مهسا، روایتها و حکایتها

چندی پیش مقاله‌ای از والتر بنیامین به نام «تجربه و فقر» خوانده‌ام که به نکته مهمی اشاره می کند: به نقش برجسته ی حکایتها و روایتها در حافظه  جمعیِ ملتها که ماندگارند. حکایتهایی که ناشی از تجارب مهمی در زندگی هستند.

   ملت ایران در تاریخ طولانی مبارزات خود برای برقراری آزادی، عدالت اجتماعی و استقلال از این حکایتها و روایتها زیاد دارد که در متون گفتاری، نوشتاری و ادبی ایران نمودارند و نشان از عشقها و فداکاریها، کامها و ناکامیها، ظلمها و ستیزها، شکیبائی ها و به پا خاستنها دارند.

 

   در مقابلِ ملتها، دولتها هم گفتمان خود را دارند که با تمام بوق و کرنای خود تلاش می‌کنند که به گوش مردم برسانند_ بهتر است بگویم_ به خورد مردم  بدهند. در این میان حکومت اسلامی سرآمد همگان است.

این حکومت نابکار در طی چهل و اندی سال حکومت لعنتی خود کوشش کرده است که با روایتها و حدیث های قرون وسطائی خویش ساختارهای ایدئولوژیکی خود را به خورد مردم به ویژه زنان ایران دهد. اما زنان و نیز مردان مبارز و از جان گذشته ی ایران پیوسته گفتمان مقاومت داشته‌اند.

   در خیزش و جنبش اخیر ۱۴۰۱ (۲۰۲۲)، جوانان ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» به میدان نبرد آمده اند. شعاری برای برپائی یک زندگی با منزلت و کرامت انسانی. شعاری که با محتوا و مفهومی که دربردارد جهان شمول شده است، زیرا علاوه بر اینکه حاوی مطالبات فمینیستی مترقی است توجه عموم را به مطالبات عمومی دموکراتیک برای یک زندگی بدون تبعیض یعنی عادلانه همراه با آزادی برای احقاق حقوق انسانی جلب کرده است.  

   منزلت و کرامت انسانی در مناسبات اجتماعی عادلانه و آزاد تجلی می یابند. ایجاد مناسبات اجتماعی عادلانه، مبارزه می طلبد. هر مقاومت و مبارزه در برابر حکومتهای خودکامه قربانی دارد و متأسفانه در ایران قربانیان بسیارند. قربانیان نه تنها شهیدان خلق بلکه خانواده‌های آنها، بویژه مادران و پدران، خواهران و برادران و نیز همراهان و همرزمان آنان را در برمی گیرد. این‌ها هستند که با تجارب خونین خود حکایتها و روایتهای باقی می سازند. روایتها و حکایتهائی که در حافظه ی جمعی ماندگار می‌شوند و تجاربی پر مایه به دست می دهند. سر چشمه ی این جنبش پرانرژی و توانا جنبش های قبلی و خونین مطالباتی زنان، کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، همچنین فعالیتهای روشنگرایانه ی قلمی، هنری و رسانه ای نویسندگان و هنرمندان متعهدند. این جنبش با مطالبات رادیکالتر و همگانی تر و ساختارشکن در خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ جریان دارد و همچنان قربانی می دهد. 

شاعری می گوید:

 „آن کس که از پژمردن شکوفه اندوهگین است،

شادی خود را در طلیعه ی میوه بازمی یابد.

و آن کس که از تباهی میوه ناخرسند است،

امید را در دانه بازخواهدیافت.

و آن کس که دانه را در خاک تیره گم می کند،

گمگشته ی خود را در جوانه های سبز خواهد جست.

جوانه ای که در خود هزاران شکوفه به ارمغان دارد.

 

ظفردخت خواجه پور

۰۸.۱۰.۲۰۲۲

  

   

   

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate