طرحی بسیار پرمعنا از “پاول کوژینسکی” کارتونیست بزرگ لهستانی که نشان می‌دهد انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد و غم نان اجازه نمی‌دهد که انسان به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهی‌اش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد.

انسان در نتیجه زندگی فقیرانه فرصت فراغت نمی یابد و نگاه و جهان بینی اش چنان محدود می شود که تنها در کار و زحمت و تلاش و کوشش برای بدست آوردن نان است و رفع گرسنکی .

به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی ضامن بقای طبقات زالو صفت حاکمه است.

برای همین است که جامعه طبقاتی ، حکومتهای سرمایه داری و فاشیستی و‌ دیکتاتور، ضرورتی نمی‌بینند و اجازه نمی دهند هیچ نهاد و سازمان و تشکیلاتی هم که برای خشکاندن ریشه فقر قدمی بردارند .

حکومت های فاشیستی به منظور اطمینان یافتن از ادامه حاکمیت خود، اکثریت مردم را به عمد گرسنه نگه می‌دارند، آن را تمجید و برای آن پاداش‌های معنوی ایجاد می‌کنند.( نمونه حکومت ننگین اسلامی در ایران و ….)

هر کجا فقر تمجید و داشتن سرمایه و پول و امکانات تقبیح شد، شکم‌ها را هدف نگرفته‌اند، تفکر و آگاهی و معزها را نشانه گرفته‌اند…

“چیزی که با فقر یکجا جمع نمی‌شود، آگاهی است.”

فقر” تلخ‌ترین رخدادِ تاریخ است..

حقیقتی چرکین که بی‌شرمانه آرزوهای میلیاردها انسان را در خود فرو می بلعد و اندوه و رنج را بر کاسۀ زندگانی‌شان فرو می ریزد .. “فقر” و گرسنگی همچون تیغی بُرنده بر نگاهِ انسانها فرود می‌آید و هر چشم‌انداز روشنی را از زندگانی‌شان محو می نماید ..

گرسنگان زندگی را در آن سویِ سرزمینِ خوشبختی زیست می‌کنند و تاریکی را در سپیده‌دمانِ روزگارِ دهشت تجربه می‌کنند…

رنج و مشقت طعام روزانۀشان است و تنپوش‌شان همین اندوهِ ژنده‌ایست که بر اندامِ نحیف‌شان پوشانده می‌شود..

آنان نگون‌بختی را هرروزه با همان دست‌های پینه‌بسته‌ لمس می‌کنند و کودکان‌شان مغلوب به این دنیا می‌آیند.. فقرا و گرسنگان هر روز تکه‌ای از “حسرت” را بر سر سفره‌هایشان می‌گذارند بر سرنوشتِ شوم‌شان مویه می‌کنند..

هیچ حقیقتِ دیگری وجود ندارد جز اینکه “فقر تلخ‌ترین و بیداد ترین رخدادِ تاریخ بشریت است”..

جهانِ گرسنگی تیره‌تر از آن است که با شعار های رنگارنگ بتوان رنگِ روشنی بر آن پاشید، و آنان را بمیدان مبارزه آورد تا سرنوشت خود را در دست بگیرند .در این جهانِ پژمرده انسان‌ها ناامیدانه زیر چکمه‌هایِ بی‌عدالتی لگدمال می‌شوند و سرمایه داران هر روز فربه تر و بر سود و سرمایه شان افزوده می شود.

گرسنه‌گان جز به طعامِ عدالت و و رفاه و آسایش هرگز نه سیر خواهند شد نه به آگاهی لازم خواهند رسید …‌

م شکیب