حرف ، نه . عمل !
در مورد حزب کمونیست کارگری ایران .
احزاب را تنها در مورد حرف هایشان ارزیابی نکنیم . عمل شان ، عمل معکوسشان ،بهترین محک ارزیابی آنان است . فاصلۀ حرف و عمل . این یعنی اپورتونیسم ناب .
چرا چون در بایگانی سازمانیشان حرف های درست و اصولی آمده است که در عمل قادر به اجرای آن نیستند و نمیخواهند . بدون حرف و نظر از آن حرفها رد شده اند و خلاف آنرا پراتیک میکنند . این یعنی رویزیونیسم .
چرا اینکار را میکنند و حرف اصلیشان را که پراتیک میکنند مطرح نمیکنند . جرئت ندارند . چون آن حرف ها مارکسیستی و انکار ناپذیرند . اینان مخالف آنند . نه در نقد و نظر . در عمل .
در برنامه حککا آمده که اصول اساسی و بنیادی مبارزۀ طبقاتی ، انقلاب کارگری و سوسیالیستی و مرحلۀ گذار ( دیکتاتوری پرولتاریا ) را قبول دارند .
پراتیک روشن چند دهۀ این حزب عکس این را نشان میدهد . انقلاب انسانی ، انقلاب زنانه ( هر دو اصلاحاتی غیر طبقاتی اند .) بجای انقلاب کارگری نهاده شده اند . مرحلۀ گذار ( دیکتاتوری پرولتاریا ) را حذف کرده اند . دولت های سرمایه داری غرب را نه آنی که هستند ، بلکه دنیای مدافع بشریت نشان میدهند .
نمونه اش نشست و برخاست های افتخار آفرین مینا احدی از مرکزیت حزب با افراد و نهادهای کشور آلمان و دادگاه آلمان را به محل مراجعه برای گرفتاری آدم ها معرفی کردن . دادگاهی که نشان داده که جانیان جمهوری اسلامی از زندان رها کرده و یا به حکومت ایران تحویل داده است . این دادگاه حتی در مقابل دادگاه های کشور های کانادا ،سوئد ،هلند و دانمارک یک دادگاه مدافع جمهوری اسلامی محسوب میشود .
حزب کمونیست کارگری ، سوسیال دمکرات هم نیست . یک حزب پرو غربی است .
عضو برجستۀ مرکزیت حزب از دست یک مخالف نظرش به این دادگاه فاشیستی مراجعه کرد و چپ ها را به رفتن به این نهاد برای احقاق حقشان میسپارد . دادگاهی که برای خود من بزرگترین فشار ها را آورد به جرم کار انسانی که کرده ام . هنوز در گیر این مسئله هستم تا آنجا که در جوابشان نوشتم فاشیست هستی . فاشیسم در این کشور نمرده است . دولت آلمان فاشیستی نیست . اما این نهاد پر قدرت فاشیستی تمام عیار است .
در برنامۀ حزب فکر کنم که چیز دیگری در مورد دول غربی و امپریالیستی و نحوۀ برخورد به آن نوشته شده باشد . برنامه این ها کشک است ! گفتم روی برنامه نباید حساب کرد . عمل روز مره اصل است .
گفتم که پراتیک حزب ، انقلاب کارگری و مرحلۀ گذار ( دیکتاتوری پرولتاریا ) را در عمل حذف کرده است . لابد مثل خیلی ها این طور فکر میکنند که این ها مال گذشته است . کلاسیک است . دنیا عوض شده . انقلاب کارگری ممکن نیست . دیکتاتوری پرولتاریا غلط است . خب بنویسند . نمیشه ادعای کمونیست بودن کرد و زیر اصول اولیه آنرا زد . نمیشه.
این حزب یک جریان سرنگونی طلب است و بس . سرنگونی طلبی هم امروز شاخص برحسته ای نیست . همه هستند . حزب در روند این هدف هم معیار اصولی ندارد . همه با هم شعارش است و ضدیت با پوپولیسم را به پوپولیسم تمام عیار خود تبدیل نموده است .
موضع و برخوردش با اپوزسیون نیز از موضعی بغایت سازشکارانه صورت میگیرد . مرز واقعی میان جریانات را بر میدارد و راحت اپوزسیون هایی همانند رضا پهلوی و … را با این مستمسک که پوزسیون اپوزسیون نشویم قبول میکند . معیار مارکسیستی نه ، بلکه معیار های جاری در مبارزات چپ و متداول را هم بکار نمیبرد .
سلطنت طلبان را در مبارزات خیابانی همیشه در کنار دارد . به توده ها نمیگوید این ها جریان غیر سیاسی ،طرد شده و سرنگون شده اند . عملا” و به شیوۀ خود با این جریان لاس میزند . عملا” . نه در حرف .
یک دنیا حرف ،نظر و شایعه در مورد این حزب و رابطه اش با سلطنت طلبان وجود دارد . چرا در مورد دیگران اینطور نیست . چرا در مورد حکمتیستها چنین نیست . حتما” یک مرضی هست و دارد !
در دنیای مجازی این روزها عکس مسخره ای دست به دست میگردد .
دو نفر در آکسیونی دو پرچم در دست دارند . چرچم ایران و پرچم حزب حککا .
این دو نفر شاید عضو حزبند . شاید هوادار حزبند و هیچ ربطی به حزب نداشته باشند . یا حتی ممکن است دو خاطی و مخالف حزب باشند که میخواهند حزب را بدنام کنند .
حزب کمونیست کارگری ( نه عضو و فعال رایکال آن ) اگر راست میگوید و ریگی به کفش نداشته باشد ، اگر حقانیتی برای خود قائل است میتواند کوتاه بنویسد که این تصویر را قبول ندارد یا دارد .
اما حزب این کار را نمیتواند بکند .چرا ؟ اگر بگوید قبول دارد . پته اش روی آب میافتد و افشاء میشود . اگر بگوید قبول ندارد ، سیاست ممشات جویانه و به غایت ارتجاعیش نقش بر آب میشود .
بهروز شادیمقدم
۲۶.۱۰.۲۰۲۲
کامنت ها :
اگر تو وامثالهم اینهمه وقت و انرژی که دارین صرف نوشتن مقالات برعلیه رژیم کثیف اسلامی میکردین، بنظر من حالا انقلاب مردم رنگی دیگر بخود گرفته بود
شده . تو قرائت نفرموده ای .
متاسفانه من بیشتر نقدهای شما به حزب کمونیست کارگری را ، مانند این مورد اخیر شانتاژ میدانم. امیدوارم حمل بر بی ادبی نباشد.
شانتاژ و تمام ؟ همین . بی ادبی نیست . نظر است .
شانتاژ یعنی : هوچیگری ، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه .( نقل از فرهنگ معین )
اگر اقا بهروز به جای این همه صرف وقت در نوشته های بیمایه ومضر،
چهار تا تضاهرات علیه رژیم شرکت میکرد، سنگینتر بود،
چه جواب دندان شکنی به نوشته بالا . آفرین .
اینها هم اظهار نظرهای اعضای حزب مربوطه .
هوچیگری ترجمه درستی نیست، اگر من چنین برداشتی از معنی شانتاژ که یک واژه فرانسوی است داشتم هرگز از آن استفاده نمی کردم. در هر صورت منظور من تلاش برای تخریب رقیب است با شیوههای نامعقول
به فرهنگ لغات مراجعه کنی بهتر است . خواننده منظور و نیت تو را درک نمیکند . معنی لغوی کلمات را میفهمد .
بله، به تبار فرانسوی واژه نگاه کردم. هوچیگری در زبان فارسی عامیانه پرخاشگرانه است که بدرد من نمی خورد در حالی که شانتاژ به معنی عمل به منظور تخریب است. به هر حال من وقتی نوشتم حمل بر بی ادبی نباشد منظور این بود که قصد پرخاش و اهانت ندارم. شما از این حرف هم یک آتو میگیری و به شانتاژ بیشتر علیه حزب میپردازی، جای تاسف است
خواهش مبکنم . ما دوستیم . اهل آتوگیری و شانتاژ علیه حزب نیستم . نظراتم را بیان میکنم .
اگر یکی مرا زیر فشار بگذارد اعلام کنم که خوک هستم یا نیستم، سه راه دارم:
یک: اعلام کنم که خوک هستم.
دو: اعلام کنم که خوک نیستم.
سه: اهمیتی به این اتهام ندهم به این دلیل که این اتهام و تلاش برای رفع آن برایم مهم نیست.
گوش نده . خوک خوبی هستی .
اما اینکه شما به خود حق میدهید همه را بازخواست کنید و از همه طلبکار ید، خوب نیست.
حالا که کمی جدی هستی بنویس چه بازخواستی و چه طلبکاری .
شما اعتقاداتی دارید و اصلاً در آنها شک ندارید؛ همیشه حقبهجانب حضور دارید. من گاهی به این صفحه سر میزنم و میبینم یقهی کسانی را گرفته اید و بازجوییشان میکنید. این دعواهای محفلی آدم را از هر چه چپ است بیزار میکند. تعجب میکنم این همه انرژی برای بیاهمیتترین مسائل را از کجا میآورید؟
من نظراتم را مینویسم . یقهی کسی را نگرفته ام و بازجویی هم نخواهم کرد . دعواهای محفلی هم نیست . سیاست است . “تعجب میکنی این همه انرژی از کجا میآید؟” از اعتقاد .
دقیقاً اعتقاد است و ایمان. مسئله این است. آنکه به چیزی معتقد است، هیچگاه هیچ شکی به ذهنش راه نخواهد داد.
به درستی ها نه . به غلطی ها آره .
فعالیت سیاسی در جهان امروز پروژهای شده؛ مثلاً پروژهی براندازی رژیم ایران، یا پروژهی سوسیالیستی در کشوری یا پروژهی تشکیل کشور کردستان یا هر پروژهی دیگری. یک فعال سیاسی مثل یک آدم معتقد مذهبی نیست که روزی صد بار اعتقاداتش را اعلام کند و تمام! فعالیت سیاسی هدفمند است. اگر مثلاً پروژهی شما سرنگونی است، باید بتوانید راهی را نشان دهید که شما را به هدف نزدیک میکند. بحث تاکتیک و استراتژی در پروژهی سیاسی هم هست که مثلاً ائتلاف یک گروه چپ با یک نیروی راست را توجیه میکند. من هم سیاسی هستم و هم بیزار از سیاست، اما شما که خیلی علاقمند به آن هستید، امیدوارم از کارتان راضی باشید. ممنون برای گپ امروز.
من هم از شما ممنونم .