چرا بعنوان یک کمونیست ، به جنجال “حمایت از فرقه رجوی” نمی پیوندم؟

مقدمه:

دور دیگر درام فرقه رجوی آغاز  شده و دوست ما بهرام رحمانی مثل همیشه به تنهائی “حمله وحشیانه به قرارگاه فرقه رجوی” را “محکوم می کنند!(نه اینکه محکوم بکند ایشان یکنفره محکوم می کنند!)(*)

این بار اول نیست که فرقه رجوی که فرقه ای خودفروخته به نظام امپریالیستی جهانی است بعد از یکدوره خوش خوشان به فاز (عروس زشته) نزول می فرماید. با هر بالا و پائین رفتن دعوای امپریالیستها با رژیم اسلامی یک دور کمدی درام را شاهد بودیم .مثلا دورانی بود که “جملات وحشیانه پلیس فرانسه” به “قرارگاه فرقه در فرانسه” به یافتن میلونها دلار پول نقد و دستگیری دو هفته ای مریم مهرتابان و بعد صحنه های زشت خودسوزی خودباخته های فرقه و…!

اینبار هم می گویند که” پلیس البانی حمله وحشیانه کرده” و میلیونها پلیس البانی ریختند این کهن سالان پشت کامپیوتر را همینجوری نواختند و از اسپری هم استفاده کردند و البته خود پلیس هم بیش از ۲۰ مجروح داد و یک نفر مجاهد هم “شهید؟!) شد و اینکه این “جمله وحشیانه” با فشار یا دستور رژیم اسلامی انجام شد و حکومت امریکا هم به بیضه اش گرفت و خیلی رهبری فرقه را عصبانی کرد.

این ماجرا را در کانتکس “مخالفت حکومت فرانسه از تظاهرات سالانه فرقه” می گذارند و یک صحنه عاشورای کربلا می سازند و به سایر اون “اپوزسیون غیر مجاهدینی” زور می آورند که بالاخره مجاهد اپوزسیون است و “نوبت بقیه می شود اگر سکوت کنند” و اگر نه “حداقل انسان هستند و حقوق انسانی دارند”!

من همیشه مخالف این جنجالهای تهی بوده ام و در کتم نمی رفته که چرا اینجور زمانها ناگهان فرقه رجوی یاد “حمایت غیر خودیها” می افتد و انتظاراتش گل می کند در حالیکه زمان قدر قدرتی همه این غیر مجاهدها “هیچی نیستند” سوسکند و نوکر و مزدور” ؟! 

تعجب دیگر من اینست که دوستانی مثل بهرام رحمانی می افتند وسط تا “حمله وحشیانه” را یک نفره بجای همه بقیه که معلوم نیست کی ها هستند “محکوم می کنند”! 

پیشنهادم به بهرام اینست که از طرف خودش محکوم کند و همه ما یاد بگیریم از طرف خودمان حرف بزنیم.باور بفرمائید دنیا زیباتر می شود!

در این مقاله چند نکته در حاشیه اینجور جنجالها می نویسم و حداقل شهامت این را نشان می دهم که زیر این هوچی بازیها خم نمی شوم و فحاشی و اتهام زنی امنیتی نمی تواند من را از بیان نظراتم لظه ای بازدارد و به بقیه هم این توصیه را دارم:

(۱)”اینها هم اپوزسیون هستند آخر”!

این توهم که اپوزسیون یعنی انکه مخالف حکومت اسلامیست زمینه ساز خطرناکترین سیاستگذاریهای تاریخ چپ بوده و همان سیاست “همه با همه” روی این نظریه استوار است.

چپ رادیکال و کمونیستی نمی تواند این مهمل را بپذیرد! اگر درک سیاسی طبقاتی باشد اگر تاریخ واقعی ایران را بررسی کنیم بخوبی می فهمیم که بسیاری از “مخالفان حکومت اسلامی” به همان اندازه مرتجع به همان اندازه شارلاتان هستند و همه در خانواده اسلامی یا خانواده بزرگتر حامیان نظم سرمایه داری طبقه بندی می شوند.

لذا کلمه “اپوزسیون” سالهاست و نسلها که مورد سوئ استفاده قرار گرفته.فرقه رجوی از بدو پیدایش یک فرقه اسلامی بوده و در روند تاریخی از یک “اسلام مارکسیستی جهان سومی” به فرقه ای کاملا نوکر صفت و دنبالچه بانک جهانی و امپریالیستها تنزل یافته. هیج دلیلی وجود ندارد که این فرقه را کمونیستها اساسا اپوزسیون بنامند.این فرقه کنار دنبالچه های پهلوی هردو بخشی از پوزسیون و طبقه حاکمه هستند منتهی بخشیشان در تبعید! همین!

من همانقدر از حق انسانی اینها دفاع می کنم که از حق طالبانیها و داعشیها برای داشتن وکیل و حق پناهندگی (نه در کمپ و قرارگاه) بلکه مثل بقیه پناهنده ها!

(۲)”آهای حقوق بشر چه می شود”؟

تا انجا که به حق جهانی انسان برای پناهنده شدن برمی گردد وضعیت فرقه مجاهد و مشکلش این حق نیست.کدام سند  تاریخی وجود دارد که وجود اینها را در “قرارگاه” و ساختن ارتش سایبری که بخشی از کارش بر علیه مخالفین سیاسی انهاست ، و جاسوسی برای امپریالیستها بنام “هک کردن رژیم” بعنوان “حق انسانی” بپذیرد؟

اینکه دولت فرانسه نخواهد اینها در خیابانهایش تظاهرات کنند یا دولت الانی نخواهد اینها ارتش سایبری داشته باشند ایا نقض حقوق انسانی اینهاست؟ 

به بهرام رحمانی پیشنهاد می کنم یک نفری یا چند نفری یک اعلامیه جدید حقوق بشر بنویسد و همه این حقوق ویژه را که امپریالیستها به مجاهدین داده اند را جزوش بگذارد! 

(۳)”اقا اگر اینها سرکوب شوند بعدش نوبت بقیه است”!

من داستان کنونی پلیس البانی را سرکوب نمی بینم چنانچه اگر خودم بعنوان پناهنده مرتکب جرمی در کشور میزبان شوم انرا می پذیرم و به پلیس احترام می گذارم و ورود پلیس را با مجوز قانونی احترام می گذارم و انرا به صحنه عاشورا تبدیل نمی کنم!

اما راستی اگر اینها در البانی بی کامپیوتر شوند حتی از قرارگاه بیرون شوند “نوبت بقیه است؟” کی گفته؟ این ادعاها کیلو چند؟

کدام تاریخ واقعی نشان داده که درام این فرقه با حکومتهای غرب و رژیم اسلامی کوجکترین تایری در میارزات مردم ایران داشته؟ کدام قیلم ایران  تحت تاثیر نوسانات روابط این فرقه با غرب و حکومت اسلامی بوده؟

از بهرام رحمانی و “محکوم کنندگان” می خواهم مستند این را ثابت کنند! تاریخ واقعی بر عکس است.وقتی حکومت اسلامی و متحدین یواشکیش در غرب به جامعه حمله کردند به چپها به مبارزان واقعی ازادی در ایران حمله کردند دست اینها برای زدن فرقه رجوی بازتر شده .این تعاقب و تاخر بسیار مهم است در تحلیل!

این توهم سازی بعد اینهمه سال دیگر ساده لوحی هم نیست چیزی بدتر است!

همانقدر که زدن طالبان و داعش متعاقبش “نوبت ماست” همانقدر باید نگران این بود که پلیس البانی اگر کامپیوتر مجاهد را بگیرد  بقیه جنبش ازادیخواهی نوبت سرکوب دارد! اینها هیاهوهای هیچ است برای فریب افکار عمومی!

(۴)”انها که محکوم نکنند مزدورند کافرند و مثل پهلوی هستند”!

این مهملی است که طی چند روز گذشته حامیان فرقه یا حامیان “محکوم کردن” به امثال من پرتاب کردند که تازگی ندارد! فرقه رجوی یک سرطان فرهنگی ساخته در میان مخالفین که “غیر خودی مزدور است” از انجا که توان مناظره فکری ندارند لجن پراکنی را پیشه می کنند.

خیر! من هیچ اهمیتی برای سرنوشت فرقه مجاهد قائل نیستم همانطور که کشته شدن رفنسجانی و احمد خمینی را محکوم نکردم ! فرقه رجوی نه اپوزسیون است و نه حق انسانیش در البانی انکار شده.اگر زمانی بخواهند حق پناهندگی اینها را بطور فردی (نه داشتن قرارگاه) زیر سوال ببرند منهم بعنوان پناهنده اعتراض خواهم کرد.

اما بطور واقعی سرنوشت این کهن سالانان پشت کامپیوتری سالهاست که از جنبش ازادیخواهی جداست و اینها به پیاده نظام امپریالیستها تبدیل شده اند لذا من نگرانی برای اینها ندارم بیشتر نگران جنبش واقعی طبقه کارگر در ایران هستم و جوانانی که شاید هنوز فریب این هیاهوهای پوچ را بخورند.

در مورد پهلوی چطور؟

بخشی از پهلوی چی ها مثل سرکار همسر شازده  خوشحالی کرده برای “حمله وحشیانه”؟ اما من خوشحالی نمی کنم واقعیتها را می گویم .خود شازده و تلویزیون عربستان(انترناشنال) که از همان اغاز در عزاداری و گزارش دهی کوتاهی نکرده!

لذا در میان پهلوی چی ها اختلاف است با این داستان “حمله” چه کنند و کدام طرف را بگیرند.ایا مواضع من یا هر ادم عاقل باید  منتظر موضع گیری این اخوندهای فکلی باشد؟ خیر!

مواضع سیاسی در کانتکس جنبشها معنی می شوند.نقد فرقه مجاهد از زاویه چپ رادیکال یک دنیا تضاد دارد با نقد پهلوی چی ها! این دو تا خواهرهای ناتنی نظام امپریالیستی هستند و دعواهاشان و اتحادهاشان به گردن خودشان است.

لذا اجازه بدهید مقدای جدی تر این مهملات را بگذاریم کنار و با صداقت و شفافیت عرض می کنم که دعواهای مجاهد و پهلوی با هم و با حاکمان مفطعی است و ربطی به جنبش ازادیخواهی و چپ ندارد .همانطور که قرار نیست “بعد طالبان” نوبت کمونیستها باشد ! و ما نباید چنین تصویر کنیم و خود را در صف رجوی تعریف کنیم تا نفر بعدی حسابمان کنند!

اینها را بعنوان نظر خودم اعلام می کنم و از خواننده می خواهم کمی فکر کند.شور حسینی جامعه ما را بدخت کرده و علیل و ناتوان از فکر کردن! در دام این موج سازیها نباید افتاد!

زنده باد جنبش برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

منبع دیگر:

حمله وحشیانه پلیس آلبانی به قرارگاه‌های سازمان مجاهدین خلق ایران را محکوم کنیم(بهرام رحمانی)

www.azadi-b.com/?p=35198

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate