ما دیکتاتور از نوع دیگر هستیم

خودکامه، مستبد، ستمگر، ظالم، جلاد و توتالیتر القاب دقیقی برای وصف جایگاه خامنه ای اند اما دیکتاتور وصف موقعیت خاص او نیست. خامنه ای مستبد همانقدر دیکتاتور است که بایدن و ماکرون و ترودو و شولتز دمکرات دیکتاتورند. همه آنها دیکتاتور سرمایه اند. این یکطرف.

وقتی رئیسی می‌گوید انقلابیون دیکتاتورند، او تلویحا اتوریته انقلاب را برسمیت می‌شناسد، انقلابی که اراده خود را در دوره انقلابی به حکومت دیکته کرده است. پس اتفاقا ما باید از دیکتاتوری عمل کردن انقلاب مفتخر باشیم و آنرا هر چه بیشتر فریاد بزنیم. شعار مرگ بر دیکتاتور تتمه شعارهای دوم خردادی که بنوبه خود از جریانات ضد کمونیستی جنگ سردی قرض گرفته شده است. به این شعار بصرف اینکه مردم میگویند تمکین نکنیم. نقدش کنیم. ما نمی‌توانیم کمونیست که هیچ، طالب حقوق برابر زن و مرد باشیم و دیکتاتور نباشیم‌. ما مخالف دیکتاتوری به معنای عام آن نیستیم و این از سر عقیده و ایدئولوژی نیست بلکه از سر پراتیکی ترین امور جامعه است. شما راجع به برابری حقوق زن و مرد رای نمیگیرید، برای حقوق کودک و کارگر و آزادی بیان و اعتصاب و تجمع رای نمی‌گیرید. ما این حقوق را دیکته میکنیم‌. دیکتاتور از جنس دیگریم. ما آزادی بیقید و شرط بیان و تجمع و اعتصاب، برابری، انسانیت و حرمت حیات، اداره همگانی جامعه را به مستبدین و زور گویان دیکته میکنیم. ما عدم همکاری با جلاد را دیکته میکنیم. ما عدم آزار و شکنجه را دیکته میکنیم. ما لغواعدام را دیکته میکنیم. ما حق کودک در زندگی فارغ از فقر و دلهره را دیکته میکنیم. ما حفظ محیط زیست را دیکته میکنیم. ما سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و رفاه را دیکته میکنیم. ما لغو برده کشی مزدی را دیکته میکنیم.

توضیحات:

x مارکس میگوید در افزوده او به تئوری تاریخ، وجود یا کشف مبارزه طبقاتی نبود بلکه این بود «(١) که وجود طبقات فقط به مراحل تاریخی خاصی در توسعه تولید مربوط است، (٢) که مبارزه طبقاتی لزوماً به دیکتاتوری پرولتاریا می انجامد، (٣) که این دیکتاتوری خود تنها [دوره] انتقالی به الغای همه طبقات و جامعه بی طبقه است.»

https://www.marxists.org/subject/marxmyths/hal-draper/article2.htm

xx برای بحثی جامع در مورد «”دیکتاتوری پرولتاریا” در ادبیات مارکس و انگلس» به هال دریپر رجوع کنید.

https://www.marxists.org/subject/marxmyths/hal-draper/article2.htm

***

مماشات نیست، حمایت است

 

مماشات کردن به رفتاری اطلاق میشود که در آن از زورگو دلجوئی شود، در مقابلش کوتاه بیاید، سعی در جلب رضایتش داشته باشد، با آن مدارا کند. رابطه دولتهای غربی با جمهوری اسلامی هیچگاه مماشات نبوده است. دولتهای غربی، مشخصا آمریکا – انگلیس – فرانسه – آلمان، جاده صاف کن جمهوری اسلامی برای کسب قدرت بودند و در تمام تقریبا ٤٤ سال گذشته حامی آن بوده اند. فراموش نکنیم، اولین آلترناتیو غرب برای دوره انقلابی جمهوری اسلامی است. آنها جمهوری اسلامی را برای سرکوب انقلاب ۵٧ سرکار آوردند و امروز هم آنرا دقیقا برای همین کار، سرکوب انقلاب ١٤٠١، لازم دارند. انتظار معجزه از امامزاده غرب نداشته باشیم، با “فشار” ما، بگذریم کدام “فشار”، از حمایت خود از جمهوری اسلامی کوتاه نخواهند آمد. هر کاری میکنیم فقط خودمانیم و بس. در مقابلمان نه تنها جمهوری اسلامی که لشگری از دولتهای حامی آن و یا بهر شکل مداخله گر علیه ما قرار دارند. اینرا هم فراموش نکنیم.

***

رفقا در تمام کشورها

برغم چند نمونه نسبتا موفق، ما باید دست از تدارکات آماتور و تجمعات کوچک و فرقه مانند برداریم‌. اجازه بدید عدد تعیین کنیم. تجمعات کمتر از هزار نفر، نه، کمتر از پانصد نفر فرقه ای تلقی میشوند. ما میتوانیم تجمعات بزرگ در خارج از کشور داشته باشیم اگر یک، از نظر سیاسی بتوانیم به یک ائتلاف سراسری برسیم و دو، از نظر تدارکات حرفه ای عمل کنیم.

ائتلاف ما می‌تواند حول سه شعار محوری باشد:

۱) مرگ بر جمهوری اسلامی

۲) مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر

۳) آزادی، برابری، حکومت شورائی

***

پلی پشت سرمان نبود که حالا خراب شده باشد. مانند عقربه زمان فقط در یک جهت می توانیم حرکت کنیم: به پیش!

***

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate