رابطه شرم با “احساس انقلابی” و شقایق!

رابطه شرم با “احساس انقلابی” و شقایق!

در حاشیه دردنامه اقبال نظرگاهی 

“پاسدار سعید شما آموزش دیده هستین که علیه کمونیستها قلم بزنی. من اعلام میکنم که شما یک توده ای پاسدار شده هستین.”

(اقبال نظرگاهی از حزب کمونیست کارگری ایران سال ۲۰۱۴)

مقدمه:

خواننده گرامی باور بفرمائید اگر این داستان اقبال نظرگاهی جنبه اموزشی نداشت نه وقت خودم و نه وقت شما را نمی گرفتم اما با خواندن دردنامه اقبال نظرگاهی که داستان زارش در حزب کمونیست کارگری را از دفترچه خاظراتش برای ما منتشر کرده ، به این فکر افتادم چند نکته بنویسم. همانطور که سالهاست نوشته ام فرهنگی ایرانی چه در چپ و چه در راستش بسیار عقب مانده است و اونها که بنا به اجبار به غرب کوچیده اند هم چیزی از فرهنگ مدرن نفهمیده اند و همان می کنند که در کنج جامعه ایرانی نرتکب می شدند که ریشه یابی علل این پدیده ها در این مقاله نمی کنجد و قبلا بحث کرده ام.

لابد توجه کردید که نوشته اقبال نظرگاهی را که اتهامی بسیار زشت به من بود زمانی که ایشان عضو و شاید کادر اون حزب کمونیست کارگری بود (در سال ۲۰۱۴) در ابتدای این مقاله گذاشتم و شما را رجوع می دهم به نقدی که بر ایشان و حزب اونزمانش در سایت ازادی بیان نوشتم(۳) .در اون مقاله توضیح دادم که لمپنیزم در حزب کمونیست کارگری بسیار ریشه دارد و پدیده ای منحصر به اقبال اقا و حزبش هم نیست.

اما حالا یعنی در سال ۲۰۲۳ همین اقبال اقا دردنامه نوشته و برخوردهای زشت هم حزبی های سابقش را ردیف کرده و تازه بعدش گفته که از “سیاست حمید تقوائی” همچنان دفاع می کند و اما عضو حزبی نمی شود! که البته جوک حمایت سیاسی از رهبری که اعضا و کادرهایش داد اقا اقبال را در اورده اند هم به حساب اقا اقبال!

از این مقدمه بگذرم برسم به چند نکته که شاید جنبه اموزشی و تفکر داشته باشد.من همواره گفته ام که این “فعالین” سیاسی ایرونی را باید اینه عبرت کرد!

(۱)شرم احساس انقلابی و رابطه اش به شقایق(شقیقه سابق)!

سر تیتر مقاله اقابل اقا اینست که شرم یک عدد احساس انقلابی است که لابد خطابش به اعضا و کادرها و رهبری حزب کمونیست کارگری “بجز حمید تقوائی” است! در دنیای ذهنی او یک فرشته ایستاده دورش را ادمهای بدی گرفته اند!

راستی کدام علم و منبع علمی هست که شرم را احساس انقلابی بداند؟ اصلا احساس انقلابی کیلو چند؟ از اقا اقبال بپرسیم حتما دلیلش اینه که “مارکس گقته” مثل اخوندها که ازشون بپرسین می گن قران گفته! این سفسطه بسیار کهن است! 

من اما بعنوان متخصص در رفتارشناسی و دانش عملکردی مغز جائی ندیدم که اولا شرم را لزوما امر خوبی بداند و دوما چیزی بنام احساس انقلابی را مورد سنجش علمی قرار دهد.بیچاره “مارکسیستها” که هر چیزی مارکس گقته یا بهش نسبت داده اند مرتب تکرار می کنند و عقل خودشان را بکار نمی برند! اساسا مارکسیست و لنینیست بودن یعنی خلاصی از عقل و اتکا به دیگری برای فکر کردن.ترس از اندیشیدن مستقل که امری محدود به این قیبیله هم نیست.

به جهت علمی انسان و بسیاری حیوانات پیشرفته تر دارای احساساتی هستند که یکیش هم شرم است که می تواند طبیعی باشد یا پاتولوژیک .می تواند موجه باشد می تواند بیماری.در مطب من بسیاری سالها مورد درمان بوده اند برای داشتن شرم پاتولوژیک که بنوعی خودازاری و افسردگی مزمن و اظطرابها می انجامد یا ناشی از انهاست.

اما احساس انقلابی هم نه تنها نداریم بلکه انواع انقلابیونی داریم که فاقد احساس کردن دیگران هستند و خودمحورند و اتفاقا از بی شرمترین بوده اند با ارتکاب جنایات بیشمار! تاریخ معاصر مارکسیست لنینیستها پر است از این عده انقلابیون بی شرم جانی! 

اما در میان چپهای ایرونی هم که دستشان هنوز بقدرت نرسیده بسیارند با زبانشان جنایت می کنند و کرده اند و واهمه ندارند و بی شرمی را بی شرم کرده اند یکیش همین اقا اقبال خودمان که در سال ۲۰۱۴ رسما این نویسنده را پاسدار می نامد و عین خبالش هم نیست و یادش هم نیست!حالا شده طلبکار هم حزبیس های سابقش! 

لذا اجازه بدهید این ادعای شرم “احساس انقلابی است” را ببندم .حداقل توضیح دادم که رابطه بین شرم به انقلاب دقیقا در حواشی رابطه اینها با شقایق است! و تاریخا هم چنین است.در عمل هم همینست.

(۲)رطب خورده منع رطب می کند!

دوران طولانی بود که چپ ایرونی در چند نسل تکرار می کرد که چیزی هست بنام “اخلاق انقلابی” در عمل که زرشک بودن این ادعا همواره ثابت می شد و اون چپ سواد هم نداشت که یک بحث نظری ارائه دهد که نشان دهد دقیقا این “اخلاق” چیست !

من از چسباندن کلمه انقلابی به “انقلابی” یک ادعای مهمل می فهمم چرا که اگر اخلاق را یک سیستم نظری و فرهنگی بدانیم که رفتارها را کنترل می کند ، ادعای اینکه کلمه موهومی بنام “انقلابی” (از انجا که یک کلمه موهوم و قابل تعبیر است و خمینی هم خود را انقلابی می دانست!) لذا کل این ترکیب را مهمل می دانم.

در واقعیت اما این آقا اقبال را باید جزو کدام دسته قرار داد؟ فقط این نیست این بابا سعید صالحی نیا را در سال ۲۰۱۴ بخاطر نقدهای پیگیرش به نظریات و سیاستهای فرقه تقوائی به توده ای متهم کرد که پاسدار شده را بگذارید کنار ایا فکر می کند این یک “اشتباه منحصر بفرد است”؟

رفتارشناسی ادمها به ما می آموزد که رفتارها همواره تکرار می شوند و این اتهام زنی آقا اقبال نه منحصر بفرد  است در او و نه فقط اوست که اینجوریست!

فرقش اینست که اونزمان این بابا تو فرقه تقوائی بود و کنار هوچی های فرقه و الان بیرون است ! و لذا “دردمند” .اینجا را توجه بفرمائید که اصل داستان اخلاقیات است.

اخلاقیات تاریخا ساخته شد که به انسانها یادآوری کند که باید نه تنها آدم باشند بلکه مداوما آدم باشند و پرهیز کنند از تغییرات آب و هوائی ! و جو گیر نشوند و ثابت کنند اگر چیزی خوبست باید همواره خوب باشد همواره بد بد باشد و خوب خوب و همواره باید آدم بود! 

من امیدی ندارم به اقبال نظرگاهی ابنها را مثل همیشه برای خوانندگان خصوصا جوانها می گویم و ادعا می کنم این آقا اقبال ربطی به اخلاقیات ندارد.

(۳)حداسازی “اطرافیان” به رهبر ! واکنش دفاعی شناخته شده:

خوانندگان یادشان هست که حامیان پهلوی در مواجه با جنایات پهلوی می گویند “شاه تغصیر نداشت اطرافیانش بد بودند” بعدش رسیدیم به حامیان خمینی که همین گفتند.

در همین زمانها بود که کوروش مدرسی اعلام کرد که لنین خوب بود “بلشویکها” بد بودند عقب بودند. مارکسیست لنینیستهای شعبه ضد استالنیست تروتسکیست هم می گویند لنین خوب بود و تروسکی اما استالین خائن بود و “بوروکراسی”! 

می خواهم بگویم اینها واکنشهای دفاعی است که دانسته یا ندانسته می خواهد “فرشته” را از دست اهریمن جدا کند.”جداسازی” ریشه عمیقی در واکنشهای دفاعی دارد که فروید و دخترش بخوبی توضیح دادند. حتی در سطحی که به درون انسان هم کشیده می شود و اختلالات شخصیت چندگانه می سازد.

مشکل چیست؟ ایا ممکنست یک رهبری از جهت “سیاسی “درست باشد اما یک محموعه بادمجان دور قابچین سانسور چی دورش گرفته باشند انهم چندین دهه؟

اقبال نظرگاهی مدعای این نظریه است! من از انجا که شخصا در ارتباط با فرقه تقوائی بودم مدعی هستم که ریشه داستان حزب کمونیست کارگری تقوائی خود اوست .این داسازی سیاسی و غیر سیاسی یک مهمل دیگر است و بس!

اینهم بخش دیگر از انچه اقبال اقا نمی خواهد بگوید و شاید چند سال دیگر به نتیجه برسد که همینها که امروز می گوید هم مثل سال ۲۰۱۴ مهمل بود!

خلاصه کنم:

در این مقاله من در چند لایه این دردنامه اقبال نظرگاهی را نقد کردم و ادعاهایش را با استناد به حرفهایش در سال ۲۰۱۴ جلوی خواننده گذاشتم.

نبردی فکری و فرهنگی چند بعدی لازمست که روشنفکری مدرن و کمونیستی بتواند هم با راست و عقب ماندگیهایش و هم با چپ و عقب ماندگیهایش یک تصویه حساب  کلی بکند.نمی شود چپ به همان متدهای چند نسل گذشته اویزان بماند و مدعی باشد که رهبری انقلاب اتی ایران را به عهده می گیرد.شاید بهتر باشد جامعه منتظر بماند و دنبال عقب مانده ها صف نکشد.

دنباله روی از عقب مانده ها بنام انقلاب از زمان انقلاب مشروطه تا مصدقیزم تا خمینیزم به اندازه کافی برای جامعه مصیبت ساخته و نباید گذاشت این چرخه عقب ماندگی و مهمل بافی و تناقض گوئی ها ادامه یابد و فرموش شود.اندیشه و تفکر را باید سلاحی کد برای در هم دریدن مهملات و نجات دادن عقل و اندیشه تا پیشگام رهائی انسان از خودش و نظامهای ساخته اش بشود.

زنده باد مبارزه برای پیروزی عقل و دانش و انسانگرائی مدرن

زنده باد مبارزه برای آزادی برابری و حکومت کارگری!

منابع دیگر:

(۱)شرم احساسی انقلابی است(اقبال نظرگاهی)

www.azadi-b.com/?p=34469

(2)مقالات اخیر این نویسنده در نقد اقبال نظرگاهی

نفی اشکار و رسمی شعار حکومت کارگری توسط اقبال نظرگاهی و حزب حمید تقوائی

www.azadi-b.com/?p=29560

دفاعیه” اقبال نظرگاهی از حزب تقوائی تایید دیگری بر سقوط این حزب به راست و پوپولیزم

www.azadi-b.com/?p=24940

(3) -انالیز اتهام زنی های اقبال نظرگاهی و حزبش(سال ۲۰۱۴)

www.azadi-b.com/arshiw/?p=47494

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate