رژیم اسلامی بدنبال زدن و قلع و قمع کردن قیام ۱۴۰۱

رژیم اسلامی بدنبال زدن و قلع و قمع کردن قیام ۱۴۰۱

آزادیخواهان و سوسیالیستها چه باید بکنند؟

آیا امکان دارد قیام نهایتا سرکوب شود؟برخی ساده لوحانه ادعا می کنند که این قیام فقط به جلو می تواند برود .من در عین اینکه دوست دارم اینجور باشد اما تجربه تاریخی نشان داده که قیامها را می توانند سرکوب کنند(سعید صالحی نیا دیماه ۲۰۲۳)

.

مقدمه:

اخبار ارسالی از ایران نشان می دهد که رژیم اسلامی فاز  جدید اما قابل پیش بینی را آغاز کرده در مقابله با قیام ۱۴۰۱. از فاز “دفاعی” بیرون می آید و به فاز تهاجمی عبور می کند.این طبیعی و قابل پیش بینی بود و در مقالاتم در زمانی که قیام آغاز شد (*)اشاره داشتم که این قیام می تواند سرکوب شود و یک مسیر  مستقیم رو به جلو نیست . پتانسیلهای درونی قیام برای پیشبرد اهداف انقلابی به چالش کشیده شدند از دو سو : یکی خود رژیم اسلامی یکی ضد انقلاب راست خارج کشوری که با نام “انقلاب زن زندگی آزادی” بواقع می خواسته “انقلاب مخملی” را به جامعه بفروشد. این دو سر ضد انقلاب داخلی و خارجی هردو توسط سرهای امپریالیستی موجود دنیا حمایت می شوند و هم کارشناسی با تجربه این دو اردوگاه و هم تکنولوژی آنها هر لحظه تلاش داشته تا قیام به شکست کشیده شود.

در حال حاضر رژیم اسلامی با توسعه جنگ شیمیائی بر علیه جوانان منطقه کردستان و حملات شدید تر برای سرکوب منطقه سیستان و بلوچستان و تداوم سیاست سرکوب در زندانها و توسعه اعدامها در زندانها و مسلط شدن بر جنگ روانی وسیع بر علیه فعالین قیام ۱۴۰۱ ، جنبش آزادیخواهی را کاملا خنثی کند و روند تحول انقلابی در ایران را بطور کیفی به جائی برساند عقب تر از زمان آغاز قیام ۱۴۰۱. همه اینها قابل پیش بینی بود و من در مقالاتم(*) مدتهاست این مراحل را مورد بحث قرار دادم.

راست ضد انقلاب خارج کشوری با همه تلاشش برای حفنه کردن “رهبری” به قیام ۱۴۰۱ شکست خورده و بار دیگر نشان داده که در اندازه هائی نیست که بطور واقعی حتی بتواند اون “انقلاب مخملی” را به سرانجام برساند.رًا پهلوی یکبار دیگر بور و خفیف شد و مهملاتش در غبار موهومی که خودش و حامیان تازه بدوران رسیده اش ساختند در حال محو شدن است.

جامعه آزادیخواه و برابری طلب و اکثریت جامعه ای که به خیابانها آمده بود امروز بیش از گذشته دچار سرگیجه است که چرا اینهمه به خیابان آمدن و “کف خیابان را تسخیر کردن” نتیجه نداد و رژیم الان در موقعیت تهاجمی بیشتر مشغول شکار آزادیخواهانی است که در فاز قبلی علنی مبارزه می کردند.

بار دیگر روشن شد که قیامها اگر بخواهند به انقلاب فرارویند تنها یک راه دارند و آن پذیرش هژمونی چپ و سوسیالیزم خواهی است. در دوران معاصر بیش از دوران گذشته پیروزی قیامها به راه حل ضد سرمایه داری ، مدرن و سوسیالیستی پیوند خورده و با “آنقلاب مخملی” نمی توان سرو ته قضیه را به هم آورد.

در این مقاله به چند نکته در این مقطع اشاره خواهم کرد:

(۱)قطب بندی درون چپ در تحلیل قیام ۱۴۰۱  چه ریشه هائی دارد؟

اینکه طیفی که خود را چپ می داند از ابتدای قیام ۱۴۰۱ مواضغ مختلف و متناقضی در مورد تحلیل محتوا و چگونگی عملکرد در مقابل این قیام داشته امری بسیار واضح و قابل پیش بینی بود.

سوال اینست که چرا این تفاوتها اینقدر واضح بودند و چه ریشه هائی داشتند؟

دیگر دورانی نیست که بگوئیم “چپ کمرش را در مقابل شکست بلوک شرق راست نکرده” و بهانه بیاوریم! چند دهه درون چپ این بحثها بوده و انتخابهای درون طیف چپ در این مورد از سطح بحثهای تئوریک فرا رفته.

واقعیت اینست که بدنبال رشد سرمایه داری در ایران و توسعه سرمایه داری “دهکده جهانی” ، چپ در ایران هم بیشتر قطبی شده و لایه هائی که قبلا خود را کمونیست می نامیدند جدا شده اند به خیل سوسیال دموکرات تا “مشروطه خواه” پیوسته اند و گاها هنوز خود را چپ می نامند.

چپی که خود را کمونیزم در ایران تداعی می کرده حالا بخشیش بواقع راست است و از نوعی سرمایه داری “دموکراتیک” دفاع می کند.این چپ در فضای رژیم اسلامی اتفاقا بیشتر آزادی دارد که بخشی از نسل جوان را هم بدنبال خود بکشد که از طبقه متوسط حمایت می کنند.

همین نوع “چپ” دنبال مبارزات سندیکائی و “صنفی دموکراتیک است” و دستاوردش می شود “منشور حداقلی”.بخشی از این چپ با اینکه توده ای نیست اما سنتهای توده ایستی را دنبال می کند.

بواقع دو نسل اولیه “جپ ایرانی” یعنی توده ایزم و فدائیزم متصله به آن به همراه خیل “سوسیال دموکرات و مشروطه خواه و بخشی از فعالین راست کارگری در ایران ریشه دارند و بخشی هستند از معضل انقلاب آتی ایران.

در مقابل این “چپ” ناشی از رشد سرمایه داری و توسعه طبقه متوسط؛ چپی قرار دارد که ابتدا از پایه گذاری کمونیزم نسل سوم (در کردستان عمدتا) آغاز کرد و تنها بخشی از این بخش بواقع از پیچ “انقلاب زن زندگی آزادی” عبور کرد و فریب نخورد و شعار آزادی برابری حکومت کارگری” را سر فصل مبارزات خود قرار داد که من خود را متعلق به این چپ می دانم که کمونیزم را با سوسیالیزم بمثابه پاسخ همین امروز ایران پیشنهاد دارد.

اگر خواننده مقالات سایت آزادی بیان را دقیق از زمان آغاز قیام ۱۴۰۱ بخواند متوجه می شود که این دو نوع برداشت از چپ بطور واضحی در مقابل هم صف کشیده اند.

لذا پاسخ به من چرائی قطب بندی درون چپ دقیقا طبقاتی بودن تضادهای سیاسی و نظربست.دقیقا رشد سرمایه داریست و قرارگرفتن جامعه در مقابل سوال “سوسیالیزم یا بربریت” نه تنها  بعنوان سوالی “اخلاقی”بلکه بعنوان سوالی مادی استراتژیک و کاملا سیاسی.

(۲)قیام ۱۴۰۱ چرا الان مورد ضرب است و بیشتر قابل شکست؟

گذشته از ضد انقلاب حکومتی و “اپوزسیون” که هردو در بیراهه بردن این قیام سود می برند و دعواشان دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین است، همانطور که گفتم بخشی از چپ درون ایران بواقع بلین دو صندلی سرمایه داری و سوسیالیزم نشسته و لذا با شعارهای “انقلاب زن زندگی آزادی” راستها هم آوائی می کند چرا که “مردم این شعارها را می دهند” !

از آنجا که انقلاب زنانه و مردانه ندارد و انقلاب جوانانه نوجوانانه هم نیست قوانین تحول اجتماعی واقعی هستند و این قوانین در بستر بحران سرمایه داری واقعا عمل می کنند، استراتژی راست در مقابل قیام امروز کاملا ضد انقلابیست، به همین دلایل ، این قیام امروز راهی برای جلورفتن ندارد مگر هژمونی این قیام را چپ رادیکال به عهده بگیرد. این چپ لزوما احزاب موجود خارج کشوری نیستند که شاید بهتر است نباشند چرا که این احزاب حتی در نوع نسل سومیشان نه تنها پاسخ میسنند بلکه خودشان دچار بحرانهای مرگ و زندگی هستند و چز تو سر هم زدن سابقه درخشانی ندارند!

لذا قیام ۱۴۰۱ همچنان بی سر است و دچار سرگیجه و حتی آخند سنی مهملگوئی در سیاست و بلوچستان فضا می یابد بشود “اپوزسیون”چرا؟ چون قیام ۱۴۰۱ هنوز یک سر رادیکال و شایسته خود را ندارد.حداکثرش می شود “منشور حداقلی” یا منشور “مالباختگان”!

“بی سر بودن” را مدتی طولانی برتری می دانستند اما من فکر می کنم الان هر آدم عاقلی می فهمد که چه بلائی بر سر این قیام آورده و فضا ساخته تلوزیون ضد انقلابی انترناشنال بشود “سازمانده و هماهنگ کننده اش”! که نتیجه اش هم همینست که می بینیم!

قیام ۱۴۰۱ از دید من شکست خورده است تا وقتی این سر سوسیالیستی و چپ و رادیکال رهبریش نکند و آزادیخواهان ایران دنبال این استراتژی نروند و دلخوش کنند به رحمات غربیها یا عقب نشینی حکومت در ایران تا مگر  ببخشند و “عزیزان را آزاد کنند از زندانها”!

(۳)اثرات روند گذار قدرت در جهان روی قیام و انقلاب آتی ایران :

قبلها این بحث را داشتم که روند گذار قدرت در دنیا و ایجاد دنیای چند قطبی اثرات مهمی روی روند قیامها و انقلابهای دنیا داشته و خواهد داشت.

قیام ۱۴۰۱ در بستر روند کیفی گذار قدرت دنیا آغاز شد و دعوای قطبهای در حال عروج(روسیه-چین)با خکومت امریکا و اروپائیها بسرعت نتایح مخرب خود را در روند قیام ۱۴۰۱ نشان داد.

دستگاه اطلاعاتی قطب روسیه و چین و قطب امریکا  و اروپا هردو در قیام مداخله کردند و می کنند یکی در کنار حکومت دیگری برای جلو بردن “انقلاب مخملی” که در عین حال اماده است هر لحظه این قیام را به حکومت اسلامی با قیمت مناسب بفروشد.

این قطب بندی جدید که تا دهسال دیگر شاید زودتر تکمیل خواهد شد مشکلات عدیده ای روی روند انقلابهای دنیا خواهد گذاشت همانطور که در دوران جنگ سرد ، انقلابی نبود که مجبور نشود خود را به قطب شوروی بفروشد! لذا انقلابهای دوران جنگ سرد بسرعت به ضد انقلابهای با چهره انقلابی تغییر ماهیت دادند و بساز دیکتاتوریهای ایدئولوژیک و سرمایه دولتی پهن شد!

شاید از بدشانسی مردم در ایران و دنیا باشد که قیام ۱۴۰۱ در بستر این کشاکش امپریالیستی انجام شده و حتی با جلو رفتن قیام ما شاهد نزدیک شدنش به ضد انقلابی بودیم بنام “انقلاب مخملی” و نه اون انقلابی که بخواهد بساط سرمایه داری را برچیند.

اما من این سوال مهم که نتایج روند گذار قدرت جهان چقدر به نفع یا ضرر انقلابهای اتی ایران و جهان خواهد بود به زمان بیشتر واگذار می کنم تا مشاهدات بیشتر تکمیل شوند هنوز زود است برای نتیجه گیری نهائی.

(۴)راه حلهای چپ رادیکال برای پیشبرد قیام ۱۴۰۱ به انقلابی واقعی:

بسیار قبلتر از اغاز قیام ۱۴۰۱ تاکیید داشته ام که طبقه کارگر و حکومت شورائی پاسخ نهائی قیام مردمند و رویکرد ضد سرمایه داری تنها راه تحقق ازادیخواهی و برابری طلبی است.

تاکیید داشته ام که مبارزه در خیابان نمی تواند پایان کار باشد و جنبش سراسری اعتصابات کارگری و توسعه ان به جنگ مسلحانه توده ای و همپیوندی این اشکال است که رژیم اسلامی سرمایه داران را به زانو خواهد آورد.

تاکیید کردم که چپ رادیکال در ایران و خارج ایران باید حول این اهداف متحد شود و سازمان دهد.

بیرون از این طرح عمومی راهی برای پیروزی قیام نمی بینم و شکست قیام را از همان ابتدا در غیر این مسیر پیش بینی کرده ام.

از دید من کلمه پیروزی با پیروزی سیاسی طبقه کارگر معنی می شود و پایان نظام سرمایه داری و کلمه شکست هر انست که غیر این باشد.

غیر مسیر سوسیالیستی همه راهها شکست است چه حکومت اسلامی بماند چه برود.سرمایه داری بماند شکست است برای طبقه کارگر و مدنیت.

کار من و همفکران من اینست که حول مباحث زیر مناظره کنیم و متقاعد کنیم و سازمان دهیم. بقیه چه می کنند ؟ چه راست بیرون کشور چه حکومت چه چپهای غیر سوسیالیستی؟ همه دنبال حفظ نظم نابرابر هستند و بس!

زنده باد مبارزه برای  آزادی برابری و حکومت کارگری!

منابع بیشتر (*)

قیام ۱۴۰۱ و معضل تداوم و پیروزی (دی ماه ۱۴۰۱)

www.azadi-b.com/?p=29943

اجزای “انقلاب مخملی” روشنتر می شود وظیفه چپ و کمونیستها چیست؟(آبان ۱۴۰۱)

www.azadi-b.com/?p=27139

نکاتی در مورد جنگ روانی در میانه قیام سراسری  مهر ماه(مهرماه ۱۴۰۱)

www.azadi-b.com/?p=26791

قیام ایران بر سر دوراهی مرگ و زندگی(مهر ماه ۱۴۰۱)

www.azadi-b.com/?p=26124)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate