جمهورى اسلامى به كدام سو مى رود؟

موقعيت داخلي:

واقعيتي آشكار است كه جمهوري اسلامي بسيار شديدتر در بن بست اقتصادي و اجتماعي و سياسي گرفتار شده است وهر روز كه ميگذرد اين تنگناها تمامي پيكره ارگانهاي قدرت آنرا تحت فشار بيشتري قرار مي دهد.

صدور قطعنامه هاي بين المللي در محكوميت ايران بدلیل نقض حقوق بشر و شليك عمدي به هواپيماي مسافربري اوكراين، فشار جنبشهاي اجتماعي مانند جنبش كارگري، جنبش رهایی زن، اعتراضات هر روزه عليه تخريب محيط زيست، فشار خانواده هاي زندانيان سياسي، جنش دادخواهي خانواده هاي جانباختگان، اعتراضات نویسندگان و هنرمندان و اعتراضات هر روزه بخش های مختلف مردم بدلیل محرومیت های مختلف جمهوري اسلامي را بر لبه پرتگاه مرگ و نابودي قرار داده است.

موقعيت منطقه اي:

افول جنبش اسلام سياسي در منطقه، حاشیه ای شدن داعش، تغيير سياست عربستان در قبال اسرائيل، نزديكي برخي ديگر از كشورهاي حوزه خليج به آمريكا و اسرائيل، كم رنك شدن رابطه سياسي و اقتصادي ايران و عراق ، عروج خيزش مردم عراق بر عليه سيستم فاسد حاكم بر عراق و علیه حضور جمهوری اسلامی در این کشور، باعث افول قدرت دخالتگري ايران در منطقه شده است. اگر بر اين فاكتورها، فلج تمام عيار اقتصادي رژيم و کاهش چشمگیر درآمدهای مالی رژیم بر اثر تحریمها که برای قدر قدرتی در منطقه هزینه می شود را هم اضافه كنيم، جمهوري اسلامي در موقعيتي بسیار شكننده در منطقه قرار گرفته است.

موقعيت بين المللي:

پس از خيزس دي ماه ٩٦ و آبان ٩٨ جمهوري اسلامي با سياست عريان آدمكشی و دستگيري هزاران نفر در مقابله با جنبش سرنگوني ظاهر شده است، افزايش تعداد دستگيري فعالان و رهبران جنبشهاي اجتماعي در سطحي گسترده ادامه دارد، اعدام مخالفان سياسي و زندانيان عادي براي ارعاب جامعه همجنان ادامه دارد، در مقابله با اين روند علاوه بر اعتراضات اجتماعی در ایران، در سطح بین المللی نیز جمهوری اسلامی بیش از هر زمان مورد نفرت افکار عمومی جهانی قرار گرفته و فشار بيش از پيش سازمانها و نهادهاي بين المللي و حقوق بشري جمهوري اسلامي را در تنگنای شدیدی قرار داده است.

با در نظر گرفتن فاكتورهاي بالا جمهوري اسلامي در لبه پرتگاه سقوط و نابودي كامل قرار گرفته است. براي خلاصي هر چند موقتي، چاره اي ندارد استراتژي جديدي را براي بقا در پيش بگيرد. اگر طي سالها وجود جناح اصلاح طلب سوپاپ اطميناني حائل بين حكومت و مردم بود در سالهای گذشته و بویژه با خیزش دی ۹۶ و سپس آبان ۹۸ و شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا و جمهوري اسلامي نابود بايد گردد، موقعیت این جناح پوچ شد و به هوا رفت.

براي جلوگيري از سرنگوني، جمهوري اسلامي میداند که باید استراتژی متفاوتی در پیش بگیرد. از جمله رويكرد تمام و كمال حذف جناح رقيب اصلاح طلبان و بیرون انداختن آنها از رده های مختلف حکومتی و یکدست کردن حکومت توسط سپاه و اصولگرایان یکی از محورهای استراتژی حکومت در این دوره است. اين استراتژي مانند پازلي اجزائ متفاوتي براي تكميل شدن دارد كه به آنها مي پردازم:

انتصاب رئيسي به رياست قوه قضائيه و حذف خاندان لاريجانيها، دستگيري بسياري از كساني كه منبع مالي جناح اصلاح طلب بوده اند به جرم رانت خواري و اختلاس و ارتشا، دستگيري تعداد زيادي از مسئولين سازمانها و نهادهاي مالي جناح اصلاح طلب و اخيرا بازداشت تعداد زيادي از شهرداران و اعضای شوراي شهرها و كه طرفدار جناح اصلاح طلب هستند كه از نظر نگارنده اين بازداشتها تا حذف تمامي مهره هاي تاثيرگذار اصلاح طلب در اقتصاد و سياست ادامه خواهد داشت، قسمت مهم اين استراتژي قبضه ارگانهاي تصميم گيري نظام توسط جناح اصولگرا است. جناح خامنه اي – سپاه با اقتداري كه در شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام دارند تلاش خود را براي بدست گرفتن مهمترين ارگان تصميم گيري قدرت يعني مجلس به سرانجام رساندند و با اين پيروزي مقدمات أنچه كه قبلا زمزمه اش را ميكردند يعني روي كار آوردن دولت نظامي با پيروزي در انتخابات ١٤٠٠ رياست جمهوري را فراهم کرده اند. براي تكميل این استراتژی و به پيروزي رساندن آن بايد تمامي منبع مالي دولت فعلي را به نفع سپاه ضبط كنند، در همين رابطه فرمانده قرارگاه خاتم الانبيا درخواست واگذاري بخشهاي مهم مالي دولت با تشخيص سپاه در ازاي بدهي هاي دولت به قرارگاه را كرده است.

بخش ديگر استراتژي يكدست کردن رژيم، ت اختصاص بودجه كافي براي روند اداره جامعهو عادی سازی یعنی پيروزي قاطع در رياست جمهوري سال١٤٠٠ است. افزايش بودجه صدا و سيما، حوزه هاي علميه و افزایش بودجه تدافعی نیروهای بسیج و سپاه برای این منظور است منظور است. اما جمهوري اسلامي براي تكميل كردن اين پازل احتیاج دارد موانع مهم ديگري راهم موقتا تاكيد ميكنم موقتا كنار بزند، موج وسيع دستگيري فعالین جنبش های مختلف، اذيت و آزار فعالين سياسي، نويسندگان، رهبران و سخنگويان جنبشهاي اعتراضي با اين رويكرد جديد تنظيم شده است. با اين سياستها و جهتگيريها اگر اين استراتژي به پيروزي برسد جمهوري اسلامي، با يكدست شدن و حذف كامل اصلاح طلبان، بايد جام زهر ديگري را براي جلوگيري از سرنگوني محتوم خود سر بكشد.

مذاكره با غرب و عقب نشینی قابل ملاحظه در مقابل غرب براي رفع محدوديتهاي اقتصادي و برداشتن تحريمها و باسخ دادن به بخشي از مطالبات اقتصادي جامعه از طريق آزاد سازي منابع مالي بلوكه شده ايران، فروش نفت و عقد قراردادهاي اقتصادي با اروپا و غرب محتواي برنامه سياسي و اقتصادي رژيم “جديد”، جمهوري اسللامي يكدست شده را براي غرب براي دوره آتي قابل تحمل خواهد كرد. در موقعيت كنوني، جمهوري اسلامي بين سرنگوني و كرنش در مقابل غرب و حفظ موجوديتش مجبور است راه دوم را انتخاب كند. در همين رابطه هييت حاكمه امريكا بخصوص با روي كار آمدن بايدن و همچنين اتحاديه اروپا هم با مواجهه با پيروزي اصول گرايان كه همواره در راس آن خامنه اي كه حرف آخر هر سازش يا مذااكره اي را ميزند قابل پذيرش تر خواهد بود. با اين رويكرد بخشي از سرمايه گذاريهای مورد تحریم برداشته خواهد شد و منابع مالی بلوکه شده به ايران که مبلغ قابل توجهی است برای مقطعی بحران سیاسی و اقتصادی رژیم را کاهش خواهد داد.

در این نیز تردیدی نیست که این استراتژی در بهترین حالت میتواند برای دوره ای بسیار موقت برای حکومت کارساز باشد اما تنش ها و تناقضات جدیدی را با خود همراه دارد و جمهوری اسلامی تسلیم شده در مقابل غرب را بیش از پیش متزلزل خواهد کرد.

اين ياداشت بر اساس فاكتورهایی که اشاره کردم تنظیم شده و لازم به تاكيد مجدد است اين يكي از محتملترين استراتژي هاي بقا براي جمهوري اسلامي و جلوگيري از سرنگوني شدن براي يك دوره هر چند كوتاه مدت است.

اين ياداشت به همراه خود سوالاتي را به همراه مي آورد:

آيا از درون اين “رژيم جديد” تناقضاتي بيرون نميزند كه اين استراتژي را ناممكن سازد؟

آيا شكل گيري يك خيزش جديد مانند آبان ٩٨ با پتانسيل بيشتري نميتواند كل اين پروژه را پوچ كند؟

آيا با هر گام از عقب نشيني محتوم جمهوري اسلامي اشتهاي بيشتر غرب براي به زانو درآودن رژيم و كوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از منطقه و پروژه اتمي را موجب نمي شود.

رضا رشیدی

۱۶ ژانویه۲۰۲۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate