آنگاه که از پرده برون افتد راز…
و کلاً، معنای دولت اوکراین چیست؟
ایگور اسکریپکا (IGOR SKRYPKA)
ا. م. شیری
چگونه غرب ملتها و کشورها را به جان هم میاندازد
دمیتری فومنکو به درستی همۀ حاکمان «میدان» در طول ۳۰ سال از عمر آنها را «فاحشههای سیاسی» نامید. اما من فکر میکنم انگیزۀ فعالیتهای آنها صرفاً به دلیل علاقهمندی به جلب رضایت مشتری ثروتمند (غرب) برای ارضای «منحرفترین تمایلات» محدود نبود. از قضا، این خواستهها کاملا طبیعی بود.
در همه حال، بهرهگیری دمیتری فومنکو از مقایسۀ دو جفت دولت: آلمان با اتریش و روسیه با اوکراین، چندان هم مناسب نیست. در مورد آلمان و اتریش لازم به ذکر است که مجموعاً ۷ سال به طول انجامید (در ترکیب رایش سوم) و برای اتریشیها به بهای قربانیان فراوان در جنگ جهانی دوم و کسب وضعیت یک قدرت مغلوب پس از جنگ تمام شد. اما اکنون این دو کشور تقریباً استانداردهای زندگی یکسانی (بالا) دارند، همین قدر که شوونیسم آلمانِ بزرگ میتواند مبنای ایدئولوژیک برای «وحدتگرایان» باشد، تا این اواخر در دو طرف مرز اتریش و آلمان به شدت سرکوب شد. به طور کلی، هیچ دلیلی برای تلاش در جهت ایجاد «تغییرات بزرگ» در اینجا وجود ندارد.
و در روسیه و اوکراین، حتی اگر دورۀ به اصطلاح کیوان روس (در واقع، دولت قدیمی روسیه) را در نظر نگیریم، همزیستی بیش از ۳۰۰ سال تاریخ مشترک، دستاوردها و فجایع مشترک، فرهنگ مشترک را شامل میشود. کشوری که در آن هیچکس روسها و اوکراینیها را از هم تفکیک نمیکرد، اوکراینیها نه در دوران قبل از انقلاب اکتبر به عنوان خارجیها و نه در زمان شوروی به عنوان اقلیتهای ملی طبقهبندی نمیشدند.
گالیسیا یک استثناء (یک جسم خارجی در اوکراین) و ایدۀ استقلال تعداد معدودی از طردشدگان بود. اکثراً افراد طرد شده دلیل ناکامیهای شخصی خود را در «تسلط مسکوئیها» تصور میکردند و هنگامی که «با تعمیق علنیت و نوسازی»، افراد فساد از مخفیگاه بیرون آمدند، ایدههای آنها با واکنش گستردۀ نمایندگان نخبگان اوکراین مواجه شد.
مجموعۀ افراد حزب رؤیای «سلطه» بر اوکراین را در خارج از نظارت مسکو در سر میپروراند. فاسدان بومی، نمایندگان روشنفکران محلی، که در مقابل همتایان مسکو تحت سلطۀ یکسری حقارتهای ناحیهگرایی قرار داشتند، به مجموعۀ افراد حزب پیوستند.
شورش برای استقلال در اوکراین در آستانۀ اوت ۱۹۹۱ و پس از آن به یک بازی یک طرفه تبدیل شد. سراسر کشور را با اعلامیهها پر کردند؛ چنین استدلالهای ابتدایی در متن قفسههای خالی فروشگاهها قانعکننده به نظر میرسید. اتحاد شوروی تحت تأثیر تبلیغات «پرسترویکا» به عنوان «مردۀ عزیز» تلقی شد و دورنمای جمهوری سوسیالیستی فدراسیون روسیۀ شوروی در پاییز ۱۹۹۱ نیز حتی تاریکتر از آن به نظر میرسید. بخش اعظم جمعیت نسبت به مشی اعلام شدۀ تیم «اصلاحطلبان تندرو»: باریس یلتسین- گنادی بوربولیس- ایگور گیدار، نگرش بشدت منفی داشتند. افراد طبق عادت شوروی و بنا به توصیه از بالا رأی دادند. بنابراین، ۹۱ درصد از کسانی که از اعلامیۀ استقلال حمایت میکردند، وارد رقابت شدند…
با این حال، واقعیت فریب داد. این سؤال در حالی که جمعیت ساکن هر دو سوی مرز کاملاً غیرمعمول و به تازگی پدیدآمده، به یک زبان صحبت میکنند، تاریخ، فرهنگ و سنتهای مشترک دارند، نمیتوانست به ذهن نرسد که چرا اصلاً این استقلال مطرح شد؟ چه نیازی به دو رئیس جمهور، دو مجلس، سفارتخانههای مجزا در همۀ کشورها و حتی الیگارشهای «مستقل» بود؟
ترس از اینکه هر گونه نزدیکی با روسیه میتواند «عواقب بسیار گسترده» داشته باشد (چقدر «پست خالی» بسته خواهد شد!)، همۀ سران اوکراین را مجبور کرد که تا مسیر «دور شدن از مسکو» را البته، با شدتهای متفاوت دنبال کنند.
استقلالطلبی با توجیهات مالی- اقتصادی جواب نداد. لاجرم بر برخی تفاوتهای فرهنگی، ذهنی و زبانی سوار شدند. در مورد زبان، نه تنها زبان روسی را در تنگنا قرار دادند، حتی به تلاشهای دامنهداری در راستای مثله کردن زبان اوکراینی دست زدند تا آن را حتیالامکان از زبان روسی متمایز سازند.
من اظهار نظر دیرینۀ وادیم کاراسِف، دانشمند علوم سیاسی مشهور کییف را به یاد دارم: «اگر زبان روسی در کشور ما هم به عنوان زبان دولتی و هم به عنوان رایجترین زبان در کشور است، در این حالت، به من بگوئید معنای دولت اوکراین چیست. روسیه هست، زبان روسی هم در آنجا رایج است… پس اوکراین چه معنی دارد؟ روسیه دوم است»؟
احساسات طرفدار روسیه اما فقط یک مستمسک در مبارزات پیش از انتخاباتی بود که پیروزی در انتخابات را تضمین کرد (در سال ۲۰۰۴ یوشچنکو در انتخابات پیروز نشد، او در نتیجۀ کودتای ضد دولتی به قدرت رسید).
ولادیمیر مالینکویچ، دانشمند علوم سیاسی، در اواخر دهۀ ۲۰۰۰ دربارۀ حزب مناطق به درستی گفت: «این یک گروه روس زبان بر اساس جمعیت است که از ایدۀ نزدیکی به روسیه پیروی میکند. اما خود الیگارشها، کسب و کارهای بزرگ، اصلاً نه فقط تمایلی به روسیه ندارند، بلکه برعکس، یکی از تندروترین نیروهای ملیگرا در اوکراین هستند. آنها صاحب داراییهای کشور هستند و هیچ تمایلی به حضور روسها در اوکراین ندارند. تصور میکنند چون روسها قدرتمندتر هستند، ممکن است اوکراینیها نتوانند رقابت کنند».
«اروپا» برای مناطقیها به توجیه جدیدی برای شعار «دوری از مسکو» تبدیل شد. معنای «انتخاب اروپایی» که از ادغام مجدد فضای پس از شوروی میترسیدند، جدا کردن اوکراین و روسیه به جهات مختلف، برای جلب حمایت متحدان بود. اتحاد با غرب در راستای آرزوهای آنها بود. البته، همین مناطقیها سعی کردند «پستان دو ملکه» را بمکند، اما زمانی که غرب نیاز داشت برای روسیه مشکل ایجاد کند، دولت مناطقیها با کودتا ساقط شد. «بخش راست»، (ممنوعه در روسیه) یک مثال گویا است. ستیزهجویان آن را با وجود حکومت مناطق، در مدت سه سال در سراسر اوکراین، در اردوگاههای تابستانی و در میادین و استادیومهای ورزشی آشکارا آموزش دادند.
در مسکو، متأسفانه، این نوع نگرش مانند یک برادر خردسال به اوکراین که میخواهد بزرگ شدن خود را به رخ «برادر بزرگ» (روسیه) بکشد ولی کاری از او ساخته نیست»، بدون درک ضرورت همکاری متقابل سودمند، در مدت بسیار طولانی گسترش یافت. این یک اشتباه جدی با عواقب گسترده بود…
مسکو عملاً از جنبشهای طرفدار روسیه در اوکراین حمایت نکرد، اما غرب میلیاردها دلار صرف تبلیغات، آموزش و تبلیغ سرسپردگان خود کرد و از بسیاری از رسانهها و سازمانهای غیردولتی حمایت کرد. و به دلایلی هیچ کس متوجه نشد.
حداقل اکنون زمان آن رسیده است که از این موضوع نتیجهگیری کنیم و نتیجۀ اساسی این است، که اولا ، اوکراین هرگز بیطرف یا «شریک» نخواهد بود. ثانیاً، اوکراین به هر شکل و در هر پیکربندی سرزمینی حفظ شود، ناگزیر تحت رهبری این یا آن فاحشۀ سیاسی، به عنوان یک سکوی پرش ضد روسیه باقی خواهد ماند.
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
۴ دی- جدی ۱۴۰۱
جنبۀ مضحک نمایش فوقالعاده گرانقیمت
«با صمیمانهترین سلامها به مامان جونم، عجله دارم در انظار دیده شوم»
دمیتری سدوف (DMITRY SEDOV)
ا. م. شیری
زلنسکی با ترتیب دادن یک دایرۀ نمایشی قهرمانانه در اطراف اوکراین قبل از بازدید از ایالات متحده، مانند یک خرگوش شکار شده به داخل باخموت و سپس مخفیانه به لهستان پرید و از آنجا توسط نیروی هوایی ایالات متحده به پایگاه اندروز در نزدیکی واشینگتن منتقل شد. تمرینهای رهبر اوکراین بهویژه از این نظر ملموس به نظر میرسید که او نیز مانند جو گریزان و بیمصرف، هیچ علاقهای به نیروهای مسلح روسیه ندارد.
بله، رسانههای جهانی ترتیب دادن نمایش کمیک بایدن با زلنسکی توسط واشنگتن را پیشبینی کرده بودند. ادعاهای متوهمانۀ زلنسکی مبنی بر اینکه او برای دریافت «سلاحهای جدید و کمکهای جدید را از آمریکاییها» به ایالات متحده میرود، تنها واقعیت دوری او از واقعیت را تأئید کرد. عروسک میتواند چه چیزی از دست عروسکباز به قاپد؟ حجم کمک به اوکراین از نظر اعداد و سخت افزاری پیشاپیش در واشینگتن تأئید شده و معلوم بود. و فضای این دیدار یادآور جنون «دم و دستگاه» آمریکا در جریان ماجراجوییهای یوگسلاوی یا عراق بود. طبل پر سر و صدای رسانههای اصلی آمریکایی برای پوشش دادن این دیدار، گویی رونوشت طابقالنعل وقایع سریال مستند نازی «شو هفتگی» بود که مغز آلمانی ها را تا آخرین روز با عوعو دکتر گوبلز سیراب میکرد. شنیدن عبارت «ما برای دموکراسی علیه غیرانسانهای روس میجنگیم»، از زبان بازماندگان عهد عتیق در طول بازدید عجیب بود.
اما اهدای صلیب نظامی اوکراین توسط زلنسکی به بایدن که توسط یک سرباز ناشناس در میدانهای جنگ شخصاً به رئیس جمهور تحویل شده بود و همچنین «پرچم زرد-سیاه» سوخته در نبردها به نانسی پلوسی و کامیلا هریس اوج پیروزی کمیک این نمایش فوقالعاده گرانقیمت بود. اما همانطور که می گویند اندازه نگهدار که اندازه نکوست. زلنسکی که مانند یک شعبدهباز چینی در آسمان سیاست آمریکا پرواز کرد و ناپدید شد، واکنش مقامات آمریکایی به این نمایش را برانگیخت.
وعده دولت آمریکا مبنی بر دادن ۱.۸ میلیارد دلار تسلیحات به کییف و سپس افزودن ۴۵ میلیارد دلار دیگر به چه معناست؟ از نظر سخت افزاری، اینها سامانههای «پاتریوت» مشهور و گلولههای توپخانه با دقت بالا هستند. از مجموع این کالاها، تصور میشود که ارتش اوکراین برتری بیسابقه کسب خواهد کرد.
نشریه متنفذ هیل با شک و تردید زیادی به این ابداعات واکنش نشان داد. به عقیدۀ نویسندۀ مقاله، ادگارو پینل، واشینگتن میتواند با اوکراین نیز مانند افغانستان برخورد کند. این روزنامهنگار معتقد است که حمایت ایالات متحده و ناتو از اوکراین و ارائه کمک نظامی به این کشور، فقط برای دفاع و بقاء کافی است «نه برای اخراج روسیه از تمام یا بیشتر سرزمینهای کریمه و و دونباس». اظهارات زلنسکی مبنی بر اینکه «سال آینده اوکراین به سمت پیروزی در جنگ استقلال حرکت خواهد کرد»، نیز با تردید زیادی نگریسته میشود. و جمله پرشور او به عاریت از چرچیل، که «ما تسلیم نمیشویم، شکست نمیخوریم، تا آخر خواهیم رفت»، موجب تأملات زیادی میشود.
پس، اگر نیروهای مسلح اوکراین تا بهار هیچ موفقیتی کسب نکنند و اوکراین در تاریکی و سرما یخ بزند، چه؟
اگر نیروهای روسیه تا بهار آرتموفسک را تصرف کنند و وارد فضای عملیاتی در سمت سلاویانسک و کراماتورسک بشوند، چه؟ در این حال، پیشرفتهای نیروهای مسلح روسیه در جهت غربی حتی نیازی به بررسی ندارد. زیرا، سوپاپ بندآور به طور خودکار در واشنگتن عمل خواهد کرد. آیا زلنسکی نیاز خواهد داشت برای سخنرانیهای توهمآمیز آتشین در کنگرهای که از حل مشکلات آمریکایی خود مأیوس شده است، دوباره به واشینگتن برود؟ آنها از کمک به ارتش مغلوب در آنجا خودداری خواهند کرد و برای سفر جدید زلنسکی به آن سوی اقیانوس و اعطای کمکهای جدید به اوکراین، هیچ درخواستی نخواهد فرستاد. چون اسبهای از کارافتاده را تیرباران میکنند و بدهیهای غیرقابل بازپرداخت به کییف به قدری زیاد است که سرزمینهای آشکارا از دست رفتۀ اوکراین، به سرمایهگذاری در یک تجارت ناامیدکننده اجازه نمیدهد.
البته، زمستان یک مکث برای رزمندگان دیکته کرده است. اما، پایان این مکث شگفتیهایی را قبل از همه، از نظر اثربخشی تسلیحات جدید آمریکایی به همراه خواهد داشت. زیرا، هر معما پاسخی دارد و توسط ارتش روسیه به طرف مقابل داده خواهد شد.
سخنان ژنرال زالوژنی، فرمانده نیروهای مسلح اوکراین در مصاحبه با مجلۀ اکونومیست به ذهن متبادر میشود. او گفت: «میدانم که میتوانم این دشمن را شکست دهم. اما من به منابع، به ۳۰۰ تانک و ۶۰۰-۷۰۰ خودروی جنگی پیاده نظام، به ۵۰۰ دستگاه سامانۀ هویتزر نیاز دارم. در این صورت، من فکر میکنم، رسیدن به مرزهای ۲۳ فوریه کاملاً واقعبینانه است».
ژنرال مورد تمجید مرکز اطلاعات و عملیات روانی اوکراین نتوانست بفهمد که در این مرحله، دیگر صحبت از آهن در میان نیست. ما در مورد این واقعیت صحبت میکنیم که روسیه وارد مرحلۀ جدیدی از عملیات ویژۀ نظامی میشود که با تقویت روحیۀ ملی همراه است. این واقعیت را وضعیت جامعه و نگرانی فزاینده در مورد آینده در ذهن هر فرد نشان میدهد. پس از یک آرامش موقت، روسیۀ دیگری وارد جنگ خواهد شد.
مهم نیست که آمریکاییها تا کی باید این جمله معروف اتو فون بیسمارک را به خاطر بسپارند: «روسها آهسته سوار میشوند، اما سریع میتازند». اما برای زلنسکی، بهتر است آهنگی از فیلم کمدی معروف «با صمیمانهترین سلامها به مامان جونم، عجله دارم در انظار دیده شوم» را یادآوری کنیم. اکنون فقط مادر به یاد خواهد آورد، که چگونه از عهدۀ سقط جنین افغانی خود برآمد؟
مأخوذ از: بنیاد فرهنگ راهبردی
۳ دی- جدی ۱۴۰۱
نقش اتحاد شوروی در تاریخ جهانی قرن بیستم
اولگ خلابوستوف (OLEG KHLOBUSTOV)
ا. م. شیری
بمناسبت صدمین سالگرد تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
۱ــ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در تاریخ قرن بیستم جایگاه برجسته و شایستهای دارد.
پدیدآورندگان اتحادیه از مجموعۀ ایدههای افکار و پروژههای اجتماعی-سیاسی پیشرفتۀ زمان ما الهام گرفتند. توجه به این نکتۀ مهم لازم است که غرب در طول سالیان متمادی اتحاد شوروی را به عنوان «روسیه بزرگ»، وارث امپراتوری روسیه میدانست.
۲ــ اتحاد جماهیر شوروی که پس از پیروزی در جنگ داخلی و مقابله با «کارزار ۱۴ کشور» متولد شد، علاقه و همدردی قابل توجهی را در غرب برانگیخت و احساسات چپ را در جامعه رشد داد.
یکی از مشورترین دانشمندان سیاسی جهان در ارتباط با الهام سازندگان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از نظریۀ کمونیستی در سالهای ۱۹۸۰ نوشت: «اندیشۀ کمونیستی نظم ناعادلانۀ موجود محصول یک ایدهئالیسم بیروح را رد میکرد و در فکر ایجاد یک جامعۀ بهتر و انسانیتر بود… بگونهای که باور به قدرت شعور انسان برای ایجاد جامعۀ مدرن را با خوشبینی منعکس میکرد، قدرتمندترین احساسات- عشق به انسان و نفرت از ظلم را به نام مهندسی اجتماعی با انگیزۀ اخلاقی بسیج نمود و در این راه موفق شد درخشانترین ذهنها و آرمانگراترین روحها را مجذوب خود سازد» (زبیگنیو بژزینسکی شکست بزرگ: تولد و مرگ کمونیسم در قرن بیستم. ۱۹۸۹).
۳ــ اندیشه و اصول اجتماعی-اقتصادی بعنوان مبنای تشکیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، یک جایگزین برای توسعۀ جهان قدیم و جدید پس از جنگ جهانی اول بود.
بحران اقتصادی جهانی سالهای ۱۹۲۹-۱۹۳۹ علاقهمندی بیشتری به یک آزمایش اقتصادی-اجتماعی بیسابقه در اتحاد شوروی را برانگیخت. جان مینارد کینز، اقتصاددان انگلیسی، که در دهۀ ۱۹۳۰ بارها از اتحاد جماهیر شوروی بازدید کرد و «معجزۀ روسیه» را مشاهده کرد، در کمال دقت آن را مورد مطالعه قرار داد (ج. کینز- ملاحظاتی در بارۀ روسیۀ شوروی. آیا دولت باید اقتصاد را مدیریت کند. مسکو، آلگوریتم، ۲۰۱۵).
بدیل جهانی شوروی از نگرش دوگانه سیاه و سفید به جهان توسط بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارجی مورد مطالعه قرار گرفته است. کتاب جوزپه باف، که در آرشیوهای مخفی اتحاد شوروی کار میکرد، خوانندگان را از جمله با کسانی از مقامات ارشد شوروی مندرج در «فهرست ویژه»، که در راستای «پیشرفت تمدنی» ساخته شده در این کشور و ارتقاء علم، فناوری به سطح بیسابقه، ایجاد صنعت قدرتمند، فرهنگ و ادبیات در سطح جهانی و در مسیر تداوم بهترین سنتهای جستجوی معنوی روشنفکران قرن نوزدهم – اوایل قرن بیستم سهم بسزایی داشتند، در کوتاه ترین زمان ممکن آشنا کرد (جوزپه بوف، اتحاد جماهیر شوروی از ویرانی تا قدرت جهانی. پیشرفت شوروی).
«معجزۀ روسی» توسط آنلی و آندره تورندایک، مستندسازان آلمانی نیز مورد مطالعه قرار گرفت (معجزۀ روسیه، فیلم مستند دو قسمتی، محصول ۱۹۶۳، جمهوری دموکراتیک آلمان).
پیتیریم ساروکین، جامعهشناس مشهور جهان، پیشرفت بشر را در به عاریت گرفتن بهترین یافتههای دو نظام اجتماعی (همگرایی مثبت) در حل مشکلات اجتماعی-اقتصادی و تناقضات توسعه دید.
۴ــ حس رغبت نسبت به اتحاد شوروی در طول جنگ جهانی دوم به طور قابل توجهی افزایش یافت. در این شرایط، رهبران انگلیس و ایالات متحدۀ آمریکا مجبور به تشکیل اتحاد نظامی-سیاسی با اتحاد شوروی برای مبارزه با فاشیسم آلمان شدند.
در طول سالهای تنشزدایی، مستندسازان شوروی و آمریکا این همکاری را در مستند حماسی روسی-انگلیسی «جنگ کبیر میهنی، جنگی ناشناخته» به تصویر کشیدند. نمایش تلویزیونی حماسۀ مجموعاً ۲۰ قسمت هر قسمت ۵۰ دقیقهای به طور همزمان در اتحاد شوروی و ایالات متحدۀ آمریکا در ۹ مه ۱۹۷۹ آغاز شد.
۵ــ ماهیت جایگزین توسعۀ فرهنگی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و علاقهمندی به ایدهها و تجربۀ سوسیالیستی آن در بسیاری از کشورهای جهان منجر به آن شد، که ایالات متحدۀ آمریکا استراتژی «جنگ سرّی» علیه اتحاد شوروی و سایر کشورهای دموکراتیک خلق را در سالهای ۱۹۴۶-۱۹۵۱ تدوین کرد.
در سندی زیر عنوان «پیشبینی تحولات احتمالی اوضاع سیاسی جهان تا سال ۱۹۵۷» (۱۱ دسامبر ۱۹۴۷)، کمیتۀ مشترک برنامهریزی راهبردی، «تضاد ایدئولوژیک و تصادم منافع بین بلوک شوروی و قدرتهای دموکراتیک غرب» را یکی از مهم ترین عوامل توسعۀ جهانی نامید. و نوشت: «آن قدر که این نظام با هدف ما تناقض دارد و در هدفش چنان استوار است، که هیچ نظام ارزشی دیگری با این ویژگی وجود ندارد».
دستورالعمل شماره ۶۸ شورای امنیت ملی ایالات متحده به تاریخ ۱۴ آوریل ۱۹۵۰، زیر عنوان «وظایف و برنامههای امنیت ملی ایالات متحدۀ آمریکا» نیز به صراحت بیان میکند که اساس رویارویی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی «تضاد عقاید» است. در این رابطه صریحاً اذعان شد: «… ما همچنین، باید تلاش کنیم تا از طریق جنگ حذفی وضعیت جهان را تغییر دهیم. ما باید تلاش کنیم تا نقشههای کرملین را نابود سازیم و فروپاشی نظام شوروی را تسریع کنیم»!
۶ــ ایدۀ همزیستی مسالمتآمیز نظامهای اجتماعی مختلف که توسط رهبری شوروی در دهۀ ۱۹۵۰ مطرح شد، اتحاد شوروی را به یک رقیب جدی جغرافیای اقتصادی و جغرافیای سیاسی ایالات متحده در صحنۀ جهانی تبدیل کرد.
این ایده مبتنی بر بیاعتمادی به طرحهای صلح شوروی در سالهای ۱۹۵۴-۱۹۵۷، به تشدید خواستههای اطلاعاتی و خرابکارانه دولتهای غربی موسوم به سیاستهای جنگ سرد منجر شد.
تفسیر اصلی آن در اثر معروف ساموئل اف هانتینگتون: «تصادم تمدنها و بازسازی نظم جهانی» منعکس شده است (س. هانتینگتون، تصادم تمدنها، مسکو، ۲۰۰۳).
ز.ب. بژزینسکی، ضد کمونیست حرفهای «جنبههای ثمربخش و حتی سازندۀ تلاش برای یک جامعۀ کامل» در اندیشۀ مارکسیسم را انکار نکرد و ابراز امیدواری کرد که در قرن بیستم «دموکراسیهای کثرتگرای مدرن، آنها را بخشی از نظامهای خود کنند» (زبیگنیو بژزینسکی شکست بزرگ: تولد و مرگ کمونیسم در قرن بیستم. ۱۹۸۹).
جوهرۀ تقابل ایدئولوژیک در غرب به خوبی درک شده بود. بر این اساس، ریگان رئیس جمهور ایالات متحده در ۸ ژوئن ۱۹۸۲ طی سخنرانی خود با عنوان «دموکراسی و توتالیتاریسم» در پارلمان انگلیس، محتوا و منطق جنگ اطلاعاتی علیه اتحاد شوروی را چنین توصیف کرد: «عامل تعیینکننده در مبارزهای که اکنون در جهان جریان دارد، بمب و موشک نیست، بلکه آزمون اراده و اندیشه است، آزمون شجاعت معنوی، آزمون ارزشهایی است که ما صاحب آن هستیم، آنها را گرامی میداریم، آرمانهایی که ما به آن پایبندیم».
بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده در سال ۱۹۹۸ گزارشی از سوی شرکت «Strategic Informational Warfare Rising» (اهمیت روزافزون رویارویی اطلاعات) ارائه داد که در آن وظایف زیر معین شده بود:
ــ تغییر ارزشها و مبانی اخلاقی شهروندان کشورهای خارجی با ایجاد فضای کمبود معنویت، تخریب سنتهای معنوی و اخلاقی ملی و پرورش نگرش منفی نسبت به میراث فرهنگی و تاریخی آنها؛
ــ دستکاری افکار عمومی و جهتگیری سیاسی گروههای مختلف اجتماعی به منظور ایجاد فضای عصبی و هرج و مرج؛
ــ ارائۀ اطلاعات نادرست به مردم در مورد کار ارگانهای دولتی، تضعیف اقتدار آنها، بیاعتبار کردن نهادهای دولتی؛
ــ تضعیف اعتبار بینالمللی دولت، همکاری آن با سایر کشورها.
نگاهی به اولین مورد از این وظایف: «تغییر ارزشها و مبانی اخلاقی شهروندان کشورهای خارجی با ایجاد فضای کمبود معنویت، تخریب سنتهای معنوی و اخلاقی ملی و پرورش نگرش منفی نسبت به میراث فرهنگی و تاریخی آنها». این، سرآمد ایدۀ مطرح شده در طرح معروف دالس علیه اتحاد شوروی بود.
در دسامبر ۱۹۹۹، دستورالعمل شورای امنیت ملی ایالات متحدۀ آمریکا با عنوان «توصیههای راهبردی برای جنگ اطلاعاتی نسل دوم» تصویب گردید.
لازم به ذکر است که تام داین، رئیس رادیو اروپای آزاد-رادیو آزادی در طول سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵، در دسامبر ۲۰۱۵ اعتراف کرد: «اکنون غرب و روسیه در وضعیت جنگ اطلاعاتی قرار دارند» و افزود که رادیو آزادی در ۲۳ کشور به ۲۸ زبان برنامه پخش میکند. شش مورد از این خدمات زبانی به مخاطبان فدراسیون روسیه اختصاص دارد.
تام دین همچنین اذعان کرد که در سال ۲۰۰۵ بودجه بیشتری نسبت به همیشه به کار این ابزارهای جنگ سرد اختصاص یافت: ۹۴ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵، ۱۰۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ و ۱۲۰میلیون دلار برای سال ۲۰۱۷ برنامهریزی شد.
تجربۀ جنگ سرد علیه اتحاد شوروی در ایالات متحده و سایر کشورهای غربی در دست «مطالعه، تجزیه و تحلیل» و «پردازش خلاقانه» برای «کاربرد عملی» بیشتر است. بررسی این سوی «پشت پردۀ» روابط بینالملل امروزه از اهمیت عملی بالایی برخوردار است.
سخنرانی در کنفرانس بینالمللی علمی- عملی مسکو، ۲۲ دسامبر ۲۰۲۲: «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بهمثابه تلاش برای ساختن یک تمدن جدید کمونیستی» (او. خلابوستوف).
نقل از: بنیاد فرهنگ راهبردی
https://eb1384.wordpress.com/2022/12/26/
۵ دی- جدی ۱۴۰۱