جلسۀ توجیهی وزارت دفاع روسیه در مورد عواقب ارسال مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده به رژیم کییف
ژنرال ایگور کیریلوف، فرمانده نیروهای دفاع تشعشی، شیمیایی و بیولوژیکی نیروهای مسلح فدراسیون روسیه
ا. م. شیری
[مطلب اصلی حاوی اسناد، تصاویر، ویدئوها و اسلایدهای متعدد است. شیری].
در ۲۱ فوریه سال جاری، آنابل گلدی، معاون وزیر دفاع بریتانیا در مجلس اعیان پارلمان بریتانیا اعلام کرد که انگلیس گلولههای ضد زرهپوش به اوکراین تحویل میدهد. او گفت: «همراه با ارائۀ تانکهای «چلنجر-۲» به اوکراین، ما به این جمهوری مهمات، از جمله گلولههای ضد زرهپوش حاوی اورانیوم ضعیف شده تحویل خواهیم داد».
این واقعیت که تقریباً در آستانۀ سالگرد بمباران یوگسلاوی در ۲۴ مارس ۱۹۹۹ توسط ناتو، که عملیات آن با نام «فرشتۀ رحمت» آغاز شد، بیانیۀ معاون وزیر دفاع مخصوصاً وقیحانه است.
خاویر سولانو، دبیرکل ناتو فرمان شروع بمباران نیروهای ائتلاف را صادر کرد، که به گفتۀ وی این عملیات «انساندوستانه» بود.
این، یک گلولۀ توپخانه است که قطر قسمت فعال آن کمتر از کالیبر سلاحی است که معمولاً برای شلیک به تانکها، ادوات زرهی و معمولاً در محدودۀ شلیک مستقیم استفاده میشود.
لازم به یادآوری است که اورانیوم ضعیفشده نام بیاهمیت فلزی است که اساس آن را بیش از ۹۰ درصد ایزوتوپهای اورانیوم ۲۳۸ و کمتر از ۱ درصد، اورانیوم ۲۳۵ تشکیل میدهد.
استفاده از اورانیوم ضعیفشده در این گونه مهمات به دلیل چگالی بالای آن، تأثیر بالای عبور از زره آنها را تضمین میکند. این تأثیر با استفاده از انرژی جنبشی خود هسته و همچنین پوستۀ آن به دست میآید. در اثر برخورد با زره، پوستۀ ساختهشده از فولاد نرم از هم میپاشد و انرژی خود را به هسته منتقل میکند که به زره نفوذ میکند.
آلیاژهای تنگستن دارای ویژگیهای مشابه هستند. اما، مهمات مبتنی بر آنها بسیار گرانتر است. در این راستا، ساخت مهمات با اورانیوم ضعیفشده در کشورهایی که دارای ذخایر اورانیوم و فنآوری پردازش آن هستند، بسیار بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و استفاده از آنها در قلمرو خارجی که به فکر کردن در مورد عواقب زیستمحیطی نیاز ندارد، برنامهریزی شده است.
توجه شما را به این نکته جلب میکنم که استفاده از مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده برتری قابل توجهی نسبت به تنگستن در عملیات نظامی مدرن ندارد.
لازم به ذکر است که مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده در درگیریهای مسلحانه، منحصراً توسط کشورهای ناتو استفاده شده است.
به ویژه، آمریکا در سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴، از مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده برای حمله به اهدافی در شهرهای عراق، از جمله در شهرهای عماره، بغداد، بصره، کربلا، فلوجه به طور گسترده استفاده کرد. طبق گزارش سازمان ملل متحد، ایالات متحده در مجموع، حداقل ۳۰۰ تن اورانیوم ضعیف شده در عراق استفاده کرد.
در نتیجه، وضعیت کنونی تشعشعات در شهر فلوجه بسیار بدتر از شهرهای هیروشیما و ناکازاکی پس از بمباران اتمی توسط ایالات متحده است. این شهر هنوز هم چرنوبیل دوم نامیده میشود.
لازم به یادآوری است که نیروهای ناتو از مهمات هوابردی اورانیوم ضعیفشده در بمباران یوگسلاوی نیز در سال ۱۹۹۹ استفاده کردند. در مجموع حدود ۴۰ هزار گلولۀ هوابردی ضد زرهپوش با مجموع بیش از ۱۵ تن اورانیوم ضعیف شده در خاک این کشور استفاده شد.
در نتیجۀ برخورد مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده، یک ابر داغ متحرک از آئروسل ریز اورانیوم-۲۳۸ و اکسیدهای آن تشکیل میشود که در صورت قرار گرفتن در معرض بدن، میتواند باعث ایجاد آسیبهای جدی بشود.
خطر اصلی تشعشع اورانیوم ضعیفشده زمانی بروز میشود که به شکل گرد و غبار وارد بدن شود.
جریانهای تابش آلفا از ذرات کوچک اورانیوم که در دستگاه تنفسی فوقانی و تحتانی ریهها و مری رسوب میکنند، باعث ایجاد تومورهای بدخیم میشوند. گرد و غبار اورانیوم با تجمع در کلیهها، بافت استخوانی و کبد، باعث تغییر در اندامهای داخلی میشود.
به گونهای که بنا به اعلام دولت عراق، در سال ۲۰۰۵، بروز سرطان در این کشور در نتیجۀ استفاده از مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده از ۴۰ مورد به ۱۶۰۰ مورد در هر ۱۰۰۰۰ نفر افزایش یافت. در این راستا، بغداد در تاریخ ۲۶ دسامبر ۲۰۲۰ شکایت رسمی علیه واشینگتن به دادگاه بینالمللی داوری در استکهلم ارائه کرد و خواستار جبران خسارت وارده شد.
در کشورهای یوگسلاوی سابق نیز تعداد بیماریهای آنکولوژیک ۲۵ درصد افزایش نشان میدهد.
سربازان ناتو که در عملیات نظامی در عراق و یوگسلاوی شرکت داشتند، قربانی سیاست غیرمسئولانۀ رهبری خود شدند.
در گزارش رئیس بازرسی پزشکی نظامی ایتالیا (۲۰۱۶)، چهار هزار و نود و پنج (۴۰۹۵) پرسنل نظامی نیروهای مسلح ملی درگیر در بالکان (۱۹۹۴-۱۹۹۹) و عراق (در سال ۲۰۰۳) گزارش شده است. در مناطقی که از مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده توسط نیروهای ناتو استفاده میشد، انواع مختلف تومورهای بدخیم شناسایی شدند. در عین حال، در ۸ درصد (۳۳۰ نفر) بیماریها به مرگ ختم شده است.
علاوه بر این، ترکیبات اورانیوم برای مدت طولانی در خاک باقی میماند و تأثیر منفی بر روی انسانها، حیوانات و محصولات زراعی میگذارد.
در گزارش تحقیقی گروهی از کارشناسان تحت نظارت برنامۀ محیط زیست سازمان ملل متحد در محل حملات ناتو، که در سال ۲۰۰۲ در ژنو منتشر شد، گفته میشود که کارشناسان از «واقعیت وجود ذرات اورانیوم ضعیفشده در هوا» علیرغم گذشت بیش از دو سال از بمبارانها «تعجب» کردند.
علاوه بر این، رئیس گروه کارشناسان تصریح کرد: «قطعاتی از بمبهای اورانیومی در صربستان در منطقه پلاکوویتسا پیدا شد که در نقشۀ بمباران ارائه شده توسط رهبری ناتو به سازمان ملل مشخص نشده است. معمای آلودگی پلاکوویتسا به اورانیوم، حل نشده باقی مانده است.
میزان آلودگی خاک و آبهای زیرزمینی در این مناطق برای مدت طولانی، به نظارت مستمر برای ارزیابی خطرات احتمالی نیاز دارد.
توجه شما را به اسناد مؤید آگاهی کشورهای ناتو در مورد عواقب خطرناک استفاده از این نوع مهمات، هم برای نیروهای مسلح، هم برای جمعیت غیرنظامی و هم برای محیط زیست مناطق جلب میکنم. در گزارش نهایی مؤسسۀ سیاست زیستمحیطی ارتش آمریکا به کنگره در سال ۱۹۹۴ زیر عنوان «پیامدهای استفاده از مهمات اورانیوم ضعیفشده توسط ارتش آمریکا برای سلامت انسان و محیط زیست»، گفته شده است که هیچ فنآوری برای کاهش سمّیت اورانیوم ضعیفشده وجود ندارد… پاکسازی مناطقی که در آنها از مهمات اورانیوم ضعیفشده استفاده میشود، دشوار است.
علاوه بر این، در گزارش سال ۲۰۰۱ انجمن علمی پادشاهی انگلیس «خطرات استفاده از مهمات اورانیوم ضعیفشده برای سلامت انسان» گفته شده است: «نوع اصلی سرطان در افراد آلوده به اورانیوم ضعیفشده، سرطان ریه است».
غرب از پیامدهای منفی استفاده از مهمات اورانیوم ضعیفشده کاملاً آگاه است. علیرغم اینکه استفاده از چنین مهمات صدمات جبرانناپذیری به سلامت نیروهای مسلح اوکراین و جمعیت غیرنظامی وارد میکند، کشورهای ناتو، به ویژه انگلیس آمادگی خود را برای عرضۀ این نوع سلاحها به رژیم کییف اعلام میکنند.
علاوه بر این، در نتیجۀ استفاده از مهمات حاوی اورانیوم ضعیفشده، مناطق وسیعی از زمینهای زراعی در قلمرو اوکراین آلوده میشوند و مواد رادیواکتیو از طریق وسایل نقلیه به بقیه مناطق آن منتقل میشوند.
این امر علاوه بر آلوده کردن جمعیت خود، صدمات اقتصادی عظیمی به مجتمع کشاورزی و صنعتی اوکراین، به ویژه، محصولات کشاورزی و دامی وارد میکند و صادرات هرگونه محصولات کشاورزی از خاک اوکراین را برای چندین دهۀ آینده، اگر نگوییم قرنها، کاهش میدهد.
منبع:
https://function.mil.ru/news_page/country/more.htm?id=12461679@egNews
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/26/جلسۀ-توجیهی-وزارت-دفاع-روسیه-در-مورد-عو/
۶ فروردین-حمل ۱۴۰۲
اورانیوم ضعیف شده به عنوان یک عنصر نظم مبتنی بر قانون
گنادی سیماکوف (GENNADY SIMAKOV)
ا. م. شیری
در جهان ما هیچ جزیرۀ امن و غیرقابل دسترس برای سلاحهای تلافیجویانه وجود ندارد.
اخیراً اغلب این احساس به من دست میدهد که دوستان و همسایگان لعنتی ما، صادقانه بگویم، که بسیار نزدیکتر از خاور دور هستند، با پشتکار در حال تمرین سناریوی یک آخرالزمان هستهای هستند.
به طور کلی، نگرش نسبت به مرگ بشر زیر قارچهای هستهای که در قارهها رشد میکنند، روز به روز بیهودهتر میشود و باید گفت که بیهودگی آن غیرقابل درک است.
هیروشیما و ناکازاکی بمباران هستهای شدند، پس چه؟ قربانیان سوختگی و بیماری تشعشعات خلاص شدند، طبیعت بهبود یافت، شهرهای ویران شده دوباره توسعه یافتند و سعی میکنند قربانیان فاجعه را که برخی از آنها هنوز زنده هستند، فراموش نکنند. اما در عین حال، آنها را متوجه اتفاقاتی که برایشان افتاده، نکنند. انگار آنچه که قبلاً در اینجا روی داده، گذشته است…
حادثۀ انفجار چرنوبیل اتفاق افتاد. اکنون آنجا بزرگترین قرقگاه زیستی در اروپا است. درختان، علف، آب، ماهی، پرندگان در حال محو شدن هستند. اما این مانع از تکثیر تصاعدی آنها نمیشود. آنها همچنین گردشگران را، البته، غیرقانونی به آنجا میبرند. چند پیرمرد در آنجا زندگی میکند. یا بهتر بگوییم زندگی میکردند. یک شکارگاه عالی وجود دارد و به دلایل نامعلوم اصلا هیولا وجود ندارد. به سخن دقیقتر، آنها به طور منظم ظاهر میشوند، اما به سرعت خورده میشوند و سلامت جمعیت آلوده به تشعشعات را تنظیم میکنند. ژاپنیها فوکویاما را هم تجربه کردند، اما آن را هم سر و سامان دادند. اگرچه تنها آب آلوده به اقیانوس ریخته میشود، اما حالا دیگر آن را به خاطر نمیآورند.
اوکراینیها اخیراً نیروگاه هستهای زاپاروژیه را با کالیبرهای مختلف هدف قرار دادند و سعی کردند حادثهای با تمام عواقب بعدی ایجاد کنند. خود این تلاش از دو چیز صحبت میکند: درک شکست اجتنابناپذیر خود و اطمینان از اینکه آلودگی هستهای چندان وحشتناک نیست. زنده ماندن و اجتناب از عواقب جبرانناپذیر آن کاملاً امکانپذیر است.
ظاهراً به همین دلایل، شرکای قسم خوردۀ ما در لندن تصمیم گرفتند گلولههای اورانیوم ضعیف شده اوکراین را تأمین کنند. این اورانیوم ضعیف شده چیز جالبی است، میدانید، خیلی شگفتانگیز است. اینها زبالههایی هستند که هر قدرت هستهای بیش از کاغذ شکلات هر احمقی در اختیار دارند. این «زباله»، زبالۀ هستهای درجه دوم محسوب میشود، که به نگهداری ویژه نیاز دارد (!) و در مناقاشات نظامی استفاده میشود. اورانیوم ضعیف شده بسیار سنگین است، قدرت نفوذ هیولایی دارد و هنگام انفجار میتواند اثر تجمعی ایجاد کند. اینکه چگونه میتوان نگهداری ویژه و استفاده در جنگ را با هم ترکیب کرد، کمی نامشخص است. اما، اگر در نظم مبتنی بر قوانین زندگی کنیم، چنین حادثۀ عجیب رخ نخواهد داد.
بنابراین، هنگامی که یک پرتابه با هستۀ اورانیوم به سمت هدف پرواز میکند، عناصر رادیواکتیو آزاد میشوند. هیچ راهی برای خلاص شدن از شر آنها جز اینکه چهار میلیارد سال صبر کنیم، وجود ندارد. البته، عناصر رادیواکتیو در تمام مسیر پرواز خود به خاک، هوا، آب، نباتات، حیوانات و مردم نفوذ میکنند.
تصمیم انگلیس مبنی بر تحویل گلولههای حاوی اورانیوم ضعیف شده به اوکراین، در واقع، یک جنگ هستهای اعلام نشده است. اثرات مخرب سلاحهای هستهای ایجاد میشود، بدون اینکه با بمب، حتی با بمب کثیف یا انفجار یک راکتور هستهای مواجه باشیم. فقط یک پرتابه که از زره تانک عبور میکند، بسیار ارزان است و اثر مخربی با تأخیر دارد. از جمله، هم روی سربازان دشمن و هم روی کسانی که آن را شلیک میکنند، اثر میگذارد. آلودگی رادیواکتیو مشخص نمیکند چه کسی در پنج تا ده سال آینده بر اثر سرطان خواهد مرد.
در واقع، این مورد برای سربازان آمریکایی پس از بمباران یوگسلاوی اتفاق افتاد. اگر چه آنها حتی از مقامات خود شکایت کردند، اما هیچ نتیجهای نداشت.
اما زمان آن فرارسیده است که یاد بگیریم به هشدارها باور کنیم. در واقع، در جهان ما هیچ جزیرۀ امن و غیرقابل دسترس برای سلاحهای تلافیجویانه وجود ندارد.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/25/
۵ فروردین-حمل ۱۴۰۲
پنتاگون شوخی نمیکند
لئونید ساوین (LEONID SAVIN)
ا. م. شیری
پس، جنگ. اما نه برای پایان دادن به آن با صلح، بلکه، برای پیروزی
۱۰ فوریه، ستاد مشترک ارتش ایالات متحده مفهوم کلی رقابت نیروهای مسلح (یک سند طبقهبندی نشده) منتشر کرد.
پیام تئوریک اصلی سند سیاست نظامی آمریکا این است که ارتش آمریکا باید «تفکر خود را گسترش دهد» و «رویکردهای خود را تجدید کند». از پتانسیل نظامی آمریکا برای ژرفاسنجی پیشگیرانۀ سامانههای دشمن در نقاط آسیبپذیر استفاده خواهد شد. و همه اینها مخفیانه، منظم، روشمند است.
به طور ضمنی در «مفهوم مشترک» میل به اجتناب از جنگ در دو جبهه (با روسیه و چین) بیان شده است. در مورد ضرورت به کارگیری استراتژی فریب، گفته میشود.
و برای این لازم است:
ــ توجه به این که کشورهای دیگر تعریف متفاوتی از جنگ دارند؛
ایجاد یک «فضای رقابتی» بزرگ و بیشکل و تقسیم آن به بخشهایی که برای برنامهریزی قابل درکتر است.
ذکر مفهوم «نیابتیها» و «جایگزینها» نشان میدهد که نظام آمریکا دائماً روی تشکیل عوامل خارجی مطالعه میکند.
در ادامۀ مطلب آمده است: «در رقابت استراتژیک، موفقیت به معنای حفظ آزادی عمل برای پیگیری منافع ملی با مخاطرۀ قابل قبول و هزینههای قابل قبول به منظور جلوگیری از درگیری مسلحانه است. برتری رقابتی را میتوان با انتقال رقابت به مناطقی که ایالات متحده از برتری نسبی پایدار نسبت به دشمن خود در آنجا برخوردار است، به دست آورد و این کشور را به کاربست اقدامات تلافیجویانه، که برایش نسبتاً پرهزینه یا غیرمولد هستند، وادار کرد».
سند مورد بررسی ایدئولوژیک و در روح رئالیسم سیاسی («منافع ملی»، «توازن قوا» و غیره) پایدار است. اما همچنین نفوذ به اصطلاح نظریۀ لیبرالیسم در روابط بینالملل نیز وجود دارد. گفته میشود که «هنوز قوانین، موافقتنامهها و هنجارهای بینالمللی پذیرفته شدهای وجود دارند (از این پس به آنها قواعد گفته میشود) که تعیین میکنند بازیگران بینالمللی چگونه باید رفتار کنند. این مفهوم از این واقعیت ناشی میشود که «حفظ رهبری ایالات متحده در نظام بینالملل به عنوان یک هدف اولویتدار امنیت ملی باقی خواهد ماند».
رئیس ستاد مشترک ارتش
در سند ستاد مشترک چهار حوزه که در کار ستادی همپوشانی دارند، مشخص شده است: شناختی، جغرافیایی، منطقهای و موضوعی. حوزه شناختی عبارت است از ایدئولوژی، آموزش، اطلاعات، نوآوری. خود ایالات متحده آمریکا همپوشانی جغرافیایی را شامل آمریکای لاتین، اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی با اقیانوس هند، قطب شمال، آسیای مرکزی، خاورمیانه و آسیای شرقی با اقیانوس آرام نشان داده است (همۀ اینها جزو حوزۀ منافع نیروهای مسلح ایالات متحده هستند). حوزۀ منطقهای با اجزای مرتبط با انواع نیروهای مسلح که در زمین، هوا، دریا، فضا و فضای سایبری عمل میکنند، مشخص میشود. در حوزۀ موضوعی، موضوعاتی مانند نظم بینالمللی، بازارهای جهانی، آب و هوا، امنیت، پزشکی، فنآوری و افراطگرایی تفسیر شده است. وزارت دفاع ایالات متحده با همۀ اینها سروکار دارد و همۀ اینها حوزۀ مورد علاقۀ ارتش آمریکا هستند.
علاقهمندی چین به قطب شمال در سند مفهومی مورد تأکید قرار گرفته است (چین خود را به عنوان یک قدرت «نزدیک به قطب شمال» تعریف میکند).
نتیجهگیری کلی از سند: «هر چه ایالات متحده از نظر دسترسی به نقاط مختلف جهان؛ توسعۀ بنیۀ نظامی-صنعتی؛ تقویت اتحادها و مشارکتها؛ محرک توسعۀ فنآوری رقابتیتر باشد، موقعیت بهتری برای دستیابی به پیروزی در درگیریهای مسلحانه خواهد داشت».
پس، جنگ. اما نه برای پایان دادن به آن با صلح، بلکه، برای پیروزی. چنین است چشمانداز ۲۰۲۳ رئیس ستاد مشترک ایالات متحدۀ آمریکا.
مأخذ: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/27/
۷ فروردین-حمل ۱۴۰۲
خدمات ارزی بسیار ارزشمند مسکو به پکن
والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری
«ما طرفدار استفاده از یوآن چین در محاسبات بین روسیه و کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین هستیم»
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در دیدار با شی جینپینگ، رئیس جمهور چین، در ۲۱ مارس پیام بسیار مهمی صادر کرد: «ما طرفدار استفاده از یوآن چین در محاسبات بین روسیه و کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین هستیم. من مطمئنم که این روش محاسبات با یوآن بین شرکای روسیه و شرکای آن در کشورهای ثالث اجرا خواهد شد».
در واقع این وعدهای است برای ارائه خدمات بسیار جدی به طرف چینی در جهت ارتقای یوآن در عرصۀ بینالمللی. با این حال، طی ده سال گذشته، هیچ کشور دیگری مانند فدراسیون روسیه از پول چین حمایت نکرده است. اولاً- روسیه در روابط تجاری و اقتصادی بین دو کشور، به استفاده از یوآن (در ازای استفادۀ طرف چینی از روبل) شروع کرد. ثانیاً، فدراسیون روسیه پول چین را در ذخایر بینالمللی خود گنجانده است.
تصمیم به گنجاندن یوآن در ذخایر بینالمللی توسط بانک مرکزی روسیه در پایان سال ۲۰۱۵ پس از تصمیم صندوق بینالمللی پول مبنی بر گنجاندن ارز چین در سبد به اصطلاح حق برداشت ویژه اتخاذ گردید. این بدان معنی بود که یوآن وضعیت رسمی یک ارز ذخیره کسب کرد که تا آن زمان فقط دلار آمریکا، یورو، پوند استرلینگ انگلیس و ین ژاپن از آن برخوردار بودند. با این حال، اگرچه یوآن عنوان افتخاری «پول ذخیره» کسب کرد، اما این تأثیر زیادی بر ترکیب ذخایر بینالمللی اکثر کشورهای جهان نداشت. در سال ۲۰۱۶، طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، سهم یوآن از حجم کل ذخایر بینالمللی همۀ کشورها فقط ۱.۱٪ بود (سهم دلار آمریکا ۶۴٪ بود). بر اساس آخرین دادهها، از اول اکتبر ۲۰۲۲، سهم یوآن به ۲.۹٪ (سهم دلار آمریکا ۵۹.۵٪) افزایش یافت.
روسیه فعالتر از همه یوآن را به ترکیب ذخایر طلا و ارز اضافه کرد. طبق آخرین دادههای علنی بانک مرکزی روسیه، تا اواسط سال ۲۰۲۱، سهم یوآن در داراییهای طلا و ارز بانک مرکزی ۱۳.۱ درصد (سومین جزء بزرگ پس از یورو با سهم ۳۲.۳ درصد و طلا با سهم ۲۱.۷ درصد) بود. به بیان دقیق، ذخایر یوآن روسیه در اواسط سال گذشته به ۷۶.۷ میلیارد دلار رسید. این تقریباً برابر یک چهارم ارزش کل ذخایر یوآن تمام بانکهای مرکزی جهان در آن زمان بود.
ما امروز از میزان ذخیرۀ یوآن بانک مرکزی روسیه اطلاع نداریم. زیرا، بانک مرکزی بخش قابل توجهی از آمار خود را بسته است. در روزهای اخیر، بخشی از آمار خود را اعلام کرد، اما اطلاعات مربوط به ساختار ارزی و کشوریِ ذخایر بینالمللی همچنان بسته است. بر اساس شواهد غیرمستقیم، میتوان فرض کرد که در بخش بستهنشدۀ ذخایر ارزی، یوآن، اگر نه تنها، اما ارز غالب است.
در مورد استفاده از یوآن به عنوان ارز تسویه حساب، بانک مرکزی روسیه پردۀ رازداری را کنار زد. «در بررسی مخاطرات بازارهای مالی»، اعلام کرد که در سال ۲۰۲۲ سهم یوآن در پرداخت برای صادرات در روسیه از ۰.۵٪ به ۱۶٪ و سهم روبل – از ۱۲٪ به ۳۴٪ افزایش یافت. بنابراین، ارزهای روسیه و چین نیمی از تسویه حسابهای تجارت خارجی روسیه را از آن خود کردند. بدون شک، به دلیل تحریمهای گستردۀ غرب علیه روسیه پس از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، جهش کوانتومی در شاخص یوآن رخ داد.
ساختار ارزی پرداختهای واردات نیز در سال گذشته در حد قابلتوجهی تغییر کرد. سهم ارزهای کشورهای غیردوست (تقریباً منحصراً دلار آمریکا و یورو) از ۶۵٪ (ژانویه ۲۰۲۲) به ۴۶٪ (دسامبر) کاهش یافت. «کاهش سهم ارزهای سمّی عمدتاً به دلیل افزایش سهم یوآن در محاسبات روی داد و در طول سال، از ۴ درصد به ۲۳ درصد افزایش یافت. در همین حال، سهم روبل در پرداخت برای واردات اندکی- از ۲۹ به ۲۷٪ کاهش یافت و سهم ارزهای سایر کشورهای دوست در ابتدای سال ۲۰۲۳ به ۴٪ رسید».
جامعهٔ جهانی ارتباطات مالی بین بانکی (SWIFT) برای انتقال اطلاعات و پرداختها در گزارش خود خاطرنشان کرد که در اوت ۲۰۲۲، روسیه سومین کشور جهان از نظر پرداختهای برونمرزی (offshore) به یوآن (در خارج از جمهوری خلق چین) شد. تا پایان سال ۲۰۲۲، سهم روسیه از پرداختهای یوآن در خارج از چین کاهش یافت. در پایان ماه دسامبر با سهم ۱.۸۹ درصدی به ردیف ششم سقوط کرد. با این حال، در ژانویۀ ۲۰۲۳، سهم روسیه در محاسبات برونمرزی با یوآن دوباره رشد کرد و به ۲.۵۷٪ رسید و روسیه نیز به رتبۀ پنجم در رتبهبندی جامعهٔ جهانی ارتباطات مالی بین بانکی رسید.
همانطور که بارها نوشتهام، در بازار ارز داخلی، امکان جدی برای جایگزینی ارزهای سمّی (در درجه اول دلار آمریکا و یورو) با ارزهای کشورهای دوست وجود دارد. در میان دومیها، یوآن چین به وضوح غالب است. با توجه به نتایج فوریه، یک شور و هیجان خفیف در بازار بورس مسکو ثبت شد. یوآن چین از نظر گردش مالی در ردیف بالاتر از دلار آمریکا قرار گرفت. یوآن تقریباً ۴۰٪ از کل حجم معاملات ارزهای اصلی (۱.۴۸ تریلیون روبل)، دلار- کمی بیش از ۳۸٪ (۱.۴۲ تریلیون روبل)، یورو – ۲۱.۲٪ (۰.۷۹ تریلیون روبل) را به خود اختصاص داد. اما در فوریه ۲۰۲۲، موقعیت ارز آمریکایی بر سهم میکروسکوپی پول چین غالب بود: دلار- ۸۷.۶٪، یورو – ۱۱.۹٪، یوآن – ۰.۳۲٪. کارشناسان تغییر ثبتشده در ماه فوریه در بورس مسکو را انتقال از دلار به یوآن نامیدند.
با این وجود، در حالی که یوآن به اندازۀ یک ارز خارجی که قبل از ۲۴ فوریۀ سال گذشته دلار آمریکا بود، مورد تقاضای اکثر اشخاص حقوقی و حقیقی فدراسیون روسیه قرار نگرفت. سهم وجوه ارزی مردم از سپردههای بانکی تا اول ژانویۀ سال جاری به ۱۱.۲ درصد در مقابل ۱۹.۹ درصد سال قبل کاهش یافت. حجم وجوه خانوار به یوآن چین در حال رشد است، اما همانطور که بانک مرکزی روسیه خاطرنشان میکند، سهم آن در مقیاس تمام وجوه افراد ناچیز است.
در بررسی تحلیلی اخیر «بخش بانکی» (مارس ۲۰۲۳)، بانک مرکزی خاطرنشان میکند که سهم وامهای ارزی دلار و یورو در میان موجودی بانکی در حال کاهش است، اما یوآن شکاف را پر نمیکند. نقش یوآن در اعطای وام به تجارت روسیه هنوز کم است.
با این حال، برگردیم به خبری که در همان ابتدا ذکر کردم. رئیس جمهور روسیه پیشنهاد داد تا قانونی شدن روابط اقتصادی خارجی فدراسیون روسیه، یعنی کمک به اجرای وظیفۀ تعیینشده توسط رهبری چین در اوایل دهه ۲۰۰۰ مبنی بر تبدیل یوآن به یک ارز واقعاً بینالمللی تسریع شود. پوتین به کشورهای آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین اشاره کرد. از اواخر دهۀ گذشته، روسیه در حال مذاکره با این کشورها در مورد دلارزدایی از تسویه حسابهای تجارت خارجی بوده است. مذاکرات پس از ۲۴ فوریۀ سال گذشته شدت گرفت. اما در جریان این مذاکرات، موضوع اصلی جایگزینی دلار، یورو و سایر ارزهای سمّی با ارزهای ملی، یعنی، به روبل روسیه و واحد پول کشورهای شریک بود.
در ۲۱ مارس، ولادیمیر پوتین جایگزینی ارزهای سمّی با یوآن چین را در تجارت با کشورهای ثالث پیشنهاد داد. در واقع، رئیس جمهور قول داد که یوآن را در صحنۀ جهانی ترویج کند. خدمات ارزی بسیار ارزشمند مسکو به پکن ارائه دهد. امیدوارم در صورت استفاده از یوآن در تجارت روسیه با کشورهای ثالث، به هزینۀ روبل نباشد.
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/28/
۸ فروردین-حمل ۱۴۰۲
تثبیت خاورمیانه به سبک چینی، جایگزین «بهار عربی» به سبک آمریکایی
دمیتری مینین (DMITRY MININ)
ا. م. شیری
پکن به بستن شکاف چندین صد ساله بین سنیها و شیعیان کمک میکند
سلطۀ آمریکا یا آنطور که اغلب گفته میشود، رهبری آمریکا در بسیاری از نقاط جهان بر اساس فرمول قدیمی و ساده، اما همچنان بر پایۀ «تفرقه بینداز و حکومت کن»، که آمریکاییها از امپراتوری انگلیس به ارث بردهاند، استوار بود. دریاهای خون، میلیونها مرگ پس از جنگ جهانی دوم در هستۀ آن نهفته است. راهبرد چین، هر چند بدون ادعا در راه تبدیل شدن به رهبر بعدی جهان است، بر اصول متضادی استوار است. اینها هنجارهای باستانی کنفوسیوس «مدیریت صالح» و پایبندی دقیق به قوانین نیستند. اینکه کدام یک از این دو راهبرد: «شمشیر» یا «شاخه زیتون» برای مردم جهان مفیدتر است، آشکارتر میشود.
نمودار تقسیم جهان اسلام به شیعه (سرخ) و سنی (سبز)
چین، به نوعی نامرئی برای بسیاریها، ابتدا آمریکای لاتین را از زیر «دماغ» ایالات متحده بیرون کشید. چین در آنجا نه تنها اولین شریک اقتصادی همۀ کشورهای قاره، بلکه در حال تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی برجسته است. «چرخش به چپ» کنونی در آمریکای لاتین دیگر نه مبتنی بر انگیزههای حزب کمونیست اتحاد شوروی، بلکه، بر پایۀ الگوی موفقیت حزب کمونیست چین در ساختن یک جامعۀ توسعهیافته استوار است. سپس بر اساس تمام شاخصهای حضور اقتصادی، کل آفریقا را «تصرف» کرد و اخیراً، بطرز بسیار ملموس، شاید آخرین میخ را بر تابوت سالها سلطۀ آمریکا در خاورمیانه «کوبید». در اینجا نیز چین ابتدا به بزرگترین شرکای تجاری منطقه (بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲) تبدیل شد و اکنون با ابتکارات سیاسی مهمی از این نتایج حمایت میکند.
پرچمهای ایران و پادشاهی عربستان سعودی
توافقی که در ۱۰ مارس با میانجیگری چین و در پکن برای عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و ایران، در واقع بین شیعیان و سنیهای منطقه حاصل شد، در اصل یک انقلاب ژئوپلیتیکی است. نشریات جدی، از جمله The Hill این خبر را «حیرتانگیز» خواند. به گفتۀ مؤسسۀ مطالعات خاورمیانۀ واشینگتن، نقش چین در تسهیل این توافق، باعث نوعی شگفتی در پایتخت آمریکا گردید و برخی را وادار کرد تا اذعان نمایند که «عصر جدید ژئوپلیتیک» آغاز شده و استدلال کنند که این توافق از «همۀ آنچه که ایالات متحده از زمان به قدرت رسیدن بایدن در منطقه به دست آورده»، فراتر است.
در عین حال، برخلاف تحولات لیبرالی که بیش از یک دهه پیش توسط ایالات متحده مطرح شد و در قالب «بهار عربی» کذایی موجب هرج و مرج در منطقه گردید، انقلاب جدیدی که توسط چینیها انجام گرفت، ماهیت صلحآمیز و تحکیمکننده دارد. به ویژه، ارزیابی پیامدهای انشعاب طولانی مدت شیعه و سنی در جهان اسلام که توسط نسلهای انگلی استعمارگران، از جمله، آمریکاییها ایجاد شده است، از اهمیت ویژهای برخوردار است. برای مثال، در حالی که آمریکاییها با تمام قوا به درگیریهای منطقهای دامن میزنند، اما چینیها آتش این درگیریها را به طور مؤثر خاموش میسازند، این ادعای آنها که چینیها به خاورمیانه «نفوذ تهاجمی» میکنند، مضحک است.
غربیها میخواهند رابطه سنیها و شیعیان منطقه را اینگونه ببینند
اما خود ساکنان منطقه پیشینۀ درگیریها را اینطور میبینند
بایدن گفته است که آمریکا هرگز خاورمیانه را ترک نخواهد کرد و «خلائی» را که روسیه یا چین پر خواهند کرد، باقی نخواهد گذاشت و مطرح کرد، که به جز آمریکاییها چه کسی میتواند صلح و امنیت منطقه را تأمین کند؟ الجزیره مینویسد، اما همه چیز دقیقا برعکس شد. تا زمانی که آمریکاییها به کاشتن بذر اختلاف و تفرقه ادامه میدادند، کشورهای خلیجفارس را با ادعای تهدید فزایندۀ ایران میترساندند و سامانههای تسلیحاتی خود را گرانتر بر آنها تحمیل میکردند، چین با شاخۀ زیتون به طرف همۀ آنها آمد. «پکن بر خلاف میل واشنگتن، تهران و ریاض را آشتی داد». آمریکاییها طوطیوار تکرار میکنند که آماده هستند از همه در مقابل تهدیدات ایران محافظت کنند، غافل از اینکه دیگر کسی به آن نیاز ندارد و واقعیت جدیدی در منطقه پدیدار شده است که چنین مدعیات در آن نمیگنجند.
این که ساکنان منطقه چه راهی را ترجیح میدهند، حاکمان سعودی در سفر ابتدا رئیس جمهور ایالات متحده و سپس رئیس جمهور چین به این کشور در نیمه دوم سال ۲۰۲۲ هنگام استقبال بسیار محترمانه از شی جینپینگ و تمسخر پیچیدۀ شرقی بایدن به وضوح نشان دادند.
استقبال محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان از شی جینپینگ
همان ولیعهد، محمد بن سلمان سعی میکند مسئلهای را به بایدن توضیح دهد
کارشناسان آمریکایی تلاش میکنند تا به خود به قبولانند که امضای توافقنامه بین عربستان و ایران برای مصالحه و برقراری روابط دیپلماتیک هنوز قابل اثبات نیست.
با این حال، اکنون دیگر روشن است که این یک بخش از داستان نیست، بلکه، یک تغییر عمده در روابط درون منطقهای است. در حال حاضر، فرآیندهای آشتی گسترده ناشی از این توافق در سراسر خاورمیانه در حال شروع است. وزرا و فرستادگان کشورهای متخاصم سابق در همه جا با یکدیگر ملاقات میکنند و برای اجتناب از رویارویی به توافق میرسند. پایان جنگ در یمن، به رسمیت شناختن سوریه توسط تقریباً کل جهان عرب، عادیسازی روابط شیعه و سنی در عراق و غیره اعلام شد. در ۱۹ مارس، مقامات ارشد دستگاههای امنیتی ایران و عراق توافقنامۀ همکاری امنیتی تهران و بغداد را با حضور محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق امضا کردند. قرار است با نظارت چین، اجلاس گستردهتری میان ایران و شورای همکاری شش کشور حاشیه خلیج فارس در اواخر سال جاری به منظور ایجاد یک نظم امنیتی منطقهای «بدون حضور قدرتهای فرامنطقهای» (بخوانید: بدون حضور آمریکا) برگزار شود.
فارین افرز، نشریۀ پیشرو سیاست خارجی ایالات متحده معتقد است که اشتباه محاسباتی سیاست منطقهای کاخ سفید این بود که آن را عمدتاً بر مشکل آشتی نزدیکترین متحد خود، اسرائیل با همسایگانش تحت «توافق ابراهیم» متمرکز کرد. واشنگتن ترجیح داد دشمنی بین بقیۀ کشورهای خاورمیانه را حفظ کند تا از آنها در برابر یکدیگر محافظت کند. برخی از دانشمندان علوم سیاسی آمریکایی این را «استراتژی پدرخوانده» مینامند. اما چین با نگاه وسیعتر به اوضاع، پیروز شد.
واشنگتن پست به نقل از هنری کیسینجر مینویسد که او معتقد است توافق تهران و ریاض در پکن نشاندهندۀ «تغییر قابل توجه وضعیت استراتژیک در خاورمیانه» است. و مطمئناً اوضاع را برای اسرائیل پیچیدهتر خواهد کرد که از این پس، «باید منافع چین را در نظر بگیرد». وی همچنین افزود که این توافق گام مهمی برای پکن در تلاشهایش برای تأثیرگذاری بر شکلگیری نظم نوین جهانی است.
آمریکاییها سعی میکنند با این واقعیت خود را دلداری دهند که از سوی دیگر چین نمیتواند مدت زیادی در منطقه با خودشان رقابت نظامی کند. در انجام این کار، آنها دو عامل را نادیده میگیرند. اولاً- با برقراری «آرامش» در منطقه، نیاز به حضور نیرومند آمریکا در خاورمیانه، که با توافقات بیندولتی مهر و موم شده، از بین خواهد رفت. اکنون نخبگان محلی متوجه هستند و با گذشت زمان حتی بیشتر متقاعد میشوند که حضور ارتش ایالات متحده منبع اصلی تنش در منطقه است. بنابراین، پیشبینی تقاضای بازنگری معاهدات مربوطه از سوی آنها آسان است.
ثانیاً- نادیده گرفتن آنها نیز به عنوان عامل دوم، دشوار خواهد بود. بویژه، حمایت فعال روسیه از طرح صلح چین در خاورمیانه، که در سفر اخیر شی جینپینگ به مسکو تأئید شد. روسیه تنها یک شریک کوچک برای اقدامات پکن در منطقه نیست، بلکه، یک متحد مهم است. روابط هموار و با دقت تنظیمشدۀ روسیه با تمامی کشورهای خاورمیانه، از جمله، ایران و عربستان سعودی، نزدیکی به منطقه و قدرت نظامی این کشور وزن قابل توجهی در این معادله استراتژیک دارد. علاوه بر این، مسکو و پکن در مسائل اصلی مانند مشکلات خاورمیانه، حل و فصل و تحکیم آنها فقط از طریق آشتی، نه از راه ایجاد تفرقه و هرج و مرج، کاملاً متحد هستند.
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبری
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/29/
۹ فروردین-حمل ۱۴۰۲
فاشیسم قانونی به مثابه نماد سیاست سرمایۀ جهانی
الکساندر مزیایف (ALEXANDER MEZYAEV)
ا. م. شیری
سفر اخیر شی جینپینگ، رئیس جمهور چین به روسیه به یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی تبدیل شده است. واکنش غرب جمعی به این دیدار بسیار جالب توجه است. به ویژه باید توجه داشت که نمایندۀ این نهاد «جمعی» به نمایندگی از دولت ایالات متحده آشکارا همکاری روسیه و چین را نه تنها به عنوان یک «تهدید» که گویا قبلاً نیز وجود داشت، بلکه، به عنوان «تضعیف نظم جهانی» اعلام کرد.
مرحلۀ جدید و حتی تهاجمیتر تقابل ایالات متحده با چین و روسیه آغاز شده است. چنین رویکردی در سیاست خارجی، همانطور که ایالات متحده نشان داد، مستقیماً با رویۀ عمومی پذیرفتهشدۀ روابط بینالملل در تضاد است و با منشور سازمان ملل متحد نیز مغایرت دارد.
در سالهای اخیر شاهد شکلگیری فعال «نظم مبتنی بر قوانین» بودهایم. در ابتدا به عنوان یک نوع مترادف با حقوق بینالملل تلقی شد. اما، به تدریج مشخص شد که «قوانین» بصورت کاملاً متفاوت معنی میشود.
تجاوزات بیوقفه کشورهای ناتو و کودتاهای ضد دولتی الهام گرفته از خارج، بیثبات کردن اوضاع نه تنها در کشورهای مختلف، بلکه، در سراسر جهان، همۀ اینها نقض صریح قوانین بینالملل است. با این حال، این اقدامات به طور عجیبی به بخشی از «نظم مبتنی بر قانون» تبدیل شده است. این قوانین توسط هیچکس ارائه نشده، تدوین نشده و هیچ جا هم تصویب نشده است. اما عمل نشان میدهد که «نظم مبتنی بر قانون» دقیقا خلاف قوانین بینالمللی است.
«نظریۀ» حاکمیت محدود دولت در رابطه با یکسری مسائل، به عنوان مثال، مسائل مربوط به تضمین حقوق بشر، به بخشی جداییناپذیر «نظم مبتنی بر قانون» تبدیل شده است. از این «نظریه» «مفهوم» مداخلات بشردوستانه استخراج گردید، که به درجات زیادی زمینۀ حقوقی سقوط تعدادی از دولتها را فراهم کرد.
جدایی متوهیا و کوزوو از صربستان نیز با ایدۀ مداخلۀ بشردوستانه «مشروعیت» یافت.
محدود کردن حاکمیت دولتها از طریق حقوق به اصطلاح کیفری بینالمللی، یکی دیگر از سنگ بناهای «نظم مبتنی بر قانون» بوده و مبارزه با جرایم فراملی همواره بخش مهمی از حقوق بینالملل تعریف شده است. اما این بخش همواره «همکاری بینالمللی دولتها در مبارزه با جرایم» نامیده میشود. این عبارت دقیقاً محتوای این شاخه از حقوق بینالملل را منعکس میکرد و بر ارتباط افقی (یعنی برابر) موضوعات آن تأکید داشت. به تدریج، مفهوم «حقوق کیفری بینالمللی»، «نظم مبتنی بر قانون» تعریف شد. این اصطلاح با صدای بلند پذیرفته شد. با این حال، همراه با این اصطلاح، ایدۀ ارتباط عمودی (یعنی سلسله مراتبی) موضوعات مطرح گردید. این قانون اجازه تشکیل محاکم و دادگاههای کیفری بینالمللی با صلاحیت اجباری بر کشورهایی را داد که در ایجاد این دادگاهها مشارکت نداشتند. ایدۀ اصلی قانون کیفری بینالمللی حملۀ جدید به حق حاکمیت ملی، از جمله، از طریق لغو مصونیت مقامات ارشد بود.
رویدادهای سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ نشان میدهد که «نظم مبتنی بر قوانین» تنها یک مرحلۀ موقت بوده و اکنون نشانههایی از یک پدیدۀ بسیار جدیتر مشاهده میشود.
از نظر علم حقوق میتوان آن را یک قانون جهانی ارزیابی کرد. این شامل دو حالت است: «نظم مبتنی بر قوانین» برای یک نقطه از جهان و اعلام بقیه بعنوان قانون شکنان، یعنی «غیرقانونی».
از دیدگاه علوم سیاسی، این پدیده را میتوان فاشیسم قانونی نامید (مهم نیست که چقدر ترکیب متضاد به نظر میرسد). لازم به ذکر است که طبق تعریف سیزدهمین پلنوم کمیتۀ اجرایی کمینترن، فاشیسم عبارت است از «دیکتاتوری تروریستی آشکار ارتجاعیترین، شوونیستیترین و امپریالیستیترین عناصر سرمایۀ مالی». باید بر صحت فرمول ارائه شده در سال ۱۹۳۴ تأکید کرد که در آن پدیدۀ فاشیسم به درستی تعریف شده است: اینها دولت نیستند، بلکه سرمایه مالی، یعنی یک پدیدۀ جهانی هستند! ویژگی تعریف فاشیسم که توسط پلنوم کمیتۀ اجرایی کمینترن ارائه شد، امروزه به میزان بیشتری روشن میشود. زیرا، فاشیسم قانونی از طریق سوژههای جهانی که در دهۀ ۱۹۳۰ وجود نداشت، مطرح میشود…
تمامی علائم فاشیسم مشهود است. هم دیکتاتور است و هم ماهیت آشکار و نمایشی دارد. پدیدۀ جهانی فاشیسم جدید نیز به وضوح قابل مشاهده است. واقعیت اعلام رویارویی دولت آمریکا با روسیه و چین نمیتواند موضوع واقعی را پنهان سازد. این جنبه که به ذینفع اصلی وخامت اوضاع کنونی جهان- مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا اشاره دارد، مورد توجه ماریا زاخارووا، سخنگوی رسمی وزارت امور خارجۀ روسیه قرار گرفت. بهعبارت دقیقتر، زاخاروف در ایالات متحده نیز با اشاره به ارتقای منافع مجتمع نظامی-صنعتی (در) آمریکا توسط نمایندگان پارلمان اروپا، این جنبه را مورد تأکید قرار داد…
تمرکز آشکار ایالات متحده بر تشدید تنش و رویارویی با چین، مظهر فاشیسم قانونی بوده و هدف آن تضعیف اصول اساسی منشور سازمان ملل و در نتیجۀ نهایی، تضعیف خود سازمان ملل و به طور کلی حقوق بینالملل است.
در دهۀ ۱۹۳۰، خطر فاشیسم در مراحل اولیه شناسایی شد. با این وجود، تجربۀ کمینترن حتی امروز نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. این تجربه در شرایط امروزی، وظیفۀ تشکیل یک جبهۀ بینالمللی گسترده علیه نئوفاشیسم، از جمله، تشکیل جبهۀ حقوقی را بر عهدۀ جامعۀ جهانی قرار داده است.
برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/30
۱۰ فروردین-حمل ۱۴۰۲
سفارت ایالات متحده در ارمنستان مرکز کادرسازی و کانون روسهراسی
آندری آرشف (ANDREY ARESHEV)
ا. م. شیری
استحکام روابط روسیه و ارمنستان مورد آزمایش قرار میگیرد
در دسامبر ۲۰۲۲، سنای ایالات متحده کریستینا کوئین ۵۷ ساله، دیپلمات حرفهای را که از اوایل سال ۲۰۲۰ به عنوان کاردار ایالات متحده در اوکراین خدمت میکرد، به عنوان سفیر در ایروان تأئید کرد. شهروندان ارمنستان، لیز تریسی روس زبان، فارغالتحصیل رشتۀ «شوروی شناسی» از دانشگاه جورجیا در سال ۱۹۸۶ را خوب به خاطر دارند. او همان کسی است که در شرایط سرد شدن شدید روابط روسیه و آمریکا، ریاست یک هیئت دیپلماتیک در مسکو را به عهده داشت و یادداشتی از وزارت خارجۀ روسیه مبنی بر دست داشتن ایالات متحده در انفجار «خطوط لولۀ نورد استریم» دریافت کرد.
اتفاقی است یا نه، اما مأموریت نمایندگی دیپلماتیک مجهز واقع در یک جمهوری کوچک قفقاز، خیابان امریکا، ۱، که در بارۀ وسعت قسمت زیرزمین و تعداد کارمندان آن افسانهها میگویند، به یک سکوی پرش برای ارتقاء شغلی چندین دیپلماتِ «در حال صعود» تبدیل شده است. علاوه بر لیز تریسی، برای مثال، ریچارد میلز جونیور، پس از انتخاب شدن به عضویت در مجلس ملی از بلوک «الک» (ELK=خروج) پاشینیان در سال ۲۰۱۷، علناً به فعالان خود قول مساعدت ممکن را داد. میلز پس از ایروان موفق به کار در نمایندگی دائم ایالات متحده در سازمان ملل شد و از ژانویه ۲۰۲۳ در نیجریه، بزرگترین کشور نفتخیز آفریقا مشغول به کار شد. بعید نیست که کل ایدۀ کارزار گروه پاشینیان که از ۳۱ مارس ۲۰۱۸ از گیومری آغاز شد و با تصرف قدرت سیاسی در آوریل تا مه در اثر انقلاب «مخملی» با شرکت دهها هزاران نفر سیاهیلشکر به پایان رسید، متعلق به میلز باشد.
با این حال، همانطور که مطبوعات ارمنی اشاره میکنند، سلف او، ماری یووانوویچ «پیشرو»، اگرچه تمام تلاش خود را کرد و سهم عملی در بیثبات کردن وضعیت در کشور میزبان داشت، کم شانستر بود. او در سال ۲۰۰۵، اندکی قبل از انقلاب لاله، به عنوان سفیر در بیشکک (قرقیزستان) و سه سال بعد، به عنوان سفیر در ایروان منصوب شد و تا اواسط سال ۲۰۱۱ در آنجا کار کرد. او طوفانی از فعالیتها، از جمله آمادهسازی دیدار هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجۀ وقت را سازمان داد. در ارمنستان به ماری لقب محبتآمیز «ماشنکا» داده بودند. او در سالهای ۲۰۱۲-۲۰۱۶ به عنوان معاون دستیار وزیر امور خارجه در امور اروپا و اوراسیا مشغول به کار شد و در سال های ۲۰۱۶-۲۰۱۹ (قبل از اینکه مورد توجه دونالد ترامپ قرار بگیرد)، به عنوان سفیر ایالات متحده در همان کییف منصوب شد و پس از انتصاب او، کریستینا کوئین، اهل کالیفرنیا، «بزرگ شده در محیط فرهنگ ارمنی»، از کییف به ایروان منتقل شد.
به طور کلی، تلاقی مراحل اوکراینی و ارمنی در حرفۀ کارمندان وزارت امور خارجه که در فضای پس از شوروی اشغال شدهاند، نباید تعجب آور باشد. زیرا، هدف استفاده از روشهای «اوکراینی» برای سوق دادن افکار عمومی در ارمنستان در جهت لازم: دوری از روسیه است. فقط کادرها تغییر میکنند. اگر افرادی از میان جمعیت اپوزیسیون مانند الکساندر ارزومانیان، وزیر خارجه سابق (سفیر کنونی ارمنستان در کپنهاگ)، خاچاتور کوکوبلیان، رهبر حزب «دموکراتهای آزاد» و آرارات زورابیان، رهبر «جنبش ملی ارمنستان» نظرکردۀ ماشنکا بودند، اما رهبران احزاب کوچک و پر سر و صدای طرفدار غرب بهعنوان بخشی از «شورای مشورتی همکاری با نیروهای غیرپارلمانی» که پس از انتخابات زودهنگام پارلمانی در سال ۲۰۲۱ تشکیل شد، مورد علاقۀ لیز تریسی هستند. برخی از آنها عبارتند از: آرام ز. سرکیسیان (حزب «جمهوری»)، میکائیل هایراپتیان (حزب محافظهکار)، تیگران خزمالیان (حزب اروپا)، لوون شیرینیان (حزب دموکرات مسیحی)، دیوید ساناساریان (ارمنستان مستقل) و برخی دیگر. در جایی در همان نزدیکی، روسستیزان کاملاً از درون قطب دموکرات ملی (واروژان آویتیسیان، آرا پاپیان و دیگران) در حال ظهور هستند، مرتباً به سازماندهی اقدامات پر سر و صدا در ایروان دست میزنند و پلیس هیچ مانعی در مقابل آنها ایجاد نمیکند. اخیراً در گیومری نیز تجمعاتی در مقابل پایگاه نظامی روسیه ترتیب داده شد. تجمعکنندگان با در داشتن پرچمهای زرد-سیاه و دیگر نشانها و علائم، شعارهای «درود بر اوکراین!» سر دادند. لازم به ذکر است که پیدایش اتحادیۀ ملی دموکراتیک به گروه رادیکال ساسنا تسرر، تحت حمایت سازمانهای غیردولتی جورج سوروس برمیگردد که در ژوئیه ۲۰۱۶ ساختمان هنگ گشتی، واقع در مرکز ایروان را تصرف کردند و سه پلیس را کشتند. اتحادیۀ ملی دموکراتیک قول میدهد در صورت به قدرت رسیدن، با خروج از پیمان امنیت جمعی و درخواست فوری از واشینگتن برای وضعیت شریک ممتاز ایالات متحده در خارج از ناتو، اما با چشمانداز پیوستن به آن، در مسیر سیاست خارجی خود تجدید نظر اساسی کند.
خانم تریسی علاوه بر دستکاری دستور کار داخلی در جمهوری، در تغییر سیاست خارجی مقامات فعلی ارمنستان فعالانه مشارکت داشت. از این رو، او در اوت ۲۰۲۱، تحت عنوان تفریح و گردشگری، اغلب از منطقۀ سیونیک هممرز آذربایجان و ایران بازدید میکرد، که به گفته تعدادی از نشریات، با فرستادگان طرف همسایه در یکی از هتلها با حضور وارچاپت ملاقات کرد. با وجود تکذیبیۀ خود وارچاپت، هیچ کس به او باور نکرد. در طول اقامت لیز تریسی در ایروان، ارمنستان متحمل یکسری شکستهای نظامی، از جمله، در جنگ ۴۴ روزه در پاییز ۲۰۲۰ شد. ارتباط نزدیک او با وزیر دفاع وقت، دیوید تونویان و همچنین علاقهمندی او به وضعیت مادی و فنی ارتش ارمنستان شناخته شده است…
مقامات کنونی ارمنستان بدون اجتناب از تحریف واقعیات و جعلیات آشکار، تلاش میکنند روسیه را مسئول بسیاری از اشتباهات و ناکامیهای چند سال اخیر، بهویژه، در زمینۀ تأمین امنیت ملی معرفی کنند. در نتیجه، احساسات ضد روسیه و روسهراسی توسط کریستینا کوئین منتقله از کییف به ایروان، ترویج خواهد شد. میتوان فرض کرد که نیروهای حافظ صلح روسیه در قرهباغ کوهستانی، تأسیسات نظامی روسیه در گیومری و ایروان و همچنین، روابط اقتصادی دوجانبه همچنان بعنوان اهداف اصلی خواهند بود.
کریستینا کوئین در ۱۰ مارس با مارکوس ریتر، رئیس «مأموریت نظارت اتحادیۀ اروپا» که به مدت دو سال در مناطق مرزی ارمنستان با آذربایجان مستقر شده (مقر عملیاتی در یغگنادزور، منطقۀ وایوتس جور)، ملاقات کرد و حمایت همهجانبۀ خود را از وی ابراز داشت. این مأموریت پس از امتناع پاشینیان از استقرار گروهی از ناظران سازمان پیمان امنیت جمعی در قلمرو مرزی جمهوری در نوامبر سال گذشته، مستقر شد. فهرست سوابق ریتر، افسر اطلاعاتی آلمانی با تجربۀ گسترده، چشمگیر است: هیئت مستشاری اتحادیۀ اروپا در عراق؛ هیئتهای اتحادیۀ اروپا و سازمان ملل متحد در سودان جنوبی، گرجستان و کوزوو؛ مشاور پلیس در سفارت آلمان در افغانستان؛ رئیس پلیس اشتوتگارت از سال ۲۰۲۰. ساختار و ترکیب پرسنلی این مأموریت نشاندهندۀ ماهیت نظامی- اطلاعاتی آن است.
اکنون که کریستینا کوئین در جریان امور است، ویدئوهایی منتشر میکند؛ مقامات دولتی را مورد بازجویی قرار میدهد، از مناطق مرزی ارمنستان بازرسی میکند (همان وایوتس دزور و سیونیک)؛ نمایشگرانه در ورودی مسدود شده در جادۀ گوریس به استپانکرت ژست میگیرد. به نظر میرسد اقدامات او روی موقعیت باکو، که در حال توسعه روابط با غرب است، تأثیری نخواهد داشت. اما برخی از شهروندان ارمنستان به توهم «آمریکا با ما است!»، دچار خواهند شد. این مخدرات هم بر نمایندگان برجستۀ حزب حاکم- «قرارداد مدنی» و هم بر شبکۀ رسانهای به دقت ساخته شده مستولی خواهد شد. آلن سیمونیان، رئیس مجلس ملی در حضور خانم کوئین وفادارانه اعلام کرد: «ایالات متحده جایگاهی کلیدی در زندگی سیاسی و اقتصادی ارمنستان دارد و گفتگوی ارمنی-آمریکایی ماهیت راهبردی دارد. آمریکا میتواند نقش تعیینکننده و مهمی در اجرای تصمیم دیوان بینالمللی سازمان ملل متحد دربارۀ کریدور لاچین ایفا کند». ولادیمیر باتیوک، محقق ارشد مؤسسۀ ایالات متحده و کانادا گفت: «تلاشهای او بهعنوان سفیر آمریکا نشاندهندۀ سیاست فعال آمریکا در منطقه و سیاست فعالتر آن در ارمنستان برای بیرون راندن روسیه از ارمنستان است». این خط اصلی سیاسی ایالات متحده در سراسر فضای پس از شوروی، از جمله در ارمنستان است. با حضور سفیر آمریکا در این منطقۀ مشکلدار، احتمال حل مشکل بعید است. زیرا، در اینجا منافع آذربایجان و به تبع آن، منافع ترکیه مستقیماً تحت تأثیر قرار میگیرد… علاقهمندی به نشان دادن فعالیت شدید، تمایل به نشان دادن اینکه آمریکا خواهد آمد و همه مشکلات را حل کرد، کاملاً قابل انتظار است».
همانطور که «صدای ارمنستان» مینویسد، «وظیفۀ اصلی کوئین به عنوان سفیر فوقالعاده و تامالاختیار ایالات متحده در جمهوری ارمنستان، عبارت است از تعمیق احساسات روسهراسی، فراهم کردن زمینه برای خروج پایگاه نظامی ۱۰۲ روسیه از خاک جمهوری ارمنستان و تقویت مشارکت بین ایروان و باکو و آنکارا به حساب امتیازات ارضی به ضرر منافع ارمنستان تا از دست دادن دولتمداری این جمهوری».
کسانی که این خط را به طرز ماهرانه پیش میبرند، از اشتباهات و محاسبات اشتباه مسکو استفاده میکنند و روند عملیات ویژۀ نظامی، صدای علاقمندان به «تغییر متحد» را تقویت میکند.
آیا این روندهای منفی معکوس خواهند شد؟ یا، آیا ایروان و مسکو محکوم به جدایی متقابل بیشتر هستند؟
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
مطالب مرتبط:
ــ رژیم پاشینیان در یک قدامی انجام مأموریت ژئوپلیتیکی خود
ــ برخی از سفارتخانههای آمریکا به بزرگترین مراکز نظامی-اطلاعاتی تبدیل میشوند
https://eb1384.wordpress.com/2023/03/24/
۴ فروردین-حمل ۱۴۰۲