دو نوشته … ملیون یا اصلاح طلبان؟ ‌انتخاب اینجاست … بر لبۀ  پرتگاه با چشم بسته

ملیون یا اصلاح طلبان؟ ‌انتخاب اینجاست

اعتراضات شجاعانۀ  مردم ایران با دادن قربانی های بسیار و دستگیری های گسترده هنوز ادامه دارد ولی به نتیجه ای نرسیده است . مشکل عیان و روشن است که این اعتراضات رهبری ندارد که بتواند خود را به عنوان مخاطب به حکومت تحمیل کند، خواست معینی را مطرح نماید و مبارزه را پیش ببرد.

سال هاست ایران لیبرال مسأله رهبری را مطرح کرده است و بسیاری از این مسأله به شوخی یا به بی تفاوتی گذر کرده اند، ولی امروز شاهدیم که مبرم ترین مشکل ما همین است. هر کار گروهی نیازمند رهبری است منتها در فرهنگ ما اعتراف به اینکه یکی را به عنوان راهنما در گروه قبول کنیم گویا غرورمان را جریحه دار می کند. 

این رهبری است که موقعیت را شناسایی و ارزیابی می کند و با توجه به شناسایی افراد مسئولیت ها را واگذار می نماید  و می داند که اکنون  در چه موردی عمل بشود و کدام هدف در حال حاضر اولویت دارد. چه زمانی  باید حمله کرد و چه زمانی عقب نشینی نمود.

برخی هم خود را متفاوت و شایسته تر از دیگران می دانند و در حقیقت خودشان خواستار رهبری هستند ولی نمی گویند. البته حقشان است به میدان بیایند ولی  جا ندارد اگر با اقبال مواجه نمی شوند، اصل مطلب را تخطئه کنند. چون اکنون در شرایطی هستیم که برایمان در داخل و خارج رهبر می تراشند. از جمله از آن  آب نمک خوابیدهای  رژیم با عنوان تو خالی اصلاح طلبی که اکنون موقعیت را برای موج سواری مناسب دیده اند. اگر خودمان انتخاب درست را انجام ندهیم، دیگران هر چه خواستند به ما تحمیل خواهند کرد.

موج سواری اصلاح طبان

بهزاد نبوی که اصطلاحاً از او به عنوان رهبر اصلاح‌طلبان یاد می کنند ، می‌گوید «نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌های براندازانه می‌دهند، همسو شویم، ما شعار‌های آنان را قبول نداریم».  او معتقد است که خواست معترضان بسیار فراتر از خواست «تغییر سبک زندگی» است. به دنبال او، عباس عبدی  یکی دیگر از اصلاح طلبان نیز می گوید :«مردم از کسی که کف خیابان است حمایت نمی‌کنند چون امیدشان به اصلاحات است.»

خواست های مردم بی مقدمه مطرح نشده است از اول انقلاب مطرح بوده. باید از اینها پرسید که ظرف این مدت شما برای تحقق آن چه کرده اید؟

ویژگی گفتار اصلاح طلبانه در رد مطالبات مردم معترض  و نادیده گرفتن مطالبات حق طلبانه آنانست. می خواهند مردم را به همان موهوماتی حواله کنند که سالیان دراز است با آنها سر دوانده اند. اصلاح طلبان شهامت طرح هیچیک از مطالبات مردم ایران را تا به امروز نداشته اند و هرگز نخواهند داشت . اکنون ملت به پا خاسته و به هیچوجه اعتباری برای گفتار آنها قائل نیست ولی این افراد وقیح خود را از تنگ و تا نمی اندازند و برای خوشایند ولی فقیه و مشارکت در قدرت می گویند « ما شعارهایشان را قبول نداریم». یعنی خود را جای ملتی می گذارند که در خیابان است و از جانب او سخن می گویند. شما یک خیزشی را که طبق آمار رسمی بابت اعتراض به حجاب اجباری نزدیک به ۳۰۰ نفر کشته و ۱۴۰۰۰ نفر زندانی داده است و نزدیک به دو ماه است در خیابان است، قبول ندارید و فکر می کنید مردم منتظر اصلاحات هستند؟ شاید اینها را بعنوان مردم قبول ندارید و فکر می کنید از کرۀ  دیگری آمده اند؟ ملت ایران فقط شمایید و رفقای اصولگرایتان؟

بدیهی است که روسری و حجاب فقط یک سبک زندگی است که جمهوری اسلامی تحمیل کرده یک  برگشت ارتجاعی و من در آوردی است که خصوصی ترین مسایل خانواده و روابط انسانی را در برمی گیرد. این خواست منحصر به جوانان نیست، خواست همه انسان های عادی و مدرن امروزی است . این تغییر سبک زندگی ما را تنها در داخل ذله و سرگردان نکرده بلکه در خارج نیز  انگشت نما کرده است. برای نمونه سفرا و دیپلمات ها نمی دانند بجای دست دادن چه خاکی بر سرشان بکنند. نگاه جنسیتی به همه چیز و تفکیک جنسیتی  لطمات جبران ناپذیری  به ما زده است که بحثش در اینجا نمی گنجد. مختصر می خواهم بپرسم مبارزه با این سبک زندگی که از روز اول تأسیس جمهوری اسلامی به مردم و به ویژه به زنان تحمیل شد و با مقاومت آنها مواجه گشت، از طرف شما چه اندازه پشتیبانی شد؟ 

مردمی که چند دهه بود با پوشش مدرن و زندگی مدرن خو گرفته بودند یکباره با جمهوری اسلامی به قرون وسطا پرتاب شدند. وقتی این شد شما چکار کردید ؟ شما که تمام هم و غمتان این بود که رقبای خود که بیشتر چپ ها و مجاهدین بودند از میدان بدر کنید و همه کوششتان این بود که تا گروه های مخالف  را له کنید و تاآخرین افراد آنها را اعدام یا زندانی نکنید آرام نگیرید آیا کوچکترین گامی در راه آزادی خواهی برداشته اید؟

شما نه تنها با مردم همراهی نکردید بلکه همواره بخشی از قدرت حاکم بوده اید. ۴۳ سال از انقلاب گذشت و بخاطر همین سبک زندگی بیش از ۶ میلیون نفر را از کشور فراری دادید. چنین ابعادی از مهاجرت و پناهدگی را فقط در حمله خارجی در کشورهای همسایه دیده ایم . این فرار از کشور هنوز ادامه دارد و ولایت فقیه و پیروانشان به گفته ی خودشان می خواهند سبک زندگی خود را جهانی کنند . این توهم دایناسورهای ایرانی که از حجره های حوزه های غارگونه خود به حکومت رسیده اند متوجه نیستند که این ثروت خدادادی این سرزمین و پول بی حساب چاه های نفت است که آنها را سرپا نگاه داشته و اگر هرچه خرابکاری می کنند و هرچه می دزدند و چپاول می کنند، باز کشور هنوز سرپاست از هنر ملاها نیست از تصدق سر چاه های نفت وثروت های این کشور است.

اصلاح طلبان دراین جنبش، شعاری به سود خودشان نمی بینند و در آینده نزدیک هم موفقیتی برایش متصور نیستند بنابراین علیه معترضان موضع گرفته اند.

آنها همچون اصولگریان، اعتراض کنندگان را مقصر می دانند نه محق . انقلابی را که در راه است، بد می دانند ولی اکنون برای جلوگیری از انقلاب دیر شده است .دولت ناکارآمد ، اقتصاد بسیار ضعیف و فساد علاج ناپذیر در ارکان حکومت که عفونتش عالمگیر شده است به ما می گوید که به جز انقلاب چاره ای برای ملت نمانده. اصلاح طلبان به عنوان نیروهای میانه رو، هشت سال حکومت را داشتند و با تسلیم بی قید و شرط بودن در برابر ولی فقیه و  پذیرش هر حکم حکومتی و سرکوب قیام ۱۸ تیر کارنامه ای به غایت مفتضح بجا گذاشتند و امتحان خود را دادند. مردم مدت هاست از اصلاح طلبان گذار کرده اند .

تفاوت اصلاح طلبان و اصول گرایان  در سیاست خارجی است

موضع گیری اصلاح طلبان شاید زاییده از این است که تصور می کنند که تنها گزینۀ  محتمل برای جانشینی حکومت فعلی هستند که درست نیست. اینها چون چسبیده اند به تخت بیمار رو به نزع، تصور می کنند که می توانند زود ارث را قاپ بزنند.

واقعیت اینست که اصلاح طلبان  هیچ گاه به سبک زندگی مردم و حقوق مردم و خواست های مردم اعتنایی نداشته اند. آنها از وقتی از اریکه قدرت فرو افتادند برای بازگشت به قدرت از هیچ رذالتی حتی توسل به آمریکا کوتاهی نکردند. نقداً هیچ حزب و گروهی بجز همین مدعیان اصلاحات اجازه فعالیت ندارد. به علاوه تأیید دولت های خارجی آمریکا و اروپا را هم به نحوی دارند و می توانند به خیال خود مشکل را حل کنند و جلب رضایت مردم را بگذارند برای بعد. دادن هر گونه امتیاز به آمریکا برای رسیدن به قدرت، استراتژی اصلاح طلبان است.

اگر توجه کنیم عمدۀ  تفاوت اصلاح طلبان با اقتدارگرایان حکومتی  فقط در سیاست خارجی است نه در سیاست داخلی . در اختلاس و چپاول مردم هر دو گروه سهیمند . عمدۀ  اصلاح طلبان هوادار سیاست آمریکا هستند و اقتدار گرایان به سبب بی مهری و تمامیت خواهی آمریکا به ناچار به چین و روسیه  پناه برده اند .

 نبوی عاقد قرارداد الجزایر با آمریکا پس از گروگان گیری است . قراردادی خفت بار که با مشورت و اصرار رفسنجانی انجام شد و خسارات سنگینی برای ایران داشت و آمریکا به بسیاری از مفاد آن عمل نکرد. بیهوده نیست که برخی قرارداد برجام توسط یاران نبوی را پرده دوم قرارداد الجزایر می دانند.

چاره چیست ؟

حکومت سرگردان است و اصلاح طلبان مترصد گرفتن قدرت و اپوزیسیون نتوانسته بر اختلاف عقاید و ناهماهنگی چهره ها و گروه ها فائق آید.اما این نیابد مانع از فعالیت برای پیدا کردن روشی شود که بتواند به توسعۀ  روابط بین گروه ها یاری برساند .گروه های وابسته به بیگانه توسط رسانه ها بزرگ می شوند ولی نه طرح و برنامه مشخصی دارند و نه پشتیبانی مردم را و پس از چند روز همه ی ادعایشان نقش برآب می شود. حباب تبلیغاتی دیر یا زود خواهد ترکید.

گروه های مستقل طرفدار تمامیت ارضی ایران و جدایی دین از سیاست که هدفی جز حفظ ایران و پایداری آن ندارند باید به هم نزدیک شوند. این را خود جنبش با هویت ملی و استقلال طلبی و آزادیخواهی و دموکراسی طلبی اش فریاد می زند. بدین ترتیب در مدت نه چندان طولانی رهبری شایسته پدیدار خواهد شد . مسئولیت پذیری گروه ها و افراد می تواند به پیدایش رهبری پایدار و مسئولیت پذیر و شایسته یاری نماید. امیدوارم که بالاخره آنهایی که منافع ملی را بالاتر از منافع شخصی می دانند، به جلو گام بگذراند..

یکشنبه – ۱۵ آبان ۱۴۰۱ 

۲۰۲۲-۱۱-۰۶ 

​________

بر لبۀ  پرتگاه با چشم بسته- حسن بهگر

ملایان هنوز شدت نارضایی و انگیزه های عمیق اعتراض مردم را  درک نکرده اند. هنوز یک ملایی میاید و تهدید می کنند که حجت بر مردم تمام شده! چه کار ی مانده که نکرده اید؟ حکومت حتا به تیراندازی با گلوله های ساچمه ای قانع نشده و با گلوله های جنگی مردم را کشته و مجروح کرده است .گزارش ها حاکی از کشته شدن صدها نفر و مجروح شدن هزاران نفر است. ملای دیگری می گوید همه فیس بوک و توئیتر را می بندیم. بفهمید که با بستن انها اعتراض ها پایان نمی گیرد و شما سر آسایش به بالین نخواهید گذاشت. از خواب بیدار شوید! مردم این نوع زندگی و این حکومت را نمی خواهند. پنبه را از گوش خود در آورید. مردم با دخالت خارجی به میدان نیامده اند ولی دشمنان خارجی فرصت را غنیمت شمرده، مترصد سوء استفاده هستند. با اعدام نمی توانید این حکومت را سرپا نگهدارید. خشم و کینۀ  مردم را تیزتر نکنید که برادرکشی راه بیفتد و همراه با آن  خانمان شما را نیز بسوزاند .

در زاهدان ، خاش و خوزستان و سایر مناطق  مردم را به گلوله بسته اید و تعداد کشته شدگان بسیار است .  اینها کم نبود شروع به اعدام معترضان کرده اید؟ چگونه می خواهید ادامه دهید؟ در دریای خون ؟

اکنون اعتصابات بازارها نیز آغاز شده است و باید چشم ها را باز کنید که هدف مشترک آنچه در ایران می گذرد رفتن این رژیم است. این اعتراضات پی آمد اعتراضات زنان در ۵۷ و بسیاری از اعتراضات  پیاپی دیگر و به ویژه آبان است و با توجه به گسترش تظاهرات در بیش از ۴۶ شهر، بی تردید این اعتراضات فاز آخر و رو به انقلاب است و سر ایستادن ندارد. حکومت خود به بسیاری از مفاسد و کارنادانی های دستگاه های دولتی آگاه و معترف است ولی قصد دارد اعتراضات را به امریکا و اسراییل نسبت دهد و علت اصلی داخلی را نادیده بگیرد.

تفاوت این جنبش با انقلاب ۵۷ مشهود است .

انقلاب ۵۷ دو شاخصه داشت که برای بسیاری از نسل حاضر مفهوم نیست. انقلاب علیه دیکتاتوری شاه و سلطۀ  آمریکا بود یعنی صفت ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی داشت. هرچند وقتی خانم عبادی برنده جایزه نوبل علت انقلاب  ۵۷ را بی عقلی  مردم می داند نسل حاضر را نمی توان ملامت کرد. از این رو چهره های فلسفی چون سارتر و میشل فوکو هم از آن حمایت کردند .سوء استفادۀ  ابلهانه جمهوری اسلامی از امر ضد امپریالیستی با اشغال سفارت آمریکا و مخالفت با مظاهر مدرن امروزی به آمریکا مقبولیت عام داد و حرکت را به ضد خود تبدیل کرد تا آنجا که عده ای هوادار امریکا شدند. بیهوده نیست که بایدن پیام داده که ما به زودی ایران را آزاد می کنیم که مقصودش فتح کردن است. این بدان معناست که آمریکا هنوز سیاست مهار اقتصادی ، سیاسی و نظامی  ایران را دنبال می کند از این رو حفظ استقلال ایران در این وانفسا از اهمیت زیادی برخوردار است .

بدیهی است که دشمنان خارجی در صدد تغییر اوضاع در ایران هستند . اهمیت موقعیت سوق الجیشی ایران برای امنیت و صلح جهانی بسیار زیاد است و فقط ملایان غرق در فقه و شرعیات از درک آن عاجزند.

جمهوری اسلامی از نظر نوع استبداد تفاوت چندانی با شیوۀ  حکومتی صدام و قذافی ندارد و به همین سبب ترفندهای انقلاب های رنگی در مورد ایران نیز با توجه به تنفر مردم از حکومت می تواند کارساز باشد. به ویژه که انعطاف پذیری ملایان نزدیک به صفر است. بدین ترتیب تراشیدن یک رهبر یا رهبری دست نشانده  هم دولت را شکننده می کند و هم  اعتراضات را منحرف خواهد کرد. بیخود نیست شاهد رهبرتراشی تصنعی در داخل و خارج از کشور هستیم که مدیای مشترک آمریکا، اسراییل،  انگلیس و عربستان سعودی مشترکاً پیش می برند.

برای حکومتی که همواره شیوه ی  سرکوب را بهترین راه حل دانسته آسان نیست که راه مدارا پیشه کند. و در عین حال معلوم نیست  سرکوب مداوم هرگونه تظاهرات به شیوه ای که  از اول انقلاب تا کنون برقرار بوده است تا کجا می تواند ادامه داشته باشد.

دولت رئیسی با شعار اصلاحات قضایی و مبارزه با فساد به میدان آمد اما مکانیسم فساد در دولت نهادینه شده است و کوشش رئیسی خیلی زود متوقف شد. حکومت نمی تواند با موفقیت های نسبی که در سیاست خارجی در سوریه و یمن و عراق کسب کرده است به خود غره شود و هرروز دم از پهبادهای خودش دم بزند . اینها تعیین کننده نیست، با به رخ کشیدن  پهبادها نمی توان مردم را خشنود کرد. رضایت مردم در داخل کشور تعیین کننده است و آنها این حکومت را با این صفات  نمی خواهند. کنترل فساد برای حکومت فعلی امکان پذیر نیست و تنها با حاکمیت ملت امکان برگشت اعتماد عمومی هست .

با گسترش اعتراضات و شدت گرفتن هرج و مرج و ضعیف شدن حکومت هیچ بعید نیست که حمله نظامی به نیروگاه های هسته ای ایران انجام بشود. قطع ارتباط ایران با گروه های نیابتی در عراق و سوریه و یمن و لبنان مرحلۀ  بعدی خواهد بود تا آمریکا و اسراییل بتوانند نفسی به راحتی بکشند.

باید توجه داشت که تبلیغات علیه رژیم  توانسته است دیکتاتوری جمهوری اسلامی را به اندازۀ  کافی نفرت انگیز نشان دهد. این کار می تواند به تدریج موجب عدم اعتماد به حکومت حتي از سوی وابستگان و نزدیکانش بشود.

برای حکومت تجدید نظر در ایدئولوژی خود آسان نیست و اصولاً محل مانور کمی برای خود باقی گذاشته است و با توجه به شرایط فوق تنها چاره ی را باز کردن فضای سیاسی است که از ان سر باز می زند.

اگر به احزاب و سازمان های سیاسی اجازه داده شود که مطالب خود را مطرح کنند . این کار به تقویت حس ملی کمک خواهد کرد. در این برهه، همکاری نخبگان سیاسی کشور که خواستار استقلال کشور هستند و کم نیستند و انسجام آنها می تواند مردم را امیدوار کند، حیاتی است.

از جانب دیگر رژیم خود نیز کوشش می کند بر موج اعتراضات سوار شود. شاید ادعای انتشار نوار صوتی اطلاعات سپاه پاسداران همراه با اعلامیه جبهۀ اصلاح طلبان در این راستا باشد که رهبری را در داخل به اصلاح طلبان بسپارند تا دستکم ساختار جمهوری اسلامی سالم بماند. این بازی بی عاقبت است زیرا اصلاح طلبان امتحان خود را داده اند و گذشته از آن فرصت دادن به این بخش از اصلاح طلبان که هم پیمان با آمریکا هستند به منزلۀ  خودکشی رژیم است .

باید این نظام بداند چه به حفظ استقلال ایران و تمامیت ارضی آن علاقمند باشد چه نباشد وجودش به این دو گره خورده است. تا قبل از اینکه دیگران برای ما رهبر بتراشند فضای سیاسی ایران  را باید باز کرد تا مردم با نظرات گروه های داخل و خارج آشنا شوند . حکومت فاقد اعتماد اجتماعی قابل قبول ؛ با سطح بالای فساد و کارآیی و کاردانی بسیار نازل، قادر به کنترل این بحران نیست . یا حکومت این واقعیت را می پذیرد و تن به تغییر می دهد و  می ایستد و کشور می ماند یا لجبازی می کند و به بدترین شکلی سقوط می کند و حکامش سرنوشتی بجز سرنوشت صدام و قذافی نخواهند داشت و متاسفانه در این صورت به کشور نیز خساراتی عظیمی وارد خواهد آمد.

پنج شنبه – ۲۶ آبان ۱۴۰۱ 

۲۰۲۲-۱۱-۱۷ 

​​

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate