شکست مأموریت اولاف شولتس در آمریکای جنوبی
نیل نیکاندروف (NEIL NIKANDROV)
ا. م. شیری
غلبه بر «روحیات طرفدار روسیه» در آمریکای لاتین ممکن نشد
سفر صدراعظم آلمان به آرژانتین، شیلی و برزیل را میتوان یک شکست دانست. صحبتها، قولها و اظهار دوستیهای ظاهرسازانه زیاد بود، اما نه بیشتر. اولاف شولتس برخلاف اینکه به نظر میرسد این سه کشور از شرکای ممتاز آلمان در این قاره هستند، نتوانست از قالب سنتی ارتباط خود در سبک «بلا-بلا-بلا» (آشغال ادبی) خلاص شود. یکی از اهداف اعلام شدۀ این سفر، دستیابی به توافق بر سر راهاندازی توافقنامۀ تجارت آزاد اتحادیۀ اروپا با چهار کشور تشکیل دهندۀ مرکوسور – آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و اروگوئه بود. تدوین متن چنین پیمانی دو دهه به طول انجامید. عدم انعطافپذیری در رویکرد اروپاییها به شکلگیری یک گزینۀ قابل قبول دوجانبه، بارها روند مذاکرات را در آستانۀ شکست قرار داد.
در ژوئن ۲۰۱۹، به نظر میرسید که همۀ موانع برطرف شده است. اما روند تصویب دائماً به تعویق میافتاد. از جمله دلایل متعددی که توسط آلمانیها و به طور کلی اروپاییهای غربی مطرح میشود، جنگلزدایی جنگلهای استوایی در برزیل، نگرش «نادرست» امضاکنندگان آمریکای جنوبی نسبت به حفاظت از آب و هوا و از محیط زیست در کشورهایشان است. مردم آمریکای جنوبی نیز عمدتاً در مورد حمایتگری اتحادیۀ اروپا که مانع از عرضۀ محصولات کشاورزی از مرکوسور به اروپا میشود، شکایتهایی دارند. دلیل آن واضح است: کشورهای اتحادیۀ اروپا از منافع تولیدکنندگان محصولات کشاورزی و گوشت و لبنیات خود در برابر رقبای ادعایی آمریکای جنوبی محافظت میکنند. و این، راهبرد سخت مذاکرهکنندگان اروپایی است.
البته، مردم آمریکای جنوبی از لحن ناصحانه که نمایندگان اتحادیۀ اروپا در بیان توصیهها، به ویژه در مورد رعایت حقوق بشر و رویههای دموکراتیک در سیاست داخلی کشورهای مرکوسور سوءاستفاده میکنند، آزرده خاطر هستند. مشاهده شده است که اروپاییها دائماً از موضوع «حقوق بشر» برای کُند کردن روند مذاکرات استفاده میکنند.
شولتس در سفر خود، هیئت بزرگی از کارفرمایان، بازرگانان، سرمایهداران را با برنامۀ عملی مشخص برای تشدید تجارت و واردات مواد خام همراه برد. این عملگرایی آلمانی است: بله، توافق تجاری متوقف شده است، اما وظایف فعلی باید حل شود. در انتقال بخشی از تولید به خارج از کشور باید عجله کرد. افزایش هزینههای انرژی و مواد خام، وضعیت وخیم در زنجیرۀ تأمین، فقدان نیروی واجد شرایط (پیامد آزمایشهای نئولیبرالی!) به یک مشکل جدی برای تجارت آلمان تبدیل شده است.
وظیفۀ راهبردی آلمان برای جایگزینی واردات در پس زمینۀ تخریب شدید روابط تجاری و اقتصادی با روسیه باید بطور ضربالاجلی حل شود. شکی نیست که شرایط بحرانی در سالهای آینده ادامه خواهد داشت و هیچ گزینۀ سریعی برای خروج از آن وجود ندارد. بنابراین، سمتگیری آمریکای جنوبی برای آلمان یکی از مهمترین آنها است.
از مصاحبۀ قبل از پرواز شولتس به آمریکای جنوبی چنین استنباط میشود، که او قصد داشت آرژانتین، شیلی و برزیل را در رویارویی ناتو با روسیه شرکت دهد و آنها را در ارائه کمک نظامی به اوکراین، یعنی به یکی از طرفین درگیریهای مسلحانه تبدیل کند. واکنش همتایان صدراعظم در حد قابل پیشبینی منفی بود. آلبرتو فرناندز، رئیسجمهور آرژانتین گفت که کشورش مانند دیگر کشورهای آمریکای جنوبی «در حال بررسی موضوع ارسال سلاح» به اوکراین نیست. صحبت گابریل بوریچ، رئیس جمهور شیلی نیز به همین معنی بود.
شولتس در گفتگو با لولا، رئیس جمهور برزیل در زمینۀ تحولات پیرامون اوکراین به پیشبینی به شدت منفی نسبت به روسیه پایبند بود. صدراعظم گفت: «برزیل این فرصت را دارد که درست انتخاب کند و به پیروزیهای آینده بپیوندد». این اولتیماتوم پوشیدۀ اتحادیه به مذاق سیاستمداری سرسختی مانند لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا خوش نیامد.
رهبر برزیل در کنفرانس مطبوعاتی پس از این دیدار با اشاره به لزوم بررسی همهجانبۀ علل رویارویی مسلحانه گفت: به نظر من باید علت جنگ بین روسیه و اوکراین روشن شود. آیا به خاطر ناتو است یا به دلیل ادعاهای ارضی؟ اطلاعات کمی در این باره در دنیا وجود دارد. چرا هیچ یک از طرفین تمایل کافی برای حل جنگ از طریق مذاکره نشان نمیدهند؟ رئیس جمهور برزیل با آگاهی کامل به دلایل روسیه برای آغاز عملیات نظامی ویژه و مقابلۀ آن با برنامههای ضد روسی سیاستمداران و ژنرالهای کشورهای ناتو ، گفت: «غرب قصد دارد مسکو را شکست دهد و تسلیم کند تا نتواند «برنامۀ اقتدارگرایانه» خود را بر جامعۀ جهانی تحمیل نماید».
هدف سیاست خارجی غرب دامن زدن بیشتر به درگیری در اوکراین و مشارکت دادن بازیگران جدید در آن است. به همین دلیل بود که لولا با چنین عصبانیت پنهان به مانورهای ناجوانمردانۀ تازه کار آلمانی در بازی بزرگ واکنش نشان داد.
لازم به ذکر است که انگیزههای نظامیگری در اظهارات شولتس در محافل خاصی از نمایندگان مهاجران آلمانی که اجداد آنها پس از جنگهای جهانی اول و دوم به کشورهای مخروط جنوبی (آمریکای لاتین) نقل مکان کردند، «با تفاهم» مواجه شد. این افراد به طور سنتی وابسته به جناح راست هستند. در میان آنها بسیاری از شخصیتهای تأثیرگذار به خانوادههایی وابسته هستند که از زمان نامیده شدن آلمان بنام رایش سوم، همواره موقعیتهای مسلطی را در زندگی اقتصادی منطقه اشغال کردهاند. امروزه سازمان اطلاعاتی آلمان (BND) علاوه بر حل وظایف صرفاً اطلاعاتی، امنیت و کارایی تجارت آلمان در آمریکای جنوبی را تضمین میکند. بر اساس سنت والتر نیکولای، که در زمان امپراتور ویلهلم دوم در آلمان ریاست اطلاعات را بر عهده داشت، اغلب از «چترهای» کارآفرینی به عنوان پوشش عملیاتی استفاده میشود.
دفاتر سازمان اطلاعاتی آلمان در کشورهای مخروط جنوبی اخیراً به سمت ایجاد شرایط مطلوب در محافل دولتهای محلی برای اطمینان از تامین فلزات، در درجه اول لیتیوم، روی آوردهاند. رونق جهانی خودروهای الکتریکی با استفاده از باتریهای یون-لیتیوم روندی است که صنعت خودروسازی آلمان برای حفظ رهبری در آن تلاش میکند.
ارزش استراتژیک ذخایر لیتیوم آمریکای جنوبی شدت رقابت را تعیین میکند. ۷۰ درصد آن در بولیوی، شیلی و آرژانتین قرار دارد. صادرات «مثلث لیتیوم» از طریق بندر آنتوفاگاستا در شیلی انجام میشود. احتمالا موضوع «لیتیوم» در گفتگوهای شولتس با گابریل بوریچ، رئیس جمهور شیلی، موضوع اصلی بوده است.
موضوع عملیات نظامی ویژه توسط هیئت آلمانی در همۀ سطوح مطرح شد. اما، غلبه بر «روحیات طرفدار روسیه» در آمریکای لاتین ممکن نشد. اطلاعات موجود در خصوص این موضوع را سازمانهای چپ در این قاره فعالانه منتشر میکنند، کارهای توضیحی انجام میدهند، رسانههای چاپی، فرستندههای رادیویی، اینترنت، شبکههای اجتماعی تحت مدیریت خود را به این کار جلب میکنند.
این تصور که درگیری در اوکراین توسط ایالات متحده طراحی و تحریک شده است، بیش از پیش گسترش مییابد. نتیجه واضح است: به گفتۀ شولتس، نگرش «غیرانتقادی» رؤسای جمهور آمریکای جنوبی نسبت به درگیری اوکراین، بازتاب مستقیم روحیات غالب در جامعه است. بنابراین، مأموریت شولتس در کشورهایی که با شیوۀ عملیات «امپراتوری» ایالات متحده به خوبی آشنا هستند، آشکارا شکست خورد.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/02/06/
۱۷ بهمن- دلو ۱۴۰۱
مسیر دشوار به سمت دنیای پولی چندقطبی
والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)،
پروفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه
ا. م. شیری
کردیت سوئیس در مورد آیندۀ نظام پولی جهانی
کردیت سوئیس (گروه شرکتهای خدمات مالی و بانکداری سوئیس AG) نه تنها یکی از بزرگترین بانکهای غربی، بلکه، یک مرکز جهانی برای تجزیه و تحلیل مالی است. در روز اول فوریه، تحلیلگران کردیت سوئیس گزارش آیندۀ نظام پولی را منتشر کردند. پیش از آن، در ۱۷ ژانویه نیز این مؤسسه مروری کوتاهی داشت بر گزارش آتی به نام «چه چیزی در انتظار نظام پولی آینده است»، منتشر کرده بود.
مؤلفان این مطالعه خاطرنشان کردند که موقعیت دلار آمریکا در نظام پولی جهانی به شدت تضعیف شده است. به ویژه تضعیف دلار از زمان بحران مالی جهانی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ قابل توجه بود. در طول این بحران، فدرال رزرو ایالات متحده چاپخانه را با ظرفیت کامل به کار انداخت. بحران پایان یافت، اما فدرال رزرو به افزایش عرضۀ دلار ادامه داد. علاوه بر این، فدرال رزرو نرخ پایه را تقریباً به صفر کاهش داد. همۀ اینها مانند یک داروی مسکّن عمل میکنند: به بیمار (اقتصاد آمریکا) تسکین میدهند، اما عوارض جدی و حتی خطر مرگ در پی دارند، که میتوان آن را از دست دادن موقعیت دلار آمریکا به عنوان یک ارز جهانی و بر این اساس، از دست رفتن موقعیت ابرقدرتی آمریکا فهمید.
دلار چه زمانی جایگاه خود را به عنوان ارز جهانی از دست میدهد؟ آیا فوراً اتفاق میافتد یا به مرور زمان روی میدهد؟ آیا دلار آمریکا ارزهای ذخیرۀ فعلی (یورو، پوند انگلیس، ین ژاپن، یوآن چین) را با خود به زیر خواهد کشید یا برعکس، جایگاه خالی دلار را آنها پر خواهند کرد؟ معماری نظام پولی جدید چگونه خواهد بود؟ اینها مهمترین سؤالاتی هستند که تحلیلگران کردیت سوئیس سعی کردهاند، پاسخ آنها را بدهند.
آنها این نکات را مورد توجه قرار دادند که روند تضعیف دلار در آغاز دهۀ سوم قرن بیست و یکم به شدت شتاب گرفته و چهار عامل این شتاب را نام بردند:
ــ شتاب تورم در سراسر جهان، ناشی از جنگ تحریمها علیه روسیه که به اقتصاد ایالات متحده هم رحم نکرد؛
ــ کسری بودجۀ عظیم ایالات متحده (۱.۳ تریلیون دلار)؛
ــ بدهی عمومی ناپایدار (۳۱.۴ تریلیون دلار یا ۱۲۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی) و خطر نکول دولت آمریکا؛
ــ تضعیف اعتماد به دلار آمریکا در نتیجۀ استفاده از آن به عنوان یک سلاح در مقابلۀ اقتصادی با روسیه.
اولین سناریو مورد نظر برای ارز آتی این نظام، گذار همه (یا اکثر) کشورهای جهان به یک ارز فراملی واحد است. چیزی شبیه به بنکوری که در کنفرانس برتون وودز توسط رئیس هیئت بریتانیایی، جان مینارد کینز ارائه شد یا چیزی شبیه به «حق برداشت ویژه» (SDR) – یک واحد پولی ویژه که از سوی صندوق بین المللی پول از سال ۱۹۶۹در حجم محدود منتشر شده است. در این گزارش قاطعانه آمده است که احتمال چنین سناریویی بسیار کم است. انتقال اختیار چاپ پول از بانک مرکزی خود به یک مرجع فراملی مستلزم اعتماد متقابل فوقالعاده بین کشورها و همکاری نزدیک در سپهر جغرافیای سیاسی است. و امروز نه «اعتماد متقابل» وجود دارد و نه «همکاری نزدیک».
سناریوی دوم این است که «ارز غالب» دیگری جای دلار آمریکا را بگیرد. این بررسی خاطرنشان میسازد: «دو منطقه وجود دارد که از نظر اندازۀ اقتصادی مشابه ایالات متحده هستند و به طور بالقوه میتوانند از نظر اندازه مناسب باشند: منطقۀ یورو و چین». لازم به ذکر است که نه یورو و نه یوآن آماده نیستند جای خالی دلار آمریکا را پر کنند.
در مورد یورو نیز گفته میشود که اتحادیۀ اروپا و بانک مرکزی اروپا هیچ علاقهای به ارتقای یورو به جایگاه ارز غالب نشان نمیدهند. اتحادیۀ اروپا و بانک مرکزی اروپا اکنون بر حفظ اروپای متحد از خطر فروپاشی و تلاشهای برخی کشورها برای خروج از منطقۀ یورو و بازگرداندن پول ملی خود متمرکز شدهاند. همچنین جهان آمادۀ پذیرش یورو نیست: «منطقۀ یورو هنوز یک اتحادیۀ مالی بالغ نیست و بنابراین، فاقد دارایی معتبر در سطح منطقه مانند اوراق قرضۀ خزانهداری ایالات متحده است. این به این معنی است که هیچ دارایی بسیار نقد و همگنی وجود ندارد که بقیه جهان بتواند به عنوان ذخیره نگهداری کند. نبود بازار سرمایۀ یکپارچه و اتحادیۀ بانکی موانع دیگری هستند که نقدینگی یورو را کاهش میدهند».
پکن جاهطلبیهای آشکارتری برای ارتقاء یوآن به موقعیت ارز غالب دارد و سالهاست که یوآن را در خارج از جمهوری خلق چین تبلیغ میکند. در سال ۲۰۱۵، یوآن یک وضعیت حقوقی بعنوان ارز ذخیره از صندوق بینالمللی پول کسب کرد. اما از آن زمان، موقعیت پول چین در خارج از جمهوری خلق چین فقط کمی تقویت شده است (سهم یوآن در ذخایر ارزی جهان، در تسویه حسابهای بینالمللی، در معاملات در بازار ارز فارکس چندین برابر کمتر از سهم یورو است). نویسندگان این بررسی، ضعف یوآن را چنین توضیح میدهند: «یوآن فاقد … یک ویژگی کلیدی- تحرک سرمایۀ بینالمللی است که به آن اجازه نمیدهد با دلار آمریکا رقابت کند. در آیندۀ قابل پیشبینی، بعید به نظر میرسد که چین به طور کامل بازارهای مالی خود را آزاد نموده و به روی معاملات فرامرزی باز کند. ویژگیهای دیگر، مانند یک نظام حقوقی به رسمیت شناخته شدۀ بینالمللی نیز با یوآن به عنوان یک کاندیدای مناسب برای یک ارز غالب مخالفت میکنند».
در سناریوی سوم («ایجاد دنیای ارزی چندقطبی»)، نویسندگان گزارش کردیت سوئیس سه نیروی محرک را در نظر میگیرند:
۱- روند افزایش تجارت دوجانبه بین کشورها، که امکان بازدهی کلان استفاده از پول ملی آنها به جای دلار آمریکا را فراهم میکند؛
۲- تعمیق بازارهای سرمایۀ محلی در بازارهای نوظهور؛
۳- تلاشهای چشمگیر توسط بازارهای بزرگ در حال ظهور برای توسعۀ طرحهای بیمۀ متقابل در برابر شوکهای ناشی از تغییر در سیاست پولی ایالات متحده.
در بند سوم، کاهش سهم دلار آمریکا از ذخایر ارزی سایر کشورها خودنمایی میکند. از جمله، بر اساس اقدامات بیمهای میتوان پروژههای ایجاد ارز جمعی منطقهای را مورد توجه قرار داد. بنابراین، در ماه ژانویه، بوئنوسآیرس میزبان هفتمین اجلاس سران جامعۀ کشورهای آمریکای لاتین و حوزۀ کارائیب (۳۳ کشور) بود. برزیل و آرژانتین در این اجلاس آمایش واحد پول جمعی «سور» را اعلام کردند و از سایر کشورهای منطقه برای پیوستن به آنها دعوت کردند.
کردیت سوئیس به دادههای حاکی از افزایش سهم ارزهای کشورهای گروه بازارهای نوظهور استناد میکند. این دسته شامل یوآن چین، دلار هنگکنگ، دلار سنگاپور، واحد پول تعدادی از کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین است. در سال ۲۰۰۱، آنها فقط ۷ درصد از کل معاملات ارزی (بر اساس ارزش) در جهان را به خود اختصاص دادند و سهم آنها در سال ۲۰۲۲ به ۲۵ درصد رسید.
با این حال، تحلیلگران بانک سوئیس نتوانستند به یک سؤال پاسخ دهند. آنها نمیدانند که گذار از نظام ارزی دلاری به دنیای ارز چند قطبی تدریجی خواهد بود یا ناگهانی. بنابراین، آنها پیشبینی میکنند که حرکت به سمت یک جهان ارزی چندقطبی میتواند توسط ایالات متحده تسریع شود یا به تأخیر بیفتد. اجازه دهید به ارزیابی تحلیلگران سوئیسی اضافه کنم: واشینگتن راههای کافی برای کاهش سرعت آن دارد و آخرین جایگاه در میان راهها را نیروی نظامی احراز نکرده است.
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/02/07/
۱۸ بهمن- دلو ۱۴۰۱
تجزیۀ روسیه به سی و چهار قسمت
ولادیسلاو گولویچ (VLADISLAV GULEVICH)
ا. م. شیری
در حالیکه غرب برنامه دارد روسیه را به سی و چهار قسمت تجزیه کند، دیگر کشورها، بویژه ایران باید حساب خودش را بکند.
در بروکسل گفته شد: «اگر چئرناگوریه* میتواند عضو ناتو بشود، چرا کوبان یا چچن نه؟»
در ۳۱ ژانویه، در بروکسل، در ساختمان پارلمان اروپا، «پنجمین مجمع خلقهای آزاد پساروسیه» تشکیل گردید. این نشست توسط گروه محافظهکاران و اصلاحطلبان با عنوان «روسیۀ امپراتوری، تصرف، نسلکشی، استعمار. چشمانداز امپریالزدایی و استعمارزدایی»، به ریاست ریشارد لگوتکو، وزیر سابق آموزش و پرورش لهستان برگزار شد.
نسخههای تجزیۀ فدراسیون روسیه به شبهدولتهای متعدد مورد بحث قرار گرفت.
این اجلاس توسط آنا فوتیگا، وزیر امور خارجۀ سابق لهستان و کوزما زلاتوفسکی، نمایندۀ لهستان مدیریت شد. لیبرالهای فراری روسیه (پانامارف، اینازمتسف) و نمایندگانی از اوکراین حضور داشتند. یک موضوع خرابکارانه به این در فضای اطلاعاتی منتشر شده است: حذف فدراسیون روسیه از حل مشکلات جهانی و اعطای استقلال به مناطق مختلف آن روسیه که با مسکو مخالف هستند.
آنا فوتیگا در آستانه اجلاس نوشت: «گاز، نفت، آلومینیوم، زغال سنگ، اورانیوم، الماس، گندم، چوب، طلا و غیره در روسیه وجود ندارد. این منابع مال تاتارستان، باشقیرستان، سیبری، کارلیا، اویرات، چرکس، بوریاتیا، یاکوتیا، اورال، کوبان، نوگای و غیره هستند. برای اکثریت ساکنان این مناطق، اعم از اقلیت روس و جمعیت بومی، مسکو جنگ، سرکوب، استثمار و ناامیدی را به همراه دارد… ما باید بر مناطق و مردم فدراسیون روسیه، امکانات و چشمانداز برای حاکمیت آنها تمرکز کنیم… من با یانوش بوگایسکی موافقم (محقق ارشد در بنیاد جیمزتاون ممنوع در روسیه، در ایالات متحده، ترویج تقسیم روسیه بر اساس خطوط قومی). ممکن است دولتهای جدید طرفدار غرب در داخل فدراسیون روسیه ظاهر شوند… تجزیۀ آخرین امپراتوری استعماری در اروپا اجتنابناپذیر است».
چیرهدستی لهستانیها در پروژۀ فروپاشی روسیه تصادفی نیست. جغرافیای سیاسی لهستان سه دکترین علیه روسیه تدوین نموده است: تشکیل یک پایگاه ضد روسی مرکب از جمهوریهای اوکراین، لیتوانی و بلاروس (ULB)؛ ایجاد یک حفاظ ضد روسی بین دریاهای بالتیک و سیاه- بین دریاها (Intermarium)؛ تشکیل یک اتحاد ضد روسیه از کشورهای واقع در بین دریاهای آدریاتیک، بالتیک و سیاه (ABC). هر یک از این دکترینها در گسترش جداییطلبی در روسیه نقش دارند. سه آموزه با سه ایدئولوژی مطابقت دارد: والنرودیزم (Wallenrodyzm)- استفاده از نیرنگ و خیانت برای رسیدن به هدف؛ وینکلریدیزم (Winkelriedyzm)- از جانگذشتگی و خود قربانی کردن برای شکافتن جبهه دشمن؛ پرومتئیزم (prometeizm)- تضعیف امپراتوری روسیه و کشورهای جانشین آن، از جمله اتحاد شوروی، از طریق حمایت از جنبشهای استقلالطلبانۀ ملیگرا.
فهرست شرکت کنندگان در نشست ۳۱ ژانویه نشان میدهد که غرب میخواهد چه کسانی را در روسیه با «شفاعت» لهستانی «خوشحال» کند: چچن (با نمایندگی تروریست فراری احمد زاکایف)، اینگوشتیا (احمد اوزدو)، چرکس (فاطمه تلیسوا)، سیبری (استانیسلاو سوسلوف)، «جمهوری لاپلند» به پایتختی مورمانسک (بیورن سافرانوف)، «جمهوری پسکوف» (آرتیوم تاراسف)، «جمهوری نوگای» (انور کورماناکایف)، «کازاک دُن» (الکساندر زالاتاریوف)، تاتارستان (یولیا فایزرحماناوا)، باشقیرستان (روسلان گاباسوف)، «جمهوری اویرات (آلتای)» (داور داورژیف)، «اینگریا» به پایتختی سانپترزبورگ (پاول مزرین)، کالینینگراد، در فهرست کونیگزبرگ نامیده شده است (فلوریان شور)، کارلیا (دمیتری کوزنتسوف)، ایدل اورال (رافیس کاشاپوف) و غیره.
به عنوان مثال، جنبش آزاد ایدل-اورال در بریتانیای کبیر تأسیس شد و هدف آن از بین بردن مردم ترک (تاتارستان، باشقیرستان، چوواش) و فینو-اورال (ماردُویا، اودمورتیا، ماری اِل) از روسیه است. این امر فدراسیون روسیه را به دو بخش نابرابر از سواحل اقیانوس منجمد شمالی از طریق منطقۀ ولگا تا قزاقستان تقسیم میکند و منجر به تشکیل منطقۀ بیثباتی مزمن اورال-ولگا میشود. آتش گرفتن یک مرکز جداییطلب در نزدیکی مسکو میتواند به سرعت منجر به اختلال در عملکرد دستگاه دولتی در سراسر کشور شود. و در غرب آنها میخواهند خود مسکو را به «جمهوری مسکو» تبدیل کنند (نمایندۀ این بخش در بروکسل ایلیا لازارنکو بود).
در اجلاس «مردم آزاد پساروسیه» در مورد «هویت سانپترزبورگ» ؛ در مورد آمادگی قزاقهای دُن برای جدایی از روسیه؛ در مورد جنگ ۱۳۸ سالۀ روسیه و بوریات؛ در مورد نقش کلیدی مردم غیرروس فدراسیون روسیه در تضمین امنیت آوروآسیا و غیره سخنها شنیده شد.
از نظر غرب، مردم روسیه ابزاری هستند برای نابودسازی دولتمداری روسیه. گونتر فهلینگر، عضو پارلمان اتریش، پیشنهاد کرد روسیه را با استفاده از الگوی آزمودۀ مونتهنگرو به ۳۴ ایالت تقسیم کند. مونتهنگروها از قومیتهای فرعی مردم صربستان هستند. مونتهنگرو دسترسی صربستان به دریای آدریاتیک را مسدود میکند. بنابراین، وقتی سیاستمداران طرفدار غرب با برنامه و پول اتحادیۀ اروپا و ایالات متحدۀ آمریکا به قدرت رسیدند، مونتهنگروها را مردمی جداگانه اعلام کردند و آنها را به ناتو کشاندند.
اتریشی گفت: «اگر مونتهنگرو میتواند عضو ناتو باشد، چرا کوبان یا چچن نباشند؟… ما نمیتوانیم اجازه دهیم این فدراسیون وحشتناک و تروریستی واقع در شرق ما ادامه پیدا کند. وجود آن با منافع راهبردی ما مطابقت ندارد… ما باید روسیه را نابود کنیم… این برای آینده بسیار مهم است».
به جای فضای منظم سیاسی آوروآسیا که بواسطۀ فدراسیون روسیه ایجاد شده، غرب مجموعهای از «دشمنیهای» قومی تصنعی را به نمایش میگذارد که کاملاً به منابع خارجی پشتیبان وابسته است.
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/02/07/
۱۸ بهمن-دلو ۱۴۰۱
*– چئرناگوریه- مونتهنگرو- قرهداغ، منطقهایی در جنوب شرقی اروپا در ساحل دریای آدریاتیک در اثر سیاست «بالکانیزه کردن» یوگسلاوی، در سال ۱۳۸۵ از صربستان جدا شد. مترجم
آمریکاییها در افغانستان چه کردند؟
نیکولای بابکین (NIKOLAI BOBKIN)
ا. م. شیری
آمریکا پس از ۲۰ سال اشغال، افغانستان را رها کرد تا نابود شود.
در افغانستان، مردم سختترین زمستان در دهههای اخیر را تجربه میکنند. دمای هوا به زیر ۳۵ درجه سانتیگراد رسیده است. به گفتۀ وزارت مدیریت حوادث طبیعی در کابل، تلفات چنین زندگی به حداقل ۱۶۶ نفر رسیده است.
آمریکا پس از ۲۰ سال اشغال، افغانستان را رها کرد تا نابود شود. اقتصاد کشور سقوط کرده است، غذای کافی وجود ندارد و علاوه بر آن، مردم هنوز از سرما میمیرند. بیش از ۲۴ میلیون نفر از ۳۷ میلیون نفر جمعیت این کشور به کمک نیاز دارند. آمریکا به چنین فاجعۀ انسانی توجه نمیکند. در حالیکه خودش افغانستان را به طالبان ممنوعه در روسیه تسلیم کرد، آنها را مسبب همۀ مشکلات قلمداد میکند.
در اطراف آتش
با این حال، مسئله بر سر طالبان نیست. دولت افغانستان در طول سالیان متمادی به کمک کشورهای دیگر وابسته بود. بر اساس گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۹، ۷۵ درصد هزینههای دولت افغانستان از طریق کمکهای بلاعوض از طرف شرکای بینالمللی تأمین میشد.
افغانها حتی در دورۀ اشغال آمریکاییها در شرایط فقر شدید به سر میبردند. در سال ۲۰۲۰، رئیس جمهور اشرف غنی اظهار داشت که ۹۰ درصد مردم زیر خط فقر با کمتر از ۲ دلار (دالر) در روز زندگی میکنند. آمریکا با خروج از این کشور، پروژههای زیربنایی و کمکهای ارائه شده از طریق آژانس کمکهای آمریکا برای توسعۀ بینالمللی، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک توسعۀ آسیایی را به حالت تعلیق درآورد. آمریکاییها ذخایر دولت افغانستان در حسابهای بانکی در ایالات متحده را نیز مسدود کردند.
بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول، داراییهای ذخیرۀ بانک مرکزی افغانستان تا آوریل ۲۰۲۱ به ۹.۴ میلیارد دالر (دلار) رسیده بود و حدود ۷ میلیارد دلار آن در ایالات متحده نگهداری میشود. سپس بایدن یک فرمان اجرایی امضاء کرد که به موجب آن ۷ میلیارد دلار از وجوه مسدود شدۀ افغانستان که در ایالات متحده نگهداری میشود، بگونهای تقسیم شود تا نیمی از آن به نفع قربانیان حملات ۱۱ سپتامبر ضبط گردد. تنها این اقدام برای تشدید بحران اجتماعی-اقتصادی در افغانستان کافی بود.
گرسنگی
فقر جمعیت منجر به قحطی میشود که جان هزاران نفر را میگیرد. به گفتۀ وزارت بهداشت افغانستان، در سال ۲۰۲۲ نزدیک به ۳ میلیون کودک در افغانستان دچار سوءتغذیه بودند. برنامۀ جهانی غذا ارقام متفاوتی ارائه میدهد و پیشبینی میکند که در سال ۲۰۲۳ در افغانستان ۸۷۵ هزار کودک از سوءتغذیه حاد و ۲.۳ میلیون کودک و همچنین ۸۴۰ هزار زن از سوءتغذیه نسبتاً حاد رنج خواهد برد.
بلینکن، وزیر امور خارجۀ آمریکا در سپتامبر گذشته گفت که از زمان خروج نیروهای آمریکایی در اوت ۲۰۲۱، کل کمکهای بشردوستانۀ ایالات متحده به افغانستان و کشورهای همسایه از ۱.۱ میلیارد دلار فراتر رفته است. سازمانهای بینالمللی بیش از ۲.۶ میلیارد دلار کمک ارائه کردند. با این حال، مقامات سازمان ملل میگویند که این تعهدات از نیازهای بشردوستانۀ کشور کمتر است. و منظور از «کشورهای همسایه» کمک به افغانهایی است که همراه با آمریکاییها کشور را ترک کرده و در خارج از کشور اقامت دارند. شمار چنین افراد کم نیست. طرفه اینکه، بزرگترین فرار از زمان جنگ ویتنام بود. بیش از ۷۶۰۰۰ نفر از آنها را ایالات متحده پذیرفته است. اما این تعداد فقط کسانی هستند که با اشغالگران همکاری میکردند و میتوانستند به هواپیماهای نظامی آمریکایی سوار شوند.
کسانی که از دست طالبان فرار کردند، در سراسر جهان پراکنده شدند. اما بیشتر آنها به ایران رفتند. بنا به تخمین دولت ایران، از ابتدای سال ۲۰۲۱، بیش از نیم میلیون نفر افغان وارد این کشور شده است. تخمین زده میشود که ۱۱۸۰۰۰ نفر دیگر به پاکستان گریخته است. در ترکیه حدود ۳۰۰۰۰۰ مهاجر افغان بدون مدرک و بیش از ۱۲۰۰۰۰ پناهجوی افغان ثبت شده است. هیچ یک از این کشورها برای حمایت از پناهجویان افغان کمکهای بشردوستانه دریافت نمیکنند.
توزیع نان
اجرای طرح بشردوستانۀ سازمان ملل متحد برای افغانستان در سال ۲۰۲۲ به ۴.۴ میلیارد دلار نیاز داشت. اما سازمان ملل متحد کمتر از نیمی از آن را دریافت کرد که حتی هزینۀ مبارزه با گرسنگی را نیز پوشش نداد. کمککنندگان غربی به تعهدات مالی خود عمل نکردند. با این حال، آنها از طالبان میخواهند که حکومتداری، تعامل سیاسی و احترام به حقوق زنان و دختران را بهبود بخشند و میگویند، میدانیم که به رسمیت شناختن حکومت طالبان بدون این شرایط غیرممکن است، اما این امر یک چشمانداز بلندمدت است. با وجود این، اکنون ما از یک وضعیت اضطراری صحبت میکنیم. کشور در آستانۀ انقراض قرار گرفته است. کمکهای بشردوستانۀ غرب به افغانستان پس از آنکه طالبان در ۲۴ دسامبر سال گذشته، استخدام زنان در سازمانهای غیردولتی را ممنوع کرد، بیشتر کاهش یافت.
فاجعۀ انسانی در افغانستان از اقدامات غرب- قطع ارتباط بانک مرکزی افغانستان و بانکهای تجاری با نهادهای مالی جهانی، مسدود کردن ذخایر ارزی افغانستان و کاهش ارزش پول افغانی ناشی میشود. در افغانستان شکی نیست که اگر آمریکا میخواست میتوانست به افغانها کمک کند. اما آمریکاییها هیچ استراتژی برای امارت اسلامی افغانستان ندارند. سهم افغانها فقط گرسنگی، سرما و فقر است.
برگرفته از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2023/02/05/
مطالب مرتبط:
ــ ایالات متحدۀ آمریکا تروریست اصلی جهان
ــ تروریسم چیست؟ تروریست کیست؟
۱۶ بهمن-دلو ۱۴۰۱
به یاد آفتابکاران جنگل
ا. م. شیری
نوزدهم بهمن، یادآور نخستین عملیات شجاعانۀ قهرمانان اسطورهای در یورش به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل برای اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است.
نوزده بهمن، روز شکستن سکوت قبرستانی رژیم ستمشاهی، روز طغیان علیه «جزیرۀ ثبات»، روز خروش عاشقان عدالت، آزادی و سوسیالیسم بر همۀ فدائیان خلق بر پدران، مادران، رفیقان و یاران فدائیان شهید، بر همۀ مبارزان راه عدالت اجتماعی و نیکبختی انسان مبارک باد!
بیش از نیم قرن پیش، در روز ۱٩ بهمن، منادیان و عاشقان آزادی خلق از قید و بندهای ارتجاع سرمایهداری، با خروش خود سکوت قبرستانی حاکم بر جوّ ایران را برهم زدند و به مبارزهای سخت و نابرابر با رژیم خفقان و دیکتاتوری، با حکومت دستنشانده امپریالیسم شاه برخاستند و در سرمای زمستانی، به دلهای جویندگان راه حقیقت و بهروزی خلق گرمای دلانگیزی بخشیدند.
۱٩ بهمن، روز پرتوافشانی شرارههای تابناک انسانیت از جنگل سیاهکل بر سراسر ایران زمین بود و روز عصیان در برابر ستمگران مستبد! بدین نحو بود، که نام و آرمان فدائی به سمبل صداقت و پایمردی، مقاومت و وفاداری، آزادیخواهی و انساندوستی در پیشگاه خلق تبدیل گردید.
عملیات دلیرانۀ سیاهکل دست ردی بود بر سینه سکوت و تسلیم و تمکین در برابر دیکتاتوری حاکم! سیر تکامل قانونمند جنبش فدائی، نشان میدهد که، عامل فدائی در پیکار برای رهایی انسان از قیود طبقاتی، یکی از ارکان اصلی و اساسی حزب فراگیر طبقه کارگر، حزب تودههای عظیم کار و زحمت، حزب آزادی و عدالتخواهی ملت استبدادزده و ستمدیده ما میباشد.
راه مبارزه پرفراز و فرود فدائیان، راهی پر از رنج و درد، سرشار از قهرمانیها و فداکاریهای اسطورهای با گذر از چند قرن زندان و شکنجه، اعدام و قتلهای سبعانه، راه ناهموار، اما پویایی بود به سوی تکامل و ترقی. در طی این راه نسبتا طولانی، بخش اعظم فدائیان خلق پایبندی خود را به اهداف و آرمانهای جاودانۀ بنیانگذاران جنبش پر افتخار فدائی، به مبارزۀ پیگیر و خستگیناپذیر در راه رهایی انسان از قید استثمار، امپریالیسم و ارتجاع ثابت کردند.
جنبش انقلابی فدائی در راه پر تلاطم خود، سختترین و سنگینترین ضربات را متحمل گردید. کینهتوزی، خصومت و قساوت نگهبانان سرمایه علیه فدائیان حد و مرزی نمیشناخت و هنوز هم نمیشناسد. محافظان سرمایه ارجمندترین فرزندان خلق را مورد تعقیب و آزار قرار دادند، در اسارتگاهها به زیر شکنجه کشیدند و اعدام کردند. با این همه، فدائیان از خاکستر خویش سر برآوردند و به پیمان خود با خلق وفادار ماندند.
برغم تمام سرکوبها، فدائیان در وقوع و پیروزی انقلاب سال ۵۷ نقش بسیار بزرگی ایفا کردند. فراموش نمیکنیم که در تمامی روزهای مبارزه برای سرنگونی رژیم دستنشانده پهلوی چریک فدایی به سمبل و نماد مبارزه و پایداری بدل شده بود. پژواک نام فدایی در تمامی کوچهها و خیابانهای شهرها و روستاهای کشور پیچیده بود. بگونهای که احترام و محبت عمومی را نسبت به چریک فدایی چنان برانگیخته بود که شعار «فدایی، فدایی، تو افتخار مایی» در سرتاسر کشور طنینانداز شده بود…
با این حال، متأسفانه بخش بزرگی از جنبش فدانی در اثر انشعابات متعدد و در پی سرکوبی خشن نیروهای انقلابی، بویژه، میهنپرستان انترناسیونالیست و در رأس آنها حزب تودۀ ایران در سالهای بعد از انقلاب ۵۷ و متعاقب آن، تجزیه و نابودی اردوگاه سوسیالیستی تحت تأثیر اندیشههای انحرافی و نفوذ ضد ارزشهای لیبرالی، از اهداف، آرمانها و ارزشهای انسانی جنبش فدایی فاصله گرفت. این، ضربه سختی بود از درون و بسیار دردآور. دایره تأثیر این ضربات تنها به درون جنبش محدود نماند و بر کل جنبش انقلابی ایران تأثیر مخرب گذاشت. پیروان این جریان انحرافی، بر خلاف فدائیان خلق، که آزادی، عدالت اجتماعی و بشردوستی را در مفهوم طبقاتی آنها تعریف میکنند، به جبهۀ عوامفریبان و نگهبانان سرمایه روی آورده، به آمال و آرمانهای کارگران و زحمتکشان پشت کردند. تأمین منافع شخصی خویش را بر منافع خلق ترجیح دادند و به دریوزگی در آستانۀ امپریالیسم افتادند. مبارزه برای دفع خطرات این عناصر نمایندۀ تفکر لیبرالی، با سارقان و جاعلان نام، اهداف و آرمان والای فدائی، مبارزهای است بسیار سخت.
قضاوت تاریخ در مورد نمایندگان این جریان فکری که مدام سعی میکنند از جنگلهای سیاهکل، از خانههای تیمی فدائیان، از میدانهای نبرد، از شکنجهگاهها و قتلگاههای فدائیان به حیاط امپریالیسم جهانی نقب بزنند؛ در باره آنان که به آمال و آرمانها، جهانبینی و ایدئولوژی فدانیان و زحمتکشان پشت کرده و به سراب بیچشمانداز امپریالیسم چشم امید دوختهاند و بطور کلی، در بارۀ همۀ آنان که به جبهۀ دشمنان خلق پیوسته و نام خود را در دفتر خائنان تاریخ ثبت کردهاند، بیتردید بسیار سخت و بیرحمانه خواهد بود.
در پنجاه و سومین سالروز بنیانگذاری سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، یاد وخاطرۀ عزیز دلاوران اسطورهای جنبش فدائی و همۀ شهیدان راه آزادی و استقلال میهن و عدالت اجتماعی را بزرگ میدارم، این روز را به همۀ فدائیان راستین، به تمامی رزمندگان جبهۀ ضد سرمایهداری تهنیت میگویم و دست هر فدائی را که در جوهرۀ وجودش عنصر صداقت و پاکی، عنصر مبارزه علیه ظلم و ستم طبقاتی، نژادی، ملی، جنسیتی و… غلیان میکند، بگرمی میفشارم و مطمئنم، که همۀ فدائیان راستین در داخل و خارج از میهن، در هر گوشۀ جهان، در اتحاد عمل با دیگر نیروهای آزادیخواه، عدالتطلب، صلحجو و انساندوست، همه سعی و تلاش خود را در راه نیل به آرمانهای بنیانگذاران جنبش انقلابی فدائی، برای برقراری عدالت اجتماعی بکار خواهند بست.
https://eb1384.wordpress.com/2023/02/08/
١۹بهمن-دلو ۱۴۰۱