چپ و جنبش انقلابی حاضر در ایران

تحولات عمیق اجتماعی، همه نیروهای سیاسی را به تحرک وا میدارد و هر جریانی تلاش میکند بر پایه نیروهای اجتماعی مربوط به خود و یا اقشار و طبقاتی که مدعی نمایندگی آنان است ، سهم مهمتری از منافع این تغییرات را به خود و طبقه ای که آنرا نمایندگی میکند ، حاصل کند. 

در این میان، اما چپ و کمونیستهای ایرانی ، متاسفانه هیچ طبقه ای را نمایندگی نمیکنند ! علیرغم اینکه همواره “عشق یکطرفه” ای به کارگران و زحمتکشان داشته اند ! دلایل این امر

بسیارند که جای بحثش اینجانیست و در فرصت دیگر باید به آن پرداخت. اما مسئله ای که این یادداشت کوتاه قصد دارد به آن بپردازد ، وضعیت اسفناک چپ در خارج کشوروبی برنامگی وپراکندگی مزمن ، که خود بخشا از همان اوضاعش در داخل ایران تاثیر میپذیرد ،میباشد.

همه ما شاهدیم که با اوج گیری جنبش در داخل و مقابله قهرمانانه فرزندان دختر و پسر کارگران وسایر اقشار با نیروهای سرکوب ، که عملا دستگاه سرکوب را فلج کرده است ،در خارج کشور هم ، خون تازه ای به تظاهرات و اکسیونهای سابقا دهها نفره دمیده شده و برگزار کنندگان با تعداد بسیار زیادی روبرو میشوند که تا دیروز حتی در یک آکسیون شرکت نکرده بودند و امروز همراه ما میشوند ! اما بعد از یکی دو تظاهرات، راه خود را کج میکنند ویا اینبار با پرچمی در دست ، در کنار ما می ایستند و یا تظاهرات خودشان را برگزار میکنند. براستی چه اتفاقی افتاده است ؟ چرا ما نمیتوانیم آنها را به ایده های انسانی “آزادی و دموکراسی و برابری ” جذب کنیم ؟ این سئوالی است که همه ما باید از خودمان بکنیم و در جهت پاسخگویی به آن برآئیم !

خوشبختانه بنظر میرسد ظاهرا بخشهایی از چپ ، باین مسئله رسیده اند و تلاشهایی را انجام میدهند ! از جمله در روز چهارشنبه ۲۶ اکتبر ، در کلاب هاوس ، در روم ” رسانه” ، اطاقی زده شد که با عنوان بسیار کلی “وظایف مبرم نیروهای چپ و کمونیست در شرایط کنونی” که افرادی از تقریبا تمام نیروهای چپ و کمونیست ( غیر از حزب کمونیست کارگری ، که سرنوشت خود را به ارابه بورژوازی سلطنت طلب وصل کرده است) در آن شرکت کرده بودند. اما ، متاسفانه شرکت کنندگان غیر از کلی بافی و یا مرتب به تجربه ۵۷ اشاره کردن ونیز از تجربیات میدانی مربوط به قبل از تحولات اخیر درایران ، چیزی تحویل شنونده نمیدادند ! هرچند گاهگاهی به موضوع نزدیک میشدند ، اما در رابطه با معضل عدم توانایی جلب جوانانی که در ابعاد صدها نفره ، در تظاهراتهای ما شرکت میکنند و بعد بمانند برف بهاری ، آب میشوند ومیروند ! 

در واقع اینطور بنظر میرسد که چپ و کمونیستها ، از هم اکنون خود را شکست خورده  فرض میکنند و در مقابل پرچم بورژوازی ،تسلیم شده اند ! این رفقا ، نمی خواهند و یا قادر نیستند ف با موشکافی عمیق علل این ضعف خود را بجویند و ترجیح میدهند که همچنان از “دریچه دکه ی خود” به جهان بنگرند ! آنها نمیخواهند باین سئوال پاسخ دهند که چگونه است که ما ، با این همه شعارها و خواستهای انسانی ، خواست عدالت ، برابری ، آزادی بی قید و شرط سیاسی ، عدالت اجتماعی و جنسی و جنسیتی ، لغو بردگی و استثمار سرمایه داری ، منع کار کودکان و غیره … نمیتوانیم این جوانان را جلب کنیم و آنوقت ، جریانات راست با دمیدن در شیپور ” نوستالژی ” گذشته و با استفاده از بوقهای رنگارنگ تبلیغاتی ، این نیروهای تازه نفس را بسوی خود میکشند.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate