- جمهوری اسلامی رفتنی است. این قیام بازگشت ندارد. اینبار مرگ این رژیم حتمی است. این خواست همه نیروهای اپوزیسیون است و هرکدام هم بنا به توان برای تسریع آن تلاش میکنند. اما یک واقعیت بسیار قابل تامل این است که این پروسه مانند تمام قیامها و انقلابات خارج از اراده احزاب و جریانات سیاسی صورت میگیرد. کل نیروهای اجتماعی در ایران خواستار سرنگونی رژیم هستند و مستقل از اینکه احزاب و سازمانها کجای این پروسه قرار دارند،رژیم سرنگون میشود.
- تنها و تنها مخرج مشترک کل طیف راست و چپ اپوزیسیون جمهوری اسلامی، خواست سرنگونی رژیم است. اما برای هیچ کدام از نیروهای سیاسی واقعی این کل داستان نیست. برای هیچ کدام از نیروها و جریانات واقعی اجتماعی در جامعه، هدف سرنگونی رژیم اسلامی، پرده ساتری نمیشود بر الترناتیو اثباتی مورد نظرش. برای راست جامعه شعار همهبا همه و سکوت درباره تفاوتها، بهترین و ایدهالترین حالت است. هیچ کدام ازنیروهای راست هیچ تغییری حتی در ساختار نیروهای سرکوب دولتی را نمیخواهند. تنها تغییر چهرهها را میخواهند. بهترینهایشان میخواهند اسم مجلس اسلامی را به پارلمان و اسم جمهوری اسلامی را به جمهوری ایرانی تغییر دهند. سلطنت طلبها که آشکارا این مقدار تغییر را هم نمیخواهند.
- منافع طبقاتی و به تبع آن منافع سیاسی طبقه کارگر با بورژوازی کماکان مانع الجمعند. تضاد طبقاتی کارگر و بورژوا کماکان آنتاگونیستی است و هر کس که سعی کند این را به هر بهانهای از اذهان حتی برای لحظهای دور کند، آگاهانه از منافع طبقاتی بورژوازی دفاع میکند. در پنهان کردن و سرپوش گذاشتن روی این منافع متفاوت و متضاد تنها و تنها بورژوازی منتفع است.
در سرنگونی جمهوری اسلامی، طبقه کارگر باید به دنبال منافع طبقاتی خود و درهم شکستن کل ماشین سرکوب بورژوازی باشد همانطور که اپوزیسیون بورژوایی به دنبال تحویل ماشین سرکوب دولتی است. - دوران قیام دوران تعیین تکلیفهای تاریخی است، تحولات سریع پیش میروند و روندها به شدت غیرقابل بازگشت هستند. نیروهای سیاسی چپ و کمونیست بیش از هر زمان وظیفه دارند روشن و واضح تفاوت اهداف و توقعات از سرنگونی رژیم را توضیح دهند. حواله دادن تقابل با بورژوازی و تمام آلترناتیوهای بورژوایی به بعدها، تنها کلاه سر طبقه کارگر گذاشتن است. از همین حالا باید معلوم باشد که توقع چپها و کمونیستها از سرنگونی رژیم اسلامی چیست.
- مردم هرروز قیام نمیکنند و این حکم تاریخ است که اگر در دوران قیام و انقلاب نیرویی نتواند آلترناتیو اثباتی خود را به کرسی بنشاند بازنده خواهد شد و بازندگان یک انقلاب شانس بزرگی برای بازسازی خود نخواهند داشت.
- کمترین توقعی که از این قیام میرود این است که حاکمیت بعد از جمهوری اسلامی سکولار و غیرمذهبی خواهد بود. اما بدون وجود یک نیروی رادیکال و سازش ناپذیر کمونیست در عرصه واقعی نبرد حتی این سکولاریسم هم حتمی نیست. هر درجه تحولات مثبت، رفاه، آزادی و رادیکالیسم مسلتزم حضور پرقدرت نیروهای چپ و کمونیست است.
- متاسفانه نیروهای چپ و کمونیست تاکنون در کرختی غیرقابل توضیحی به سربردهاند. انگار اهمیت این نبرد را آنچنان که باید و شاید درک نکردهاند. تاریخ به ما این تضمین را میدهد که یا کمونیستها مهرخود را به این تحولات میزنند یا برای چند نسل دیگر منکوب خواهیم شد. این روزها و این فرصتها هر روز تکرار نمیشوند،بیش از چهار دهه از آخرین بار میگذرد. امیدوارم این کرختی جایش را به رزمندگی مورد نیاز این روزها بدهد.