آیا انقلاب پیشارو در ایران یک انقلاب «زنانه» است؟

آیا انقلاب پیشارو در ایران یک انقلاب «زنانه» است؟

در یک نظر سنجی از مخاطبان پریسکه در مورد این پرسش، قریب به ۸۵ درصد از پاسخ دهندگان، پاسخ منفی (انقلاب پیشارو در ایران زنانه نیست.) و ۱۵ درصد پاسخ مثبت (انقلاب زنانه است.) دادند.

این نظر سنجی به صورت ناشناس انجام شده و حیطه آن هم به هیچ وجه وسیع نبوده است اما نتیجه این حرکت در حد و اندازه خودش نشان می‌دهد که تبلیغات مدیای اصلی در تحمیل شعارها و به ویژه قلب واقعیت آن‌چه که در جنبش انقلابی داخل می‌گذرد را نمی‌توان به کل جامعه تعمیم داد. به ویژه آن‌که اگر شبیه این نظر سنجی به صورت دمکراتیک و ناشناس در کانال‌های عمومی و در سطح گسترده انجام شده بود به نظر نویسنده این سطور حتما حقایق بیشتری در مورد پرسش بالا و تبلیغات مسلط به دست می‌داد.

اما خارج از بزرگی و کوچکی این نظر‌سنجی، آن‌هم در یک صفحه با مخاطبین محدود، این پرسش برای من فرصتی ایجاد کرد تا در رابطه با این موضوع مهم نکاتی را با خوانندگان و افکار عمومی  که این روزها بدون شک مسایل جاری جنبش را با حساسیت تعقیب می‌کنند در میان بگذارم.

کارل مارکس به عنوان یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان منتقد جامعه‌ی نابرابر سرمایه‌داری می‌گوید: آزادی زن معیار سنجش آزادی جامعه است!
همچنین در جریان انقلاب روسیه که برای اولین‌بار و جلوتر از بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری حق رای برای زنان و برابری آنان در بسیاری از زمینه‌ها را به رسمیت شناخت، لنین در باب شرکت زنان در انقلاب  تاکید می‌کند: بدون زنان به عنوان نيمی از افراد جامعه، انقلاب امکان‌پذیر نیست، هم‌چنان که بدون پيروزی انقلابِ طبقه کارگر، آزادی و رهایی زنان از قيد رنج و ستم ناممکن می‌باشد
.

تحلیل مشخص از شرایط ایران نشان می‌دهد که سرمایه‌داران داخلی و خارجی که رژیم وابسته‌ی جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگرش حامی و مدافع آنان هستند، ۴۴ سال است که از کانال همین رژیم در حال استثمار و تحت ستم قرار دادن اکثریت جامعه یعنی کارگران و زحمت‌کشان می‌باشند که نیمی از آنان را زنان تشکیل می‌دهند. همچنین تحلیل درست از همه جوامع طبقاتی هم نشان می‌دهد که اقتصاد زیربنای جامعه است و سیاست به عنوان روبنا در تحلیل نهایی بر اساس نظام اقتصادی و منطبق با آن است که تعیین می‌شود. حال با این تحلیل می‌توان رویدادهای جامعه را به درستی بررسی کرد.

همان‌طور که همه می‌دانند در سال‌های قبل و به ویژه در سال ۹۸ شعار اصلی مردم «نان، کار، آزادی» بود که به همین خاطر اعتراضات مردم، لقب خیزش گرسنگان و انقلاب گرسنگان را به خود گرفت. شعار نان، کار، آزادی و تکمیل شده‌ی آن یعنی «نان، مسکن، کار، آزادی و استقلال» مطالباتی را در خود دارد که وسیع‌ترین و عمیق‌ترین خواست‌های واقعی همه‌ی اقشار تحت ستم جامعه در حال حاضر را در بر می‌گیرد. به جرات می‌توان گفت هیچ شعاری در چنین وسعتی خواست همه مردم محروم ما چه زن و چه مرد را منعکس نمی‌کند. اما سر دادن شعارهایی که حول مسئله‌ی «حجاب» که البته اختیاری بودن آن حق مسلم زنان است، تنها خواسته نیمی از جامعه یعنی زنان را در بر می‌گیرد؛ و اگر عمیق‌تر هم بدان بنگریم این مساله، دغدغه‌ی اولیه‌ی همه زنان به ویژه زنان کارگر و زحمت‌کش نیست؛ چرا که برای یک زن کارگر داشتن «حجاب و پوشش اختیاری» هرگز اولویت اول او نیست و نمی‌تواند باشد. چنین زنانی اگر سرپرست خانواده هم باشند، دغدغه‌ی اصلی آنها پیدا کردن «کار»، حفظ آن برای دریافت حداقل دستمزی که بتواند لقمه‌ای نان بر سر سفره ببرد و تامین یک سرپناه و سقف بالای سر برای خود و خانواده‌اش می‌باشد.

به این نکته توجه کنیم که زنان ما تا به امروز در کنار مردان و حتی جلوتر از آنان در اعتراض‌هایی که برای دریافت حقوق معوقه‌ی خود و یا اعطای حق رتبه‌بندی مشاغل و همچنین داشتن دستمزد متناسب با تورم در جامعه شرکت کرده و می‌کنند. حال به فرض اگر قوانین حجاب اجباری، چه در چارچوب جمهوری اسلامی و یا رژیم دیگری که هم‌چنان مناسبات سرمایه‌داری را حفظ می‌کند، ملغی شود؛ ولی مساله نان و کار و مسکن و آزادی (سیاسی-فرهنگی-اجتماعی) برای مردم جامعه تامین نگردد، آیا آن‌وقت شاهد آن نخواهیم بود که زنان دوباره در کنار مردان به همان اعتراض‌های بر حق خود ادامه می‌دهند ولی با یک تفاوت، آن‌هم این ‌که این‌بار همان زنان با «پوشش و حجاب اختیاری» در صف اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها می‌ایستند؟!
آنها _البته به جز قشر محدودی از زنان تحت ستم طبقات مرفه که دغدغه‌ی اصلی‌شان کسب حق پوشش ولو با حفظ نظام حاکم  است._ به خاطر به دست آوردن حق بی حجابی یا حجاب، شرکت خود در مبارزات عمومی برای رسیدن به خواست‌های اساسی را رها نخواهند کرد؛ چه با حجاب چه بی حجاب!

در نتیجه اگر مردم ایران به ابتدایی‌ترین خواست‌های انسانی و بر حق خود که در شعار «نان، مسکن، کار، آزادی و استقلال (از امپریالیست‌های آمریکا، روسیه، چین و اروپا)» موجود است، برسند، آن‌گاه توده‌هایی که توانسته‌اند با مبارزات انقلابی خود متشکل شده و جمهوری اسلامی را به مانند سلطنت پهلوی به زباله‌دان تاریخ بیندازند و قدرت سیاسی-نظامی را به دست بگیرند، بی‌شک جامعه‌ای را به وجود خواهند آورد که در آن زنان نه تنها به حق حجاب آزاد و اختیاری خود خواهند رسید بلکه به دیگر حقوق حقه‌ی خود یعنی استقلال اقتصادی، حق طلاق، حق سقط جنین، حق داشتن گذرنامه و مسافرت بدون اجازه‌ی پدر و همسر و … نیز خواهند رسید.
بی دلیل نیست که با تشدید تبلیغات در مورد «زنانه» بودن انقلاب جاری به ویژه در خارج از کشور، ما در داخل شاهد رشد شعارهایی در میان زنان و مردان هستیم که فریاد سر می‌دهند: چه با حجاب چه بی حجاب پیش به سوی انقلاب! چراکه در این شعار هدف اصلی خیزش توده‌ای به درستی، انقلاب یعنی ایجاد یک دگرگونی عمیق در همه جوانب جامعه نهفته است و مساله صرفا حجاب به عنوان قطب‌نمای این خیزش نیست!

حال اگر نگاهی اجمالی به پروپاگاندای غرب در «زنانه» جلوه دادن انقلاب پیش روی ایران بیندازیم و به حمایت‌های بی سابقه‌ی دولت‌های حاکم از این ایده غلط، عمیق‌تر شویم متوجه خواهیم شد که حمایت آنها از خیزش اخیر توده‌های آزادی‌خواه در ایران تنها به صرف نبود آزادی‌های زنانه در ایران است. آنها با پررنگ کردن مسئله‌ی حجاب و گشت ارشاد رژیم در تلاش هستند که مطالبات مردم را که تا قبل از به قتل رسیدن ژینا (مهسا امینی) توسط مزدوران رژیم، مسائل اقتصادی و تورم بسیار بالا و به زیر خط فقر کشاندن اکثریت آحاد جامعه و در یک کلام برچیدن کل مناسبات ارتجاعی که حجاب اجباری هم یکی از آنان بود _و اکنون هم هست_ را به حق مسلم تنها نیمی از جامعه یعنی زنان تقلیل داده و حجاب را به عنوان مشکل اصلی و فعلی مردم جا بزنند‌.

در صورتی که از همان بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی توسط همین قدرت‌های بزرگ که در کنفرانس گوادلوپ بر سر آن به توافق رسیدند، زنان ایران با مسئله‌ی اجباری شدن حجاب روبه‌رو شده و با آن به مبارزه پرداختند و تا به امروز نیز هیچ‌گاه در جنبش‌های توده‌ای عظیم کف خیابان، ما با این ایده که گویا با برقراری حجاب اختیاری نیمی از تظاهر کنندگان یعنی زنان با کسب خواست‌های خود به این جنبش‌ها بی اعتنا می‌شوند، روبه‌رو نبوده‌ایم.
در حالی که ما شاهدیم به رغم این واقعیت، کوشش برای به حاشیه بردن مطالبه‌ی اصلی مردم یعنی وجود یک سیستم اقتصادی عادلانه و برخوردار بودن از حقوق و مزایای واقعی و بر حق طبقات و مردمان تحت ستم برای داشتن حداقل رفاه و آسایش در زندگی، به طور ویژه در این چند سال اخیر با درست کردن پروژه‌های وابسته و معلوم الحالی چون «آزادی‌های یواشکی» و یا «چهارشنبه‌های سفید» شدت بسیاری گرفت و هدف مشخص آن تقلیل دادن مشکلات جامعه به مسئله‌ی حجاب بود.

اگر حافظه‌ی تاریخی را به کار اندازیم، به یاد خواهیم آورد که از طرف همین دولت‌های غربی و رسانه‌هایش هیچ‌گونه حمایت واقعی‌ای از خیزش‌های دی‌ماه ۹۶، مردادماه ۹۷ و بزرگ‌ترین آنها با وجود کشتار و جنایتی فجیع در حد ۱۵۰۰ تن (که البته این تعدادی بود که هویت آنها توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده بود، وگرنه صحبت از کشتار بیشتر از این تعداد است.) شهید در آبان‌ماه ۹۸، شاهد نبودیم و حتی اخبارهای کشورهای غربی اعتراضات و جنایات آن سال را هم پوشش آن‌چنانی ندادند.
حال چه اتفاقی افتاده که اکنون در ظاهر، تمام‌قد خود را حامی مردم معترض نشان می‌دهند و برنامه‌های مختلفی را در رسانه‌های‌شان تهیه می‌کنند؟
این نکته جای بسی تامل دارد.

بی‌شک و به طور خلاصه باید گفت که منابع مالی و حفظ و پاسداری از منافع اقتصادی در غارت و چپاول ثروت مردم ایران امری‌ست که این دولت‌ها را بر آن داشته تا به عنوان بخشی از سیاست‌های‌شان تا دیرتر نشده، انقلاب اکثریت مردم تحت ستم ایران را در طول سال‌های متوالی که از همان روزهای ابتدایی به قدرت رسیدن خمینی و جمهوری اسلامی وجود داشت و سرکوب جنبش‌ها و خیزش‌های تا کنونی نتوانسته بود این آتش زیر خاکستر را خاموش کند، منحرف کرده تا آسیبی به منافع خود نرسد.
بزنگاهِ انحراف به وجود آوردن در انقلاب مردم که در بر گیرنده‌ی موارد بسیاری از جمله آزادی‌های سیاسی-اجتماعی و حق مسلم حجاب و پوشش اختیاری اما با محوریت مشکلات اقتصادی بود، لحظه‌ی کشته شدن ژینا این دختر بی‌گناه به خاطر مسئله‌ی حجاب بود؛ همان خواسته‌ای که از سال‌ها قبل، سرمایه‌گذاری هنگفتی در آن زمینه توسط مسیح علی‌نژاد _که دانشجویان آگاه هنرهای زیبا (دانشگاه تهران) در اردیبهشت‌ماه سال ۹۸ در اعتراض به اجرای طرح «حجاب و عفاف» به درستی شعار «علی‌نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» را علیه او سر دادند._ کرده بودند.
جا دارد در این‌جا اشاره‌ای کوتاه شود به دیگر شعارهای همان تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه تهران که با درک درست از شرایط روز جامعه، اقدام به سر دادن شعارهایی چون «نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری» و «بیگاری، بیکاری، حجاب زن اجباری» کرده و نشان دادند که مبارزات‌شان برای نان، کار و آزادی که شعار اکثریت مردم ایران یعنی کارگران و زحمت‌کشان می‌باشد، است و این‌که حق مسلم پوشش اختیاری را هم در برمی‌گیرد. آنها از این طریق مبارزه برای کسب یکی از خواست‌های بر حق زنان را با حقوق مسلم اکثریت آحاد جامعه پیوند زدند تا نشان دهند که چه درک عمیقی از مبارزه‌ی طبقاتی دارند.
همچنین می‌توان به شعاری که دانشجویان دانشگاه علم و فرهنگ تهران در خیزش اخیر و در تاریخ ۱۸ آبان‌ماه ۱۴۰۱ سر دادند، اشاره کرد: نه نون داریم، نه خونه، حجاب شده بهونه! و تاکید کرد که با بردن شعارهایی که در بر گیرنده‌ی خواست طبقاتی همه‌ی اقشار جامعه است، باید خیزش اخیر را که دیگر نام «انقلاب» به خود گرفته است، دوباره در مسیر درست آن حرکت داد و به ضد انقلاب اجازه‌ی به انحراف کشاندن آن را ندهیم.

کشورهای غربی که تا کنون هیچ اقدامی علیه جنایت‌های جمهوری اسلامی به خاطر کشتار و سرکوب خلق‌های کرد، ترکمن و عرب در سال ۵۸ و اعدام زندانی‌های سیاسی در دهه‌ی شصت و سرکوب کوی دانشگاه در سال ۷۸، خیزش سال‌های ۸۸، ۹۶، ۸۷ و ۹۸ نکرده بودند، اکنون مدافع حقوق بشر در ایران شده و می‌خواهند سفیر آزادی برای مردم ایران باشند؛ ولی کدام آزادی و برای کدام طبقه‌ی اجتماعی؟

نکته‌ی جالب این‌جاست که کسانی امروز مدافع حقوق زنان در ایران شده‌اند و قصد دارند «انقلاب» را که یک امر اجتماعی‌ست!، در ایران «زنانه» جا بزنند که خود در بسیاری موارد آن را از زنان سلب کرده‌اند. مثالی مشخص در این رابطه لغو قانون سقط جنین از سوی دادگاه عالی در آمریکا در ماه ژوئن (۲۰۲۲) است؛ امری که بدون در نظر گرفتن شرایط زندگی اجتماعی و خانوادگی زنان، تنها به خاطر مقاصد شوم نظام سرمایه‌داری که نیاز به نیروی کار برای پر کردن جیب سرمایه‌داران دارد، از طرف دادگاه عالی به ایالت‌ها برگردانده شد تا دست آنها را برای تعرض هر چه بیشتر به حقوق زنان باز بگذارند. حال این حاکمان، مدافع حقوق زنان و البته به جرات می‌توان گفت تنها در بخش حجابِ آن شده‌اند؛ چرا که زنان نه تنها در ایران بلکه در آزادترین و دمکراتیک‌ترین کشورهای دنیا نظیر کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه، آلمان و آمریکا و … از نظر برابری حقوق و مزایای شغلی نسبت به مردان در مرتبه‌ی پایین‌تری هستند و این مسئله را هر ساله در سخنرانی‌های زنان در مراسم بزرگ‌داشت هشت مارس، «روز جهانی زن» در تمامی این به اصطلاح پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری می‌توان به عینه شنید و لمس کرد.

در پایان به دلایلی که در بالا ذکر شد، انقلاب آتی، نه یک انقلاب زنانه بلکه یک انقلاب اجتماعی همگانی برای نابودی تمام مناسبات استثمارگرانه، ارتجاعی، مردسالارانه و نابرابر در تمام عرصه‌هاست. بنابراین برای به ثمر رساندن پیروزمندانه‌ی این انقلاب، زنان و مردان باید دست در دست هم، آن‌هم به رهبری طبقه‌ی کارگر که پیگیرترین مدافع رهایی و آزادی‌ست، متحد و متشکل شده و به مبارزه‌ای طولانی و مسلحانه با رژیم و مزدوران جیره‌خوارش دست بزنند تا آنها و همه تجلیات حاکمیت استثمارگر و سرکوب‌گرانه‌اش نظیر حجاب اجباری و ستم مضاعف بر زنان را به زباله‌دان تاریخ بیندازند.

از این روست که امر انقلاب به طور کلی و در ایران به طور مشخص یک امر اجتماعی‌ست و «زنانه یا مردانه» نیست؛ و شعارهای این‌چنینی جز تلاش برای انحراف در مسیر مبارزه و به هرز بردن انقلاب خلق‌های مبارز و متحد برای به دست آوردن «نان، مسکن، کار، آزادی و استقلال» و عقب انداختن آن نیست.

کلام آخر آن‌که انقلاب جاری در ایران صرفا یک انقلاب زنانه نیست اما بدون شرکت زنان هم هیچ‌گاه به پیروزی نخواهد رسید!

پیروز باد مبارزات متحدانه‌ی زنان و مردان انقلابی!
زنده باد اتحاد خلق‌های قهرمان ایران‌زمین!

صمد بهادری طولابی
۲۰ آبان‌ماه ۱۴۰۱
۱۱ نوامبر ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate