یادداشت سیاسی
آریل دورفمن نویسنده سرشناس شیلیایی صحنهای را در نمایشنامه “مرگ و دختر” به تصویر کشیده که برای هر انسان آزادیخواه و دادخواهی آموزنده است. صحنهای که قربانی سلاحش را رو به جلاد گرفته تا به جنایتش اعتراف کند.
جراردو (شکنجهگر سابق): وقتی اسلحه را رو به من گرفتی جایی برای گفتگو بازنمیماند.
پائولینا (شکنجهشده سابق): دقیقاً برعکس، همینکه اسلحه را از جلوی چشم تو بردارم، تمام گفتگوها خودبهخود نابود میشوند. اگر اسلحه را پائین بگیرم تو از قدرت خودت برای برنده شدن در این بحث استفاده میکنی.
*****
حضور حسین مرتضوی زنجانی، رئیس زندانهای جمهوری اسلامی در دوران کشتار سال ۱۳۶۷ و حکایتهای ۲۰ ساعته اش در کلاب هاوس بحثبرانگیز شده است. از زاویه جنبش دادخواهی تنها اهمیت این واقعه اعتراف یک جلاد به جنایت انجامشده است. هنوز نوری بر صندوقخانه تاریک یکی از بزرگترین خشونت های سازمانیافته دولتی در تاریخ معاصر ایران افکنده نشده است. درواقع مرتضوی سخن تازهای نگفت، بهجز صحه گذاشتن بر آنچه آیتالله منتظری پیشاپیش گفته بود. رخدادهایی که بارها توسط بازماندگان کشتار ۶۷ بهویژه در جریان کارزار ایران تریبونال، گردهمائیهایی زندانیان سیاسی در خارج از کشور و دادگاه نوری در سوئد و همچنین در اسناد و کتابهای متنوع تاکنون بیانشده است.
اما پرسشهای زیادی حول دلایل انجام این اعتراف در مقطع کنونی و انگیزههای شخصی یا سیاسی مرتضوی زنجانی طرحشده است. ناگفته نماند که روایت او آشکارا سمتگیری سیاسی دارد. او میرحسین موسوی را از جنایت سال ۶۷ تبرئه میکند. رئیسی را افشا و خامنه ای را آماج قرار میدهد. و سرانجام «هشدار» میدهد که: «خامنهای نمیفهمد دارد چه میکند و کشتن برایش مثل آب خوردن است و حاضر نیست از حرفش برگردد و کوتاه بیاید … و اعدامها را هم جدیتر خواهد کرد.» او بر این مبنا خواهان «مبارزه مشترک» علیه اعدامهای اخیر است.
انگیزه شخصی مرتضوی زنجانی در اعتراف به جنایت چندان مهم نیست اما جملات فوق بر بستر مختصات اوضاع سیاسی کشور پس از خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» معنای دقیق و خاصی دارد. مرتضوی زنجانی ازجمله اصلاحطلبانی است که امید چندانی ندارد که بتواند توسط جناح حاکم به بازی گرفته شود. ازاینرو وی تلاش میکند بر طبل پروژه «گذار از جمهوری اسلامی» میرحسین موسوی بکوبد. پروژه گذاری که از نقاط کور بسیاری برخوردار است. یکی از آن نقاط کور نقش مستقیمی است که اغلب اصلاحطلبان در کشتارهای دهه شصت داشتهاند. کسانی که همواره با انکار یا سکوت از کنار این جنایت عظیم رد شدهاند و مردم را به فراموشی فراخواندهاند. اما سیر تحولات جامعه دیگر بدانها اجازه نمیدهد که کماکان از «دوران طلایی امام» سخن رانند.
اعتراف مرتضوی زنجانی به کشتار ۶۷ بخشی از گذار از «دوران طلایی امام» نیز هست. هم باید تمامی تقصیرها به گردن دیگران (مرده و زنده) انداخته شود، هم باید با اعتراف و استغفار سروته کشتارها به هم آورده شوند. از میان گزینههای مختلف این نزدیکترین حدس برای کشف انگیزه سیاسی این قبیل اعترافها در شرایط کنونی است.
بهعلاوه، برای نیروهای ارتجاعی این زمین تمرینی است تا به شیوه خود «عدالت انتقالی» آینده را به نمایش گذارند. عدالتی که سرلوحهاش طلب بخشش از قربانیان برای حفظ ارکان اصلی دولت ارتجاعی و استفاده از خون قربانیان برای آبیاری بندوبستهای سیاسی احتمالی است. (۱)
وضعیت جمهوری اسلامی پس از خیزش «انقلابی زن زندگی آزادی» بهگونهای است که تمامی نیروهای سیاسی درون و بیرون این رژیم منجمله اپوزیسیون راست سلطنتطلب هر یک با روش متفاوت به فکر “گذار از مهلکه” ای هستند که خیزش مردمی برای نظام دولتی ترسیم کرده است. ترمیم و تعمیر ماشین دولتی در گل مانده و ناکارآمد در وضعیت خطرناک منطقه و جهان در دستور کار همه این نیروها قرار دارد. پروژهها و نقشههای گذار متنوعی که نقاط تماس و تقاطع بسیاری با یکدیگر داشته و یکی از این نقاط تماس با توجه به ابعاد عظیم جنایتهای انجامشده توسط جمهوری اسلامی طی چهل و اندی سال گذشته، پروژه «عدالت انتقالی» است. پروژهای که تاکنون هر جای جهان اجراشده معنایی جز در آغوش گرفتن جلاد توسط قربانی و حفظ نظم موجود نبوده است. هدف جایگزین کردن عدالت دروغین بهجای عدالت واقعی است.
عدالت واقعی خشکاندن سرچشمه کلیه روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که به این قبیل جنایتها پا میدهند. این اولیهترین شرط برقراری عدالت است. تا زمانی که ستمدیده یا قربانی نبیند که ستمگر به معنای واقعی سرنگونشده است، قادر نخواهد بود بهتمامی اسرار دست یابد؛ سکوت خود را بهطور کامل بشکند؛ پیگیر کشف همه جوانب حقیقت شود و سرانجام به عدالت واقعی دست یابد. سرنگونی دیکتاتوری طبقات ارتجاعی بخشی از قد برافراشتن ستمدیدگان در برابر ستمگران و به روی پای خود ایستادن است. این تغییر در معادله قدرت است که راه را برای اجرای عدالت واقعی باز میکند. تا زمانی که این تغییر اساسی صورت نگیرد هیولاهایی چون مرتضوی زنجانی، میداندار خواهند بود.
۱ – برای بحث بیشتر در مورد عدالت انتقالی به نوشتار دادگاه نوری؛ مسئله دادخواهی – چند نکته سیاسی؛ چند نکته تئوریک “بخش سوم – عدالت انتقالی” از همین نگارنده در لینک زیر رجوع شود.
https://www.akhbar-rooz.com/160718/1401/04/18/