در آستانه ۸ مارس روز جهانی زن , مسمومیت دختران دانش آموز

امسال در شرایطی به پیشوازی روز ۸ مارس می رویم، اعتراضات و اعتصابات مردم در کف خیابان ها شش ماه است ادامه دارد. این اعتراضات در واقع در واکنش به قتل دولتی ژینا خشم میلیون ها انسان و مشخصن زنان را برای اعتراض به بیش از ۴۴ سال حاکمیت سرمایه داری اسلامی ایران برانگیخت و شرایطی را رقم زد تا توده ی وسیع مردمی در اعتراض به این دیکتاتوری افسارگسیخته وارد میدان مبارزه شوند. میدانیم جامعه ایران آبستن تحولات انقلابی است و مردم جان به لب رسیده در اعتراض به مشکلات سیاسی اجتماعی و عمیق تر شدن هر روزه شکاف های طبقاتی و همچنین در اعتراض به باز تولید تعرض و خشونت عریان علیه زنان، بار دیگر اقشار وسیع و توده ای مردم برای مبارزه به کف خیابان ها کشانده است. اگر در دی ماه ۹۶ مردم پُر واضح هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان را با دیگه تمام ماجرا بلند فریاد زدند، امروز خواهان سرنگونی رژیم سرمایه داری اسلامی تا دندان مسلح و افسارگسیخته هستند. بدون شک نقش زنان مبارز در صف اول این مبارزات امری انکار ناپذیر است. کنش‌های تابوشکنانه‌ی زنان در کف خیابان در مقیاسی گسترده و توده‌ای با برداشتن روسری‌ و چرخاندن آن در هوا، این مبارزه‌ی رهایی ‌بخش و تابوشکنانه‌ی از سوی زنان نه تنها تعرضی آشکار و مستقیم به تمامی مظاهر و ارزش‌های مردسالارانه در جامعه، بلکه موجودیت کل نظام سرمایه داری اسلامی ایران را نشانه گرفته است. این مبارزه که زنان در صف اول آن حضور عینی دارند گامی سترگ و پیشرو روبه آینده است. خیزشی که شاخَک های ترس متحجرانه اسلامی را نه تنها در ایران بلکه در کشورهای همجوار نیز به لرزه درآورده است. بر همین اساس مسمومیت و ترور شیمایی گسترده دانش ‌آموزان دختر در مدارس ایران اگرچه موضوع و خبری تازه است اما از نظر رویکرد ایدئولوژی رژیم جمهوری اسلامی، در تعرض به زنان و دختران پدیده ی تازه ای نیست. حاکمیت اسلامی در ایران با سرکوب انقلاب ۵۷، با هجوم تحجر خونین اسلامی و پرچم سرکوب زنان توسط دستجات حزب الهی و لومپن های چاقوکش اسلامی با شعار “یا روسری یا تو سری” آغاز به کار کرد. با تصویب قوانین متحجر اسلامی و با تعرض و خشونت علیه زنان در حمایت از قتل های زنجیره ای زنان توسط نرینه های مردسالار و متحجر اسلامی، در اسید پاشی و در دامن زدن به خرافه پرستی فصل دیگری از شرایط غیر انسانی و تبعیض جنسیتی را بر زنان تحمیل نمود. تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نقطه عطفی بود که ناقوس سرکوب و شکست انقلاب ۱۳۵۷ در ایران را به صدا درآورد. موج اعدام و کشتار زندانیان سیاسی که بخش عظیمی از زنان و دختران زیر سن را در بر می گرفت زیر تیغ شکنجه، آزار جنسی و خشونت متحجرین اسلامی واپسگرا قرار گرفتن تا جاییکه با اتکا به قوانین شرعی و فتوای اسلامی، بدین معنا که در اسلام اعدام دختران باکره ممنوع است، مامورین و شکنجه گران برای مشروعیت بخشیدن به خشونت و جنایات خود دختران زندانی را به عقد خود در می آوردند و با احکام شرعی به آنها تجاوز و بعد اعدام میکردند.

همه به یاد داریم  در روز جهانی زن در ۸ مارس ۱۳۵۷، در حالی که گروه‌های مختلف سیاسی در تدارک برگزاری اولین مراسم روز جهانی زن در ایران بودند، روزنامه کیهان با این تیتر منتشر شد: «زنان باید با حجاب به ادارات بروند« زمانیکه راهپیمایی زنان در تهران برای بزرگداشت روز جهانی زن در نظر گرفته شده بود، در همین روز تظاهرات گسترده ای علیه تغییرات حقوق زنان به ویژه معرفی حجاب اجباری که از روز قبل اعلام شده بود، تبدیل شد. این اعتراضات به مدت شش روز با شرکت هزاران زن ادامه یافت. در تیرماه ۱۳۶۰ حکم حجاب اجباری در انظار عمومی ارائه گردید و در سال ۱۳۶۲ قانون مجازات اسلامی مبنی بر تنبیه بدنی زنان بدحجاب به تصویب رسید و اعلام کردند: «زنانی که بدون حجاب در انظار عمومی ظاهر شوند به شلاق تا ۷۴ سال محکوم خواهند شد.» این قانون توسط اعضای کمیته انقلاب اسلامی که در خیابان‌ها گشت ‌زنی می‌ کردند بعدن توسط گشت ارشاد اجرایی گردید.  در ادامه همین تاریخ در بیشتر از شش ماه اخیر خیزش های مردمی در اعتراض به قتل دولتی ژینا، شلیک هدفمند نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی چشم معترضان را مورد هدف شلیک گلوله های ساچمه ای فلزی و لاستیکی قرار دادند و تعداد زیادی از آنها چشمهایشان را از دست دادند، حالا مسمومیت سیستماتیک و هدفمند دختران دانش آموز در شهرهای ایران یک جنایت دیگری را رقم زده که دختران مبارز اولین قربانیان این جنایت آگاهانه هستند. در واقع مسمومیت دانش آموزان در مدارس که از ۹ آذر ۱۴۰۱ در یک دبیرستان دخترانه در قم آغاز شد یک روند تاریخی در اعمال ارتجاعی ترین قوانین شرعی حاکمیت رژیم اسلامی ایران است. مسمومیت صدها دانش‌آموز در ۶۰ مدرسه قم از چند ماه قبل که عمدتن در مدارس متوسطه اول و دوم دختران اتفاق افتاد، اما در ادامه و طی این مدت دانش آموزان مدارس دخترانه در دیگر شهرهای ایران را مورد هدف ارتجاعی خود قرار داده است. مسمومیت‌های سریالی در مدارس قم ابتکار عمل آن تنها مختص به حاکمیت متحجر اسلامی در ایران نیست و پیش از این توسط جریان‌های همسو در کشورهای همجوار منطقه رخ داده است. مهمترین نمونه مسموم کردن دختران برای جلوگیری از درس خواندن آنها، توسط گروهای اسلامی و حاکمیت طالبان در افغانستان رُخ داد و این جنایات به هیچ مرزی خود را محدود نکرده است. مطمئنن تعرض و خشونت علیه زنان و دختران دانش آموز تابعی است از مناسبات نظام سرمایه داری و در فرهنگ مردسالارانه هر روز توسط اعوان و انصار این نظام ها به انحاء مختلف بازتولید می شود. 

از سوی دیگر مگر نه اینست در بازار کار و در بحران‌های اقتصادی، به ویژه در با وجود مشکلات عدیده ی معیشتی و تورم، با از بین رفتن بسیاری از مشاغل، بیشترین و اولین ضربه را زنان شاغل متحمل می‌شوند. مگر نه اینست که زنان از فرصت‌های شغلی و آموزش‌های حرفه‌ای یکسان با مردها برخوردار نیستند، شرایط بیمه و بازنشستگی مناسبی ندارند، اغلب بواسطه اینکه در بخش خدماتی و مراکزی با کمتر از ۵ نفر مجبورند برای امرار معاش خود و خانواده کار کنند در حالیکه از بیمه بیکاری برخوردارنیستند و غالبن بدون هیچ مزایایی از کار اخراج می‌شوند. از طرف دیگر زنان در جامعه سرمایه داری و حاکمیت فرهنگ مردسالارانه نه تنها بر تحمل فقر روزافزون و فراگیر بلکه با قوانین دست و پاگیری مواجه هستند که سیستماتیک و آگاهانه از سوی نظام حاکم برای دور نگهداشتن آن‌ها از عرصه‌های عمومی از جمله در جایگاه تصمیم‌گیری ومدیریت جامعه و به اسارت درآوردن آن‌ها در چارچوب محدودیت‌هایی به نام مادر و همسر شناسه میشوند و این امر بارها در سخنرانی های رهبر رژیم جمهوری اسلامی تاکید شده است. در واقع این رویکرد سیاسی و اجتماعی نسبت به زنان در خدمت انباشت نظام سرمایه، با حمایت و پشتیبانی فضای حاکم مردسالارانه وضع و باز تولید میشود. 

بر این امر آگاهیم، در جوامعی که حاکمیت دیکتاتوری و مذهبی حاکم هستند با تصویب قوانین ضد انسانی علیه زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه دریغ نکرده و نخواهند کرد. در شرایط انقلابی شش ماه اخیر زنان در صف مقدم اعتراضات و اعتصابات خیابانی حضور پرشور و گسترده ای داشته و در نبردهای خیابانی علیه تعرض وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم، شجاعانه ایستاده، مبارزه و جنگیده اند. امروز زنان ایران در صف اول مبارزتی شانه به شانه مردان کارگر، در صف مبارزه معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، در صف مبارزه در دفاع از محیط زیست، در عرصه های مختلف جنبش انقلابی کردستان و در عرصه مقاومت در درون زندان و شکنجه گاههای رژیم، در همه جا در خط مقدم مبارزه و با جسارت انقلابی و سرسختی پیگیر خواسته های بر حق خود هستند. حضور چشمگیر زنان در میدان های نبرد، تاثیر گذاری و نقش آنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را به واقعیتی انکار ناپذیر تبدیل کرده است. از اینرو برای پایان دادن به ستم جنسی و جنسیتی باید زنان همچون سایر اقشار، طبقات و یا گروه‌هایی که به طور خاص مورد ستم و خشونت قرار می‌گیرند جنبش مستقل خود را برای مبارزه و رهایی از این ستم و خشونت داشته باشند. اگرچه زنان در جنبش های اجتماعی از جمله بازنشستگان، معلمان، کارگران و دانشجویان در صف اول این مبارزات حضور عینی و تاثیر گذاری داشته و دارند اما پُر واضخ است مسئله ی اصلی و بنیادی، اساسن خود جنبش رهایی زنان است. لذا یکی از اقدامات انقلابی برای پایان دادن بر هر نوع ستم و نابرابری علیه زنان در ایجاد تشکل‌های توده ای مستقل زنان است که هم جنبش زنان و هم جنبش کارگری در بستر همین مبارزات، باید در دستور کار و فعالیت مبارزاتی خود قرار داده و به امری ضروری و فوری این جنبش انقلابی تبدیل نماید. بدون شک تغییر دادن این شرایط در راستای در هم شکستن مناسبات نظام سرمایه داری، لغو مالکیت خصوصی با تشکل یابی و سازماندهی خود جنبش های اجتماعی و با اتکا به قدرت توده های وسیع مردم کارگر و زحمتکش میتوان چشم انداز روشن و مطلوبی را برای پایان دادن به هر نوع ستمی در فردای سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلامی ایران امکان پذیرکرد. مبارزه ای که هم اکنون در جریان است، مبارزه ای که ستون فقرات، نیرو و موتور محرکه ی آن، زنان مبارز و انقلابی تشکیل داده اند بستر و زمینه ی شکلگیری تشکل های مستقل توده ای زنان را از هر زمان دیگری آماده و مهیا کرده است.

۱۲ اسفند ۱۴۰۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate