ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (۵۸)

ترور سیاسی کومه له 

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت (۵۸)

سرزنش کردن دو سازمان زحمتکشان، و عاملان و آمران حمله به مقر و کشتن دو جوان نگون بخت، نه تلاشی سیاسی که ریش سفیدیگری در سیاست است؛ و برد مفیدش همان مقرها و برای ایامی بسیار محدود است. برخورد ریشه ای، تاکید بر آگاهی طبقاتی و دور کردن جوانان حق طلب کردستان از باندهای خطرناک ناسیونالیستی است. نه فقط ترور این دو جوان پیشمرگ؛ بلکه بازی با جان جوانان مبارز؛ و همچنین ترور سیاسی کومه له کمونیست؛ یکی بعد از دیگری توسط ناسیونالیستها و ریشه در ایدیولوژی سیاسی منحط و خطرناک ناسیونالیسم دارد. مبارزه با ناسیونالیسم و افشای ناسیونالیستها امر روزانه هر کمونیستی است.

 ترور دو جوان پیشمرگ جنایتی دیگروتازه در کارنامه عبداله مهتدی و عمر ایخانی زاده است. وجه دیگر این جنایت آن است که، این رسوایی باعث بد نامی و سقوط اعتبار کومه له در ساحت سیاسی کردستان و ایران است. در ذهن و برداشت بسیاری از مردم تفاوت این دو باند زحمتکشانی، با خود کومه له -که البته آن هم یک سال پیش به دو بخش تقسیم شد- روشن نیست. هم نامی زحمتکشانیها با عنوان و اسم کومه له؛ و همچنین خود عبداله مهتدی، بعنوان یکی از بنیانگذاران کومه له؛ و بیش از هرچیز، حمایت ناسیونالیسم کرد -چه بخش در قدرت در اقلیم کردستان و چه بخش در سودای قدرت در منطقه کردستان ایران- عواملی هستند که از تفکیک زحمتکشانیها با خود کومه له در نزد مردم جلوگیری کرده اند، و باعث لطمه سیاسی به کومه له شده است. فشار سیاسی و نظامی همه جریانات ناسیونالیسم کرد در ایران و عراق بر کومه له مادر، باعث شده است تا کومه له مادر نتواند از دزدیده شدن نامش توسط زحمتکشانیها جلوگیری نماید (از سال ۲۰۰۰ تاکنون).   

همینجا هم این نکته روشن باشد که در نزد ناسیونالیسم کرد؛ کمونیسم کارگری با جداییش از حزب کمونیست ایران، اولین ضربه را به کومه له زد. این روایت از واقعیت تهی است؛ اما حقیقتی با خود دارد. آن حقیقت این است که، با جدایی کمونیسم کارگری اغلب کادرهای خوش نام و با سابقه کومه له کمونیست همراه آن جدایی رفت. اما واقعیت این است که، همان اولین ضربه را هم ناسیونالیسم کرد که تازه در اقلیم کردستان بقدرت رسیده بود، به کومه له زد. هنوز حکومت اقلیم در حال خارج شدن از تخم بود، که خط ناسیونالیسم در کومه له شروع به بال و پر درآوردن و شاخ و شانه کشیدن کرد، و لذا دورنمای قتل عام کمونیستها توسط ناسیونالیستها در چشم انداز قرار گرفت. یا باید کمونیستها در برابر ناسیونالیستها کرنش و سازش می کردند، یا باید مقر را برای جنگ طلبان خالی می کردند. این خالی کردن مقر برای حذر از یک حمله احتمالی و قتل عام کمونیستها را ناسیونالیستها خالی کردن سنگر مبارزه با جمهوری اسلامی نامیدند؛ که منظورشان جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی بود. اگر فرض کنیم که خالی کردن سنگر مبارزه علیه جمهوری اسلامی توسط کمونیستها درست بود؛ پس چرا آنهایی که برهبری عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده ماندند جنگ مسلحانه را ادامه ندادند؟ واقعیت این است که با سلطه نظامی جمهوری اسلامی بعد از پایان جنگ ایران-عراق؛ امکان تداوم جنگ مسلحانه از بین رفت؛ کمااینکه حزب دموکرات هم نتوانست ادامه دهد. دوم اینکه حکومت دو بخشی اقلیم یکی متمایل به حکومت ترکیه و دیگری متمایل به حکومت جمهوری اسلامی در ایران، اجازه فعالیت نظامی را از کومه له و دموکرات گرفتند. لذا ترک سنگر مبارزه، یک دروغ سیاسی بود برای فریب جوانان کردستان و گرفتار کردن آنها در مقرهای تحت کنترل و نفوذ ناسیونالیسم.     

البته باید به یک سابقه دیگر از جنگ طلبی ناسیونالیستها که باعث لطمه جبران ناپذیری به کومه له شد هم اشاره کرد؛ و آن جنگ فروشی ناسیونالیستهای حزب دموکراتی به کومه له کمونیست و استقبال ناسیونالیستهای درون کومه له از آن بود. در سنت عشایرمآب ناسیونالیسم کرد، که کماکان هم تداوم دارد؛{حزب دوکرات کردستان عراق = خاندان بارزانی؛ حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق = خاندان طالبانی و شیخ جنگی؛ دو باند زحمتکشان کردستان ایران = خاندان مهتدی و ایخانی زاده} یک جریان مسلح تاجایی که قشونش توان لشکر کشی داشت، را قلمرو خودش می دانست و می داند. لذا در دهه ۱۳۶۰ شمسی حزب دموکرات کردستان ایران؛ خود را حاکم کردستان می دانست، و از فعالیت کمونیستها نگران بود. لذا یک جنگ سراسری را به کومه له تحمیل کرد که بیش از سه سال طول کشید. ناسیونالیستهای درون کومه له برهبری همین جناب عبداله مهتدی، از این جنگ برای رقابت با حزب دموکرات بر سر رهبری جنبش حق طلبانه کردستان استقبال کردند. اگر کمونیستها برهبری منصور حکمت خویشتنداری نشان نمیداند و یکطرفه آتش بس اعلام نمی کردند؛ بی گمان ناسیونالیستها، از هردو طرف جوانان بیشتری را به کام مرگ میفرستادند.      

ترور دو جوان پیشمرگ در ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ توسط باند عبداله مهتدی ادامه فجایعی است که بکررات صورت گرفته است. پیش از این هم، چندین جوان در مقرات دو سازمان زحمتکشان خودکشی کردند و یا کشته شدند. بعلاوه چندین و چند بار نامسعولانه هردو سازمان زحمتکشان جوانانی کم تجربه را برای جوله نظامی بداخل شهرهای تحت کنترل سپاه پاسداران فرستادند، و باعث کشته شدن همه آنها یا در درگیری مسلحانه، و یا در دستگیری و اعدام در زندانها شدند. اما قبل از اینها هم در زمانی که دو عموزاده عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده باهم نساختند، و سازمان زحمتکشان را به دو سازمان تقسیم کردند بازهم علیه یکدیگر اسلحه کشیدند. مضاف بر همه اینها در تابستان سال دوهزار هم وقتی از کومه له مادر جدا شدند باز هم علیه کومه له مادر به اسلحه متوسل شدند.  

لذا بازی با جان جوانان کردستان توسط آقایان عبداله مهتدی و عمرایلخانی زاده سابقه طولانی دارد. این جوانان باید خون بدهند، فدا شوند، قربانی شوند، تا درخت ناسیونالیسم رشد کرده و در جامعه ریشه بدواند. هرچه خون بیشتری از جوانان مردم توسط حکومت فاشیسم اسلامی ریخته شود؛ جنبش ناسیونالیستی نفع بیشتری میبرد. زیرا با این خونها و شهید سازی در میان مردم، برای خودشان نفوذ کسب میکنند و گویا قرار است در آینده همانند حزب دموکرات بارزانی و حزب اتحادیه میهنی جلال طالبانی، بر دوش مردم به حکومت کردستان برسند.     

تنها چیزی که مانع بقدرت رسیدن افراد و احزاب بر سرنوشت مردم می شود؛ آگاهی طبقاتی است. آگاهی طبقاتی را کمونیستها به میان مردم میبرند. بموجب این آگاهی طبقاتی؛ مردم فقط وقتی رها میشوند که اولا، خودشان در شکل شورایی مدیریت جامعه را بدست بگیرند؛ و دوما، دست به ریشه استثمار برده و نابرابری و بی عدالتی را از ریشه بکنند. لذا آگاهی طبقاتی باعث میشود که جامعه سیستم سوسیالیستی را جانشین سیستم بازار آزاد نماید. با پیروزی سوسیالیسم، ناسیونالیستها از بهانه ستم و مبارزه با ستم محروم شده، و لذا بهانه حاکم نمودن خود بر سرنوشت مردمان خودی را از دست میدهند. ناسیونالیستهای درون هر دو سازمان زحمتکشان که خود در دهه های پنجاه و شصت شمسی، سوسیالیست بودند؛ بخوبی این را میدانند. بنابراین علاوه بر تبلیغات دروغین و تهمتها و اتهامات و جعل تاریخ علیه کمونیستها؛ در دهه نود شمسی علیه کمونیستهای کردستان نقشه ترور طرح کردند. بنابه طرح آقای مهتدی و آقای ایلخانی زاده قرار میشود که سه نفر از کمونیستهای کردستان رحمان حسین زاده (همشهری عبداله مهتدی) و صالح سرداری و محمد راستی را به دست دو نفر بنام شورش خراسانه و جوامیر مارابی ترور شوند؛ بعدها شورش در یک جلسه علنی در سوشیال میدیا به این ماموریت و سرباز-زدنش از آن اقرار کرد.

در نتیجه سرزنش کردن سران دو سازمان زحمتکشان متعلق به همان سنت ناسیونالیستهاست. باید برخورد اساسی تری علیه این دو سازمان صورت پذیرد. برخورد اصولی با این دو سازمان خطرناک، یکی برحذر داشتن جوانان مبارزه کردستان از ماندن در صفوف این دو سازمان و دیگری دادگاهی کردن عبداله مهتدی شهروند انگلستان و عمرایلخانی زاده شهروند سوید است. کمونیستهای کردستان وظیفه دارند در این مسیر بکوشند.

زنده باد سیستم سوسیالیستی

زنده باد حکومت شورایی غیرمتمرکز

زنده باد آزادی و برابری و عدالت

اقبال نظرگاهی ۲۵ ژوئن ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate