در این رسالهی نظری ـ پژوهشی، از منظر سنت مارکسیِ نقد اقتصاد سیاسی با پژوهیدن این پرسش که چرا دولت (و نهادهای فرادولتی)، بهرغم اجرای سه دهه لیبرالیسم اقتصادی، همواره بازیگر اصلی در سپهر اقتصادی بوده است و منابع اصلی مالی و تولیدی را در کنترل دارد، به شناخت و بازنمایی خصیصههای تعیّنیافته و وجهممیزهی نولیبرالیسم در جمهوری اسلامی میپردازیم. برای اینمنظور، از خلال نقش و وظایف دولت در سرمایهداری نولیبرالیِ ایران، بهویژه با تمرکز بر فرآیند خصوصیسازیها، در پی یافتن میانجیها و ایجاد مفصلبندیهای معین و انضمامی میان مؤلفههای دخیل در پروبلماتیک این نوشتار خواهیم بود؛ امری که دستیابی به پویایی درونی و روابط دیالکتیکی میان نیروها و نهادهای زیرساخت اقتصادی و روساخت سیاسی ـ ایدئولوژیکی را امکانپذیر میسازد.
………………
مطلب در فرمات PDF