«راه کارگر» ، مرد ! زنده باد راهِ کارگر!

فردای انقلاب ۵۷ ، شماری از زندانیان آزاد شده از زندانهای شاه ، گرد هم آمدند و جمعی را بنیان گذاشتند که بنام نشریه شان «راه کارگر»نامیده شد .

مقدمات شکلگیری این جریان در همان زندان فراهم شده بود. اینان جمعی از اعضا و پیرامونیان مجاهدین و فدائیان بودند که نفی مشی چریکی وجه تمایز اساسی آنان با خاستگاه های تشکیلاتی شان بود . راه کارگر در ادامه عنوان «سازمان کارگران انقلابی »را بر خود برگزید اما هرگز از سیطره ی نام ارگان انتشاراتی اش «راه کارگر»نتوانست خویشتن را رها سازد وازاینرو همواره در ادامه ی عنوان رسمی ، نام اصلی را هم ذکر کرده اند و این خود از شگفتی های البته قابل تامل و در خور ریشه یابی ست که چرا راه کارگر و در سوی دیگر مثلاً «آرمان مستضعفین» به نشریه شان معروف شدند و آیا این واقعیت ، صرفاً بدلیل طولانی بودن عنوان اصلی اینان بود یا اینکه حقیقتی دیگر و مربوط به کردار و کارکرد این جریانات و از آنجمله به فقدان حضورعینی و عملی در مبارزه ی طبقاتی اینان برمی گشت ؟!

زمانی که شماری از اعضای این گروه جدا شدند و به حزب توده پیوستند و آنهنگام که سالها بعد شماری از توده ای ها از حزب توده جداشده و به راه کارگر پیوستند ؛ میبایست این پرسش پاسخ د اده می شد که چه قرابتی ست یا احساس قرابتی که عده ای از اعضا را بر آن می دارد که حس کنند که وقت آنست که پوسته را بشکنند و پا به زمینه ی اصلی خویش بگذارند ؟!

راه کارگر در سالهای نخست دهه ی خونبار شصت همچون «چپ ِ ملی» مامن و پناهگاهی برای سایرین گریخته از دام دشمن و گسسته از جور دوست عمل کرد و بویژه در کردستان عراق در این زمینه تلاش کرد .کاری ستایش برانگیز و ارزشمند .

راه کارگری که همواره تلاش می کرد خود را چپ ِ میانه جلوه گر سازد ، از سوی دیگردر ادامه ی راه نشان داد که در پس ِ پشت ادعاهایی که همواره بر آنها پای می فشارد و خویشتن را سوسیالیست و انقلابی میخواند ؛ براستی و در نگاهی ژرفتر ، راستِ میانه است ! نخستین سپهر ظهور و بروز سهمگین این راست روی ، درحمایت و پیوست و دنباله روی ازجنبش ارتجاعی ِسبز بود که خود را جلوه گر ساخت . تنها درافزوده ی راه کارگر برآن جنبش این بود که بگوید و تاکید کند و تکرار نماید که : «عدد!عدد! عدد! هرچه بیشتر و بیشتر باید جمعیت وارد خیابان شود»! جنبشی که افقش راست بود و به «دوران طلائی امام»می برد و هژمونش بورژوازی تکنو-بوروکرات ونمایندگانش موسوی و کروبی و پیاده نظامش طبقه ی متوسط ِ کنار زده ازفرایند انباشت بود .

سرنوشت راه کارگر را می شد از همان انشعاب آن هم پیشبینی کرد . انشعابی همچون سایر انشعابات ِ معمول ِ در میان چپ ، نامحترمانه و پرده درانه اما آنچه که این انشعاب را برجسته تر می کرد نه انشقاق و تکه پاره شده گی و نه حتی حرمت شکنی و پرده دری ؛ بلکه این حقیقت تلخ و عبرت انگیز بود که حتی با خواندن واژه به واژه ی  صدها صفحه اسناد این انشعاب ، آدمی در می ماند که سرانجام ، علت این انشعاب چیست ؟! همان ایدئولوژی ، همان مسلک و همان مرام و همان سیاست و همان مواضع و همان گرایش ها و همان ادبیات و همان سوگیریها درهردو جناح منشعب تکرار می شد . تا اینکه اتفاقی روی داد که توگویی و گمان زن که : نه ! تفاوتی ست به واقع اززمین تا آسمان میان ماه ماو ماه گردون : راه کارگرهیئت اجراییِ مشخصه به شاخص محمدرضا شالگونی بر علیه ایران تریبونال ی برخاست که راه کارگر کمیته ی مرکزی ِ شناخته شده به حسن حسام به آن پیوسته بود . راه کارگر کمیته ی اجرایی از موضعی چپ و رادیکال در کنار زندانیان سیاسی ِ سرموضعی ِ دهه ی شست و جریانات و گروهها و محافل چپ رادیکالی قرار گرفت که ایران تریبونال را بازی در بساط امپریالیستی و فروش سنگین ترین پرونده ی جنایت تاریخی ج.ا یعنی قتل عام ۶۷ می دانستند . 

ایران تریبونال شکست خورد اما تریبونالی ها و اربابان تریبونال از پای ننشستند و با تجمیع نیرو و ترکیب تاکتیک های تازه و تغییر اشکال ورود به میدان کیس جدید، تریبونالی دیگر و این بار تحت عنوان دادگاه حمید نوری برساختند . راه کارگر اما اینباربه این بساط پیوست بی آنکه هرگز به این پرسش پاسخی هرچند کوتاه و حتی در یک جمله بدهد که چه فرقی ماهوی میان ایران تریبونال و این به اصطلاح «دادگاه»حمید نوری هست که شما آن را بساطی امپریالیستی قلمداد کردید ومحکوم و این یکی را فرصتی غنیمت شمردید و به قافله ی آن پیوستید ؟! راه کارگر هرگز به این پرسش پاسخ نداد که آیا واقعاً فاصله ی میان آن تریبونال کذایی و این دادگاه قلابی چقدر کوتاه بود که شما به چشم برهم زدنی آن را طی کردید ؟! 

 نه ! واقعیت ، چیز دیگری ست . راه کارگر زمان تریبونال ، همین راه کارگر بود و با همین ماهیت ؛ اما در آن هنگام ِ تریبونال و موضعگیری زندانیان معتبر دهه ی شست و برخی جریانات چپ رادیکال و کمونیست در برابر آن فرصتی را برای راه کارگر فراهم ساخته بود تا به رقیب و حریف خود یعنی راه کارگر ِ کمیته ی مرکزی از موضع چپ بتازد و عنوان «راست»را بر آن تشکیلات نهد و آن را از میدان بدر کند و نیز به این ترتیب هویتی هم بر آن انشعاب خود بتراشد . انشعابی که اساساً ریشه در خصلت های خودبینانه و خود بزرگبینانه و فقدان تحمل و مدارای انقلابی و انسانی و تشکیلاتیِ همه گی شان داشت . 

اما گویا اینها همه وهمه مقدماتی بیش نبودند برای آنکه سرانجام ، راه کارگر، پوست اندازی کرده ، نقاب از چهره برافکنده  و تعارف راکناربگذارد و لخت و عریان به استخر منجلاب بورژوازی جهانی شیرجه زند ؛ کاری که با انقلاب نامیدن جنبش نازیستی «میدان» در اوکراین سالها پیش برای آن خیز برداشته بود ! اعلام شرکت راه کارگر در راهپیماییِ فراخوان داده شده توسط حامد اسماعیلیون و کاوه شهروز و صحنه گردانان ایران اینترنشنالی و تدارکات بین الدولی پشت صحنه ای شان ، جایگاه نهایی راه کارگر را تعیَن بخشید و تمام کرد . کافیست به تهکش و خروجی این راهپیمایی که مضموناً فشارهای دیپلماتیک به ج.ا . همزمان – درست ، همزمان – پیام های آمریکا به رژیم که بیایید و در موضوع هسته ای توافق کنیم ؛ نگاهی بیاندازید و بنگرید تا بروشنی ببینید که این برنامه همان «فشار از پایین و امتیازدر بالا»ست که در زمین ژئوپولیتک به بازی مان گرفته اند !

تاسف برای چپ ! اما از سوی دیگر ، چه خوب ! بگذار این طولانی تر شدن مبارزه ی تاریخی ما اینچنین همگان را – بی استثنا و یعنی ما را نیز – بر آن دارد که ماهیت و حقیقت ِ وجودی شان را آشکار کنند .

محمد رضا شالگونی را عادت برآنست که پس از هر دوسه جمله راست روانه سخن گفتن ، با آن لهجه ی شیرین اش تاکید کند که «اما من کومنیستم ، ها !» و سپس به بیان مواضع راست روانه ترش ادامه دهد!ما برای او تندرستی و طول عمر آرزو می کنیم اما تردیدی نداریم که اگر سرش را بر زمین نهد همین راه کارگر سرتاپا متناقض هم از وسط دست کم دوشقه خواهد شد ! با اینهمه مسئله این نیست . تشکیلات و جریانی که روزگاری برای شماری امید هایی برافراشته بود و جانفشانانی تقدیم کرده بود و بستر فعالیت دلاورانی چون شکوهی و اکبر شالگونی فراهم ساخته بود اینک واقعیت اینست که کارش پیشاپیش تمام شده ست : «راه کارگر» ،مرد ! زنده باد راه ِکارگر! زنده باد مبارزه ی طبقاتی ! زنده باد سوسیالیسم ! زنده باد انقلاب !

راه کارگر ، مرد . رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات !

————————————————— 

فرهاد پایبند

دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱   

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate