صحنه ای از گورستان آزادگان!

صحنه ای از گورستان آزادگان!

مادری از کُردستان بر مزار فرزند شهیدش در شهریور ماه ۱۳۶۰، در شهر تهران.

(برگرفته از خبرنامه کومه له)، 

تقدیم به مادران جان باخته: در خیزش انقلابی اخیر.

«صبح آن روز پیرزنی کُرد با قامتی شکسته و رنجور در ایستگاه ترمینال تهران پیاده شد. سرتاسر شب را گریسته بود و دیگر اشکی برای ریختن نداشت. هاج و واج به اطراف خود می نگریست، همسفران آشنا او را به پزشکی قانونی رساندند. از زیر چادرش یک بستهٔ نایلونی بیرون آورد و از درون آن سه شناسنامه بیرون آورد، شناسنامه از آن خودش، شوهرش و فرزند شهیدش. آنرا محکم به سینه فشرد و در انتهای صف طویلی از زنان و مردان ژولیده و سیاه پوش که با قیافه های مغرور و پر افتخار و چشمانی حاکی از همدردی او را نگاه میکردند، قرار گرفت.

بزودی با مشاهد این همدردان آرامشی یافت و برایشان شرح داد که چگونه از مهاباد به تهران آمده، تا جنازهٔ نوجوان شهیدش را که به وسیلهٔ رژیم جنایتکار حاکم بر ایران، تیرباران شده است تحویل بگیرد.

او را به گورستان بهشت زهرا حواله دادند و در آنجا مسئول گورستان با خونسردی چندش آور بیرحمانه ای به او گفت «اینجا گورستان مسلمین است و چون فرزند شما مرتد فطری بوده، در محل دیگری دفن شده است» و تکه کاغذی به دستش داد که روی آن پس از نام و نام خانوادگی و شماره، با خط درشت و قرمزی نوشته بود، «لامذهب»!

در منتهی الیه بهشت زهرا گورستان کوچکی دیده میشود که به گورستان ارمنیان مشهور است، آنطرف تر گورستان هندیها است و با کمی فاصله گورستان جدیدی است که اخیرا توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، «آباد»!! شده است. رژیم این گورستان جدید را «لعنت آباد»! نام نهاده است.

اینجا گورستان آزادگان، گورستان شهدایی است که تا واپسین دم حیات خود به آرمان انقلابی مردم  ستمدیده وفادار مانده و مرگ پر افتخار را بر ننگ تسلیم در برابر این رژیم ننگین ترجیح داده اند. 

یک دستگاه پی کنی اطلس مرتبا مشغول کندن «کانال» است. شهدا را با لباس خون آلود شده در این کانالها دفن می کنند. برکه خاکی که این جوانان انقلابی در زیر آن آرمیده اند، یک تکه چوب نازک با شماره ای و نامی بر آن دیده میشود.

نام هایی آشنا که دیگر نه تنها در خاطرهٔ انقلابیون بلکه در اعماق قلب مردم مبارز ایران جای گرفته اند: سعید سلطانپور، محسن فاضل، یحیی رحیمی و حتی با کمال تعجب تقی شهرام که یکسال پیش مراسم چهلمین روز شهادتش در بهشت زهرا با حضور گروه کثیری از مردم برگزار گردید.

آری این رژیم خونخوار، آنقدر از انقلابیون در هراس است که بقایای جنازه تقی شهرام را پس از گذشت یکسال از اعدامش به تبعید محکوم کرده است، تبعید به «لعنت آباد»! گورستان آزادگان.

پیرزن از گریستن باز نمی ایستاده گرمای طاقت فرسای ظهر تابستان بر او و دیگر سوگواران در این گورستان دور افتاده تاثیر چندانی نداشته، بعدازظهر رفت و آمد بیشتر شد و کم کم جمعیت انبوهی در در کنار خطوط طولانی «کانال و برگرد تپه های خاکی» با چوب نازک برای هر نشانه گرد آمدند. فریادگریهٔ این سوگواران از کینهٔ عمیقی نسبت به دیکتاتور سیاه و جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی، خبر میداد.

پیرزن کُرد با مشاهدهٔ این وضعیت آرام شد و در اندیشه فرو رفته بود، پیش چشمانش مجسم گشت که در فردایی نه چندان دور که رژیم جمهوری اسلامی به گورستان تاریخ سپرده می شود، همین گوشهٔ دور افتاده از بیابان بهشت زهرا بخاطر آنهمه جوان پرشور انقلابی که در سینهٔ خود نگه داشته است، به جایی گرم و پر افتخاری تبدیل خواهد شد. در یک لحظه تصمیم گرفت که او هم جگر گوشه عزیز را در آنجا به حال خود بگذارد با دیگر رفقای انقلابیش. 

بگذار او هم یادگار گرامی در این گورستان پر افتخار داشته باد.» 

بر طبق اظهارات برخی از خانواده های اعدام شدگان و آن تعداد از جوانانی که در زندان های رژیم جمهوری اسلامی در ده هه ۶۰ جان سالم به در برده بودند اغلب زندانی ها جوانان ۲۰ ساله ای بودند که به جرم پخش اعلامیه و تراکت نه فعالیت مسلحانه بازداشت و سپس اعدام شدند، که طبق اظهارات مقامات رژیم جمهوری اسلامی، این اعدامها برای حفظ حاکمیت رژیم اسلامی لازم و ضرور بوده است.

در خیزش انقلابی اخیر در سال ۱۴۰۱، تصمیم رژیم اسلامی به ادامه این پروسه از اعدام معترضین به تمامیت رژیم حاکم بر ایران، تاکنون ادامه داشته به نحوی که در اعتراض به قتل عمد ژینا(مهسا امینی). محسن شکاری، محمد رضا رهنورد، محمد مهدی کریمی و سید محمد حسینی را بجرم شرکت در خیزش انقلابی اخیر به دار آویخته شدند، این پروسه از اعدام تا بقای رژیم ادامه خواهد داشت.

برای جلوگیری از تداوم خشونت دولتی و جنایات روزمره، چاره ای جز مبارزه و مقاومت توده ای نداریم.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate