پیرامون حفظ تمامیت ارضی ایران 

 این نوشته  کوتاه مربوط به موضوع مهم و کلیدی حفظ تمامیت ارضی ایران به عنوان حلقه اصلی و کلیدی از ایدولوژ یک  سیاست  ملی در ایران هست و به طور مشحص به قیام سال ۱۳۵۷  ایران  و به  جوانب قومی مذهبی حفظ تمامیت ارضی و جنگ هشت ساله  ایران و عراق می پردازد . و به این مناسبت یک بررسی کوتاه به موضوع مهم و کلیدی روابط و مناسبات رقابتی مابین نهاد دولت ملتها خواهیم داشت. جنگ هشت ساله ایران و عراق در ده  ۸۰ میلادی به عنوان و احتمالانه مهمترین و تاثیر گذار ترین  واقعه سیاسی اجتماعی  تاریخ مدرن دولت ملت کنونی ایران هم  هست چرا که مجرا و کانالی در درک سیاست  و ساختار دولتی چند دهه گذشته در ایران و از این طریق یکی از تاثیر گذارترین وقایع در سطح منطقه  خاورمیانه هست . ایدولوژی حفظ تمامیت ارضی ایران پایه و اساس تفکر سیاسی و جنبشهای متفاوت چپ و راست  را تاریخنا در این کشور رقم زده است. بحث در این مورد  و زمینه در ایران نه تنها سخت و بشدت امنیتی هست بلکه مرز بین خودی و غیر خودی – ایرانی و غیر ایرانی – تجزیه طلب و وحدت طلب هم هست و از این رو هم هست بت ترین و غیر قابل بجث ترین  تم سیاست ملی در ایران هست. در قانون اساسی رژیم  جمهوری اسلامی همچون  سلطنت اریامهر  بارها و بارها به جوانب مختلف و کاربردی این فرمول  حفظ تمامیت ارضی مراجعه و رجوع  شده است و احتمالانه مهمترین و کلیدی ترین  تم قانون اساسی هم هست . در تشریح و تبیین این مقوله  ضرورتی ندارد به تجارب و نمونه های  تاریخی  در چگونگی و کاربرد این مقوله  مراجعه کرد چرا  جامعه ایران یکی از کلاسیک ترین و تاثیر گذارترین  نمونه ها را در کاربرد اجتماعی و سیاسی  این مقوله  را تجربه کرده است. جنگ هشت ساله ایران و عراق  در دهه هشتاد میلادی  نه  تنها به مفهوم واقعی کلمه  کلاسیک و تاریخ ساز بود بلکه پیامدهای عمیق و چند گانه را  تا به امروز  نه تنها در ساخت و ساز دولت ملت ایران بلکه  ساختارهای ژثوپولیتیک منطقه ای هم داشت . رجوع به ان جنگ طولانی تخریبی چند دهه پیش نه تنها کانال و مجراثیست کلیدی در درک سیاست ملی بلکه ساختار ژثوپولیتیک منطقه ای خاورمیانه هم هست .

 چند سال قبل از شروع جنگ خونین  ایران و عراق این اقای بنی صدر و شرکا ی  ملی مذهبیها بودند که مسیر و طریقه سرکوب  این انقلاب را نشان دادند . ما و نسل ان دوران بیاد داریم که رژیم جمهوری اسلامی و در هیبت دولت اقای بنی صدر و شرکا  چطور کمپین حفظ تمامیت ارضی را با کسیل ارتش و سپاه  پاسدار ان  به کردستان در سرکوب  به اصطلاح تجزیه طلبان  کرد و پایان غاثله شورا ها را  شروع  کردند.  اما چند سال بعد و شروع جنگ ایران و عراق و قطبی شدن جامعه ایران نه بر خواستها و مطالبات دموکراتیک این انقلاب بلکه  بر سر موضوع حفظ تمامیت ارضی کشور ان واقعه و مجراثی بود در تعیین تکلیف نهاثی  شکل دولتی و موضوع ژاندارمی خاورمیانه. به روایتی دیگر تلاش برای سرکوب خواسته های این انقلاب و اسلامیزه کردن جامعه  ایران قبل از جنگ ایران و عراق شروع شده بود اما با کمترین شانس.   ضروریست که با ان دیدگاها و نظرات  توطثه گرایانه  و ساده گرایانه  سیاه و سفید که گویاه  این  جنگ  در ضدیت با اتقلاب ۱۳۵۷ شکل گرفت مرزبندی قاطعی داشته باشم . این جنگ بر متن زمینه های تاریخی و بهم خوردن توازن و بالا نس ژثوپولیتیک  مابین دو  ناسیونالیسم اصلی منطقه ای رقیب  یعنی ناسیونالیسم  ایرانی از یک طرف  و ناسیونالیسم عرب در هیبت  دیکتاتوری صدام حسین  و بر متن تخاصمات و دعاوی  ارضی  دهه های پیش شکل گرفت . هر دو ناسیونالیسم و بطور ویژه ای ناسیونالیسم قومی مذهبی رژیم جمهوری اسلامی  بیشترین استفاده را از این جنگ  بردند  و در واقع  و مهمتر از این  موضوع   ژاندارمی منطقه خاورمیانه را وارد یک دوران متفاوت تاریخی سوق داد و هنوز هم ساختارهای ملی و منطقه ای عمیقنا متاثر از این  جنگ ملی ۸  ساله هم هست . ارایش سیاسی و  توازن قوای امروزی در سطح ملی و  منطقه  و از جمله  و بطور  ویژه ای  میلیتارایزه کردن  همه شثون سیاسی اجتماعی  ایران  با این جنگ شروع و رقم خورد . باید گفت جنگ انتقالی چون این  جنگ نه تنها  همه شثون زندگی اجتماعی را عمیقنا دگرگون و میلیتاریزه  کرد بلکه  و پس از پایان رسمی جنگ  ابعاد وسیعتر منطقه ای  به خود گرفت و در واقع صدور انقلاب به  اصطلاح  رهاثی بخش امپریال روستاثی شیعه ایزم  ابعاد ژثوپولیتیک منطقه ای به خود گرفت. باید  روشن و واضح  باشد که بر متن و تقابلات ناسیونالیسمهای متخاصم منطقه ای و در عصر و دوران  حاکمیت مطلق نهاد دولت ملتها جوانب و ابعاد ایدولوژیک مذهبی موضوعی ثالث و فرعی و کم اهمیت  بیش نیستن . از منظر تقابل و رقابت ناسیونالیسم های رقیب متخاصم منطقه ای و  ژاندارمی  منطقه  – جنگ ایران  و عراق  هیچوقت و تا به امروز متقوف و پایان نیافت بلکه  دامنه و ابعاد  تخاصم  جنگی ان به چهار گوشه  کشورهای خاورمیان بسط و گسترش یافت . فلسطین – عراق – لبنان – سوریه ووو . جنگ ایران و عراق  و از نقطه نظر تاثیرات  ملی و منطقه ای و پیامدها و ارایش سیاسی مابین دو ناسیونالیسم متخاصم یکی از تاثیرگذارترین و منطقه ای ترین وقایع تاریخ خاورمیانه و پسا جنگ جهانی دوم هست . این جنگ  و تخاصم در ادامه تخاصمات تاریخی  پیشین  به طور خلاصه و همچون بخش اغظم جنگهای ملی نه تنها  موضوع  قدرت سیاسی دولتی  بلا تکلیف و بحرانی  ایران را بر متن یک دوران پرطلاطم  انقلابی بلکه ژاندارمی منطقه خاورمیانه را فیصله و تا  اطلاع ثانونی به نفع رژیمی مبتنی بر دو عنصر قومی و مذهبی جمهوری اسلامی خاتمه داد . هنگامی که روح الله خمینی گفت ” این جنگ یک نعمت خداثیست  ” . ان جملات در سر تیتر روزنامه های ان دورا ن روح الله خمینی اگر چه  ساده گرایانه  و پوپولیستی  به منظر می رسید اما بیان عظمت طلبی یک ناسیونالیسم قومی مذهبی و پلاتفرم عبور از یک دوران پر طلاطم انقلابی ملی و منطقه ای بود . اما مشهورترین و شناخته شده ترین و در واقع امپریال ترین  جمله ایشان  در سر تیتر روزنامه های ان دوران  ”  من تو دهن امریکا می زنم  ”  بود و چند  سال پس از این جملات و با استفاده از جنگ ملی ایران و عراق تو دهنی به امریکا و ناسیونالیسم رقیب به اصطلاح فاسد پرو غرب عرب را به چهار گوشه خاورمیان  صادر نمود  و از همان دوران  هست که این رژیم اسلامی  را به یک بازیگر مهم  منطقه  خاورمیانه تبدیل نمود   .

 جامعه ایران پس از جنگ نه تنها  چند صد هزار کشته و مجروح و معلول و  میلیونها اواره  و  شهرهای ویران و تخریب  شده  به جای گذاشت بلکه  شباهت چندانی با  پیش از جنگ  نداشت . ان جامعه پویا و نسبتا مدرن  ایران و با پایان جنگ به  یک کشور و جامعه بی روح  و اسیر در روایت مردگان قبرستانی  جنگی فرو رفت . جنگ ایران و عراق  و با استفاده از کد ملی  حفظ تمامیت ارضی ان چهار چوب و ابزاری  سیاسی  ایدولوژیکی   بود که جمهوری اسلامی را نه تنها سیقل و تثبیت کرد  بلکه زمین سیاست ملی  را عمیقنا  تا به امروز یکدست و شخم زد . به بیان دیگر جمهوری اسلامی از همان روزهای تولد پایه  و فلسفه وجودی و الهام  خود را نه تنها از مذهب جهان خواه شیعه روستاثی  بلکه از منحصر به فرد بودن یک قوم و امال و ارزوهای قرون وسطاثی این قوم گرفته بود . رژیم اسلامی  بنا به نیاز و ضرورت دوران و بحران مربوطه  از این دو ابزار ایدولوژیک قوم گراثی و مذهبی استفاده کرده  و خواهد کرد . نظام  جمهوری اسلامی  در نهایت از خاکستر و تخریب جنگی  شهر و روستا  و خون ریخته شده چند صد هزار جوان و نوجوان این  کشور و با استفاده از کد ملی  حفظ تمامیت ارضی متولد و تثبیت شد بلکه با استفاده از این جنگ ناسیونالیسمهای رقیب در سطح منطقه  را فرسنگها به عقب راند . امال و ارزوهای عظمت طلبانه قومی اسلامی این رژیم کماکان ورد زبان  مسثولین و سران این رژیم هست . این جنگ نه تنها دینامیزم  مدرن  قیام سال ۱۳۵۷ را به معنی واقعی کلمه به  شکست کشاند بلکه و با  استفاده از این جنگ و با  کد ملی حفظ تمامیت ارضی صدها هزار به زندان رفته – شکنجه شدن و چند ده  هزار زندانی سیاسی را قتل عام  و سر به نیست کرد بلکه همه  احزاب و  سازمانها و جنبشهای قدرتمند چپ و دموکراتیک  در این کشور را تجزیه و به دو جناح تقسیم  نمود بلکه  به  شکست هم کشاند.

روابط – رقابت – تخاصم مابین نهاد دولت ملتها

 روابط – رقابت و البته  تخاصمات  جنگی  مابین ملل در شکل و فرماسیو نی از ۱۹۶ نهاد دولت  ملت رسمی کنونی جهان مهمترین و کلیدی ترین روند اقتصاد  سیاسی  معاصر جهان هست . خدایان زمینی قادر مطلق نهاد دولت ملتها که بر فرمول دمکراتیک حق تعیین سرنوشت  ملت  و استقلال ملت تکیه زده اند  انحصاری ترین – میلیتارایز ترین و غیر طبیعی ترین  نهادهای هستند که بشر تاکنون خلق کرده است. قدرت سیاسی اجتماعی و اقتصادی – تولیدی و جنگی که بخش اعظم این نهادها دارند در تاریخ هزاران ساله بشری بی سابقه  هست.  چنین قدرت عظیم  نهاد  دولت ملت و بی سابقه بشری از کجا شروع شد و زمینه های تاریخی تکوین این شکل گیری البته موضوع این نوشته  نیست –  انچه که در این مقاله کوتاه مورد نظر هست نه دینامیز و کارکرد درونی این نهادها  – کاپیتالیستی و یا سوسیالیستی –  شرقی و یا غربی – دموکراتیک و یا استبدادی  بلکه رابطه و روابط متقابل دیالکتیکی و انتاگونیستی مابین این نهاد ها  و به طور ویژه ای رابطه  و رقابت مابین ملتهای منحصر به فرد هست . بر خلاف تبینهای  رایج  دموکراتیک  ان فاکتور و دلایل کلیدی که  چنین نظامی  از دولت ملتها را خلق کرده نه بر دینامیزم و پروسه های درونی مستقل هر نهاده بلکه یک رابطه و منطق دیالیکتیگی رقابتی مابین این نظامهای ملی هست  و یا بطور دقیق تر باید گفت رقابت و تناقض قومی چرا که  در هسته درونی ملتها اقوام منحصر به فرد و ممتاز قرون وسطاثی وجود دارند . بطور خلاصه و در یک جمله – نهاد ملت همچون هویت ملی و یا قومی دینامیزم درونی تعیین کننده ای در خود ندارد اگر نتواند رابطه رقابتی و متفاوت با دیگر ملت رقیب و جهان بیرون  را تعریف و تبیین و ترسیم  کند . نهاد ملت در خود و برای خود  و از نقطه نظر دینامیزم و کارکرد  درونی  نه تنها  مفهوم تعیین کننده  خاصی را در خود ندارد بلکه بعنوان یک واقعیت و حقیقت مستقل تولید و باز تولید شده احتمالنا  قابل اثبات هم نیست .

 یک انقلاب و یا قیام و یا  دست بدست شدن قدرت سیاسی و  تغییر و تحول  کیفی در سازمان و ساختار یک  دولت  ملی  و بطور ویژه ای در مناطق کلیدی سوقلجیشی و  ژثوپولیتیک  رقابتی   همچون خاورمیانه  بالانس مابین رقابت ملل و دولتهای ملی را نه تنها  تغییر و تشدید  خواهد کرد بلکه نیاز به  بالانس جدید را به جلو صحن سیاست ملی و منطقه ای و بعظنا جهانی  خواهد کشاند –  به کلام دیگر و واضحتر باز شدن و در دستور روز بودن  موضوع قدرت سیاسی  دولت ملی در یک کشور و با توجه به این مهم که رقابت مابین ملل واقعیت مطلق و مهمترین روند اقتصاد سیاسی دوران و عصر ملت دولتهاست یک واقعه منطقه ای و شاید هم  جهانی  باشد . جنگهای ملی و منطقه ای و بین اللملی تاریخنا  مهمترین و تاثیر گذارترین و قاطع ترین  ابزار این تعیین تکلیف و بالانس مابین رقابتهای ملی هم بوده اند . اما رقابت مابین ملل نه تنها یک روند کلیدی اقتصاد  سیاسی   بلکه  فاکتور و مقوله ای مهمتر و کلیدی تری در ساختار سیاست  ژثوپولیتک  منطقه ای و جهانیست چرا که این رابطه  رقابتی هست که بخش زیادی از سازمان و ساختار درونی  ملت را شکل خواهد داد . به طور مثال شکل – ساختار و کارکرد دولت ملت کنونی ایران و به درجاتی  دوران سلطنت خانواده اریامهر در اساس بر مبنای رقابت قومی و ملی و بطور کلیدی و ویژه ای  در رقابت  با  ناسیونالیسمهای رقیب  منطقه ای و البته امریکای به اصطلاح جهان خوار سازمان و ارایش یافته است  و نمونه ایران قطعنا در سطح منطقه و جهان استثنا نیست . رژیم جمهوری اسلامی تنها رژیمی نیست که  با جهان سر جنگ و تناقض دارد این تناقض پایه و اساس شکل گیری و باز تولید روابط  و رقابت مابین نهاد ملتها هست . ایدولوژی حفظ تمامیت ارضی و مرزهای پر کهن مام وطن  –  میلیتاریزه کردن همه شثون زندگی اجتماعی اقتصادی ۴۰ سال گذشته ایران  – تقسیم بندی شهروندان  به امنیتی و غیر امنیتی –  برتریهای قومی و مذهبی و زبان ایدولو ژیک ملی در اساس ریشه در رقابت مابین ملت و ناسیونالیسمهای رقیب  منطقه ای  و جهانی دارد و این نه استثنا بلکه قاعده هست .

 بر مبنای یک تبیین عام و عمومی  صحبت کردن اجزاه و نهادهای  کلیدی  تعیین کننده  درونی نهاد  ملت و از جمله .

 ۱-  ایدولوژی و هویت  قومی مذهبی  رسمی درون نهاد  ملت و زبان واحد ملی .

۲-  ارز و پول ملی و سیاستها و استراتژیهای مالی ملت .

 ۳- ارتش و نهادهای امنیتی به عنوان نهاد حفظ تمامیت ارضی و مرزهای پر کهن ملت.

 ۴-  دستگاه  و سازمان و کارکرد دولت – دموکراتیک  و غیر دموکراتیک  و یا استبدادی .

 ۵- و البته سر گل افتخارات ملل نظام تعرفه های گمرکی و بازرگانی  حمایت از تولید ملی عمومنا و عمیقنا ریشه نه در دینامیزم  و کارکرد درونی نهاد ملت بلکه در یک رابطه  دیالکتیکی  رقابتی  با رقبای منطقه ای و جهانی سازمان یافته و فلسفه وجودیش را توجیه می کند .

 بعنوان یک اصول –  در یک رابطه و پروسه به غایت  دیالکتیک رقا بتی و متقابل مابین ملل انگیزه  و محرک اصلی اتخاذ سیاستها و سازمان  درونی نهاد دولت ملت  تاریخنا بوده است . و از این رو خوشاه به حال انسجام درونی ملتی که یک دشمن و رقیب ملی سنگین وزن دارد و  وای به حال ملتی که از این نعمت  الهی  دشمن و رقیب ملی  بی بهره هست . اگر چه نهاد  دولت ملت یک نهاد طبقاتی  و تبعیض امیز و بر اجبار و تحکم استوار هست اما  دینامیزم  درونی  بالانس و فعل و انفعالات درونی  این نهاد نقش تعیین کننده  و نهاثی  در ارایش و سازمان درونی نهاد دولت ملت ندارد . بنابرین و پس از تغییر و تحول در سازمان دولتی بطور مثال از طریق یک انقلاب و یا قیام  سوال و موضوع اصلی و کلیدی نه در دینامیزم درونی – سازمان و ساختار از جمله دموکراتیک شدن و یا مدرن شدن ملت بلکه چگونگی رابطه با  جهان بیرون – رقبای ملی و همسایگان و جهان پیرامون خواهد بود چرا که این رابطه  متقابل با ملل دیگر تعیین کننده بخش زیادی از ارایش و سازمان درونی نهاد ملت خواهد بود . اگر ایدولوژی رسمی قومی و مذهبی  رسمی خلق کردید و  اگر ارتش و نهادهای امینتی  قلدر در حفظ و امنیت مرزهای پر کهن درست کردید – و اگر تعرفه های بازرگانی و مالیاتی بر کالاها و خدمات  ملل دیگر وضع کردید  و ارز و پول ملی خلق و چاپ کردید . دیکر نه تنها  ملت  صلح طلب و رمانتیک  نیستید بلکه خواهان رقابت و روابط متخاصم  با دیگر ملل خواهید بود . نفس و پروسه ملت سازی تاریخنا یک روند و پروسه تخاصمی  رقابتی و البته عمیقنا مبتنی بر تقسیمات مذهبی  بوده هست . بر بستر و رابطه متقابل و دیالکتیکی همچون دینامیسم بغایت رقابتی و پیچیده  مابین  ملل ارایش و سازمان درونی ملتها را تعیین خواهد کرد و سرنوشت غم انگیز و تراژدی قیام سال ۱۳۵۷ ایران از طریق جنگ ملی ایران و عراق یکی از کلاسیک ترین و تاثیرگذارترین  نمونه های  تاریخی هم بود .

 چنین موضوع و رابطه  تخاصمی مابین ملل  به معنای کم اهمیت و یا کم تاثیر بودن اصلاحات و انقلابات و خیزشهای ملی مترقی خواهانه نیست بلکه به این مفهوم هست که خیزشهای ملی و روندها و تلاشهای  دموکراتیزه شدن ملت نه تنها محدودیتهای سیاسی اقتصادی اجتماعی عمیقی را در خود دارد بلکه  چنین وقایع و روندها ی ازادی خواهانه  و برابری طلبانه را  بر متن و بستر تضادهای ملل نگریسته شود چرا که در تحلیل نهاثی این پروسه و روند دموکراتیک شدن ملت بخشی از یک معادله به مراتب کلیدی تر یعنی رقابت با دیگر ملل خواهد بود . چنین رابطه دیالکتیکی و رقابتی نه مختص به  خاورمیانه  قومی مذهبی رقابتی و یا مختص به همسایگی جعرافیاثی  و یا تضادهای قرون وسطاثی ملی و قومی بلکه عمده ترین روند اقتصاد سیاسی روابط و مناسبات رقابتی مابین ملل هست چرا که همه ملتها خواهان دست رسی ویژه و منحصر به فرد به گنجینه بی کران تجارت جهانی و منطقه ای هستند.  بدونه اینکه تفاوت مابین نظامهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک و استبدادی را از نظر دور داشت اما نظام ملت دولتها و همانطور که از منظر سیاست و ساختار منطقه ای و بین اللملی پیداست می تواند اشکال و محتوای  متفاوت ساده و یا بغرنجی بخود بگیرند و از جمله  یک نظام و یا نظامهای  دموکراتیک غربی –  سلطنتی و یا استبدادی مذهبی  اما در نهایت  همه این نظام های ملی حتی در دموکراتیک ترین شکل و ساختار درونی یک نهاد تمامنا انحصاری اقتصادی –  خروس جنگی رقابتی –  خلاف قوانین طبیعی و  میلیتارایز و به طور یونیورسالی نهادی جهت  دست رسی به موقعیت ممتاز در مالکیت ارضی ملی  و منابع طبیعی و ابی  در رقابتهای تجاری و نظامی با دیگر ملل رقیب ساخته و سیقل داده شده هست. از این رو هم هست که تاریخ روابط و مناسبات رقابتی مدرن مابین ملل در یکی دو قرن گذشته  نه تنها خشن ترین و خونین ترین بلکه انتاگونیستی ترین رابطه رقابتی تاریخی و معاصر بشری هم بوده است.

 موضوع رقابت و تخاصمات  مابین ملل  به عنوان عمده ترین  و کلیدی ترین روند اقتصاد سیاسی و پیامدها و تاثیرات ان بر زندگی بشری و مادر طبیعت  بماند برای فرصت دیگری . در فرصت دیگر به طور مشخص به  موضوع  بحران و تخریب  محیط زیست بشری به عنوان یکی از تراودات و پیامدهای رقابت انتاگونیستی  مابین نهاد دولت ملتها خواهیم پرداخت .

  اگر چه جامعه ایران و کشورهای  منطقه  خاورمیانه  بر متن و تاثیرات  دنیای ادغامی  گلوبالیزه شهری   تغییرات کیفی را از سر گذرانده است اما هنوز در مقابل ویروس  حفظ تمامیت ارضی نه تنها واکسینه نشده است بلکه عمیقنا  اسیب پذیر هم هست .غالبیت تفکر و تبینهاثی  شوینستی  که تاریخ چند دهه گذشته  ایران و منطقه  را با اسلام و اسلام گراثی و تبینات به اصطلاح اسلام سیاسی تبین و توضیح داده  اند – منظر سیاست ملی و منطقه ای  ایران و خاورمیانه را  پیچیده – گنگ و قفل کرده است . رژیم جمهوری اسلامی تعدیل شده  و یا  سرنگون شده  و یا  رژیم  اینده  راست  و به احتمال قریب به یقیین  دور دیگری از این فرمول حفظ تمامیت ارضی و اقتدار ایران را و در اسطکاک و تناقض درونی قومی و با همسایه گان و رقبای منطقه ای  و خطر بیکانگان را به جلو صحنه  خواهد راند  چرا که بالانس و دینامیسم  درونی بقا و باز تولید نهاد ملت  در نهایت در رقابت و رابطه  با دیگر ملل در سطح منطقه  تعیین خواهد شد و تا جاثی که  به  کلکسیون نهادهای ملی و قومی منطقه  خاورمیانه بر می گردد  کمبودی از دشمن و ملت رقیب  در میان نیست .

 امروزه  نه تنها  ان زنان و مردان و جوانانی شجاع و فداکاری  که  علیه رژیم اسلامی تا دندان مسلح برخاسته اند  بلکه شهروندان دیگر ملل خاورمیانه باید هوشیار و اگاه باشند  که خیزیش   کنونی علیه رژیم اسلامی  اگر چه  به ظاهر و در سطح یک خیزیش و قیام درون خانوادگی ایرانیست اما عمیقنا یک واقعه منطقه ای و با تاثیران جهانی خواهد بود و نه تنها به دلیل مهم و ژثوپولیتکی موقعیت ایران بلکه به دلیل فاکتور کلیدی رقابت مابین ملل و نیاز به بالانسهای جدید منطقه ای را به جلو صحن سیاست منطقه ای سوق خواهد داد . این فرض و مفروضات و بی تفاوتی  مردم  در خاورمیانه  که  خیزش قهرمانانه کنونی علیه جمهوری اسلامی  یک امر و موضوع درون خانوادگی ایرانیست نه تنها ساده گرایانه  ممکن هست یک اشتباه  مهلک و بسیار خطر ناک هم  باشد . در صورت تعمیق جنبش کنونی علیه رژیم اسلامی و باز شدن موضوع  قدرت سیاسی دولتی  ایران که  دیر یا زود باز خواهد شد – نیاز به  توازن و دینامیسم  جدیدی از روابط ملل را  در سطح منطقه باز خواهد کرد . در یک جمله پروسه  سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و یا یک شرایط دو فاکته سیاسی و یا وو  –  نه یک واقعه  ملی ایرانی بلکه بر مبنای قطب نمای رقابت  مابین ملل منحصر به فرد در خاورمیانه  یک واقعه منطقه ای و تاثیرات جهانی خواهد بود و روزنه ای از امید و تلاش اگاهانه در ساختن خاورمیانه ای مبتنی بر شهرهای توسعه یافته و مرتبط .

جمعبندی

 شرایط و نحوه  شکل گیری و تکوین رژیم جمهوری اسلامی کماکان یکی از مناقشه امیز ترین و بحث انگیز ترین  موضوعهای سیاست در ایران و به درجاتی  در سطح منطقه خاورمیانه    هست.  شکل گیری و تکوین رژیم جمهوری اسلامی  به عنوان یک نظام دولت ملت منحصر به فرد یک شبه و توسط و نتیجه اتاق فکری کسی و کشوری و نهادی نبود و نیست- چنین تبیین و دیدگاهی  با سیر وقایع و نقطه عطف های مادی  ان سالهای دور منطبق نیست. همانطور که کلان شهر تهران یک شبه ساخته نشد  رژیم جمهوری اسلامی هم یک شبه  متولد و زاده  نشد بلکه نتیجه  مجموعه ای از وقایع سیاسی  کلیدی و نقطه عطفها و تقابل جنبشها و افقهای متفاوت در یک پروسه ۷ الی ۱۰ ساله  شکل گرفت و ثیقل داده شد  و از میان کل این نقطه عطف های تاریخی درونی و بیرونی این جنگ ملی ایران عراق  با کد ملی حفظ تمامیت ارضی بود که در نهایت جمهوری اسلامی را نه تنها شکل داد بلکه تثبیت کرد .  داستان از سرکوب به اصطلاح تجزیه طلبان کرد شروع  و با جنگ ایران و عراق  نه  تنها  نظام سیاسی اینده  ایران را تعیین کرد بلکه ساختار و بالانس  ژثوپولیتیک سیاسی خاورمیانه را هم عمیقنا  تا به امروز دگرگون کرد. تاثیرات و پیامدهای ملی و منطقه ای  و بعضنا جهانی  این جنگ ملی نشان از این واقعیت دارد که  جنگها و تخاصمات  مابین ملل تا چه اندازه سیاسی طبقاتی و انتقالی و تاثیر گذار نه تنها در روابط رقابتی مابین ملتهای رقیب متخاصم بلکه تعیین کنند گی  ساختار و ارایش درونی نهاد ملت هم هستند . نظام جمهوری اسلامی نتیجه  و از طراودات  ایدولوژ یک  حفظ تمامیت ارضی و اقتدار ایران و از دریچه و روزنه  یک جنگ ملی منطقه ای بسیار خونین و ویرانگر زاده – بلوغ یافت و ادامه حیات یافت.

 سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

جلال برخوردار

 ژانویه ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate