در جریان خیزش انقلابی ژینا میلیونها نفر از مردم ایران در صدها شهر به خیابانها آمدند و علیه نظام استبدادی و استثمارگر جمهوری اسلامی شعار سر دادند. شکی وجود ندارد که گستردگی و رادیکالیسم موجود در این خیزش تودهای مرحلهای از تکامل خیزشهای انقلابی ۹۶ و ۹۸ است و از مبارزات اعتصابی و اعتراضی سازمانیافتهترین بخشهای جنبش کارگری ایران یعنی کارگران هفتتپه، فولاد، هپکو و… و معلمان و بازنشستگان کارگری تاثیر پذیرفته است. در واقع شهامت و آگاهیای که در جریان خیزش ژن ژیان ئازادی مشاهده میکنیم خودبخودی یا رعد و برقی در آسمان بیابر نیست؛ خیزشهای تودهای سالهای قبل و مبارزات مستمر کارگران و مزدبگیران زمینههای ذهنی و بسترهای عینی چنین خیزش پیشرو و رادیکالی را از قبل فراهم کرده بود. عبور از توهمات مصالحه در چهارچوب قانون، صنفی گرایی و تفرقه افکنی در صف طبقاتی کارگران، ناکام گذاشتن توهم پراکنی نسبت به تشکلهای صنفی و قانونی از نوع خانهی کارگر و شورای اسلامی کار، عبور از اصلاح طلبان و دیگر جناحهای حکومتی، عبور از تبلیغات بورژوازی دربارهی مبارزهی بدون خشونت و عدم استفاده از قهر انقلابی از جمله دستاوردهای ذهنی و تحولات عظیمی است که در نتیجهی مبارزات فداکارانه و پر هزینهی اردوی در کار در سالهای گذشته بدست آمده است. تجارب مبارزات سیاسی و معیشتی تاکنونی، ضرورت سازماندهی بیشتر بخشهای پراکنده و نامتشکل را نشان داده است و مشخص کرده است که برای به پیروزی رساندن جنبش انقلابی به توازن قوای بهتر و اعتصابات سراسری و اعتراضات تودهای تری با رهبری تشکلهای تودهای-طبقاتی و حزب پیشروان طبقهی کارگر نیازمند داریم.
اما اپوزسیون بورژوازی همواره دوست دارد با تودهی کارگران نامتشکل روبرو باشد، چرا که هدایت و بسیج تودهای کارگران نامتشکل با کمک ابزارهای رسانهای و قدرت پول و سلاح آسانتر است. برای اپوزسیون بسیار بهتر است که تودههای نامتشکل کار و زحمت هزینهی سرنگون کردن جمهوری اسلامی را پرداخت کنند اما از آمادگی و سازماندهی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی برخوردار نباشند. به همین دلیل رسانههای آنها همواره به دنبال فرصتی میگردند تا همین سطح از سازماندهی کارگری را هم زیر ضرب بگیرند. کارگران مراکزی همچون هفت تپه و معلمان و بازنشستگان متشکلترین و آگاهترین بخش طبقهی کارگر ایران بودهاند و از تخریب رسانههایی همچون بی بی سی، صدای آمریکا، منوتو و ایران انترنشنال در امان نبودهاند. این رسانهها در گرماگرم خیزش انقلابی ژینا کارگران را متهم میکردند که فقط برای پر کردن شکم خودشان مبارزه میکنند و آشکارا ناکامی خیزش در سرنگون کردن جمهوری اسلامی را به کمکاری این بخشها نسبت میدادند. این در حالی است که نقش کارگران در خیزشهای انقلابی ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ به صورت آحاد بیشتر از سایر طبقات اجتماعی بوده است و بیشتر جانباختگان و اعدامیها و بازداشتیها را همین تودههای فرودست در میان حاشیهنشینان، بیکاران، زنان و فرزندانشان در مدارس و دانشگاهها متحمل شدهاند. واقعیت این است که توازن قوا در ایران هنوز به سطحی نرسیده است که بخش کوچکی از کارگران متشکل بتوانند مطالبات سیاسی همهی کارگران را پیگیری کنند. هنوز وزن عظیم کارگران، پراکنده و بخشا ناآگاه هستند. به همین اعتبار لازم است انتظارات ما از کارگران هفت تپه، معلمان و بازنشستگان منصفانه و با واقعیات عینی هماهنگ باشد. وظیفهی پیشروان کارگری این است که بر روی سازماندهی دیگر بخشها از جمله والدین و دانشآموزان برای اتحاد با جنبش معلمان، سازماندهی کمیتههای مخفی و اعتصاب کارگران دیگر مراکز تولیدی برای همبستگی طبقاتی با کارگران مبارز در هفت تپه، فولاد و…، و تلاش برای ایجاد تشکلهای تودهای زنان، پرستاران و بیکاران برای همراهی با مبارزات بخشهای فعال همچون بازنشستگان متمرکز گردند.
کارگران هفت تپه، معلمان و بازنشستگان در این چند سال اخیر تاثیرات عظیمی روی خیزشهای تودهای داشتهاند که در ادامه بخشی از آنها را لیست میکنیم.
اولا، عادی سازی اعتراض خیابانی از جمله دستاوردهای مبارزاتی این بخشهای متشکل طبقهی کارگر بوده است. زمانی که کارگران هفت تپه و فولاد روزهای متوالی خیابانهای شوش و اهواز را به تسخیر درمیآوردند یا فراخوانهای سراسری شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در خیابانهای بیش از صد شهر پاسخ مثبت میگرفت و بازنشستگان سنت یکشنبههای اعتراضی را با شعار «فقط کف خیابون، به دست میاد حقمون» نهادینه کردند، اعتراض خیابانی برای تودهی میلیونی در جنبش ژن ژیان ئازادی عادی سازی شد. این بخشها با اخراج و زندان هزینه این عادیسازیها را پرداخت کردهاند.
دوما، آنها همچنین راه و اهمیت متشکل شدن را به همهی کارگران نشان دادهاند. تجربهی عینی تشکلهای صنفی فرهنگیان و مبارزات متشکل بازنشستگان موثرترین دانش مبارزاتی برای تحمیل تشکل و حق اعتراض خیابانی در شرایط سرکوب و استبداد حکومتی است.
سوما، این بخشها با فرمولهکردن مهمترین مطالبات کارگران و پیگیری این مطالبات در خیابان، آگاهی سیاسی-طبقاتی برای انتخاب بدیل کارگری را افزایش دادهاند. معلمان با بیان مطالبهی آموزش رایگان و دفاع از دانشآموزان، کارگران هفت تپه با دفاع از بالا رفتن حداقل دستمزد و بازنشستگان با دفاع از آموزش و درمان رایگان پرچم دفاع از منافع کل کارگران و زحمتکشان جامعه را برافراشتهاند.
چهارما، مبارزات کارگران هفت تپه و دیگر بخشها تاثیر عظیمی در آگاهی طبقاتی میلیونها کارگر داشته است. آنها با تبلیغ ایدهی ادارهی شورایی و توهم زدایی نسبت به نهادهای همچون خانهی کارگر و شورای اسلامی کار… به رشد آگاهی طبقاتی کمک کردهاند.
پنجم، بعد از افول جنبش باز هم این بخشها بودهاند که چراغ خیابان را روشن نگه داشتهاند. اگر این واقعیات را در نظر بگیریم نقطه ضعف اصلی را باید در نامتشکل بودن دیگر بخشها جستوجو کرد و ادبیات ضد تشکل رسانههای امپریالیستی را بایکوت نمود.
در پایان لازم است کمی هم به موضوع تحزبیابی کارگران بپردازیم. در ادبیات بسیار از شخصیتها و فعالین سوسیالیست میشنویم که ایجاد حزب طبقهی کارگر برای به پیروزی رساندن جنبش انقلابی ضروری است. اما این کلیگوییها با ابهام و بعضا با انحراف فکری همراه است. سوال اینجاست، منظور از حزب طبقهی کارگر چیست؟ حزب طبقهی کارگر کجا و چگونه ایجاد میشود؟
طبق تجارب مبارزات تاریخی و جهانی پرولتاریا و آموزههای رهبران عملی-نظری این طبقه همچون مارکس، انگلس، لنین، رزا و دیگران حزب طبقهی کارگر هرگز نمیتواند تودهای باشد، یعنی همهی کارگران یا حتی اکثریت کارگران در شرایط استبدادی نمیتوانند عضو حزب شوند. حزب طبقهی کارگر، حزب اقلیت پیشرو این طبقه است و تلاش میکند که رهبری مبارزات جاری و انقلابی کارگران را رهبری کند. این حزب در ایران الزاما باید مخفی باشد. این حزب در خلا ایجاد نمیشود. وقتی از اقلیت پیشرو حرف میزنیم منظورمان عناصر پیشاهنگی است که ارتباط ارگانیکی با تودهی کارگران و زحمتکشان دارند. این عناصر پیشاهنگ تنها از طریق عضویت در تشکلهای تودهای و علنی کارگران است که میتوانند از نقش محافل و فعالین جدا از طبقه به رهبران عملی و پیشروان ارگانیک طبقهی کارگر ارتقا یابند. آنها برای ایجاد تشکلهای تودهای و طبقاتی کارگران که به صورت علنی تحمیل میشود پیشقدم میشوند و از این راه با تودهی وسیع کارگران و مبارزات روزمرهی آنها عجین میشوند. در حقیقت حزب طبقهی کارگر متشکل از عناصر پیشروی است که خودشان از اعضای فعال و رهبری تشکلهای کارگری-تودهای هستند.