مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان و ضرورت ایجاد تشکل های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان

مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان و ضرورت ایجاد تشکل های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان

نیما مهاجر

سه‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲

طی چند ماه گذشته اغلب مدارس دخترانه ایران مورد حملات شیمیایی عوامل رژیم قرار گرفته اند. این حملات از آذر ماە سال گذشتە از مدارس قم آغاز شدە است و تا کنون هزاران دانش‌آموز را روانه بیمارستان‌ها کرده است. ماجرا از آنجا شروع شد که امامان جمعه و دیگر عناصر حکومتی از تریبون‌های مختلف علیه برداشتن حجاب اجباری از سوی زنان سخن گفتند و با نشان دادن چراغ سبز باندهای اوباش و آتش به اختیار را به اقدامات سرکوبگرانه علیه زنان تشویق کردند. از طرف دیگر نهادهای نظامی و امنیتی نه تنها با چشم بستن بر این جنایات راه تداوم آن را هموار می‌کنند بلکه شکی وجود ندارد که در سازماندهی این حملات در این ابعاد گسترده و سراسری و تامین مواد شیمیایی لازم نقش دارند. بر اساس گزارش‌ها از بیمارستان کوثر سنندج در ادرار دانش‌آموزان دبیرستان شهید بهمنی سنندج که مورد حمله با گاز شیمیایی واقع شده‌اند رد مورفین مشاهده شده است. این حرکات فاشیستی انتقامی از زنان و مخصوصا دانش‌آموزان مدارس دخترانه است که در جریان انقلاب ژینا در سطح توده‌ای و سراسری پیشگام بودند. در ماههای اخیر دهها مدرسه در سراسر ایران مورد این حملات قرار گرفته‌اند که بر اثر آن بیش از ٥٠٠٠ نفر از دانش آموزان در شهرهای مختلف مسموم شده‌اند و پس از گذشت پنج ماه از این اقدامات شنیعانه، نیروهای امنیتی که ادعای اشراف اطلاعاتی در داخل و بیرون مرزها را دارند کوچکترین سرنخی از عاملان و آمران این حرکات رذیلانه را معرفی نکرده‌اند.

در همین راستا کانال شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران گزارش داده است «کارو پشابادی» کودک دانش‌آموز اهل کامیاران در استان کوردستان و ساکن تهران، که بر اثر حمله شیمیایی به مدرسه مسموم شده بود، روز جمعه ١٨ فروردین ۱۴۰٢ در بیمارستان میلاد تهران جانباخت. پیکر این کودک جانباخته روز شنبه ١٩ فروردین ماه ۱۴۰٢ در روستای «پشاباد» از توابع کامیاران به خاک سپرده شد. در فاصله روزهای ۱۴ تا ۲۱ فروردین ماه جاری، ده ها مدرسه دخترانه در شهرهای قزوین، پیرانشهر، اردبیل، نقده، دیواندره، سنندج، تبریز، کوهنجان و سروستان در فارس، خوی، اصفهان، تهران، قشم، پردیس و گوهردشت کرج، ارومیه، هفتگل و سقز مورد تهاجم شیمیایی عوامل رژیم قرار گرفته اند. روز یکشنبه ۲۰ فروردین تنها در شهر سقز و زیویه بیش از ۶ مدرسه‌ی دخترانه مورد یورش شیمیایی آتش به اختیارهای حکومتی قرار گرفتند که منجر به مسمومیت حداقل ۱۵۰ دانش‌آموز دختر شد‌. بدنبال آن مردم مبارز این شهر و خانواده‌های دانش‌آموزان در روبروی مدرسه‌ی معراج و در بیمارستانهای شهر اعتراضاتی را سازمان دادند. پرچم منفور جمهوری اسلامی را به زیر افکندند و با برپا کردن آتش شعار مرگ دیکتاتور سر دادند. به علاوه پس از فراخوان انجمن صنفی معلمان کردستان (سقز و زیویه) در محکومیت ناامنی مدارس، دانش‌آموزان مدارس و بازاریان شهر سقز نیز روز دوشنبه ۲۱ فروردین اعتصاب کردند.

«اکنون بیش از پیش بستر آن به وجود آمده است که اعتراضات والدین و دانش‌آموزان را به یک جنبش مداوم با مطالبات روشن ارتقا داد. جا دارد پیشروان کارگری و معلمان با توجه به تجاربی که دارند در این حرکت‌های اعتراضی نقشی آگاهی بخش و دخالتگرانه داشته باشند. می‌توان پتانسیل موجود در میان خانواده‌ها و محصلین را از اعتراضات خشمگین و خودانگیخته به تجمع‌های توده‌ای و مطالباتی در مقابل مدارس، آموزش و پرورش و فرمانداری‌ها سازمان داد، خواسته‌های مشخص را بر روی پلاکارد و پارچه‌نوشته‌ها مطرح کرد و مواضع خود را در چهارچوب بیانیه‌های والدین و بیانیه‌ی دانش‌آموزان فرموله کرد.» بازنشستگان اهواز و شوش مدت‌هاست که مطالبات خود را بر پلاکارد و پارچه‌های زرد رنگ می‌نویسند و معمان نیز بارها با پلاکاردهای سفید و سرخ مطالباتشان را فریاد زده‌اند. جنبش والدین و دانش‌آموزان مطالبه‌گر علاوه بر مطرح کردن مطالبات مشترک و اتحاد با کارگران و معلمان و بازنشستگان می‌توانند در دفاع همرزمان بازداشتی تجمع‌های توده‌ای و علنی برگزار کنند. توانایی دفاع از پیشروان زندانی نسبت و رابطه‌ی مستقیمی با سطح آمادگی توده‌ها برای تحمیل تشکل مستقل دارد و معیار روشنی برای اندازه‌ی گیری تغییر موازنه‌ی قدرت به سود مردم و به زیان استبداد است. دفاع عملی و علنی از رفقای هم‌سرنوشتی که دستگیر می‌شوند گارانتی می‌دهد که حکومت با برخورد گازانبری قادر به خاموش کردن اعتراضات نخواهد بود و دیگر پیشروان کارگری و بدنه‌ی زحمتکشان مبارزات آغاز شده را تا تحمیل تشکل مستقل و رسیدن به اهداف و افق‌های طبقاتی مصرانه ادامه می‌دهند و عقب نشینی نخواهند کرد.

هدایت کردن خشمی که به سرعت در خیابانها شعله می‌کشد و بعد از مدتی فرو می‌نشیند در مسیر سازمان دادن تجمع‌های منظم و مطالبه‌محور باعث می‌شود که توده‌های گسترده‌تری از خانواده‌ها و دانش‌آموزان و دانشجویان با قوت قلب و اطمینان خاطر بیشتری به اجتماعات خیابانی بپیوندند و شرایط را برای اتحاد وسیع درون طبقاتی و پروسه‌ی تحمیل تشکل مهیا می‌کند. این امر باعث می‌شود که تجمعات خیابانی با استقبال بیشتر توده‌ها روبرو شود. در صورتی که والدین و دانش‌آموزان بتوانند در سطح سراسری خود را در کانون‌ها توده‌ای متشکل کنند و اجتماعات اعتراضی را در کف خیابان سازمان دهند، آنگاه بستر عینی صدور فراخوان‌های مشترک با شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان یا پیوستن به تجمع‌های معلمان در شهرهای مختلف بوجود می‌آید. در ادامه لیستی از مهم‌ترین مطالبات کانون‌های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان و اهمیت تدوام تلاش جمعی برای تحقق این مطالبات در مبارزه با استبداد و سرمایه‌داری حاکم را توضیح می‌دهیم.

چنین تشکل‌هایی خیلی بهتر و موثرتر از انجمن‌ها و فعالین عرصه‌ی کودکان می‌توانند از حقوق «کودکان بازمانده از تحصیل»، «کودکان کار» و همه‌ی کودکان ستم‌دیده دفاع کنند. تشکل‌های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان می‌توانند نمایندگان قابل اتکایی باشند که پیگرانه از «حق آموزش کودکان» خانواده‌های زحمتکش و بازمانده از تحصیل دفاع کنند و با پایان دادن به کار کودک، بهره‌کشی اقتصادی از کودکان را جرم انگاری کنند. همه‌ی اینها علاوه بر عقب زدن استبداد حاکم به این نیاز دارند که تشکل‌های کارگری-توده‌ای کل سیستم و سیاست‌های سرمایه‌داری را عقب برانند.

حق آموزش و صیانت از مدرسه در تداوم شعار زن زندگی آزادی است.

مطالبه‌ی تامین «امنیت جانی» و «امنیت تحصیلی» دانش‌آموزان در مدارس از دیگر خواسته‌های حیاتی زنان و مردان حق‌طلب است. مسمومیت‌های سریالی که محصول دشمنی سران مرتجع و مستبد جمهوری اسلامی با اعتراضات انقلابی دانش‌آموزان است تنها تهدید جانی محصلان نیست، در گذشته نیز بارها جان دانش‌آموزان به دلیل تهدیدات فیزیکی مدارس فرسوده گرفته شد. انفجار وسایل گمایشی خطرناک و فروریختن دیوار مدارس از جمله اتفاقات دردناکی است که به دلیل «خصوصی سازی آموزش» و حاکم شدن سیاست سرمایه‌دارانه‌ی پولی‌سازی و سودطلبی بر مسئله‌ی آموزش است. به همین دلیل تامین امنیت دانش‌آموزان علاوه بر مقابله با استبداد حاکم به مبارزه‌ی قاطعانه با «سیاست‌های نئولیبرالیستی» حکومتها گره خورده است.

از سوی دیگر حمله به مدارس دخترانه در نوک پیکان حملات حزب‌اللهی‌های آتش به اختیار قرار گرفته است که با هدف حذف جنسیتی زنان از خیابان و مراکز آموزشی و بازار کار انجام می‌گیرد. و این نشان می‌دهد که تامین امنیت تحصیلی دختران به عقب راندن تفکر طالبانی نیاز دارد. مبارزه با «حجاب اجباری»، تفکر مردسالارانه و ضدزن ارتجاعیون و دفاع از «برابری زن و مرد» می‌تواند یکی از اهداف زنان پیشرو و تشکل‌های توده‌ای زنان برابری‌طلب باشد. در حقیقت تقویت همبستگی و اتحاد بخش‌های مختلف مبارزه‌ی انقلابی از مسیر همین مطالبات مشترک می‌گذرد. مبارزه با خصوصی‌سازی‌ها و پولی سازی‌های آموزش و مبارزه با فقر و گرانی از دیگر ملزومات دفاع از امنیت تحصیلی دانش‌آموزان است.

مطالبه‌ی بالا رفتن «حداقل دستمزد» و سطح رفاه خانواده‌ها مطالبه‌ی مشترکی است که می‌تواند جنبش مطالباتی والدین و دانش‌آموزان را به مبارزات میدانی کارگران هفت تپه و دیگر کارگران شاغل در کارخانه‌ها برای افزایش حداقل دستمزد پیوند دهد. معلمان و بازنشستگان نیز مدت‌هاست که مطالبه‌ی «آموزش رایگان» و «درمان رایگان» در اجتماع‌های اعتراضی و منظم خیابانی مطرح کرده‌اند.

«آموزش به زبان مادری» و «رفع ستم ملی» یکی دیگر از مطالبات این تشکل‌ها خواهد بود. وضعیت مدارس کپری در سیستان و بلوچستان و مدارس فرسوده در کردستان مصداق ستم ملی در عرصه‌ی امکانات آموزشی است. آتش گرفتن دختران مدسه‌ی شین آباد، مرگ یکی از دانش‌آموزان مدارس روستایی سنندج بر اثر فروریختن دیوار مدرسه و مرگ و آسیب دیدن دانش‌آموزان بلوچ بر اثر حمله‌ی تمساح در برکه‌های آب محصول محرومیت مردم در مناطق تحت ستم است. بدون شک «کودکان افغانستانی» ساکن در ایران از ستم‌دیده‌ترین کودکانی هستند که در مناسبات طبقاتی و ظالمانه‌ی جمهوری اسلامی ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌شان پایمال می‌شود. تشکل های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان که فراتر از کمیته‌های دفاع از مدارس عمل می‌کنند، رسالت دفاع از حق زندگی، شهروندی و زندگی کودکان افغانستانی را نیز به عهده خواهند گرفت. مبارزات این تشکل‌ها به دوره‌ی بحرانی یورش‌های شیمیایی علیه مدارس محدود نمی‌ماند و تحقق کامل مطالباتی همچون لغو حجاب اجباری، آموزش رایگان، آزادی معلمان و محصلان زندانی، بالارفتن سطح دستمزد و رفاه خانواده‌های کارگری، برابری جنسیتی زن و مرد، آموزش به زبان مادری، پایان دادن به آموزش ایدئولوژیک و دفاع کودکان ستم‌دیده‌ی بهایی، افغانستانی و کودکان بی شناسنامه‌ی بلوچستان را پیگیری می‌کنند.

سازماندهی اجتماعی زنان، بیکاران، کارگران پراکنده‌ی رشته‌های کشاورزی، خدماتی، ساختمانی و دیگر زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه در سازمان‌های توده‌ای-طبقاتی قدرت مبارزاتی طبقه‌ی کارگر را در مراکز تولیدی علیه دیکتاتوری سرمایه دوچندان می‌کند. کانون‌ها توده‌ای صیانت از دانش‌آموزان نه تنها در خدمت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد بلکه زنان و مردان کارگر و زحمتکش را برای به پیروزی رساندن آلترناتیو سوسیالیستی آماده و متشکل میکند. تشکل‌یابی توده‌ای به رهایی طبقه‌ی کارگر از چنگال استثمار سرمایه‌داری و کل جامعه از شر ستم‌های سیاسی، ملی و جنسیتی استبداد یاری می‌رساند. مجموعه‌ی این تشکل‌های توده‌ای می‌توانند با توزان قوایی که بوجود می‌آورند در یک تند پیچ مشخص، «انقلاب» را همچون یک «مطالبه‌ی حداکثری» مطرح کنند و برای تحقق عملی آن یک اعتصاب سیاسی و سراسری سازمان دهند.

پایان

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate