گذشتگان ما از جنگلهای بارانی به سوی علفزارها به راه افتادند ،در تلاش برای زنده ماندن در پهنهٔ وسیع کره زمین ، کار گروهی و اجتماعیشدن و رابطه جمعی خود را گسترش دادند تا جایگاه انسان را در این سیاره برای همیشه دگرگون کردند.
لحظه به لحظه در زندگی در نبرد بودند تا آن را به نسل های آینده انتقال داده و در ضمن نسل بشر رازنده و پویا نگه دارند .
ناتوانی و واهمه انسان از طبیعت در مخاطرات طبیعی و زیست محیطی مانند زلزله، طوفان، سیل،تغییر اقلیم، خشکسالی و آلودگی های زیست محیطی و انواع ویروسها را با هم و کنار هم و در نبردی بی امان تاب آوردند ، به کمک علم به دستآوردهای مفیدی دست یازیدند و تا اندازه زیادی درنتیجه دانش و اندیشه و کوشش موفق شدند.
با تحولات تکنولوژی در عصر سرمایه داری و پیشرفت علم در تمام عرصه ها ، و با میدان داری قدرتمندان فاسد و بی لیاقت توان محاسباتی، در بسیاری از عرصه ها بجای پیشروی عقب گرد کرد وعرصه اخلاقی و اجتماعی روزبهروز سقوط کرد.
انسان امروزی ظرف کمتر از یک دقیقه با اینترنت و انواع ابزار دیجیتال به تمام جهان سر می کشدو به رویدادها و اتفاقات دنیا دسترسی پیدا می کند.
اما مهارتهای خلاقیت کار جمعی ، کمک و همدلی و همدردی و مهارت تفکر نقادانه و نوآورانه،مهارتهای ارتباطی و مهارت ترکیب ایدههای مختلف برای تولید رابطه های صمیمی و عاطفی ومهربانانه را از دست داده است.
انگار آن گسست و بیگانگی انسان از خویش، که کارل مارکس به آن اشاره کرده بود به وقوع پیوسته است . اهمیت و تک بعدی نگاه کردن به علم و پیشرفت نه تنها قادر نبود جهانی زیبا و بهتر را به انسان هدیه دهد و او را مشرف بر آن سازد، بلکه دستیابی انسان را به طبیعت به عطوفت و دلسوزی و همدردی و مهربانی و اتحاد و همبستگی را بطور واقعی به حاشیه پرتاپ کرد و او را در چنبره تنهایی و انزوای بیشتر گرفتار نمود که خواست و آرزوی طبقات حاکم نیز هست .
در این عصر جدید شاهد ظهور انسان جدیدی هستیم که می توان آن را «انسان آنلاین» نامید،انسانی که نه تنها با انسان سنتی بلکه حتی با انسانهای دوره مدرنیتة متقدم هم متفاوت است. برای چنین انسانی کنش و کنشگری معنای جدیدی پیدا کرده است. انسان آنلاین دیگر نمی تواند مانندگذشته کنشگری کند. دیگر از میان نسل های جدید ارنستو چهگواراها، و صدها و هزاران انسان دلسوز و فداکار و انقلابی بیرون نخواهند آمد. نه اینکه نسل های جدید نمی خواهند همچون آنان باشند بلکه به این جهت که اساساً دیگر کنش و کنشگری در معنای کنشگری گذشتگان در میان ما ودر زمانه ما امکان پذیر نیست.
یکی از دلایل حضور در شبکه های اجتماعی ارضای حس با هم بودن است. اما تنهایی انسانها به هیچ وجه با شبکه های اجتماعی جبران نخواهد شد. سیطره ی عقل ابزاری و تکنولوژیک تا جایی پیشرفته که دیگران تبدیل به «ابژه» شده اند و فقدان همدلی و همگرایی با جمع، منتهی به تنهایی عمیقی در میان انسان های روزگار ما گردیده است. بشر در هیچ دوره ای به اندازه دورة کنونی از امکانات ارتباطی برخوردار نبوده است، با این وصف و علی رغم وجود این همه ابزارهای ارتباطی، بشر در هیچدوره ای به اندازة روزگار ما تنها نبوده است
هم اکنون پیش از آنکه بخواهیم درباره امیدها و فرصتها در آینده حرف بزنیم، باید ابتدا شرم جمعی خود را بپذیریم، شرم در زمینه عدم موفقیت و فرصت های بیشماری که نیروهای مبارز و سیاسی ازدست دادند و نتوانستند در چند دهه گذشته برای ایجاد بستری برای همبستگی انسانی و مبارزاتی در ایجاد جنبش های اعتراضی و مؤثر علیه سیاستهایی انسان ستیزانه و کشتار معترضان و مرگ قابل پیشگیری صدها هزار تن از مردم عادی توسط ویروس کرونا که به نابودی اقتصادی میلیونها تندیگر انجامید.
در جهان امروز، همان چیزی به واقعیت تبدیل میشود، که رسانهها آن را بخواهند. ادبیات و گفتمان رسانهها، بسیاری از مناسبات اجتماعی را با تغییرات جدی مواجه ساخته است.
در دورانِ امپراطوری رسانهها، پیروزی نهایی از آنِ کسی است که قدرت و پول و امکانات بیشتری نسبت به رقبای خود دارد و اجرای جذابتری داشته باشد. در جنگ قدرت در امریکا در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور ، چه انتخاب ترامپ در چهار سال قبل و چه کنارگذاشتن او و انتخاب بایدن هم اکنون را میتوان مظهری بر آغاز عصر تسریع رکود فکری و دوران ظهور شومنهای لمپن صاحب قدرت نامید، دورانی که در آن سلبریتی های لمپن و مزدور و فریبکار بیش از فیلسوفان وانقلابیون خمیده قامت در میان مردمان تابع جهل جذابیت داشته و به نظر میرسند .
سایکوپات های روانی در این جهانِ وارونه در میان مردم خریدار و طرفداران بیشتری دارند.
در دوران اخیر، روزمرهگی تا جایی به پیش رفته است که امکان اندیشیدن بر چیزی غیر از امورسطحی و پیشپاافتاده را از انسانها سلب نموده است. بواقع آنچه که انسانهای عصر جدید را درتلۀ خود انداخته است، نفس زندگی روزمره بوده و در این فرآیند، فرهنگ پیشرو و اصالت پیشین خودرا از دست داده است. رسانههای جدید در این افول تاریخی نقش بی بدیلی ایفا کرده و در اضمحلال ارزشهای انسانی به شدت تأثیرگذار بودهاند. این رسانهها بنا به رسالت ذاتی خود و براساس اهداف و منافعشان در جایگزینی الگوهای فرهنگی و اجتماعی با سرعتی هرچه تمامتر دست به کار شده ومهرهچینی جدیدی را رقم زده-اند. تغییر شخصیت های فکری و فرهنگی در چند دهه گذشته روندروبه ابتذالی در پیش گرفته و “اندیشه” کمترین نقش را در تحرکات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عهدهدار بوده است.
انقلاب جدیدی که با اینترنت و شبکههای اجتماعی رخ داد، جهتِ عکس مسیری را پیمود که دیگررسانههای دوران کلاسیک در آن گام برمیداشتند. شبکههای اجتماعی سلسلهمراتب بسیاری ازپدیدههای اجتماعی را وارونه کرده و به انسانها، این امکان را دادند تا قصه های جدیدی را با روایتی متفاوت و البته مبتذل، از جامعه بسازند. پس از دورانِ امپراطوری تلویزیونها، که در آن قهرمانان برای بدل شدن به یک قهرمان، مسیر پر فراز و نشیبی را میپیمودند، اما در عصر شبکه های مجازی قهرمان های تقلبی ومسخ شده مسیری وارونه را معرفی کردند ،بواقع در دورانی به سر میبریم که میتوان آن را دوران افول ابَرقهرمانان کلاسیک نامید، دورانی که در آن اشخاص برای بدل شدن به یک سلبریتی به هیچ چیزی احتیاج ندارند الا اندکی ابتذال و دروغ با چاشنی لمپنیسم. پدیده شهرت دراعصار گذشته از یک واقعیت خارجی بیرون می آمد و نه از توهمات بی پایه و اساس. پیش از ظهوررسانههای جدید، چیدمان افراد در جامعه براساس واقعیتهای موجود در جامعه رقم میخورد وشهرت انسانهای منبع اصیل و صادقی داشت و نه اینکه به سبب زمینه و بستر رسانه و فضای مهآلود غیر واقعی که شهرتی کذایی دست می یابند. امروز علم و عرصه های هنری قافیه را به بیخردی و جهالت باخته است، و سلبریتیهای جدید برج شهرت خود را بر پایه همین جهالت ونهیلیسم ابتذالی دوران دیجیتالی به پیش می برند .
دورانی که در آن نسلهای جدید به دنبال پکیجهای مکدونالیزه شده هستند و خوشگذرانیهای آنی رابر هرچیز دیگری ترجیح میدهند. آنچه که در گذشته سبب میشد تا اشخاص به عنوان مراجعاجتماعی، سیاسی و فرهنگی میدان عمل را در دست داشته باشند، تعمق در امور وجریانسازیهایی مبتنی بر تعقل بود، اما در دوران جدید شاهد آن هستیم که افرادی تهی از هر گونه عمق نظری و عملی در عوالم مجازی و گاه واقعی، به سلبریتیهایی برای بازیهای اقتصادی یاسیاسی صاحبان اصلی قدرت و ثروت رسانه تبدیل می شوند.
در دورانی که میتوان از آن به عنوان دورانِ ظهور سلبریتیهای سادهلوح نام برد، انحراف وسطحینگری تودهها و فرصتطلبی رسانهها در یک فعل و انفعال شوم و ننگین سبب گردیده تاروشنفکران اصیل اجتماعی جای خود را به سلبریتیهای عروسکی و پوشالی داده که هیچگونه اندیشه و تفکر مبنایی نداشته و تنها نسل جدیدی از فالوورهای بلاتکلیف، بیهدف و تقلید را پدید آوردهاند.
شبکههای اجتماعی انسانها را، حتی اگر خود چندان تمایلی نداشته باشند، به سویِ رفتارهایی سوق میدهد که دقیقاً تحت فشار روانی حاصل فعالیت در این شبکه انجام میشود. پیروی ازاشخاصی که در فرآیندی متفاوت از گذشته و با سرعتی باورنکردنی یک شبه و بدون هیچ عقبه وعملکرد خاصی، بدل به سلبریتی میشوند، سبب گردیده تا این فضای محتوم، سیری روبه قهقهرا داشته باشد.
نسل جدید سلبریتیها، این قهرمانان پلاستیکی، همه چیز را در دست گرفته و همچون گردونۀخردکننده ای افسارگسیخته ویران میکنند و به پیش نی روند . این سلبریتیها که هیچکدام ازمتفکران یارای مقابله با آنها را ندارند، به زودی مرگ ارزشهای خوب انسانی را جشن خواهند گرفت و گواهی بر حماقت تمام عیارِ بشر مدرن خواهند بود.
آمریکای قرن بیست و یکم در قامت مظهر لیبرال دموکراسی ثابت کرد که در رفتارهای سیاسی حتی عقبافتادهتر از کشورهایی است که برای استقرار دموکراسی بر آنها هجوم میبرد، چرا که لمپن هااینبار نه مخفیانه بلکه با عریانیِ هرچه تمامتر وارد صحنه شدند زایشِ این ابتذال چرخشی درالگوهای فکری و فرهنگی جوامع بشری محسوب میشود.
هر کسی امروز آزاد است در انتخاب میان شکوه انسان بودن و برای پیش رفتن بسوی جهانی بهتر و زیباتر /! و یا زندگی در جهانی پر از وحشت و کینه و ستم و بی رحمی یکی را انتخاب کند و بی انتخابی ما،انسان را به تنهاترین و خطرناک ترین موجودی که در آینده در جهان می ماند تبدیل خواهد کرد .
م شکیب
استکهلم ۲۰۲۱/۰۱/۱۵