نقدی بر “منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران”

اخیرا منشوری با امضای چند تشکل کارگری و فرهنگی منتشر شده که در خارج کشور در مدیاهای مختلف در حال چرخش است.

من خوشحالم این منشور منتشر شده و صرف نظر از اینکه امضا کنندگان این منشور واقعا از نهادهای نامبرده نمایندگی می کنند یا نه صرف نظر از اینکه بقول برخی ها “یکیشان راست راسکی نیست) فکر می کنم حتی اگر نوشته چند نفر فعال ازادیخواه در ایران باشد باید از همین سطح بهش برخورد کرد و نقدش کرد و راه ارائه داد.

عمل “زیر سوال بردن” این منشور را با برخوردهای غیر اصولی بشدت نادرست می دانم.

در فضائی که راست و مدیای ضد انقلاب تلاش دارند  نوشته یا اعلام هر دو نفر شاه پرست و سطلنت طلب را در بوق کنند ، انها که این منشور را زیر سوال می برند از زاویه “دروغین بودن امضا” کاری بسیار ابلهانه می دانم و بی ارزش.

اما بعنوان یک کمونیست مستقل فکر می کنم حق من و سایر ازادیخواهان باشد که این منشور را نقد کنند و راه حل ارائه دهند. از دید من این منشور خطی را دنبال می کند که از زمان و شرایط موجود عقب است و چپ رادیکال و خواستهای موجود طبقه کارگر  را که امضاکنندگان این منشور بخشی از ان هستند نمایندگی نمی کند.این منشور نه “حداقلی” است و نه معلومست مخاطبانش کی ها هستند. اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم:

(۱)مخاطب این منشور کی ها هستند؟

مخاطب این منشور یا خود طبقه کارگر است یا حکومت اسلامی و ضد انقلاب خارج کشوری. کدام؟

 اینکه این منشور مرز دارد با خمینیزم و پهلویزم و بطور مبهمی از نقش مردم اشاره دارد کافی است؟ آیا نمی شد رسما خواهان حکومت شوراهای زحتمتکشان در سراسر کشور شد؟ 

اگر بطور اثباتی خواست حکومت شورائی و کارگری اره بشود “تند رویست”؟ حداقلی نیست؟!

از دید من این منشور دنبال یک معدل گیریست بین گرایشات میانه روی چپ که هنوز با زبان “تشکلهای صنفی و مدنی” حرف می زنند.

تکلیف نویسندگان این منشور با طبقه کارگر که تمامی نویسندگان این منشور طبیعتا بخشی از ان هستند معلوم نیست.

(۲)چرا منشور “حداقلی”؟

چرا کلمه “حداقلی” استفاده شده؟ کدام ادم عاقلی فکر می کند که خواستهائی که در این منشور ارائه شده در سقف “حداقل” می کنجد؟ اساسا چرا طبقه کارگر باید دنبال خواستهای حداقل باشد؟ چرا دنبال “افزایش دستمزد” باشد؟ دارید کی را گول می زنید؟ حکومت اسلامی را ؟ طبقه کارگر را؟ چرا خواستها در سطح یک فرمت “انقلاب دموکراتیک” سرمایه داری تدوین شده ؟ مدلی که سوسیال دموکراتها و توده ایها ارائه می دهند؟ 

منشور حداقلی از دید من زیر ساخت سیاسی و انتخابی سیاسی دارد . معلوم نیست چرا جامعه و طبقه ای که مبارزات امروز را دنبال می کند باید دنبال یک  تحول “دموکراتیک سرمایه دارانه برود؟ چرا باید الگویش بشود کشورهای غربی؟ غیر اینست که همه خواستهای این امضاکنندگان دقیقا خواستهائی است که در کشورهای غربی مثلا دموکراتها و سندیکاهای کارگری ارائه داده اند؟

(۳)تناقض ارائه خواستهائی سیاسی برای نام نبردن از ریشه بدبختی های زحمتکشان

از دید من لیست خواستهای ارائه شده در منشور دقیقا سیاسی است و بدون سرنگونی حکومت اسلامی امکان نزدیک شدن به انها نیست.اما سوال اینست که ایا این خواستها در شرایط حاکمیت نظام سرمایه داری در ایران امکان دارند؟

من فکر می کنم این منشور تلاش دارد عمدا به این سوال پاسخ ندهد. یک تلاش عمدی برای اینکه خواستها در سطح “صنفی و مدنی” بمانند و اینجور وانمود شود که طبقه کارگر دنبال یک سری اصلاحات سرمایه دارانه است و نه بیش.

این منشور من را یاد منصور اسانلو می اندازد که در ایران فریاد می زد که سیاسی نیست و فقط می خواهد حقوقش اضافه شود بقدرت سیاسی کاری ندارد اساسا طبقه کارگر کجا قدرت سیاسی کجا؟

(۴)شعار زن زندگی آزادی پرچم امضا کنندگان منشور!

من بارها تکرار کردم که شعار زن زندگی ازادی یک انتخاب سیاسی راست است و هدفش پوشاندن شعار حکومت کارگریست. هدف خاک پاشیدن به خواست منطقی طبقه کارگر است برای کسب حکومت هدفش ایجاد یک فضای همه با همه است که مثل قیام ۵۷ هر طبقه در یک شعار تعریف خودش را بدهد و علاف بماند تا راست قیام را ملاخور کند.

شعار زن زندگی ازادی را شعار طبقه کارگر جلوه دادن یک انتخاب سیاسی امضاکنندگانست که دقیقا ریشه سیاسی انها را نشان می دهد.

برای اینکه مورد نقد قرار نگیرند کلمه “حداقلی” را گذاشته اند وسط و مخاطبین خود را به اینده محال حواله داده اند!

خلاصه کنم:

 با توجه به اینکه امضا کنندگان این منشور همگی بخشهائی از طبقه کارگر ایران هستند (و ادعایشان را فرض می گیرم) من این منشور را یک منشور ابکی در سطح همان شعار ابکی زن زندگی ازادی می بینم.

در ذهنیت امضاکنندگان این منشور یک “انقلاب دومرحله ای” داریم که الان فاز دموکراتیک است و لذا طبقه کارگر باید در صف بایستد یک مطالبات حداقلی اعلام کند که ظاهرا هم مسئله قدرت را دور می زند و مطالبات “صنفی” ارائه می دهد و موفقیتش همینست که با خمینیزم و پهلویزم مرز کشیده.

نمایندگان طبقه کارگر ایران در هر خواستشان باید قدرت سیاسی را نشانه بگیرند و مطالبات صنفی و خواستهای مشترک با طبقات دیگر را پرچم خود نکنند.طبیعی است که شرط رسیدن به همه خاستهای انسانگرایانه با قدرت گرفتن طبقه کارگر در شوراهایش امکانپذیر است.

منشور مطالبات حداقلی با متد توده ایستی نوشته شده و “انقلاب دو مرحله ای” و لذا کلمه حداقل که رمز توده ایستی است و سالهاست توسط کمونیزم نسل سوم نقد شده و بجایش رادیکالیزم و ماکزیمالیزم به بقه کارگر توصیه شده نادیده می گیرد.این منشور دنبال اتحاد گرایشات میانه و راست کارگری است و رادیکالیزم و کمونیزم را می خواهد دور بزند.

امیدوارم ملاحظاتم مود دقت سایر فعالین کارگری و کمونیست قرار گیرد.

زنده باد آزادی برابری حکومت کارگری !

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate