اخباروگزارش های کارگری ۶ دی ماه ۱۴۰۱
صدوسومین روزاعتراضات سراسری پس از قتل مهسا (ژینا) امینی در مقر گشت ارشاد تهران
خبرها وگزارش های روزسه شنبه ۶ دی ماه ، همزمان با صدوسومین روز اعتراضات سراسری پس ازقتل مهسا (ژینا) امینی در مقر گشت ارشاد تهران:
– گرامیداشت یاد آیلار حقی از جان باختگان اعتراضات سراسری تبریز بمناسبت چهلمین روز خاکسپاریش باشرکت جمعیت کثیری دروادی رحمت و سردادن شعارهای اعتراضی ازجمله«ماهمه آیلار هستیم بجنگ تا بجنگیم»،«مرگ بر دیکتاتور»،«مرگ بر خامنه ای»
یورش نیروهای سرکوب ددمنش دولت ودستگاه رهبری به حاضرین وضرب وشتمشان وبازداشت پدرزنده یاد آیلار حقی
– گرامیداشت خاطره کمال احمدپور، محمد احمدی گاگش و آزاد حسینپور از جان باختگان اعتراضات سراسری مهاباد بمناسبت چهلمین روز خاکسپاریش با حضور جمعیت زیادی وسردادن شعارها منجمله«کرد،بلوچ، آذری آزادی برابری»
– گرامیداشت یاد هیوان جان جان از جان باختگان اعتراضات سراسری بوکان بمناسبت چهلمین روز خاکسپاریش باشرکت جمعی از اهالی وسردادن شعارهای اعتراضی
– شعارنویسی دانشآموزان در کرمانشاه سهشنبه ۶ دی ۱۴۰۱
– سرود خوانی دانش آموزان در مدرسهای در بیدشهر (استان فارس) در پشتیبانی از خیزش سراسری مردم ایران، سهشنبه ۶ دی ۱۴۰۱
– دوشنبه ۵ دی – دیوارنویسی در حمایت از اعتراضات مردمی؛ دانشکده معماری دانشگاه بهشتی
- دوشنبه ۵ دی، خواندن سرود زندگی توسط دانشجویان؛ مقابل کتابخانه مرکزی دانشگاه بهشتی
- شعارنویسی به رنگ سرخ بر روی برف؛ دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات
- شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت:
در حمایت از جنبش اعتراضی همکاران ارکان ثالث در پارس جنوبی
– یاداشتی از رسول بداقی از زندان اوین
– نامه سرگشادهی جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر در پاسخ به سخنگوی وزارت علوم
– بیانیهٔ معلمان شاغل و بازنشستهٔ مهاباد در حمایت از همکاران دبیرستان امام خمینی
– بیانیه کانون صنفی معلمان خوزستان در محکومیت *حذف احکام رتبه بندی فعالین صنفی معلمان استان*
و
– با جان باختن یکی دیگر از کارگران زن مصدوم حادثه آتش سوزی سرویس رفت وآمد کارگران سردخانه مواد غذایی بروجن،تعداد قربانیان ۶ نفرشدند
– مرگ و مصدومیت ۳ امدادگرهلال احمر استان اردبیل براثرواژگون شدن آمبولانس
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت:
در حمایت از جنبش اعتراضی همکاران ارکان ثالث در پارس جنوبی
بنا بر خبرهای دریافتی ۱۰ نفر از همکارانی که در تجمع روز سوم دی شرکت کرده بودند، از روز شنبه با گرفتن گیت پاس هایشان، پشت درهای حراست نگه داشته شده و از ورود به محل کار منع شده اند.
صمصامی سرپرست حراست فیزیکی پالایشگاه سوم، بازگشت به کار این همکاران را منوط به ارائه تعهد با ثبت رسمی در دفتر ثبت اسناد کرده است.
همچنین با خبر شدیم تعداد دیگری از همکاران در پالایشگاههای مختلف که در شبکه های اجتماعی از فراخوان اعتصاب حمایت کرده اند با گزارش اعضای انجمن صنفی پالایشگاه ها که تبدیل به بازوی سرکوب مطالبه گری کارگران شده اند، به حراست فراخوانده شده و ضمن بازجویی تهدید به اخراج از کار شده اند.
نباید اجازه دهیم که سرکوب و دستگیری باعث عقب نشستن ما کارگران از خواستهای برحق خود و یکه تازی حراست و سرکوبگران شود.
با اعتصاب اخطاری، با ایجاد صندوق همیاری و کمک به همکارانی که کار و معیشتشان در خطر قرار میگیرد و با بیانیه های محکم خود و تاکید بر ادامه اعتراضات تا جمع کردن بساط پیمانکاران چپاولگر و پایان دادن به فضای پادگانی حاکم در مراکز نفتی باید با این تعرضات مقابله کنیم.
دوستان و همکاران ارکان ثالث در پارس جنوبی، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی کنار شما و صدای شماست.
زنده باد اتحاد و همبستگی کارگران
یاداشتی از رسول بداقی از زندان اوین
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
🔸دهها سال است که استبداد و خودکامگی خود را زیر نامهای گوناگون پنهان کرده و مقدسترین داشتههای مردم، از منافع مادی و معنوی یک ملت کهن گرفته تا جان و مال و آبروی آنان را نوبت به نوبت ویران میکند. نفت و آب و گاز و خاک و جنگل و معادن، محیط زیست، اعتماد، باورها و حتی شرف و حیثیت مردم را خاکریز به خاکریز ویران کرده و اینک به طور عریان در روزنامهها، رسانهها، همایشها و به هر شکل ممکن، سرزمین و مردم ایران را تهدید به سوریهای شدن میکند و آشکارا به همگان میفهماند یا ما یا هیچ کس.
🔸بی گمان تنها چیزی که جلوی خودکامگان خونریز را گرفته تا بار دیگر میلیونها انسان را قربانی هوسها و توهمات و خوابهای آشفته نکنند، ناتوانی آنهاست.
همکاران و هموطنان ارجمند:
🔸اینجانب و همکارانم ۱۲۰ روز در چنان وضعیتی در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ در زندان اوین به سر بردیم که شب و روز را به سختی از هم تشخیص میدادیم. پرسیدن ساعت از یک نگهبان توهین استخوان سوزی را در پی داشت. دیدن یک لبخند از یک همنوع، شنیدن صدای یک انسان، حتی یک پرنده برای ما رویایی شده بود.
🔸۱۲۰ روز نمیدانستیم در سلول کناری ما چه کسی به بند کشیده شده. گاه گریههای التماس آمیز مردی یا نوجوانی بیگناه به قلب زخم خوردهی ما نمک میپاشید.۱۲۰ روز جوی آمیخته به ترس از تحقیر و تهدید، لحظه لحظههای ما را پر کرده بود. حضور ۲۴ ساعته دوربینهای مداربسته، لامپهای روشن، نظارت بر رفتار و کردار ما از دریچهی چشمی درب فولادین سلول ۵ متری، هستی را برای ما تبدیل به تابوتی کرده بود که جای جنبیدن را از ما گرفته بود. جسم ما در یک سلول کوچک و روح و روان ما در یک تابوت اسیر ناجوانمردان وحشی صفت بود. در این تابوت روحی تنها میتوانستیم لبهایمان را تکان بدهیم. گاه تخیلات و توهمات خود را از سلولهای مغز خود به لبهایمان جاری میکردیم.
🔸تمام آزادی ما این بود که در تخیلات، توهمات، ترسها و تهدیدها حرکت کنیم. تهدید همکاران، خانواده، دوستان و زن و فرزند و خویشاوندان کابوسی بود که خواب را از جسم و روح ما ربوده بود.
🔸گاه صدای یک عربده کش به نام بازجو یا مراقبی و زندانبانی عقدهای، گاه صدای نرم اما بُرندهی یک مامور، همراه با تهدید زن و فرزند، مرگ را در پیش چشم ما زیباتر از شیرینترین لحظههای جلوهگر میساخت. بی وجدانی آنان هستی، زندگی و انسانیت را در پیش چشم کابوسی مزخرف مینمود. دروغ و فریب و جاه طلبی و ریا و نیرنگ و شیطان صفتی بازجوها و برخی زندانبانها آدمی را به تعظیم در برابر شیطان وا میداشت. گاه تهدید به مرگ در سلولهای انفرادی، خاموش و بی همدم، افسوس آخرین وصیت نامه را برای خانواده در ذهن و جان ما به خاک میسپرد.
🔸گاه مانند پرندهای بی پناه که بر شانههای شکارچیاش بنشیند، عواطف و محبتهای انسانی خود را به پای دل ماموران گرگ صفت و خونخوار میریختیم. آری خوانندگان شریف، از کدامین درد باید نالید؟
🔸۱۲۰ روز زیر بمباران توهین، تحقیر، تهمت، دروغ، اتهام و پروندهسازی، فحاشی، ارعاب و تهدید، تنهایی و بی خبری، روح و روان ما را تبدیل به زبالهدانی از پس ماندههای ذهن مزدوران بیماری کرده بود که گرگ صفت شرف را قی کرده بودند. در عین حال آنچه میگفتند برای ما فقط یک شوخی یا تهدید برای عقب نشینی از خواستههای به حق فرهنگیان و جامعه و دانش آموزان بیش نبود، غافل از اینکه در این ۱۲۰ روز آنان دنبال سناریوسازی بوده و برای بدبین کردن و تفرقه از هیچ دروغی و از هیچ فریبی کوتاهی نکرده بودند. تصاویر گوناگون و بی ربط به هم بافته بودند، اتهامات سراسر دروغ بسته بودند. غافل از اینکه آنان لوله تفنگ تبلیغات فریبکارانه را به سمت خود گرفتهاند زیرا ذهن مردم جامعه از این دروغ پردازیها اشباع شده است. در این میان اتهام دروغین گرفتن پول از بیگانگان برای خریدن معترضین خیابانی و خرید سلاح جنگی، شرمآورترین توهینی بود که آنان در صدا و سیمای اشغال شده، در حق ما، معلمان و مردم معترض روا داشتند. در پایان همواره بر این افتخار میکنم که ایرانی، معلم، پاکدل و پاکدست هستیم و بالاتر اینکه هموطنان و همکاران و همراهانی دارم که دروغ و فریب را از راستی و درستی به روشنی آفتاب دلشان تمیز میدهند.
رسول بداقی_بند ۴ زندان اوین
دی ۱۴۰۱
نامه سرگشادهی جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر در پاسخ به سخنگوی وزارت علوم
جناب آقای علی شمسی پور در افاضاتی که اخیرا در مصاحبه با “اعتماد آنلاین” داشتید اعتراضات حق طلبانه و شجاعانهی فرزندان ملت در دانشگاه های سراسر کشور را اغتشاش خواندید و گفتید:” مدیریت دانشگاهها و کمیتههای انضباطی بر مبنای تغییر رویکرد اغتشاشات اخیر باید ابزار در دست داشته باشند و تغییرات آییننامه انضباطی جدید، متناسبسازی این ابزار است که به صورت حداقلی اتفاق افتاده است.”
معنای سخن شما این است که در مواجهه با اعتراضات دانشجویان به دلیل قوانین موجود ما نمیتوانستیم آنچه را که میخواهیم انجام دهیم و قوانین موجود دست ما را بسته بود لذا انچه که میخواستیم انجام دهیم، قانون کردیم.
آقای سخنگو، دوران برده داری سالهاست به سر آمده و شما نمیتوانید با ملت ایران که سالهاست برای حاکمیت قانون و محدود و مشروط کردن حاکمیت مبارزه کردهاند، اینچنین رفتار کنید.
قانون “ابزاری” در دست شما برای سرکوب کردن صدای آزادی خواهانهی ملت نیست بلکه قانون برای بستن دست حاکمیت در تعدی و دست درازی به حقوق ملت است.
در سخنان خود از قانون به مثابهی “ابزاری” در دست ارگان سرکوب خود در دانشگاه ها سخن گفتید. نظارت استصوابی شورای نگهبان، هیئت نظارت بر مطبوعات، قانون نظارت بر رفتار نمایندگان و … که تنها بخشی از تمهیدات حاکمیت برای ایزوله کردن نظام تصمیم گیری از ارادهی ملت است، برایتان کافی نبود؟ حال تیغ خود را برای بریدن گلوی حقیقت گوی فرزندان ملت تیز کرده و وجدان بیدار ملت ایران را در دانشگاه ها زیر چکمهی حراستیانتان لگد کوب میکنید؟!
جناب سخنگو اگر اطلاع ندارید به عرضتان میرسانیم مطابق اصل نهم قانون اساسی فعلی “هیچ مقامی [تاکید میشود هیچ مقامی] حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقرارات سلب کند.
در اصل دیگری از قانون اساسی (اصل ۲۷) حق تجمع غیر مسلحانه به آحاد ملت داده شده است و تنها قید عدم مغایرت با مبانی اسلامی به آن وارد شده است. پس اجتماع و تظاهرات غیر مسلحانه مطابق قانون اساسی نیاز به هیچ مجوزی ندارد. قانون در این زمینه کاملا صریح است. و حتی اصل نهم آزادی را هم ارز استقلال و تمامیت ارضی میداند.
در ضمن حقی که اصل ۲۷ قانون اساسی برای شهروندان قائل شده، در مادهی ۹ حقوق اساسی دانشجو درمنشور حقوق دانشجویی وارد شده است.
بر آحاد ملت ایران روشن است چه کسی پای خود را از گلیم درازتر کرده و به حقوق ملت چه در دانشگاه و چه در خیابان و چه در دادگاهها تعرض کرده است.
ملت ایران با سابقهی بیش از یک سده مبارزه بر علیه استبداد و حکومت خودکامه با این سرکوبها عقب نشینی نمیکند. اطمینان داشته باشید تا به زیر کشیدن دیکتاتوری، استقرار کامل دموکراسی، توزیع قدرت سیاسی فقط و فقط بر اساس ساز و کارهای دموکراتیک و در یک کلام بازگرداندن حق حاکمیت به ملت ایران، انتفاضهی ایرانی ادامه خواهد داشت.
دی ماه سیاه ۱۴۰۱
بیانیهٔ معلمان شاغل و بازنشستهٔ مهاباد در حمایت از همکاران دبیرستان امام خمینی
در پی فراخوان شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، و در حمایت از دانش آموزان بازداشتی و خانوادههای شهدای خیزش اخیر ملت ایران، در تاریخ یکم و دوم آبان ماه سال جاری، در کثیری از مدارس ایران، معلمان شرافتمند اقدام به تحصن نمودند؛ مع الاسف در مهاباد پس از برگزاری تحصن مذکور توسط حراست و به امضای رئیس نالایق این اداره «کریم سلیمانی»، برای بیش از ۱۵تن از همکاران دلسوز و زحمتکش دبیرستان امام خمینی مهاباد، پروندهٔ تخلفات اداری تشکیل شده است.
طبق اظهارات همکاران، نامبرده در تاریخ ۱ آبان با مراجعه به دفتر دبیرستان و با ادبیاتی پادگانی، همکاران متحصن را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد، معلمانی که اکثرشان بلحاظ سن و سابقه از وی مسن تر و باسابقهترند و از نظر خوشنامی و وجههٔ اجتماعی غیرقابل مقایسه.
چه حقیرند کسانی که انسانیت و شرافت خود را به بهای اندک مقام و منصب معامله میکنند.
بدینوسیله ما معلمان شاغل و بازنشستهٔ شهرستان مهاباد، اعلام مینماییم که تمامقد از همکاران عزیز و دلسوزمان حمایت نموده و از هیات بدوی تخلفات اداری استان (به رغم حراست و ریاست ادارهٔ آ.پ مهاباد که از یاد خود برده اند که از بدنهٔ جامعه فرهنگی کشورند و باید حامی همکاران باشند)، میخواهیم نسبت به پروندهسازیهای انجام شده، موضع مستقل و منصفانه داشته باشد و وفاداری و قدرشناسی خود را با صدور حکم برائت همکاران، به جامعهٔ فرهنگی نشان دهد و موکدا از هیات مذکور انتظار داریم، به علت ارائهٔ گزارش کذب و رفتار توهینآمیز کریم سلیمانی، علیه تخلفات نامبرده تشکیل پرونده داده و با این اقدام سنجیده مانع از تکرار چنین مواضعی علیه معلمان شریف و دلسوز شود.
پینوشت:
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران ، رفتار دور از ادب و نزاکت ریاست پیشین آ.پ مهاباد «کامبیز شاوله» را با نمایندگان این شورا از یاد نبرده است.
دوشنبه ۵ دی ماه/ مهاباد
بیانیه کانون صنفی معلمان خوزستان در محکومیت *حذف احکام رتبه بندی فعالین صنفی معلمان استان*
▪سالهاست که معلمان سرگردان و بهت زده از عدم شفافیت مسئولان منتظر اجرای رتبه بندی بوده اند.دولت ها نیز هر کدام با ترفندی زمان را به نفع خود خریدند و با به تاخیر انداختن این مطالبه ی معلمان شرایط و زمینه اعتراضات معلمان را فراهم کردند ؛مقاومت های بی دلیل در برابر اجرای این خواسته فرهنگیان نتیجه ای جز شکل گرفتن اعتراضات سراسری معلمان در بر نداشت و پیوستن بازنشستگان به این اعتراضات کار را برای دولتمردان سخت کرد و دولت سیزدهم راهی جز اجرای رتبه بندی نداشت بماند که وقتی تابلوی اجرای رتبه بندی را بالا بردند آنچه از آن باقی مانده بود تداعی کننده مَثَل رنگ کردن گنجشک و فروختن قناری بود .
▪بعد از این رفت و آمد های بسیار از لایحه، تا آیین نامه ی رتبه بندی در نهایت تصمیم بر آن شد که تمام معلمان از مزایای رتبه یک برخوردارشوند. اما گویا اداره کل خوزستان یک ایالت مستقل است و مدیر کل استان نیز ادعای خودمختاری کرده است .آقای مدیر کل در یک شاهکار اداری بدون توجه به آیین نامه اجرایی رتبه بندی با نظر شخصی خود و مطرح کردن اینکه این حذف ها دستوری بوده و از وزارت خانه از او خواسته شده است ، *احکام رتبه بندی فعالین صنفی معلمان استان را بعد از صدور مجدا لغو کرد* اقدامی کاملا غیر قانونی و خلاف ضوابط و مقررات اداری و بصورت سلیقه ای که حتی در قبال درخواست کتبی ذینفعان جهت پیگیری احکامشان تنها پاسخ ایشان پوزخندی گستاخانه در برابر حق خواهی همکاران بوده است .
▪حمیدینژاد، که در زمان انتصابش هم کام فرهنگیان استان تلخ شده بود اما با فشار سهم خواهان استان با ۳۸ سال سابقه که برابر با سن یک وزیر در دولت قبل است با دور زدن قانون “تعارض منافع “بر صندلی مدیر کلی نشست و نتیجه حضور او در این مدت چیزی جز بالا بردن ضریب فرهنگ امنیتی و به مخاطره انداختن امنیت فرهنگی معلمان استان نبود.
▪آیا آقای مدیر کل فراموش کرده است که او هم سوار “قطار پیشرفت” دولت رئیسی است و سخنگوی دولت در دانشگاه علم وصنعت با استناد به حق بودن اعتراضات معلمان و شنیدن شدن صدای اعتراض آنها قصد داشت باز تعریفی از اعتراض و اغتشاش داشته باشد .آقای مدیر کل که بر خوان نعمت دولت مردمی نشسته است، لقمه از سفره دولت میخورد و تلاش میکند که صاحب سفره را در دید فرهنگیان استان مانع تحقق مطالبات نشان دهد.
▪*جهت یادآوری به مدیران استانی که روزهای سختی را در ماههای گذشته سپری کرده میگوییم که حتما میدانید که حکمرانی خطا بهطور سیستماتیک نارضایتی ایجاد میکند و نارضایتی و اعتراض مردم نتیجه عملکرد مدیرانی چون حمیدینژاد هاست، پس این هشدار را به خودتان بدهید که عملکرد مدیر شما در آموزش و پرورش، زنگ اعتراض را در بین معلمان استان به صدا در آورده است قبل از اینکه کاسه صبر لبریز شود خود فکر چاره کنید باران که ببارد بذرهای خفته در خاک هم جوانه میزند*.
▪کانون صنفی معلمان خوزستان، ضمن محکوم نمودن چنین اقدام نابخردانهای که مصداق تشویش اذهان عمومی میباشد، هشدار میدهد در صورت ادامه اینگونه حرکات تحریکآمیز مسئولیت هر کنشی از سوی معلمان، بر عهده شخص آقای حمیدینژاد مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان خواهد بود.
شب آبستن است تا چه زاید سحر…
کانون صنفی معلمان خوزستان
چهارم دیماه یکهزار چهارصد و یک
حکم ۵ سال حبس تعزیری برای ملیکا آقازاده
ملیکا آقازاده دانشآموخته رشته امور اداری دانشگاه شریعتی که اواخر مهر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان قرچک منتقل شده بود، در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
گفته میشود وی برای تحویل درخواست تجدید نظر با مشکل روبرو است.
محکومیت محمد غلامزاده (آبتین بهرنگ) در دادگاه تجدیدنظر به ۴ سال حبس تعزیری
محمد غلامزاده (آبتین بهرنگ) دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی که ۲ مهر بازداشت شده بود، در دادگاه تجدیدنظر به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.
گفتنی است وی طی دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری، ۲ سال ممنوعالخروجی، ۲ سال منع فعالیت سیاسی و فعالیت در فضای مجازی محکوم شده بود.
نامه توضحی آبتین بهرنگ (محمد غلامزاده) در خصوص شیوهی بازداشت و ابلاغ حکم
چه فرقی میکرد زندانی در چشم انداز باشد یا دانشگاهی؟
من، آبتین بهرنگ (محمد غلامزاده) دانشجو دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی بدون ارائه حکم جلب بازداشت شدم و باوجود عدم مقاومت در مقابل بازداشت مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار گرفتم. با تحمل ۱۲ ساعت بازجویی مداوم در یک روز و بازجوییهای متعدد دیگر که همراه با تحقیر، تهدید و فشار روانی سنگین بود مواجه شدم.
روزهایی که در اوین بودم شنیدهها را به چشم دیدم. در آنجا ما به چشم آنان انسان نبودیم. ما موجوداتی بودیم در زیر سیطره کارگذارانی که ایدئولوژی، انسانیت را از آنها زدوده بود. در راهروی باریک ۲۴۱ تراکم بازداشتیها به نحوی بود که در فضای محدود و فشرده بهم میخوابیدیم. کمبود اکسیژن و خفگی هوا منجر به بیحالیمان میشد؛ از حال رفتن افراد برایمان عادی شده بود. همهمان که بیش از صد نفر بودیم تنها از یک سرویس بهداشتی و حمام استفاده میکردیم و از همانجا نیز آب میخوردیم. پس از گذراندن ۱۳ روز حبس در بازداشتگاه اوین به زندان تهران بزرگ منتقل شدم. در تاریخ ۱۱ آبان بدون اطلاع قبلی و بیآنکه بتوانم خبر انتقالم را به اطلاع خانواده و وکیلم برسانم، به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی اعزام شدم. در جلسه اول دادگاه بدون این که وکیلم بتواند پرونده را مطالعه کند و بی آگاهی از کیفرخواستم – که از حقوق متهم میباشد- در دادگاهی ده دقیقهای محاکمه شدم. در تاریخ ۲۳ آبان جهت ابلاغ رای به دادگاه اعزام شدم و به اشد مجازات، ۵ سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعالخروجی، دو سال ممنوعیت از انجام هرگونه فعالیت سیاسی و فعالیت در فضای مجازی محکوم شدم. با توجه به اینکه وکیلم امکان همراهی و تدارک دفاع را نداشت لایحهی اعتراضی را که میبایست وکیلم تکمیل کند خودم ارائه دادم. در تاریخ ۳ام دی ماه، شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر حکم ۴ سال حبس تعزیری را به خانوادهام ابلاغ کرد. ۴ سال حبس! این است خلاصه جوانی یک دانشجوی معترض. من در زندان، شریفترین انسان ها را دیدم. به جرم این که دهانهایشان را نبستند و فریاد زدند: [ نمیخواهیم، نمیخواهیم که بمیریم! ] جای هیچکدام ما زندان نیست. [ما]یی که در دادگاهای فرمایشی و چند دقیقهای برای زندگیمان تصمیم گرفته میشود؛ به زندان محکوم میشویم، پای چوبه دار میرویم با این حال زندگی و مبارزه را ارج مینهیم. من دانشجویی هستم که جرمم بیتفاوت نبودن و سر خم نکردن و چشم فرو نبستن است.
در اینجا من حل شدن دانشگاه را در زندان دیدم و آموزگارانی که در قلههای فروتنی درس ادب، اخلاق و انسانیت میدهند و در جدالی پایانناپذیر با خاموشی هستند. در سیستمی که عدالت در آن معنایی ندارد و قانون در چمبره ایدئولوژی گرفتار آمده است تنها تکیهگاه محکومان سیاسی حمایت [ما]ییست که بیرون این دیوارهای بلند زندان، همفکر و همراه ما هستند.
محکومیت رادبه کشاورز در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری
رادبه کشاورز دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی که روز ۲۳ مهر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
گفتنی است وی طی دادگاه بدوی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
تداوم بازداشت حمید شریفی دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد
حمید شریفی دانشجوی دکتری بومشناسی اکولوژیک دانشگاه فردوسی مشهد که روز ۱۳ مهر در مسیر بازگشت به خانه از درون قطار ربوده شده بود، همچنان پس از ۸۳ روز در بازداشت بهسر میبرد. گفتنی است که وی طی ملاقاتی با خانواده عنوان کرده است که بازداشتش همراه با ضرب و شتم بوده و بینی ایشان حین بازداشت شکسته است. همچنین حق تماس تلفنی با خانواده از این دانشجو سلب شده و تاکنون تماسی با خانواده نداشته است.
آزادی موقت محمدرضا راستی به قید وثیقهی یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی
محمدرضا راستی دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه یزد ورودی ۹۷ که در روز ۱ آذر طی یورش نیروهای اطلاعات سپاه به منزل خود بازداشت شده بود پس از ۳۳ روز به قید وثیقهی یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
آزادی موقت راضیه رحیمی به قید وثیقه ۶۰۰ میلیونی
راضیه رحیمی دانشجوی کارشناسی فیزیک دانشگاه علم و صنعت که روز ۱۱آذر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، ۵دی به قید وثیقه ۶۰۰ میلیونی آزاد شد.
روزبه سوهانی و علیرضا آدینه به قید وثیقههای سنگین، موقتا آزاد شدند
روزبه سوهانی عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که در تاریخ ۱۴ آذرماه با یورش مأموران حکومتی بازداشت شده بود پس از تحمل ۲۲ روز و علیرضا آدینه عضو پیشین هیئت دبیران که از تاریخ ۹ آذرماه در بازداشت به سر میبرد پس از تحمل ۲۷ روز، عصر امروز دوشنبه پنجم دیماه از بازداشتگاه با قرار گروگانگیری حکومتی موسوم به وثیقهی ۶۰۰ و ۷۰۰ میلیون تومانی موقتا مرخص شدند. خبرهای تکمیلی ظرف چند ساعت آینده به اطلاع مردم شریف ایران خواهد رسید.
توضیح دکتر مجتبی مجتهدی استادیار دانشکدگان علوم دانشگاه تهران درخصوص رفتار دانشگاه پس حمایت ایشان از دانشجویان
استادیار دانشگاه تهران هستم و حقوق این ماه من و دستکم دو نفر از همکاران دانشکده را بلوکه کردند. در فیش حقوقی آمده «عدم انجام تعهدات».
در ادامه شرحی مختصر از آنچه بر من در ترم جاری گذشت را برای دانشجویان و همکاران مینویسم.
بعد از قتل مهسا امینی و اعتراضات دامنهدار بعد از آن، دانشجویان شروع به حرکات اعتراضی کردند که اعتصاب و عدم حضور در کلاس درس یکی از آنها بود. وجدان دانشجویان نمیتوانست بپذیرد که همکلاسیهایشان پشت درهای دانشگاه و برخی پشت میلههای زندان باشند و آنها در کلاس درس حاضر شوند.
در این میان دانشگاه چه کرد؟ برخی همکاران گفتند برای صلاح دانشجویان و جلوگیری از دستگیری بیشتر آنها بهتر است دانشجویان را ترغیب (بلکه وادار) به حضور در کلاس درس کرد. ابزارهای پیشنهادی هم حضور و غیاب و یا دستکم ترساندن دانشجویان از نمره دروس بود. خانم زهرا رضایی قهرودی، معاون آموزش دانشکده، مهمترین درخواستش از من صریحا این بود که به نحوی دانشجویان را از بابت عدم حضور در کلاس بترسانم. طبیعتاً زیر بار هیچکدام از این درخواستها که خارج از چارچوبهای حرفهایم بود نرفتم. دانشجویانی که با من درس گذراندهاند میدانند که من هرگز در کلاسهای درسم حضور و غیاب نکردم و برای عدم حضور دانشجو در کلاس جریمهای در نظر نگرفتهام.
رئیس دانشکدگان علوم، آقای وحید نیکنام، یک بار من را به حضور خواست و تلویحاً من را تهدید به عدم تمدید قرارداد و ممنوعالخروجی کرد.
احتمالا دلیل تهدید ممنوعالخروجی هم این بود که در اردیبهشت ۱۴۰۱ درخواست مأموریت پژوهشی یکساله برای کشور بلژیک داده بودم و الآن هم دو سه روز است که در مأموریت پژوهشی هستم. البته این مأموریت پژوهشی در شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده به تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ مورد موافقت قرار گرفت. اما بعد از این وقایع، رئیس دانشکده آقای رضا عامری، بدون اطلاع قبلی در شورای ارزیابی و نظارت بر مأموریتهای پژوهشی، با سفر من شخصاً مخالفت کرد.
با جان باختن یکی دیگر از کارگران زن مصدوم حادثه آتش سوزی سرویس رفت وآمد کارگران سردخانه مواد غذایی بروجن،تعداد قربانیان ۶ نفرشدند
برپایه آخرین گزارش رسانه ای شده ، مریم بخشی پور یکی از کارگران زن مصدوم حادثه آتش سوزی سرویس رفت وآمد کارگران سردخانه مواد غذایی بروجن در بیمارستان جان باخت و بدین ترتیب تعداد قربانیان ۶ نفر شدند.
دو کارگر مصدوم دیگراین حادثه در بیمارستان سوختگی اصفهان بستری هستند.
مرگ و مصدومیت ۳ امدادگرهلال احمر استان اردبیل براثرواژگون شدن آمبولانس
روزسه شنبه ۶ دی،براثرواژگون شدن آمبولانس هلال احمر استان اردبیل یک امدادگر بنام توفیق ویژه دردم جان باخت ودو امدادگر دیگر بنام های توفیق تیماس و شایان اکرامی دچار مصدومیت وبه بیمارستان منتق شدند.