گاهشمار با درسهایی برای امروز:
عروج هیتلر به قدرت
۱۴ نوامبر ۲۰۱۶ | روزنامه انقلاب | revcom.us
ترجمه و نشر توسط[i]: گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
۱۳۹۹/۱۰/۲۷
در سال ۱۹۳۳، آدولف هیتلر صدراعظم(نخستوزیر) آلمان شد. آن واقعه به یکی از بزرگترین دهشتهای قرن بیستم تبدیل گشت. نکاتی در این مورد است که اکثر مردم نمیدانند، یا اگر آن را بدانند، بسیاری از آنها در مقابله با پیامدهای ناشی از آن ناکام میمانند، ازجمله اینکه: هیتلر و نازیها از طریق کانالهای مرسومِ مستقر در دموکراسی و انتخابات به قدرت رسیدند. گاهشمار (جدول زمانی) زیر رویدادهای کلیدی به قدرت رسیدن هیتلر را ردیابی میکند.
* * *
۱۹۱۹
پس از شکست سنگین آلمان در جنگ جهانی اول، این کشور در یک بحران اقتصادی، سیاسی و اخلاقی گسترده قرار گرفت. تلاش برای انقلاب کمونیستی غرق خون گشت، در حین حال، به سازمانهای فاشیستی اختیار زیادی برای سازماندهی شد.
در سال ۱۹۲۱، آدولف هیتلر رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (نازیها)[۱] میشود. او مطالبات وطنپرستی شوونیستی پوپولیستی به طبقه متوسط ویرانشده را با برنامهای که خواستار انقیاد(مطیع سازی) خشونتآمیز کشورهای همسایه که در شرق آلمان بودند، به هم آمیخت و تحمیل نمود. او بر ترس خشونتآمیز و نفرت ناآگاهانه از یهودیان سوار شد و آنرا تحریک و ترغیب کرد. وی خواهان لغو تابعیت یهودیان شد. هیتلر با شخصیت قلدر و دستورالعملهای سرسختش، قهرمان و نماد احیای غیرتعبیرانه(بدون ابراز تأسف) و جنگطلبانه ناسیونالیسم آلمان شد. بسیاری از رسانههای طبقه حاکم آلمان و بسیاری از جامعه از او بهعنوان یک شخص دلقک یاد میکنند.
۱۹۲۳
جمهوری ویمار[۲] شکل دموکراتیک حکومتی است که سرمایه داری-امپریالیستهای آلمان از طریق آن بر آلمان حکومت میکنند. هیتلر در تلاش برای براندازی جمهوری ویمار، ۲۰۰۰ فاشیست مسلح را در شهر مونیخ رهبری میکند. هدف او ایجاد یک رژیم فاشیستی بدون اتکا و تظاهر به آزادیهای مدنی یا انتخابات است. اقدام به کودتا هیتلر با شکست انجامید اما بهعنوان فریادی برای نیروی تازه دادن به فاشیستهای سراسر آلمان عمل کرد.
۱۹۲۴
دادگاه ۲۴ روزه خیانت هیتلر به یک مانیفست گسترده برای دستور کار فاشیستی او تبدیل میشود. وی جمهوری ویمار را بهعنوان دولت “خائن” محكوم كرد كه ضعف آنها موجب تحقیر و شکست در جنگ شد. هیتلر به خیانت محکومشد، ولی کمتر از یک سال در زندان ماند. در زندان هیتلر کتاب بدنام خود، “نبرد من” (Mein Kampf) را مینویسد. در این کتاب دیدگاههای نژادپرستانه اقتباسشده از نظریههایی که در آن زمان بهطور گسترده در ایالاتمتحده آمریکا تبلیغ میشدند، مطرحشده است. این برنامه دستورالعمل نسلکشی علیه یهودیان، جنگ با تفکر و ارزشهای جهانی (مداراگرایی و روشنگرایی) و حاکمیت مطلق توسط ترور علنی را بیان میکند. در این کتاب هیتلر خواستار بازگرداندن قدرت آلمان از طریق حمله و تسخیر سرزمینهای شرق است. اکنون هیچ دلیلی برای ادعای بیاطلاعی از برنامه هیتلر از طرف هیچ کس در هر کجای دنیا وجود ندارد.
۱۹۲۵
در این سال با بیرون آمدن هیتلر از زندان او حالا حامیانی که در زمان اقامتش در زندان مورد خطاب قرار داده بود و پشتیبانی قدرتمندتر از بخشهایی از طبقه حاکم آلمان را دارا است، هیتلر و حامیانش تصمیم گرفتند که بهترین راه برای رسیدن به اهدافشان را باید از طریق ابزارها و روشهای قانونی و انتخاباتی تعیین کنند و به پیش ببرند. در همان زمان، “پیراهن قهوهای های” نازی (باندهای مسلح تروریستهای فاشیست) خشونت علیه مخالفان هیتلر، بهویژه رادیکالها و کمونیستها را افزایش میدهند.
۱۹۲۸
حزب هیتلر در انتخابات ملی فقط ۲٫۶ درصد آرا را به دست آورد.
۱۹۲۹
کلید بحران اقتصادی جهانی ناشی از سقوط بازار سهام ایالاتمتحده زده شده است. این بحران اقتصاد آلمان را ویران کرد. نازیها طرفداران بیشتری پیدا میکنند و در میان بخشهای دائماً فزاینده از طبقه حاکم آلمان بهترین گزینه محسوب میشوند.
۱۹۳۰
حزب هیتلر در انتخابات رایشستاگ (Reichstag- مجلس یا کنگره) ۱۸٫۳ درصد آراء را کسب میکند.
۱۹۳۱
هیتلر و نازیها به مجلس را یافتند و با احزاب ارتجاعی مستقر ائتلاف میکنند. مقامات نازی در مناطق کلیدی آلمان انتخاب یا منصوب میشوند.
۱۹۳۲
هیتلر در انتخابات ریاست جمهوری مقام دوم قدرتمندی را کسب میکند. در همان زمان، تقریباً یکسوم آراء به کمونیستها یا سوسیالدموکراتهای مخالف هیتلر تعلق میگیرد. نازیها جنبش بزرگ کمونیستی آلمان را مورد شدیدترین حملات هدف قرار میدهند. درگیریهای وحشیانه خیابانی بین فاشیستها و کمونیستها راه افتاده و درگرفته است.
ژانویه ۱۹۳۳
درگیری بین نازیها و کمونیستها باعث شد که نازیها خواستار “نظم و قانون” (“law and order”) و پایان دادن به آزادیهای مدنی شوند. نظامیان نازی و اراذلواوباش شبهنظامی بهطور رسمی بهعنوان “پلیس کمکی” در نیروهای رسمی پلیس ادغام میشوند. در پنجمین انتخابات ظرف پنج سال متلاطم، نازیها ۴۴ درصد آراء را به دست میآورند. هرچند این اکثریت نیست بلکه یک کثرت و افزایش سهیم بودن در قدرت است- به این معنی که سهم بیشتری از آراء را نسبت به هر حزب دیگر از آن حزب نازی شد. هیتلر از سوی هندنبورگ رئیسجمهور آلمان، به سمت نخستوزیر (chancellor-صدراعظم)منصوب شد. کابینه هیتلر از یکسوم نازیها تشکیلشده است که نیروهای سرکوب و وزارت تبلیغات را کنترل میکنند. باقیمانده کابینه متشکل از شخصیتهای سنتی محافظهکار و ارتجاعی است- یعنی شامل نهادها و شخصیتهای قدیمی سلطنتطلب و نمایندگان سرمایهداران جدیدتر ازجمله غول رسانههای جمعی هست. دستور کار آنها با هیتلر مطابقت دارد، حتی اگر در اصل آنها در تصمیمگیری وی در مورد نابودی یهودیان مشترک نیستند. آنها ارتباطات حیاتی خبری را ایجاد میکنند و از مشروعیت حاکمیت برخوردارند.
فوریه ۱۹۳۳
ساختمان مجلس (Reichstag) به آتش کشیده میشود. مورخان بهطورکلی نتیجه گرفتهاند که نازیها آتشسوزی را برنامهریزی کرده و برای اهداف خود انجام دادهاند. علت این حادثه از سوی حزب نازی به توطئه کمونیستی نسبت داده شد، که یک حمله وحشتناک تبلیغاتی احساسات ضد کمونیستی را تحریک کرد. شبهنظامیان نازی و پلیس رسمی، کمونیستها را بهصف کرده و دستگیر میکنند.
مارس ۱۹۳۳
باوجود رعب و وحشت، میلیونها نفر همچنان در انتخابات ملی به کمونیستها رأی میدهند. دهها کمونیست در رایشستاگ(مجلس) زندانی یا مخفی میشوند. رایشستاگ قانونی را تصویب میکند که به مدت چهار سال قدرت مطلق به هیتلر میدهد. کلیه احزاب سیاسی باقیمانده ممنوع اعلام میشوند. سیستم زندانهای موجود آلمان نمیتواند دهها هزار مخالف رژیم را که توسط هیتلر جمع شدهاند- که اکثراً کمونیست بودند- در خود جای دهد. اولین مورد از اردوگاههای کار اجباری برای بازداشت آنها ایجاد شده است. طبق برنامه نازی ها بعداً، میلیونها یهودی و دیگران به اردوگاههای مرگ منتقل خواهند شدند.
۱۹۳۴
نازیها اعلام میکنند آنها تنها حزبی هستند که میتوانند کشور را متحد کنند، قانون و نظم را مستقر سازند و ارزشهای سنتی را بازگردانند. اتحادیههای کارگری ساقط شدند و از بین رفتند و سازمانهای کارگری نازی جای آنها را میگیرند. رقبای هیتلر در دولت دستگیر و کشته میشوند. پس از مرگ رئیسجمهور هندنبورگ، هیتلر سمت رئیسجمهور آلمان و همچنین صدارت(مقام نخست وزیری) را هر دو به عهده میگیرد.
در ۱۱ سال آینده، شش میلیون یهودی، رومیها(کولی-جیپسی-“Gypsies”)[۳]، همجنسگرایان، معلولین، کمونیستها و مخالفان دستگیر شده و به اردوگاههای مرگ در آلمان و اروپای تحت اشغال آلمان منتقل میشوند. در زمان هیتلر، امپریالیسم آلمان با امپریالیستهای رقیب (فرانسه، انگلیس و ایالاتمتحده) جنگ میکند و اروپای شرقی را مورد هجوم و اشغال خود قرار میدهد، مردم را به بردگی(مشمول کار اجباری) کشاند و سلاخیشان کرد و به مردم درجه دوم “فرومایه” تقلیل مییابند. آلمان به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیست (زمانی که هنوز یک کشور سوسیالیستی بود) حمله میکند و درنتیجه منجر به کشته شدن حدود ۲۷میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی میشود. شکست آلمان در آن حمله تعیینکنندهترین واقعهای است که منجر به شکست و فروپاشی رژیم نازی میشود.
* * *
تاریخ با تکرار خود پیش نمیرود و آینده نانوشته است. اما تاریخ درسهایی ارائه میدهد و اگر این واقعیت را نادیده بگیریم که از این واقعیت که در این مرحله در ایالاتمتحده، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، سرکرده اتحاد بزرگتر و متناقض نیروهای راستگرایان فاشیست میباشد، بسیار غیرعاقلانه و راحتطلبی و سادهانگاری را اختیار کردن است. در ابتدا، هیتلر بهعنوان بخشی از یک ائتلاف بزرگتر از نیروهای متضاد حکومت میکرد. بعلاوه، همانطور که ترامپ از ابتدا سرکوب برخی از گروهها را هدف خود قرار داده است به پیش میتازد، بسیار عاقلانه است که از سخنان معروفی که مارتین نیمولر، روحانی آلمانی پس از جنگ گفت، یک درس بگیریم:
ابتدا آنها به دنبال کمونیستها آمدند ، و من سخنی نگفتم چون کمونیست نبودم.
سپس آنها به دنبال یهودیان آمدند، و من به دلیل اینکه یهودی نبودم حرفی نزدم.
سپس آنها به دنبال فعالین اتحادیههای صنفی آمدند، و من سخنی نگفتم زیرا من فعال اتحادیه صنفی نبودم.
سپس آنها به دنبال کاتولیکها آمدند، و من به دلیل پروتستان بودم، اعتراض نکردم.
سپس آنها به دنبال من آمدند، و در آن زمان کسی باقی نمانده بود که اعتراض کند یا حرفی بزند.
منابع، ماخذها و سابقه تاریخی:
۱- ظهور و سقوط رایش سوم- تاریخچه آلمان نازی، نوشته ویلیام ال. شیرر (۱۹۶۰).
۲- چرا آسمان تاریک نشد؟ “راهحل نهایی” در تاریخ، نوشته آرنو جی مایر (۱۹۸۹).
۳- “مارتین نیمولر و درسهای این لحظه“، نوشته شده توسط توبی اوریان ، ۲۰ اکتبر ۲۰۰۵. این نوشته در وبسایت انقلاب موجود است.
۴- “نشریه انقلاب به سوال در مورد ماهیت هولوکاست پاسخ میدهد” ، ۳۱ اکتبر ۲۰۱۰. این نوشته در وبسایت انقلاب موجود است.
این سیاستمداران راستگرا (که عموماً در حزب جمهوریخواه گرد هم جمع شدهاند)، این پایگاه اجتماعی اساساً فاشیستی را فعالانه میتوانند بسیج کنند، خواهند کرد و میکنند… بااینحال، در طرف دیگر، بخشهایی از طبقه حاکم که عموماً توسط حزب دموکرات نمایندگی میشوند نسبت به بسیج پایگاه مردمی که رأی و حمایت آنها درصحنه سیاسی بورژوازی(انتخابات) را دموکراتها تلاش میکنند بدست آورند، اما همین دمکراتها اصلاً مایل نیستند که واقعاً در برابر آنها(فاشیستها) مقاومت کنند. این جناح از طبقه حاکم (حزب دموکرات) بهطورکلی مایل نیست- و درواقع مخالف این ایده است- که این پایگاه مردمی که به آنها رأی دادند را به خیابانها فراخواند، یا آنها را بسیج کند تا علیه نیروهای مخالف طبقه حاکم و پایگاه اجتماعی آنها(فاشیستهای جمهوریخواه و پایگاه اراذل و اوباشان) مبارزه کنند یا بهطورکلی مبارزه برای برنامههایی که خود حزب دموکرات ادعا میکند نماینده آنها است و درواقع در برخی از اقدامات به دنبال اجرای آنها است، مبارزه نمایند…. بهعنوان توضیح موکد بر این نکته اساسی در اینجا ، شناخت این از اهمیت مهمی برخوردار است که: در چارچوب سیستم(نظام) سرمایهداری-امپریالیستی و با دینامیک سوختوساز اساسی این سیستم، که اساساً شرایط و محدودیتهای “رسمی” و سیاست “قابلقبول” ، فاشیسم(یعنی تحمیل نوعی دیکتاتوری که به خشونت و ترور علنی برای حفظ حاکمیت و الزامات نظام سرمایهداری-امپریالیستی متکی است) یکی از راهحلهای احتمالی تناقضاتی است که این سیستم با آن روبرو است – راهحلهایی که در یکزمان خاص میتواند کموبیش با نیازهای جذاب و مناسب این سیستم و طبقه حاکم آن مطابقت داشته باشد – درحالیکه انقلاب و سوسیالیسم واقعی، برای دستیابی به هدف نهایی کمونیسم در سراسر جهان، نیز یک راهحل ممکن برای حل این تضادها هست، اما چنین راهحلی قطعاً موردقبول طبقه حاکم سرمایه داری-امپریالیست و سازگار با الزامات این سیستم نیست! نقل از کتاب مبانی، از صحبتها و نوشتههای باب آواکیان – ۳:۱۱ |
این سیاستمداران راستگرا (که عموماً در حزب جمهوریخواه گروهبندی میشوند) میتوانند ، این پایگاه اجتماعی اساساً فاشیستی را بسیج میکنند ، خواهند کرد و میکنند … بااینحال ، در طرف دیگر ، بخشهایی از طبقه حاکم که عموماً توسط دموکراتها نمایندگی میشوند احزاب نسبت به بسیج پایگاه افرادی که رأی و حمایت آنها درصحنه سیاسی بورژوازی است ، دموکراتها بسیار مایل نیستند و درواقع در برابر آنها مقاومت میکنند. این جناح (حزب دموکرات) از طبقه حاکم بهطورکلی مطلوب نیست – و درواقع از این ایده خسته میشود – که این پایگاه را به خیابانها فراخواند ، یا آنها را بسیج کند تا نیروهای مخالف طبقه حاکم و پایگاه اجتماعی آنها را به دست بگیرند یا بهطورکلی مبارزه برای برنامههایی که خود حزب دموکرات ادعا میکند نماینده آنها است و درواقع در برخی از اقدامات به دنبال اجرای آنها است …
بهعنوان تقویت نکته اساسی در اینجا ، شناخت این مهم از اهمیت برخوردار است: در چارچوب سیستم سرمایه داری-امپریالیستی و با پویایی اساسی این سیستم ، که اساساً شرایط و محدودیتهای “رسمی” و سیاست “قابلقبول” ، فاشیسم – یعنی تحمیل نوعی دیکتاتوری که آشکارا به خشونت و ترور متکی است برای حفظ حاکمیت و الزامات نظام سرمایهداری – امپریالیستی – یکی از راهحلهای احتمالی تناقضاتی است که این سیستم با آن روبرو است – قطعنامهای که بتواند ، در یکزمان خاص ، کموبیش با نیازهای جبرانکننده این سیستم و طبقه حاکم آن مطابقت داشته باشد – درحالیکه انقلاب و سوسیالیسم واقعی ، باهدف دستیابی به هدف نهایی کمونیسم ، در سراسر جهان ، نیز یک قطعنامه ممکن است از این تضادها ، اما تضادی که قطعاً موردقبول طبقه حاکم سرمایه دار-امپریالیست و سازگار با
الزامات این سیستم نیست!
[۱] – (National Socialist German Workers’ Party (the Nazis- به آلمانی
: Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterpartei
حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا حزب نازی.
[۲] – The Weimar Republic- دوره تاریخ آلمان از ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ معمولاً به عنوان جمهوری ویمار خوانده می شود، زیرا قانون اساسی جمهوری در این شهر تهیه و نوشته شده است . به دلیل شورش های خیابانی پس از انقلاب آلمان در سال ۱۹۱۸،شهر برلین بیش از حد خطرناک بود که به شورای ملی بتواند در آن به عنوان مکان ملاقات استفاده شود. برای همین شورای ملی به شهر ویمار منتقل شد.
[۳] – Gypsies – جیپسی- مردمی که ریشه و سرچشمه شان از آسیای جنوبی است و به طور سنتی دارای یک زندگی سیار و دوره گرد هستند، به طور گسترده ای در اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی پراکنده زندگی می کنند و به زبانی (رومانی) صحبت می کنند که مربوط به شمال هند است.
[i] – این گاهشمار در تاریخ ۱۴ نوامبر ۲۰۱۶ بعدازاینکه ترامپ فاشیست رئیسجمهور آمریکا شد، توسط حزب کمونیست انقلابی در نشریه انقلاب منتشر شده است. و به علت اینکه نکات و درسهای تاریخی درباره عروج و سقوط هیتلر که مرتبط است با به قدرت رسیدن فاشیسم به رهبری ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶ دارد، ضروری دیدیم که آن را منتشر کنیم.
به دیده ما، بدون اغراق رفقای حزب کمونیست انقلابی آمریکا تحلیل صحیحی (با در دست داشتن نبض مبارزه طبقاتی و با جهتگیری انترناسیولیسم پرولتاریایی منطبق بر منافع اساسی بشریت تحت ستم و استثمار سراسر جهان) از ابتدای به قدرت رسیدن فاشیسم و هزینهها و مخاطراتی که تا به امروز نهتنها برای مردم آمریکا بلکه برای بشریت کل جهان در پیش داشته است، و پیش گذاردن یک خط صحیح برای مقابله باآنکه در بیانیهها و حرکت تشکل رفیوز فاشیسم بهعنوان سازمانی که دیدگاههای مترقی مختلف مخالف فاشیسم را در خود حمل کرده و انعکاس یافته است، ارائه دادهاند. برای کمونیستهای انقلابی که به رویکرد و روش علمی برای تحلیل حقیقت عینی-ضرورت- مسلحاند( و نه دگماتیستها مسلح به ماتریالیسم مکانیکی) و سیر وقایع بر متن مبارزه طبقاتی از اواسط نوامبر سال ۲۰۱۶ تا هماکنون(۱۳۹۹/۱۰/۲۷ مصادف با ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱) دنبال کردهاند، صحت و درستی خط سیاسی پیش گذارده شده توسط حزب کمونیست انقلابی آمریکا و عملکردش بیش از گذشته تشخیص داده میشود و مهر تأیید بر آن میزنند.