معمولا، روسیه و چین یک سری از روشهای نئولیبرالی را که در نظم پساجنگ جهانی دوم تکامل یافته و اعتبار گزینشی از حقوق بشر را بعنوان ارزشی جهانی به مداخله غرب در امور داخلی کشورهای مستقل مشروعیت میبخشد، به چالش میکشند. از طرفی دیگر، آنها همچنین پیوسته تعهد خودشانرا نسبت به شماری از قواعد اساسی نظم بین الملل تأئيد میکنند، بویژه، اولویت حاکمیت کشور و تمامیت ارضی، اهمیت حقوق بین الملل، و مرکزیت سازمان ملل و نقش کلیدی شورای امنیت را تأئید میکنند… اصل مطلب اینستکه اتحاد روسیه و چین از قواعد یک سیستم اتحاد کلاسیک پیروی نمیکند. اگر بخواهیم به نحوه بهتری آنرا توصیف کنیم، ممکنست آنرا یک « اتحاد درک شده» بخوانید، که در زندگی معمولی، میتواند دامنه ای از «گزینه های قابل تنظیم» را اجرا کند، در حالیکه برای هر عملکرد مشخصی که پیش بیاید نیز حمایت ارائه میدهد. از انعطافپذیری بسیار زیادی بهره مند است. اتحاد روسیه و چین تصمیم به مقابله نظامی با آمریکا ندارد. اما خودنمایی آن مجهز شده است که از حمله آمریکا بهرکدام یا هردو آنها جلوگیری کند. بزبان ساده، مسابقه ای برای فرسایش روی میدهد. و قرار است برای آمریکا بیشتر و بیشتر ناامیدکننده باشد، زیرا که روسیه اخیرا باصطلاح «استراتژی هند و پاسیفیک» را به چالش کشیده است… این یک راز آشکارست که اطلاعات غرب نقش مهمی دردامن زدن به ناآرامی ها در هنگکنگ دارد. درواقع، تاریخ مداخله آمریکا در أمور داخلی چین جهت بی ثباتکردن دولت کمونیستی چیز جدیدی نیست. این مداخلات به فعالیتهای نهان سیا در تبت به دهه پنجاه و اوایل دهه شصت برمیگردد(که حداقل در بخشی برای راه اندازی درگیری سال ۱۹۶۲بین چین و هند مسئول بود). امروزه، آمریکا بطور پیوسیه در حال عدول از سیاست «یک چین» خود است، که اساس عادی سازی روابط بین چین و آمریکا در اوایل دهه ۱۹۷۰ بود… الگوی مداخله آمریکا و متحدان نزدیکش در هنگکنگ بسیار شبیه مداخله در روسیه است- تا با بی ثبات کردن چین ، صعودش را بعنوان یک قدرت جهانی خنثی کنند. بهمین ترتیب، امروز چین با همان الگویی مواجه است که روسیه تجربه کرده است و آن اینست که آمریکا با ایجاد شبکه ای از کشورهای دشمن – گرجستان، اکراین، لهستان، کشورهای بالتیک و غیره روسیه را احاطه نموده و محاصره کرده است… بلاروس، البته حلقه گمشده در هلال محاصره روسیه است که آمریکا جهت ایجاد آن سعی میکند. امروز همین روش را نیز علیه چین بکارمیرود. اتحاد چهارگانه (کواد- ناتوی آسیا و پاسیفیک) برهبری آمریکا شامل ژاپن، هند، و استرالیا در خدمت چنین هدفی است… تناقض(پارادوکس) اتحاد چین و روسیه در اینجا نهفته است. آمریکا نمیتواند این اتحاد را درهم بشکند، مگر اینکه هردو، چین و روسیه را باهم، و همزمان شکست دهد. این اتحاد، در عین حال، اتفاقا در مسیر درست تاریخ نیز قراردارد. زمان بنفع آن کار میکند، زیراکه سقوط آمریکا در قدرت ملی نسبی جامع و نفوذ جهانی مدام افزایش میبابد و جهان به «قرن پساآمریکا» عادت میکند. روشن است که رهبران در مسکو و پکن به ماتریالیسم دیالکتیک آشنا هستند و تکالیف خودشانرا انجام داده اند، زیراکه اتحاد خود را با قرن ۲۱ همآهنگ ساخته اند.
اتحاد چین و روسیه (قسمت ۳ و پایانی)
نوشته: م. ک. بادراکمار
برگردان: آمادور نویدی
گفتمان میراث مشترک
تجزیه وتخریب اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ برای روسیه یک مصیبت ژئوپولیتیکی بود. اما این رویداد، بطور متناقضی، مسکو و پکن، دشمنان سابق را بلافاصله برانگیخت و بفعالیت واداشت که به هم نزدیک شوند، درحالیکه با ناباوری شاهد حکایت پیروزی آمریکا در پایان جنگ سرد بودند، و نظمی را برانداخت که هر دو احترام میگذاشتند، اما علیرغم اختلافات و چون و چراهای متقابل، آنرا برای شأن و حیثیت ملی و هویت خود ضروری میدانستند.
سقوط شوروی برای بسیاری از کشورهای منشعب شده، بویژه برای روسیه، منجر به عدم قطعیت، کشاکش ونزاعهای قومی، محرومیت اقتصادی، فقر، و جنایت شد. و درد و رنج و عذاب روسیه از آن طرف مرز، در چین از نزدیک نظاره میشد. سیاستگذاران در پکن تجربه اصلاحات شوروی را مطالعه کردند تا بدینجهت از « راه های سرنگونی ارابه خود جلوگیری کنند». احساس دلهره ناشی از فروپاشی شوروی ممکن است موجود بوده، که از ریشه های مشترک مدرنیته هر دو کشور نشأت گرفته است.
اما، به گذشته که برگردیم، درحالیکه گفتمان سیاسی در چین و روسیه درباره دلایل ازهم پاشیدگی اتحاد جماهیر شوروی در دوره ای چشم اندازهای متفاوتی داشت، اما رهبریت در مسکو و پکن موفق شدند اطمینان حاصل کنند که آینده روابط آنها خدشه ناپذیرباقی بماند.
شی جین پینگ، بمحض اینکه دبیر کل حزب کمونیست چین شد، گفته شده که در مورد اتحاد جماهیر شوروی سابق صحبت کرده است. اولین بار در دسامبر ۲۰۱۲ بود، زمانیکه در اظهارنظر به اعضای حزب، وی در گزارش خود گفت که چین هنوز باید «عمیقا تجربه سقوط شوروی را بخاطربسپارد». او درباره «فساد سیاسی»، «ارتداد اندیشی، و «نافرمانی نظامی» بعنوان دلایلی جهت زوال حزب کمونیست شوروی صحبت کرد. شی، در ادامه گزارش خود گفت، «یک دلیل مهم این بود که ایده آل ها و باورها متزلزل شده بود». در پایان، میخائیل گورباچف تنها یک جمله ادا کرد، و اعلام نمود که حزب کمونیست شوروی مرده است، و « این حزب بزرگ درست به این سادگی ازبین رفت».
شی گفت، «در پایان، هیچ مردی باندازه کافی قدرتمند و شجاع نبود که مقاومت کند، هیچکسی بیرون نیامد که (این تصمیم) را به چالش بکشد». شی، چند هفته بعد دوباره به این موضوع پرداخت و گزارش شد که گفته، یکی از دلایل مهم سقوط شوروی این بود که مبارزه در حوزه ایدئولوژیک فوق العاده زیاد بود؛ انکار کامل تاریخ شوروی، انکار لنین، انکار استالین، پیگرد نیهلیسم(پوچگرایی) تاریخی، و آشفتگی فکری وجود داشت؛ و سازمانهای محلی حزب فاقد نقش بودند. ارتش تحت نظارت حزب نبود.
«در پایان، (اعضاء و کادرهای) حزب بزرگ کمونیست شوروی مانند پرنده ها و جانورها پراکنده و ازهم جدا شدند. ملت بزرگ سوسیالیست شوروی تکه تکه شد. این مسیر یک ارابه واژگون شده است!»
در قضیه روسیه، عدم موفقیت سیاست کلان اقتصادی شوروی، دلیل اصلی بود. این براحتی درک میشود که چرا یریزیدنت ولادیمیر پوتین به تجربه اصلاحات و گشایش چین متوسل میشود. پوتین ادعا نمیکند که یک مارکسیست – لنینیست است؛ و از حقانیت ایدئولوژی شوروی استفاده نمیکند. از منظر وی، پرسترویکا بخوبی ساخته شده بود، زیراکه گورباچف بوضوح درک کرده بود که پروژه شوروی به گل نشسته بود، اما ایده ها و سیاستهای جدید گورباچف نتوانستند عملی شود و در نتیجه منجر به بحران اقتصادی عمیق و ورشکستگی مالی شد که سرانجام وی را بیاعتبار کرد و کشور شوروی را تخریب نمود.
پوتین تجربه دست اول از هر دو شگفتیهای سوسیالیسم شوروی و همچنین شکست مصیبت بار آن را در رقابت با غرب داشت که یک زندگی باکیفیت را برای شهروندان فراهم کند. شاید، پوتین مطلقا سرخورده از آرمانهای کمونیستی، از مقام خود در درسدن به سنت پترزبورگ برگشت. پوتین پنج ماه کامل نداشت که استالین فوت کرد، و برای وی شخصیت های بزرگ مارکسیسم- لنینیسم زیاد مهم نبودند.
از طرف دیگر، شی جین پینگ، تجربه چین در زمان یک انقلاب را دارد. ازنظر شی، مائو هردو، یک شخصیت خداگونه و یک شخص زنده بود. پدر خود شی، رفیق مائو بود (حتی اگرچه که مائو وی را برکنار کرد). شی، دست اول انقلاب فرهنگی را تجربه کرد. باینحال، برای او انکار مائو بمعنای انکار بخشی از خودش است. بنابراین، برای شی، عدم پذیرش «نیهلیسم تاریخی» سبک شوروی طبیعتا برازنده اوست. بگفته شی، «زمانیکه حزب کمونیست شوروی قدرت را بدست گرفت، ۲۰۰ هزار عضو داشت؛ زمانیکه هیتلر را شکست داد، ۲ میلیون عضو داشت، و وقتیکه قدرت را ترک کرد، ۲۰ میلیون عضو داشت… به چه دلیل؟ برای اینکه ایده آل ها و عقاید و باورها دیگر وجود نداشت».
اما چیزهاییکه پوتین و شی را بهم نزدیک میکند در سه چیز است. یکی تقدیر مشترک آنها از سرعت خیره کننده چین در صفوف یک ابرقدرت اقتصادی است. به گفته پوتین، چین «بنظر من، به بهترین وجه ممکن توانست با استفاده از اهرم های حکومت مرکزی (جهت) توسعه اقتصاد بازار استفاده کند… اتحاد جماهیر شوروی اینچنین کاری نکرد، و نتایج یک سیاست اقتصادی بیفایده حوزه سیاسی را زیر فشار و تحت تأثیر قرار داد». اعتبارعالی – تقریبا مرکزیت- که پوتین به روابط اقتصادی در شراکت کلی بین چین و روسیه وصل میکند، در چشم انداز است.
دوم، علیرغم هر اختلافاتی که ممکنست در روایات مربوطه به دو کشور در ارتباط با دلایل سقوط شوروی وجود داشته باشد، پوتین و شی درباره مشروعیت گفتمان عظمت انقلابی که اتحاد جماهیر شوروی نشان داد، سهیم هستند. بنابراین، شناسایی هویت چین و روسیه در موضع مشترک آنها علیه تلاشهای غرب جهت تحریف تاریخ جنگ جهانی دوم امروز بسیار به نمایش گذاشته شده است.
سوم، در مصاحبه اخیر، وزیر امور خارجه روسیه، سرگئی لاوروف گفت:
«ما شاهد تجاوز علیه تاریخ باهدف بازنگری در بنیان های قوانین بین المللی هستیم که متعاقب جنگ جهانی دوم در فرم سازمان ملل واصول منشور آن شکل گرفت. تلاشهایی جهت تضعیف همین بنیانها وجود دارد. آنها در ابتدا با استفاده از استدلالهایی که نشانگر تلاش جهت برابر قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی با آلمان نازی است، متجاوزانی که میخواستند اروپا را به بردگی بکشانند و اکثریت مردم قاره ما را به برده تبدیل کنند با آنهاییکه بر متجاوزان غلبه کردند. ما با اتهامات آشکاری مورد توهین قرار گرفته ایم که اتحاد جماهیر شوروی را برای راه اندازی جنگ جهانی دوم نسبت به آلمان نازی مقصرتر میداند. در عینحال، جنبه واقعی موضوع، مانند چگونگی شروع همه چیز در سال ۱۹۳۸، سیاست دلجویی از هیتلر توسط قدرتهای غربی، در وهله اول بریتانیای کبیر، کاملا زیر فرش گذاشته شده است، و بسرعت از آن میگذرند».
مدلی از اتحاد حمایت متقابل
چین نیز اکنون مسیر مشابهی از وارونه سازی نقش را تجربه میکند- متجاوزموعظه میخواند، و به قربانی حمله میشود. یک حس قوی یکدلی با روسیه از طرف چین صرفا طبیعی است، زیراکه چین نیز با مخمصه هایی مواجه است که در مورد مسئله حقوق بشر در شینگ جیانگ متهم میشود و مجبورست که صبور باشد، و یا از زمانیکه چین در سال ۲۰۱۵ در پاسخ به فعالیت کشورهای کرانه ای دیگر، ادعای تاریخی خود را بر دریای جنوبی چین از جایی که در سال ۱۹۳۵ رها کرده بود، دوباره زنده کرد، برچسب « زورگو» میخورد.
این یک راز آشکارست که اطلاعات غرب نقش مهمی دردامن زدن به ناآرامی ها در هنگکنگ دارد. درواقع، تاریخ مداخله آمریکا در أمور داخلی چین جهت بی ثباتکردن دولت کمونیستی چیز جدیدی نیست. این مداخلات به فعالیتهای نهان سیا در تبت به دهه پنجاه و اوایل دهه شصت برمیگردد(که حداقل در بخشی برای راه اندازی درگیری سال ۱۹۶۲بین چین و هند مسئول بود). امروزه، آمریکا بطور پیوسیه در حال عدول از سیاست «یک چین» خود است، که اساس عادی سازی روابط بین چین و آمریکا در اوایل دهه ۱۹۷۰ بود.
بهمین صورت، مداخله آمریکا در سیاستهای روسیه که در اواخر دهه ۱۹۸۰ در زمان گورباچف شروع به افزایش کرد، در دهه ۱۹۹۰ متعاقب سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق، آشکار و مشهود بود. آمریکا آشکارا در انتخابات ریاست جمهوری روسیه در سال ۱۹۹۶، نتیجه مطلوبی را بنفع بوریس یلتسین مهندسی کرد- و بطور علنی درباره تأمین مالی و مدیریت کوچک آن خودستایی میکرد.
پوتین، آمریکا را در تحریک اعتراضات در روسیه در سال ۲۰۱۱ و صرف صدها میلیون دلار جهت نفوذ در انتخابات روسیه متهم نمود. پوتین اظهار نمود که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آنزمان آمریکا دشمنان «مزدور» کرملین را ترغیب کرده است. پوتین ادعا نمود که: « کلینتون لحن خود را برای برخی فعالین اپوزیسیون تنظیم نمود، و به آنها سیگنال داد، آنها هم این سیگنال را شنیدند و شروع به کار فعال نمودند».
با استناد به انقلاب نارنجی سال ۲۰۰۴ در اکراین، و فروپاشی خشونت آمیز دولتها در قرقیزستان، پوتین گفته است که کشورهای غربی هزینه های سنگینی جهت برانگیختن تغییرات سیاسی در روسیه هزینه میکنند. پوتین اضافه کرد: «ریختن پول خارجی در روند انتخابات منحصرا غیرقابل قبول است. صدها میلیون در این کار سرمایه گذاری میشود. ما باید از حاکمیت خود محافظت کنیم و بتوانیم در برابر مداخلات از خارج از خودمان دفاع کنیم».
«چه چیزی باید بگوئیم؟ ما یک قدرت هسته ای قدرتمند هستیم و بهمینصورت هم باقی میمانیم. این امر نگرانی های قطعی را برای شرکای ما بوجود می آورد. آنها تلاش میکنند احساسات ما را تحریک کنند تا بدینصورت فراموش نکنیم که در سیاره ما چه کسی ارباب است».
الگوی مداخله آمریکا و متحدان نزدیکش در هنگکنگ بسیار شبیه مداخله در روسیه است- تا با بیثبات کردن چین، صعودش را بعنوان یک قدرت جهانی خنثی کنند. بهمین ترتیب، امروز چین با همان الگویی مواجه است که روسیه تجربه کرده است و آن اینست که آمریکا با ایجاد شبکه ای از کشورهای دشمن – گرجستان، اکراین، لهستان، کشورهای بالتیک و غیره روسیه را احاطه نموده و محاصره کرده است.
هفته گذشته، مدیر سرویس اطلاعات خارجی روسیه، سرگئی ناریشکین گفت که واشنگتن حدود ۲۰ میلیون دلار جهت ایجاد تظاهرات ضددولتی در بلاروس اختصاص داده است.
سرگئی ناریشکین گفت:
«مطابق با اطلاعات موجود، آمریکا یک نقش محوری مؤثر در حوادث کنونی بلاروس دارد. اگرچه واشنگتن علنا تلاش میکند کمتر دیده شود، اما وقتیکه تظاهرات عظیم خیابانی شروع شد، آمریکاییها با کمک مالی به نیروهای ضددولت بلاروس بخشش را تا ده ها میلیون دلار افزایش دادند».
وی مشخص کرد:
« از همان ابتدا تظاهرات بخوبی سازماندهی شده و از خارج همآهنگ شده بودند. لازم به یادآوریست که غرب به مدت طولانی قبل از انتخابات، زمینه را جهت اعتراضات آماده کرده بود. آمریکا در سال ۲۰۱۹، و اوایل سال ۲۰۲۰، با استفاده از سازمانهای غیردولتی(ان جی اُو) های گوناگون جهت برپایی تظاهرات ضدولتی حدود ۲۰ میلیون دلار اختصاص داد».
بلاروس، البته حلقه گمشده در هلال محاصره روسیه است که آمریکا جهت ایجاد آن سعی میکند. امروز همین روش را نیز علیه چین بکارمیرود. اتحاد چهارگانه (کواد- ناتوی آسیا و پاسیفیک) برهبری آمریکا شامل ژاپن، هند، و استرالیا در خدمت چنین هدفی است.
در سالهای قبل، حسن تفاهم روسیه و چین منحصرا بر روابط دوطرفه متمرکز بود. این روابط بتدریج توسعه یافت، بسوی همآهنگی در سطح سیاست خارجی حرکت کرد- در مسیری محدود- که بطور پیوسته توسعه یافته است.
روسیه و چین به همدیگر کمک میکنند تا سیاستهای مهار آمریکا را عقب برانند. بنابراین، چین آشکارا از پیروزی انتخاباتی رئیس جمهور بلاروس، آلکساندر لوکاشنکو خوشحال شده است. بهمین صورت، روسیه نیز انتقادات بسیار پُرهیاهویی نسبت به تلاشهای آمریکا جهت افزایش تنش در آسیا-پاسیفیک کرد. لاوروف، وزیر امور خارجه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰، با حضور مشاور ایالتی و وزیر امور خارجه چین، وانگ ایی که به مسکو سفر کرده بود، گفت:
«ما سرشت مخرب اعمال واشنگتن که ثبات استراتژیک جهانی را تضعیف میسازد، تشخیص داده ایم. آنها در مناطق مختلف جهان، از جمله در مرزهای روسیه و چین به تنش ها دامن میزنند. البته، ما نگران این وضعیت هستیم، و به این تلاشها جهت افزایش تنش های مصنوعی اعتراض میکنیم. در این شرایط، ما گفتیم که این باصطلاح ”استراتژی هند و پاسیفیک “ همانگونه توسط مبتکران طراحی شده است، فقط منجر به جدایی کشورهای منطقه میشود، و بنابراین مملو از عواقب جدی برای صلح، امنیت و ثبات در منطقه آسیا و پاسیفیک است. ما بنفع ساخت محور امنیت منطقه ای آسین )محور اتحادیه ملل جنوبی شرقی آسیا) با چشم انداز ترویج دستور کار وحدت بخشیدن، و حراست از اجماع شیوه کار و تصمیمگیری برمبنای اجماع در این مکانیسم ها گفتگو کرده ایم… ما شاهد تلاشها جهت ایجاد شکاف در صفوف اعضای اتحادیه ملل جنوبی شرقی آسیا با همان اهداف هستیم: لغو شیوه های کار اجماع محور و دامن زدن به درگیری در منطقه».
دوباره، در ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۰، در یک مصاحبه با نقد و بررسی آسیایی (نیکی آسین ریویو) در واشنگتن، سفیر روسیه در آمریکا، آناتولی آنتونف اظهار داشت:
«ما براین باوریم که تلاشهای آمریکا جهت ایجاد ائتلاف ضدچینی در سراسر جهان مخرب است. تلاشهای آمریکا نشانگر تهدیدی برای امنیت و ثبات بین المللی است… در باره سیاست آمریکا در آسیا- پاسیفیک… واشنگتن احساسات ضدچینی را ترویج میدهد و روابطش با کشورهای منطقه برمبنای حمایت آنها برای این چنین رویکردی است… مشکل است که ابتکار هند و پاسیفیک را ’آزاد وعلنی‘ بخوانیم. باحتمال زیاد، این امر کاملا برعکس است: این پروژه غیرشفاف و همه جانبه نیست… اگر ما درباره کشورهای اقیانوس هند صحبت میکنیم. واشنگتن بجای برقرار کردن هنجارهای خوب و مستقر در قانون بین الملل، در آنجا ’قوانین مبهم و مبتنی بر دستور‘ را ترویج میکند. آن قوانین چه هستند، چه کسی آنها را بوجود آورده و چه کسی با آنها موافقت کرده است- همه اینها نامعلوم است».
این اظهارت پیشنهاد میکند که در واقع، یک تحول مداوم در طرز برخورد روسیه در حال اتفاق افتادن است، حتی درحالیکه آمریکا فشار بر چین در دریای جنوب چین و دریای شرق چین را افزایش میدهد.
اساس اعتماد متقابل
مبلغان غربی بوضوح از اتحاد چین و روسیه که بر مبنایی محکم ساخته شده، چشمپوشی کردند. برای یک لحظه فراموش نکنید که اولین سفر خارج از کشور شی جین پینگ بعنوان رئیس جمهور، بازدید از روسیه بود- در ماه مارس ۲۰۱۳، یک سال کامل پیش از بحران اکراین که منجر به تحریمهای غرب علیه مسکو شد. اما با اینحال، تحلیلگران غربی پافشاری میکردند که حسن تفاهم بین روسیه و چین یک «محور» توسط روسیه بود که ناشی از بیگانگی آن با اروپاست.
شی، در سخنرانی قبل ازدیدار خود از روسیه، گفت که دو کشور «مهمترین شرکای استراتژیک» هستند که به یک «زبان مشترک» صحبت میکنند. شی، روسیه را یک «همسایه مهربان » خواند، و گفت که این واقعیت که او بزودی پس از تصدی ریاست جمهوری به روسیه میرود، «گواه اهمیت زیاد جایگاهی است که چین در روابط خود با روسیه دارد. روابط بین چین و روسیه وارد فاز جدیدی شده است که در آن دو کشور فرصتهای عمده توسعه به یکدیگر ارائه میدهند ».
در مصاحبه ای با مطبوعات روسیه بمناسبت دیدار شی، پوتین گفت، همکاری روسیه و چین یک «نظم جهانی عادلانه تری» ایجاد میکند.او گفت، روسیه و چین، هردو یک « رویکرد متعادل و عملگرایانه» را نسبت به بحرانهای جهانی نمایندگی میکنند. (در مقاله ای در سال ۲۰۱۲، پوتین خواهان همکاری اقتصادی بیشتر با چین شد تا برای «بادبان های اقتصادی» خود « بادهای چینی» بگیرد.)
یکی از مهمترین نتایج گفتگوی شی با پوتین رسمیت بخشیدن به تماس مستقیم بین دفاتر عالی هر دو در مسکو و پکن بود. در ژوئیه ۲۰۱۴، هنگامیکه سرگئی ایوانف، رئیس وقت( آنزمان) کارمندان دفتر اجرایی ریاست جمهوری در کرملین با لی ژان شو، رئیس وقت (آنزمان) دبیرخانه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در پکن ملاقات کرد، این رسمیت را نهادینه کردند.
چنین شکلی از ارتباط مستقیم از طرف چین با کشور دیگری برای اولین بار صورت میگرفت. لی و ایوانف (که در پکن از طرف شی جین پینگ پذیرفته شد)، نقشه راه را جهت ایجاد یک روابط چندجانبه در تماسهای فشرده سطح بالا ترسیم کرد و شراکت استراتژیک را مستحکم نمود.
چهار سال بعد در ملاقات سپتامبر ۲۰۱۹ به مسکو، در سمت جدید خود بعنوان رئیس ثابت کمیته کنگره ملی خلق چین، لی ژان شو در ملاقاتی با پوتین در کرملین گفت:
«اینروزها، آمریکا در حال محاصره کردن چین و روسیه است، و به همان خوبی هم در صدد ایجاد نفاق بین ما میباشد، اما ما میتوانیم اینرا بسیار خوب ببینیم و بدام نیفتیم. دلیل اصلی اینست که ما دارای یک پایه مستحکم برای اعتماد سیاسی متقابل هستیم. ما به تحکیم این رابطه ادامه میدهیم و از آرزوهای یکدیگر در مسیر توسعه خودمان، و به همان خوبی هم در دفاع از منافع ملی و اطمینان از حاکمیت و امنیت هر دو کشور بطور استوار پشتیبانی میکنیم».
لی به پوتین گفت:
«در چند سال گذشته، رابطه ما به سطح بیسابقه ای افزایش یافته است. این موفقیت ابتدا بدلیل رهبری استراتژیک و تلاش شخصی دو رهبر امکانپذیر شد. پرزیدنت شی جین پینگ و شما سیاستمداران و استراتژیستهای بزرگی هستید که جهانی و گسترده فکر میکنید».
درواقع، بیانیه مشترکی که بین شی جین پینگ و پوتین در ۵ ژوئن ۲۰۱۹ در مسکو و در طول دیدار رهبر دولت چین از روسیه امضاء شد، بطور گسترده بعنوان محوری شناخته شد که رابطه جدید بین چین و روسیه را با معنای جدید «شراکت استراتژیک جامع همآهنگی برای عصر جدید» ترفیع میدهد.
مفسر چینی، کونگ جون در روزنامه مردم در آنزمان، بیانیه ژوئن ۲۰۱۹ را بعنوان «بلوغ رابطه ای تفسیر کرد که دارای ویژگی برجسته ترین درجه اعتماد متقابل، برجسته ترین سطح همآهنگی و برجسته ترین ارزش استراتژیک است».
بزبان ساده، بازدید دولتی شی از روسیه در ۲۰۱۹ نشانگر آن بود که دو کشور در آستان ساخت روابط متحد واقعی هستند که البته عملا غیرقانونی نیست.
یک اتحاد نظامی بینظیر در آنزمان نیز در حال ساخت بود. دقیقا سه ماه پس از بازدید دولتی شی از روسیه، پوتین برای اولین بار آشکارا در مورد «اتحاد» با چین – دقیقا، در روبروی تماشاگران داخلی در ۶ سپتامبر ۲۰۱۹، در ولادی وستوک صحت کرد. از آنزمان، البته، پیامهای ردوبدل شده بین رهبران روسیه و چین روزانه شروع به تأکید در گرو تعهد و تصمیم راسخ آنها جهت حفاظت مشترک از «ثبات استراتژیک جهانی» است، همانگونه که در صدور بیانیه ژوئن ۲۰۱۹ پس از بازدید دولتی شی صریحا اعلام شد.
در اکتبر ۲۰۱۹، تقریبا چهار ماه از بازدید دولتی شی از مسکو، پوتین درزمان سخنرانی در یک کنفرانس سیاسی در سوچی، موضوع تعجب آوری را آشکار ساخت:
«ما اکنون به شرکای چینی خود کمک میکنیم تا یک سیستم اخطار حمله موشکی بسازند. این یک امر جدی است که بشدت تواناییهای دفاعی جمهوری خلق چین را افزایش میدهد. در حال حاضر، فقط آمریکا و روسیه دارای چنین سیستمهایی هستند».
یک روز دیرتر، سخنگوی پوتین، دیمیتری پسکوف، از «روابط ویژه، شراکت پیشرفته روسیه با چین… ازجمله در حساس ترین (مناطق) که مرتبط با تشریک مساعی نظامی- فنی و تواناییهای دفاعی» است، تمجید نمود. بطور جداگانه، سرگئی بویف، مدیرکل ویمیل، تولیدکننده بزرگ اسلحه در روسیه، به رسانه های دولتی تصدیق کرد که این شرکت در حال کار بر روی « مدل سازی» سیستم اخطار حمله موشکی برای چین است. بویف گفت: «ما نمیتوانیم با جزئیات درباره آن صحبت کنیم، زیراکه توافقات محرمانه داریم».
اتحاد برای ثبات استراتژیک جهانی
سخنرانی پوتین در سوچی بسیار قابل توجه بود، جاییکه او از «سطح بیسابقه اعتماد متقابل و همکاری در یک رابطه متحد استراتژیک» بین روسیه و چین تمجید کرد. پوتین اشاره کرد که سیستم اخطار سریع حمله موشکی «بطورجدی تواناییهای دفاعی جمهوری خلق چین را گسترش خواهد داد». پوتین همچنین تلاشهای بیهوده آمریکا جهت مهار چین از طریق فشار اقتصادی و با ساخت اتحاد چهارگانه (کواد یا ناتوی آسیا وپاسیفیک) با دیگر کشورهای منطقه را محکوم کرد. مفسر سایت خبری حامی کرملین وزگلاد درباره سخنرانی پوتین گفت، مسکو و پکن به این زودیها پیمان رسمی اتحاد سیاسی و نظامی را امضاء نخواهند کرد، زیراکه دو کشور در حال حاضر بطور بالقوه منحد هستند، و از نزدیک فعالیتهای خود را در مناطق گوناگون همآهنگ میکنند، و باهم یک نظم جهانی جدید میسازند که منجر به خلع ید نفوذ آمریکا در آسیا میشود.
صدور انتقال استراتژیک دانش فنی روسیه در باره اخطار سریع به چین باید بخوبی درک شود. این امر بطور ضمنی یک اتحاد نظامی واقعی است. این امر همزمان با رزمایش عظیم نظامی روسیه، ملقب به مرکز ۲۰۱۹ (تی سنتر۲۰۱۹)، که از ۱۶ تا ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۹ در غرب روسیه برگزار شد که در آن فرماندهی تئاتر غربی ارتش آزادیبخش خلق تعداد نامعلومی تانک عمده رزمی آ ۹۶، بمب افکن های استراتژیک اچ- ۶ک، بمب افکن های جنگنده جی اچ-۷ آ، جت های جنگنده جی-۱۱، آی آی- ۷۶ و هواپیماهای نقل و انتقال وای-۹ ، و هلیکوپترهای تهاجمی اعزام کرد.
از طرف روسیه، گزارش شده که در رزمایش ۱۲۸ هزار پرسنل نظامی، بیش از ۲۰ هزار قطعه سخت افزار از جمله، ۱۵ کشتی جنگی، ۶۰۰ هواپیما، ۲۵۰ تانک، حدود ۴۵۰ وسیله نقلیه جنگی پیاده نظام و نفربرهای زرهی، و تا ۲۰۰ سیستم توپخانه و سیستمهای راکت انداز چندگانه حضور داشتند. وزیر دفاع روسیه اظهار داشت که هدف اصلی فرماندهی استراتژیک رزمایش انجام گرفته صحت و سقم سطوح آمادگی ارتش روسیه و بهبود قابلیت همکاری بوده است.
از ماه مه ۲۰۱۶، روسیه و چین رزمایشهای شبیه سازی دفاع ضدموشکی کامپیوتری خود را شروع کرده بودند. در اطلاعیه ای در مسکو در آنزمان آنرا بعنوان «اولین آزمایش های مشترک دفاع ضدموشکی ستاد فرمندهی با توانایی کامپیوتری» تعریف کرد که در مرکز تحقیقات علمی نیروهای دفاعی هوافضای روسیه برگزار شد.
وزارت دفاع روسیه روشن کرد که هدف اصلی آزمایشات جهت تعلیم مشق نظامی «مانورهای مشترک و عملیات واکنش سریع واحدهای دفاع ضدهوایی و ضدموشکی روسیه و چین در امر تلاش جهت دفاع از سرزمین در مقابل حملات تصادفی و تحریک آمیز توسط موشکهای بالیستیک و کروز است».
او گفت:
«طرفهای روسی و چینی از نتایح این تمرینها جهت بحث در مورد پیشنهادات در همکاریهای نظامی بین روسیه و چین در زمینه دفاع ضدموشکی استفاده میکنند ».
بنابراین، کافیست که بگوئیم، انتقال سیستم اخطار سریع حمله موشکی فراتر از یک رویداد « مستقل» بود. در اصطلاح ساده، این درباره ارائه دانش انحصاری به چین است که هم جهت مقابله با حملات موشکی آمریکاست، و همچنین برای توسعه «توانایی حمله دوم» میباشد که جهت حفظ تعادل استراتژیک ضروری است.
سیستم اخطار سریع حمله موشکی متشکل از رادارهای دوربرُد قدرتمند با توانایی تشخیص موشکهای بالیستیک و کلاهکهای ورودی است. اگر چین علاوه بر سیستم ضدموشکی اس۴۰۰ سیستم ضدموشکی اس ۵۰۰ را بخرد که قدرتمندتر و برُد بیشتری دارد(که روسیه شروع به تولید و نصب آن کرده است)، روسیه در موقعیتی خواهد بود تا در ساخت و برتری ساختار ادغام آینده ارتش آزادیبخش خلق، در نصب سیستم اخطار سریع حمله موشکی و قابلیت دفاع موشکی به چین کمک کند که برای چین بیان یک عامل ثبات استراتژیک در برابر آمریکاست، که اطلاعات مطمئن درباره پرتاب موشک های بالقوه آمریکایی را ارائه میدهد و نقاط تأثیر احتمالی آنها را محاسبه میکند.
بسادگی، سیستم روسی میتواند برای رهبری پکن «ده ها دقیقه» از اخطار سریع و معتبر نسبت به حمله موشکی حتمی دشمن قبل از اصابت را ضمانت کند، و اجازه میدهد که چین تصمیمات مقتضی بگیرد و با پرتاب رگبار موشکهای هسته ای پاسخ دهد.
روشن است که این مقدمه ای برای همکاری عمیقتر روسیه با چین در ساخت یک سیستم دفاع موشکی متحد است. ازهمه مهمتر، این امر دلالت دارد که روسیه در حال ساخت یک اتحاد نظامی با چین است که تضمین کننده است، چنانچه آمریکا تصمیم حمله به چین یا روسیه بگیرد.
یک تحلیلگر امور خارجه که در مسکو مستقر است، ولادیمیر فرولوف به اخبار سی بی اس گفت:
«اگر سیستم اخطار حمله موشکی چین با روسیه ادغام شود، ما برای موشکهای بالیستیک آمریکا که از زیردریاییها از جنوب پاسیفیک و اقیانوس هند پرتاب میشوند، جاییکه ما در شناخت سریع با مشکل روبرو هستیم، بُرد تشخیص بیشتری خواهیم داشت».
جهت اطمینان، اتحاد روسیه و چین ظریفتر از آنیست که در ابتدا بنظر میرسید. شی در یک نمایش کمیاب در روابط گرم شخصی، در مصاحبه ای با رسانه ای روسی پیش از دیدار خود از روسیه در ژوئن ۲۰۱۹ گفت:
« در مقایسه با دیگر همقطاران خارجی، من با پرزیدنت پوتین ارتباط نزدیکتری داشته ام. وی خودمانی و بهترین دوست من است. من دوستی عمیق امان را ستایش کرده و گرامی میدارم». شی در مراسمی در کرملین در طول این دیدار، بمناسبت ۷۰مین سالگرد روابط دیپماتیک روسیه و چین، به پوتین گفت که چین « دست در دست با شما آماده همکاریست».
شی گفت:
«روابط روسیه و چینِ، که وارد مرحله جدیدی میشوند، برمبنای اعتماد استوار متقابل و حمایت دوطرفه استراتژیک است. ما باید اعتماد متقابل گرانبهایمان را گرامی بداریم. ما باید پشتیبانی دوطرفه در موضوعاتی که برای ما بسیار حیاتی است را تقویت کنیم، تا مسیر استراتژیک روابط بین روسیه و چین را علیرغم همه نوع مداخله و خرابکاری، بطور پایدارحفظ نمانیم. روابط بین روسیه و چین، که وارد عصر جدیدی میشوند، بعنوان تضمینی قابل اعتماد برای صلح و ثبات جهان خدمت میکنند».
نتیجه گیری
سند استراتژی امنیت ملی آمریکا بتاریخ دسامبر ۲۰۱۷، اولین نوع آن در دوره ریاست جمهوری ترامپ، روسیه و چین را بعنوان قدرتهای «رویزیونیست» مشخص کرد. تصورکلی از رویزیونیسم باندازه کافی انعطافپذیرست که معانی متفاوتی داشته باشد تا بطورمعمول بین کشورهایی که اشاعه وضعیت موجود قدرت در سیستم بین الملل را قبول دارند و آن کشورهاییکه بدنبال اصلاح آن بنفع خودشان هستند، تفاوت قائل شد.
معمولا، روسیه و چین یک سری از روشهای نئولیبرالی را که در نظم پساجنگ جهانی دوم تکامل یافته و اعتبار گزینشی از حقوق بشر را بعنوان ارزشی جهانی به مداخله غرب در امور داخلی کشورهای مستقل مشروعیت میبخشد، به چالش میکشند. از طرفی دیگر، آنها همچنین پیوسته تعهد خودشانرا نسبت به شماری از قواعد اساسی نظم بین الملل تأئيد میکنند، بویژه، اولویت حاکمیت کشور و تمامیت ارضی، اهمیت حقوق بین الملل، و مرکزیت سازمان ملل و نقش کلیدی شورای امنیت را تأئید میکنند.
با این وجود ازنظر انتقادی، روسیه و چین در پیوستن خود در مؤسسات مالی جهانی بجای اینکه چالشگر باشند، بعنوان قانونگرا عمل کرده اند. چین نماینده پیشتاز جهانی سازی و تجارت آزاد است. خلاصه، چشم اندار روسیه و چین از عملکرد سیستم بین المللی در بخش عمده ای با قواعد وستفالی* مطابقت میکند.
از نظر ژئو پولیتیک، با این وجود، سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در دسامبر ۲۰۱۷ میگوید:
«چین و روسیه قدرت، نفوذ و منافع آمریکا را به چالش میکشند، سعی میکنند که امنیت و موفقیت آمریکایی را فرسایش دهند… چین و روسیه میخواهند جهانی شکل دهند که باارزشها و منافع آمریکا در تضاد است. چین بدنبال جانشین شدن آمریکا در منطقه هندوپاسیفیک است… روسیه میخواهد نفوذ آمریکا را در جهان تضعیف کند و ما را از متحدان و شرکایمان جدا سازد… روسیه در تواناییهای نظامی جدید سرمایه گذاری میکند، ازجمله سیستمهای هسته ای که قابل توجه ترین تهدید موجود برای آمریکاست».
مسلما، « مدل اتحاد » بین روسیه و چین امروزه به یک «اتحاد واقعی» تکامل یافته است. پویایی داخلی روابط چین و روسیه بطور فزاینده ای مستحکم شده است و از هر نفوذ آراستگی بین المللی خارجی فراتر میرود. در حال حاضر توسعه شراکت استراتژیک برای هردو کشور منافع جامعی به ارمغان آورده است، و به یک دارایی استراتژیک تبدیل شده است. همزمان ، موقعیت نسبی (مربوط به) آنها را در صحنه بین المللی محکم میکند و برای دیپلماسی هردو کشور حمایت اساسی به ارمغان می آورد.
اصل مطلب اینستکه اتحاد روسیه و چین از قواعد یک سیستم اتحاد کلاسیک پیروی نمیکند. اگر بخواهیم به نحوه بهتری آنرا توصیف کنیم، ممکنست آنرا یک « اتحاد درک شده» بخوانید، که در زندگی معمولی، میتواند دامنه ای از «گزینه های قابل تنظیم» را اجرا کند، در حالیکه برای هر عملکرد مشخصی که پیش بیاید نیز حمایت ارائه میدهد. از انعطافپذیری بسیار زیادی بهره مند است. اتحاد روسیه و چین تصمیم به مقابله نظامی با آمریکا ندارد. اما خودنمایی آن مجهز شده است که از حمله آمریکا بهرکدام یا هردو آنها جلوگیری کند. بزبان ساده، مسابقه ای برای فرسایش روی میدهد. و قرار است برای آمریکا بیشتر و بیشتر ناامیدکننده باشد، زیرا که روسیه اخیرا باصطلاح «استراتژی هند و پاسیفیک» را به چالش کشیده است.
انتقاد روسیه از «استراتژی هند و پاسیفیک» تشدید شده است. این امر در زمانی اتفاق می افتد که تنش در تنگه تایوان درحال افزیش است و کواد (ناتوی پاسیفیک – متشکل از استرالیا، ژاپن، هند و آمریکا) درنظر دارد برای اولین بار جلسه ای در ژاپن در ماه اکتبر ۲۰۲۰ برگزار کند**.
در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۰، کرملین اخطار داد که «فعالیتهای نظامی قدرتهای غیرمنطقه ای»(بخوان آمریکا و متحدانش) باعث ایجاد تنش میشوند و منطقه نظامی شرقی مستقر در خاباروفسک، یکی از چهار فرماندهی استراتژیک روسیه، با واحدی از فرماندهی بخش هوایی مختلط و یک بریگاد از پدافند هوایی مستحکم شده است.
آمریکا نمیتواند در این رقابت بدلیل سرشت خود برنده شود. کواد بیفایده است، ازآنجایی که سه*** کشور از چهار عضو آن- ژاپن، و هند – دلیلی ندارند که روسیه را بعنوان یک قدرت رویزیونیست بحساب بیاورند. یا نسبت به آن خصومت آمیز رفتار کنند. برخی از دانشمندان آمریکایی میگویند، به دلیل بازگشت آمریکا به روابط ترانس آتلانتیک خود است، که ترامپ آنرا نادیده گرفت، و بایدن میتواند یکشبه اروپا-آتلانتیسم را در اروپا تقویت کند. اما به همین سادگی که بنظر می آید بیخطر نیست.
در این نقطه، همانگونه که وزیر خارجه آلمان، یوشکا فیشر یکبار نوشت، شکاف روبه افزایش ترانس آتلانتیک از یک بیزاری – ترکیبی از عدم توافقات، عدم اعتماد و احترام متقابل، و اولویتهای مختلف برمیگردد- که به دوران قبل از ترامپ برمیگردد، و حتی پس از ورود متصدی جدید به کاخ سفید پایان نمی یابد. بعلاوه، کشورهای زیادی در اروپا هستند که شریک خصومت آمریکا در قبال روسیه و چین نیستند.
تناقض(پارادوکس) اتحاد چین و روسیه در اینجا نهفته است. آمریکا نمیتواند این اتحاد را درهم بشکند، مگر اینکه هردو، چین و روسیه را باهم، و همزمان شکست دهد. این اتحاد، در عین حال، اتفاقا در مسیر درست تاریخ نیز قراردارد. زمان بنفع آن کار میکند، زیراکه سقوط آمریکا در قدرت ملی نسبی جامع و نفوذ جهانی مدام افزایش میبابد و جهان به «قرن پساآمریکا» عادت میکند.
روشن است که رهبران در مسکو و پکن به ماتریالیسم دیالکتیک آشنا هستند و تکالیف خودشانرا انجام داده اند، زیراکه اتحاد خود را با قرن ۲۱ همآهنگ ساخته اند.
درباره نویسنده:
م. ک. بادراکومار، سفیر بازنشسه هندی تبارست که برای روزنامه های هندو و دیکان هرالد هند، ریدیف دات کام، تایمز آسیا و بنیاد فرهنگ استراتژیک مسکو مقاله مینویسد.
سمت های قبلی وی: شغل دیپلومات برای ۳۰ سال در خدمت خارجی هند: در سفارت هند در مسکو(در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۷، ۱۹۸۷-۱۹۹۸) خدمت کرده است؛ دبیر دوم (۱۹۷۷-۱۹۷۹)، دبیر مشترک (۱۹۹۲-۱۹۹۵)، رئیس (۱۹۸۹-۱۹۹۱) بخش ایران- پاکستان- افغانستان و واحد کشمیر، وزیر امور خارجه؛ پُست هایی در مأموریت های هند در بن، کلمبیا، سئول؛ کاردار سفارت های هند در کویت و کابل؛ سرپرست عالی کمیساری در اسلام آباد؛ سفیر ترکیه و ازبکستان.
علائق پژوهشی: سیاست خارجی هند، روابط روسیه و هند، پاکستان، افغانستان و آسیای میانه، امنیت انرژی، نویسنده بسیاری از نشریات در هند و خارج در مورد روسیه، آسیای میانه، چین، افغانستان، پاکستان، ایران و خاورمیانه و همچنین در مورد مسائل انرژی و امنیت منطقه ای.
برگردانده شده از:
The Sino-Russian alliance comes of age—Part 3
https://mronline.org/2020/09/26/the-sino-russian-alliance-comes-of-age-part-3/
منابع:
*سیستم وستفالی: یک سیستم جهانی مبتنی بر اصل حقوق بین الملل که هر کشوری بر قلمرو و امور داخلی خود حاکمیت دارد، باستثنای کلیه قدرتهای خارجی، براساس اصل عدم مداخله در امور داخلی کشور دیگر، و هرکشور- چه بزرگ و چه کوچک باشد.
**این مقاله قبل از اکتبر ۲۰۲۰ و در ۲۶ سپتامبر در سایت مانتلی ریویو آنلاین منتشر شده است.
*** نویسنده مینویسد که سه کشور از چهار کشور عضو کواد(اتحاد چهارگانه یا ناتوی آسیا و پاسیفیک) و… اما فقط از دو کشور ژاپن، و هند نام میبرد.