتکشانی ها در اواخر سال ۲۰۰۷ را خوب به یاد دارند كه‌ بودید و کماکان هستید تا با استفاده‌ از اسلحه‌ همسنگران سال های خود را فیزیكی حذف كنید. اتفاقات سال ۲۰۰۷ درست بعد از ۷ سال به رهبری ایلخانی زاده- کعبی اتفاق افتاد تمام پرنسیب های اجتماعی- انسانی را زیر سوال برد. با توجه اینکه هر انسانی پرسشگر است، میتوان این سوال را از عبداالله مهتدی و شرکای اقمارش پرسید که آیا بهتر نبود همراه ما کادرهای کومه له در “گور دسته جمعی حزب کمونيست ایران” می ماندید و این همه افتخار نصيب خود می کردید تا اینکه آزاد شوید و این سرنوشت تراژیک و جنایتکارانه را برای خودتان رقم بزنید؟!

 در ارتباط با درگیری مسلحانه در اردوگاه شاخه های زحمتکشان، هیئتی مشترک متشکل ازحزب دمکرات کردستان ایران و شاخه سوم زحمتکشان به رهبری ابراهیم علیزاده و همراهی جمال بزرگپور بە منظور پایان دادن بە تنشن پیش آمدە در راستای آرام نمودن وضعیت با هر دو طرف درگیر نشستی برگزار گردید. جنبه مضحک و صلح عشایری این اقدام برای جریانی علیزاده، هنوز افکار عمومی، احزاب و سازمانهای مختلف تا مردم آگاه کردستان فراموش نکرده اند که در جریان بحران در حزب کمونیست ایران و کومه له هنگامی که  جمعی از کادرهای حزب کمونیست ایران و کومله به اقلیم کردستان بازگشتند تا در کنار رفقای خود امر مبارزه را در اردوگاه مرکزی کومله پیش ببرند، از همان لحظات اول با مانع تراشی کمیته رهبری وقت کومله به رهبری ابراهیم علیزاده مستقر در کردستان روبرو شدند و تنها با اصرار و پیگیری تعدادی از رفقای مستقر دراردوگاه باعث شد که بالاخره وارد اردوگاه مرکزی کومله شوند. روز بعد کمیته رهبری آنزمان کومه له از طریق دبیرخانه خود با مسئولیت جمال بزرگپور نامه ای داخلی خطاب به اعضای جناح کمیته مرکزی کومله نوشت و با لحنی تهدید آمیز رفقای ما را به ترک اردوگاه و مستقر شدن در شهر سلیمانیه فراخواند، اگر تجربه، درایت و پختگی کادرهای قدیمی کمونیست ما در اردوگاه زرگویز در جواب به این تهدیدنامه بکار گرفته نمی شد همین نامه دبیرخانه میتوانست رویدادهای بسیار ناگوارتر و تراژیکی را از اردوگاه زحمتکشانی ها رقم بزند.

سخن آخر 

درگیری مسلحانه در «بانه گه وره» جریان دو شاخه زحمتکشان، یک تصویر واقعی و یک آیینه ی تمام نمایی از کسب قدرت سیاسی این احزاب در استراتژی آینده تغییر و تحولات سیاسی در کردستان و در برخورد با مخالفان سیاسی خودشان است.  به این معنا اگر قدرت سیاسی را بدست بگیرند با زور اسلحه، مخالفان خود را مورد زندانی و شکنجه قرار خواهند داد و به قول آقای خالد عزیز بگذارید کُردها، کُرد را اعدام کنند ولی ما کشوری کُردی خودمان را داشته باشیم. این زنگ خطر جدی است که یقه ی هر انسان شریف کارگر و زحمتکش، کمونیست های و آزادیخواه و برابری طلبی  را در تحولات آینده ی کردستان خواهد گرفت. یک هشدار است که باید بی رحمانه مخاطرات این سبک از روش غیر سیاسی و ضد انسانی برای مردم کردستان آشکار و افشا شود، زیرا احزاب و سازمان های بورژوا ناسیونالیست مسلح در آینده جامعه کردستان فی نقسه از نظر ماهیت سیاسی نه تنها پتانسیل و ظرفیت هر جنایت و سکاندالی را در خود دارند.، بلکه به راحتی حمام خون به راه میاندازد و وی دماغ هر آدم متمدنی خواهند شد.

باید با صراحت گفت کومه له مِلک شخصی هیچ انسان و حزب و سازمانی نیست، کومه له یک جریان کمونیست و محبوب اجتماعی است که تاریخن با اتخاذ سیاست های پیشرو و رادیکال در دل جامعه کارنامه ی درخشان و شفافی دارد. تاریخ مبارزه ی هزاران انسان کمونیستی است که در واقع: برای ایجاد جهانی عاری از هر نوع ستم، پایان دادن استثمار انسان به دست انسان، دنیای که در آن آزادی، برابری و رفاه همگانی جای اسارت و نابرابری ها، بی عدالتی و محرومیت ها را می گیرد، فرصت های یکسان برای رشد و شکوفایی خلاقیت ها در جامعه، دنیایی عاری از جنگ، جنایت، ترور که سود پرستی سرمایه فراهم می سازد و ساختن چنین دنیایی تنها و تنها با تکیه بر دخالتگری مستقیم خود مردم از پایین در سرنوشت حال و آینده ی خود در راستای منافع طبقه کارگر و زحمتکش و حاکمیت شوراهای مردمی، می توان چشم انداز عینی چنین دنیا و جامعه ای را ساخت.

۷ تیرماه ۱۴۰۲

جهت اطلاع عموم: نامه مسئول دبیرخانه وقت کومه له جمال بزرگپور پیوست این مطلب است

نامه مسئول دبیرخانه کومه له

رفقای گرامی با سلام گرم و صمیمانە 

دیروز چهارشنبە ٥ ژانویە ساعت ٢٢ و ۳۰ دقیقە من بە عنوان مسئول تشکیلاتی در کردستان (دبیرخانە) بطور غیر مستقیم اطلاع یافتم کە تعدادی از رفقای محفل کمیتە اجرایی حزب ( ٧ نفر ) ساعت ۳ بامداد وارد سلیمانی و بە اردگاە مرکزی میایند. واضح است کە اقدام این جمع آشکار مغایر با ضوابطی است کە تا کنون بە پیش رفتە است. طبق این ضوابط جا افتادە، هر رفیقی کە قصد سفر بە کردستان ورود بە اردوگاە مرکزی را دارد باید قبلا کمیتە رهبری کومەلە و دبیرخانە این کمیتە را مطلع کردە باشد. آنچە کە محفل کمیتە اجرایی در راستای پروژەای کە در دست دارند بە پیش بردند، نە تنها نادیدە گرفتن این ضابطە بلکە بی احترامی آشکار بە کومەلە است. با این وجود هر آنچە کە ممکن بود انجام دادیم ، فرستادن ماشین و اجازە ورودشان بە اردوگاە. 

اما هدف این سفر و این اقدام از جانب آنان چیست؟ باید این مسئلە برای همە رفقا روشن باشد و احتیاجی بە توضیح زیادی نداشتە باشد. این محفل میداند کە کنگرە در راە است ، تاریخ آنرا میداند ، با این اقدام اولا، قصد سنگ اندازی در این کنگرە را دارد، ثانیا مهمتر از آن در تدارک آمادە سازی برای دوران پس از کنگرە هستند تا باصطلاح با جمع بیشتری خود را بە عنوان جریان کومەلە در کردستان معڕفی کنند. بدون شک در این مسیر موفقیتی حاصل نخواهند کرد، اما آنچە کە جای نگرانی است و از هم اکنون نیز قابل مشاهدە است، ایجاد تشنج در سطح تشکیلات علنی و مسلح است، تشنجی کە ممکن است عوارض و عواقب ناگواری بدنبال داشتە باشد. همین امروز تقریبا همە اعضا و پیشمرگان مستقر در اردوگاە ضمن ابراز نگرانی از حضور این عدە و عدم استقبال آشکار از آمدنشان ، خود جوش تصمیم گرفتەاند نامە جمعی در اعتراض بە حضوراین جمع در اردوگاە تنظیم کنند. 

کمیتە رهبری با توجە بە این نگرانی قصد دارد با آنها وارد گفتگو شود و از آنها بخواهیم کە: 

١- برای جلوگیری از هر اتفاق ناگواری باید اردوگاە را ترک کنند و در شهر سلیمانیە مستقر گردند . در اینصورت ما آمادە هستیم کە امکانات لازم برای استقرار آنها را در شهر فراهم کنیم. با استقرار در شهر میتوانند پروژە خود را بە پیش برند و ما هم بە کار خود بپردازیم و امکان بروز تشنج را بە حداقل برسانیم .

پیروز باشید. رفیق شما

جمال بزرگپور، مسئول دبیرخانه کومه له

۶ ژانویه ۲۰۲۲ 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate