امسال نیز مانند هر سال با فرارسیدن فصل گرما بحران کمآبی و قطعی برق گریبان محرومترین مناطق کشور و تهیدستان محلات حاشیهی شهرهای بزرگ و کوچک را گرفته است. بیایید به آمارهایی که خود مسئولان حکومتی اعلام کردهاند نگاهی بیاندازیم: «مجید آقازاده، معاون مهندسی شرکت آب و فاضلاب ایران (آبفا) اعلام کرد که ۱۳هزار و ۳۰۰ روستا با جمعیتی بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر، از تأسیسات آب و فاضلاب محرومند و ۱۷هزار و ۶۰۰ روستا با جمعیت ۸ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر دچار تنش آبی هستند. محمدحسن نامی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور نیز از تنش آبی در تابستان امسال خبر داد و گفت: ۲۴ استان کشور اکنون با تنش آبی روبهرو هستند که این تنش در ۷ استان خیلی شدید است.»
مردم این مناطق علاوه بر بحرانهای اجتماعی مانند بیکاری، گرانی، زن ستیزی و کودک ستیزی، ستمهای ملی و مذهبی، فقر و اعتیاد و تنفروشی و دیگر آسیبهای اجتماعی؛ بار اصلی بحرانهای طبیعی و زیستمحیطی را هم به دوش میکشند. محل زیست کارگران و زحمتکشان و بیثباتکاران در ایران جزو کثیفترین، نامناسبترین و محرومترین مناطق برای زندگی است. مردم ستمدیده با سایتهای زباله، پسماندهای شیمیایی و میکروبی کارخانهها و بیمارستانها، عبور جادههای کمربندی و ترانزیتی از نزدیکی یا حتی وسط محلههای فقیر نشین و بالاگرفتن سروصدا و گرد و خاک، عبور کابلهای برق فشار قوی و دکلهای مخابراتی با امواج خطرناک، تاسیس گاوداریها و مرغداریهای یا بدترین و شدیدترین آلودگیهای بویایی، تشکیل باندهای قاچاق انسان و مواد مخدر در جرگهی این محلات شلوق و متراکم روبرو هستند؛ در حالیکه از ابتداییترین امکانات زندگی شهری مانند آب و برق و گاز و مسکن و مدرسه و باشگاه ورزشی و پارک و خانهی بهداشت محروم هستند.
این یعنی تهیدستان و بیثباتکاران و زنان کارگر یا خانهدار در این محلات دهها مطالبهی جدی دارند و هر لحظه مانند انبار باروت در انتظار جرقهای برای انفجار اجتماعی هستند. شورشهای شهری در مشهد و… در دههی هفتاد مصداق این واقعیت هستند. در خیزشهای تودهای از سال ۹۶ تاکنون نیز مردم همین مناطق بیشترین نقش را داشتهاند و بیشترین قربانیهای را دادهاند. اما مانند هر پیکار دیگری در فقدان سازمان و آگاهی دستاورهای مبارزات گذشته حداقلی و هزینهها حداکثری بودهاند. انتظار کشیدن برای آنکه مردم محروم این مناطق به صورت خودبخودی «سازمانیابی» شوند اشتباهی فاحش است؛ این امر پیشروان کارگری و اجتماعی است که با اتکا به آگاهی و تجاربی که دارند برای مجتمع کردن مردم بحرانزده و همسرنوشت پیشقدم شوند و با برقراری ارتباط ارگانیک به بدنهی ستمدیدگان و برگزاری تجمعهای تودهای منظم و مستمر حول مطالبات مشترک و مشخص، تشکلهای تودهای محلهمحور را «سازماندهی» کرده و بستر به پیروزی رساندن خیزشها را فراهم کنند.
خوشبختانه در جریان بحران بیماری کرونا تجربهای هر چند ناقص و ناکافی کسب شد. این تجربه که خود محصول تجارب گذشته از جمله کمیتههای محله برای مقابله با سیل در خوزستان و کمیتههای محله برای کمک رسانی و سازماندهی مردم زلزلهزدهی کرمانشاه بوده است، توانست فراگیرتر شود. در جریان قیام ژینا نیز شاهد شکلگیری کمیتههای محله و جوانان انقلابی به شکل مخفی بودیم. اینها تجاربی از سازماندهی مخفی، نیمهمخفی و علنی در سطح محلات بوده است. در این تجارب کمبودهایی وجود داشته است، از جمله اینکه نتوانستهاند اکثریت تودههای همسرنوشت را دخالت دهند و وارد کارزار مبارزه کنند. به عبارتی نتوانستهاند با بسیج تودهای، توازن قوا را برای برگزاری مجمع عمومی، انتخاب نمایندگان و تحمیل تشکل تودهای بهبود بخشند.
در روزهای گذشته در اخباری که از شبکههای اجتماعی منتشر شد اطلاع پیدا کردیم که مردم در مناطق متعدد و وسیعی از کشور با بحران کمآبی و قطعی برق مواجه شدهاند. با وضعیت فاجعهباری که جمهوری اسلامی دارد و ارادهی این حاکمیت که بر سرکوب ناراضیان در داخل کشور و گسترش تفکر فارسشیعیستی در بیرون مرزها تحت نام محور مقاومت تمرکز دارد، نباید امیدی به بهبود اوضاع داشت. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هر بهبودی در اوضاع به مبارزهی طبقاتی بستگی دارد و مبارزهی طبقات اجتماعی موتور اصلی تحولات اجتماعی در آیندهی ایران هستند. نه مداخلهگریهای امپریالیستی و نه رشد نیروهای مولده، هیچکدام در مقایسه با مبارزهی طبقاتی نقش اصلی را ایفا نمیکنند. مبارزهی مردم مناطق محروم و تهیدستان محلات حاشیهی شهرها یکی از میدانهای پیکار طبقاتی است. مردم در محلات شهر تهران در وضعیتی رقتبار برای دریافت آب از تانکرها، صفهای طولانی تشکیل دادهاند و برق در برخی از مناطق زمانبندی شده است. این در حالی است که ایران از نظر ذخایر طبیعی و امکانات تولید آب و برق جزو ثروتمندترین کشورهای منطقه است. به عبارتی بحران موجود محصول فقر طبیعی در کشور نیست، بلکه محصول سیاستهای غارتگرانه و سرمایهدارانهی حاکمیت بورژوازی رژیم اسلامی است.
مردم در بسیاری از روستاها و محلات شهرها برای بدست آوردن آب سالم برای آشامیدن به چشمهها میروند و صفهای طویلی تشکیل میدهند. یکی از این شهرها سنندج است. در شرایطی که همین صفهای طولانی به خودی خود تجمع تودهای را فراهم کردهاند و همین صفها میتوانند نقطه شروع مناسبی برای سازماندهی اعتراضات تودهای و ایجاد تشکلهای تودهای باشند، فعالین اجتماعی به تشکیل «کمپین مطالبهی آب شرب» و به رسمیت شناخته شدن توسط مسئولان پایین رتبه دلخوش کردهاند و عملا به مانع اعتراضات تودهای و سوپاپ اطمینان تبدیل شدهاند. در بانه یکی دیگر از شهرهای کردستان آب آشامیدنی به کالایی برای فروش تبدیل شده است و فروشندگان آب چشمهها را با تانکر در محلات شهری توزیع میکنند. در روستاهای جنوب کرمان زنان و مردان از فرط بیآبی تهدید به خودسوزی میکنند. این واقعیتی تلخ و انکار ناپذیر است که انسان محروم و منفرد به نابودی خود دست میزند. ولادیمیر لنین میگوید: «کارگر متشکل همه چیز است، کارگر منفرد هیچ!» در شرایطی که پیشروان کارگری از وظایف تاریخی و سیاسی و طبقاتی خود دور شدهاند و با وانهادن تودههای معترض به حال خود، محافل سکت و منزوی خود را تحت نام فعالین تشکیل دادهاند، شاهد چنین وضعیت اسفباری و خودکشی و خودسوزی زنان و کارگران و کودکان هستیم. برای عبور از این وضعیت راه دیگری وجود ندارد جز آنکه از کمپینها و انجمنهای فعالین عبور کنیم و تشکلهای تودهای-طبقاتی را سازمان دهیم. با نگاهی به اعتراضات تودهای مردم در خوزستان و کشاورزان در اصفهان میتوان پتانسیل عظیم اعتراض علیه بحران آب را درک کرد.
یکی دیگر از مناطقی که تحت ستم ملی-مذهبی قرار دارند و برجستهترین نقش را در تداوم خیزش ژینا داشتهاند سیستان و بلوچستان است. مردم سیستان بلوچستان که از هر گونه امکانات توزیع آب شرب از جمله خط لوله و تانکرهای حمل آب محروم هستند خندقهایی را حفر کردهاند که به «هوتگ» شهرت دارد و ساکنان روستا از آن به عنوان منبع ذخیرهی آب استفاده میکنند. در گذشته از هوتگ یا مخزن آب برای مصارف احشام استفاده میشد اما در سالهای اخیر مردم ناچار شدهاند که برای مصارف خانگی و آب شرب هم به هوتگها پناه ببرند. این شرایط وخیم باعث شده که بعضی از کودکان بلوچ در هوتگها غرق شوند و تعدادی نیز که برای آوردن آب به دریاچهها میروند مورد حملهی کروکودیلها قرار بگیرند. در سالهای اخیر، دست کم ۲۰ کودک بر اثر غرق شدن در هوتگ جان خود را از دست دادهاند از جمله سه دختر دبستانی که در سال ۱۳۹۸ تنها بخاطر تلاش برای رفع تشنگی به درون هوتگ افتادند و جان دادند. حوا، دختر بلوچ قربانی دیگری بود که در سال ۱۳۹۸ در حال بیرون آوردن آب از یک هوتگ مورد حمله یک تمساح قرار گرفت و یکی از دستانش را از دست داد. روشن است که مسئلهی آب ارتباط تنگاتنگی با ستم ملی و ستم جنسیتی دارد. فشار مضاعف بحران آب بر دوش ملیتهای تحت ستم و بیش از آن بر دوش زنان این مناطق سنگینی میکند. زنان مسئولیت اصلی کارخانگی و تامین نیازهای زیستی خانواده را به عهده دارند به همین دلیل هم برای تامین آب شرب هم در اعتراضات علیه کمآبی نقشی پر رنگ دارند. به همین اعتبار مبارزهی متشکل علیه ستم ملی و ستم جنسیتی از مسیر ایجاد تشکلهای تودهای مانند کمیتههای محلات و تشکلهای مستقل زنان میگذرد.
ایجاد کمیتههای تودهای محلات برای مقابله با کمآبی و قطعی برق در شرایط کنونی ممکن و ضروری است. تشکیل این کمیتهها علاوه بر آنکه میتواند اهرم فشار موثری باشد و حاکمیت را به کم کردن بودجهی نهادهای نظامی و ترویج خرافهپرستی و اختصاص آن به بازسازی زیر ساختهای شبکههای آب و برق ناچار کند و به عبارتی دستاروردهای مادی و ملموس داشته باشد؛ از طرف دیگر پیامدهای سیاسی و آثار جانبی دیگری نیز خواهد داشت. تجربهی کمیتههای محله در مقابله با کمآبی و قطعی برق در مسیر تکامل سازماندهی محله محور قرار میگیرد و تعمیق و گسترش تجارب قبلی را (سیل، زلزله، کرونا، خیزشهای تودهای) بدنبال خواهد داشت. تقویت سنت تشکلیابی، پروراندن کادرهای آگاه و پیشرو در جریان مبارزات جاری و کمک به گسترش آگاهی سیاسی-طبقاتی در ابعاد تودهای و به شکل ارگانیک، از جمله نتایج ذهنی و سیاسی این تلاشها هستند.