اسمش شده انقلاب

قتل وحشیانه مهسا(ژینا) امینی بدست آدمکشان حرفه ای رژیم، بار دیگر آتش خشم و نفرت توده های مردم را نسبت به فاشیسم تمام عیار اسلامی شعله ور کرد که نه تنها در ایران بلکه قلب میلیونها نفر در جهان را بدرد آورد و علیه فاشیسم مذهبی به واکنش وادار کرد. در این دادخواهی سرتاسری و همه گستر،تاکنون بیش از صد نفر کشته شده اند و صدها نفر مجروح و بازداشت شده اند. و البته، قیام هنوز ادامه دارد و رژیم هنوز قادر نشده است جوانان جسور و مبارز را به خانه هایشان بفرستد.

قتل ژینا همانند ندا و صدها جانباختۀ دیگر، سمبل دادخواهی چهل و سه سال سرکوب، جنایت و فسادِ رژیم اسلامی گشته، و امواج خروشان توده ها را که بر بستری از دیگر ستمهای طبقاتی-اجتماعی پای گرفته است، بحرکت درآورده است. این سیل انقلابی روان شده، و رژیم قادر نخواهد بود که به این راحتی ها حتی با ارعاب و خشونت وقیحانه اش، بتواند آنرا مهار کند. این جنبش مصمم تر و با اعتماد بنفس بسیار بالاتری نسبت به آبان ۹۸ به خیابانها آمده است که بالندگی انقلابی و هنجار شکنی اسلامی آن در میان زنان و جوانان بویژه قابل توجه تر است.

یکی از ویژگی هایی که این جنبش را از بقیه جنبش های پیشین متمایز می کند، رشد و بلوغ سیاسی-فرهنگی زنان و مردان جوانی است که آنان را نه با شبهه و تردید بلکه با اراده ای تحسین برانگیز و خلاق، به مصاف با اسلام و فروشندگان مرتجع و متحجر دین به میدان آورده است.

جنبش زنان راه درازی را طی کرده و از سدهای زیادی گذشته است، که تجارب، دستاوردها، و آموزه هایی که در طی این سالها اندوخته و بمیدان آورده است، خود بازتاب همین بالندگی سیاسی-فرهنگی است که شاهد آنیم. از جمله فاصله گرفتن از طیف راست جنبش، و بالعکس آداپته کردنِ رویکردِ چپ در ارتباط با ماهیتِ آنتاگونیستی رژیم اسلامی با حقوق زنان و همچنین پیوند زدن مطالبات جنسیتی به مبارزۀ طبقاتی وانقلابی، علیه بربریتِ سرمایه و مذهب در جمهوری اسلامی است.

گرایشات ارتجاعی، تقلیل گرا، و اصلاح طلب در طی این ۴ دهه، قید و بندهای علیل کننده ای به پای مبارزات زنان و رادیکالیزه کردن آن زده بودند، که تا مدتها، مبارزات زنان را محدود به دور زدن در اشکال قانون-محوری و چهارچوب قابل تحمل رژیم کرده بود. متوهم کردن آحاد زنان به اینکه، با بقدرت رسیدن جناح اصلاح طلب میشود امتیازاتی بنفع زنان گرفت، و یا با تکیه به باورهای ارتجاعی و مذهبیِ اقشار ناآگاه و بخشا بیسواد زنان، میتوان پتیشن میلیونی جمع کرد و اهرم فشاری بر قوانین جاری(دست چین شده، نه همۀ قوانین) رژیم علیه زنان ایجاد کرد، از جملۀ این تلاشهای مذبوحانۀ این دسته برای به کج راه بردن جنبش زنان بود. در مقابل، حاصل کارِ کمونیستها و جنبش چپ، تلاش برای رادیکالیزه کردن این جنبش ( چه در مبارزات میدانی و چه در عرصۀ ادبیات انقلابی)، تولید خروارها کارِ تئوریکِ تحلیلی، نقد، افشاگری، و روشنگریهای مستمر از گرایشات راست و بورژوایی در جنبش و توهم آفرینی و فریبکاریهای فمینیستهای راست و رفرمیست در بین زنان بوده است. این زنان و مردان شجاعی که هنوز در سنگر خیابان، مدرسه و دانشگاه در مبارزه اند، بر همچین خاستگاه و زمینۀ اجتماعی-انقلابی ای و نیز تاثیرگیری از تجارب مبارزاتی دیگر جنبشهای جهان خیز برداشته اند.

ویژه گی و شاخص این جنبش با جنبشهای پیشین

برخلاف جنبش ۸۸ که زنان، نه با پرچم خودشان در مبارزه ایفای نقش کردند، و نه اینکه بطور محسوسی قادر شدند که مطالبات و حقوق شان را به پلاتفرم این جنبش وارد کنند. در واقع، مطالبات زنان و جنبششان توسط اصلاح طلبان بلعیده شد.

قیام گرسنگان ۹۶ که بطور مشخصی از روحیات غالب بر جنبش ۸۸ فاصله گرفته بود و نماد شورش گرسنگان و تحمیل فقر و تهیدستی به میلیونها تودۀ کارگر شده بود، بازهم مطالبات زنان و تبعیض جنسیتی، نقش قابل توجهی در مضمون اعتراضات و خواسته های مردم نداشت، با اینکه حضور زنان در خیابانها و در صفوف اول مبارزه کاملا آشکار بود ولی قادر نشد زنان را در سطح گسترده ای به قیام ملحق کرده و یا اعتماد آنان را جلب کند.

قیام آبان ۹۸ که خود نمادِ گذر از تمام جناحهای ریز و درشت رژیم، چه در قدرت و چه خلع قدرت شده، بود، بنوبۀخود، ادامه و تحولِ انقلابی عظیمی نسبت به جنبش ۹۶ بود، ولی بازهم پرچم مطالبات زنان جایش خالی بود، علیرغم مشارکت و حضور زنان بیشتری در صفوف مبارزه. جنبش آبان ۹۸ تواما در کنار جنبشهای ریز و درشت دیگری از جمله اقشار تهیدست، مال باختگان، بازنشسته گان، معلمان، بیکاران و جوانان، زمینه ساز یک تحول انقلابی در سمت و سویی قیام توده ها و هدفگیری کلِ بدنۀ رژیم بوجود آورد که پروندۀ اصلاح طلبان را آشکارا در خیابانها بست و پیامد آن، ماجرای اصلاح طلبان را هم، در جنبش زنان و به تبع این پولاریزه شدن انقلابی جنبش ۹۸، به پایان خط رسانید.

این نسل کنونی حاصل این دگرگونی های سیاسی و شرایط بغایت بغرنج اقتصادی-سیاسی فلاکت باری است که بر اکثریت جامعۀ ایران تحمیل شده است. بسیار قابل انتظار بود که هرگونه مطالبۀ دموکراتیک دیگری در جامعه، بسرعت به مطالبات دیگر اقشار و طبقات توده ها پیوند بخورد و زمینۀ یک قیام همه گستر را فراهم سازد. نتیجتا، می بینیم که صرفا هدف این جنبش، حقوق زنان و مطالباتشان نبوده، بلکه منشاء این نابرابریهای سیستماتیک و دیگر ستمهای تحمیل شده است که هدف قرار گرفته و رژیم منحط اسلامی بعنوان عامل و بانی این زندگی جهنمی، تنها مخاطبِ توده های زن و مرد قرار گرفته است. قیام “زن، زندگی، آزادی”، مانیفست این جنبش و نسل جوان انقلابی کنونی است، که مطالبات تمام جنبشهای اجتماعی را یکجا بهم دوخته و یکصدا خواهان انقلاب و دنیای دیگری است.

مضمون ضد مذهبی مبارزات این نسل، یکی دیگر از شاخصه های آشکار این جنبش است. وارد نشدن به وادی باورهای مذهبی همواره با تیغِ دو لبه تعبیر شده است و در حالیکه نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا، شاهد بربریت و توحش اسلام در ارتباط با مردمی که در مقابل وحشیگری و وقاحت اسلام سیاسی مقاومت کرده اند، بویژه زنان و کودکان، بوده ایم، ولی به چالش کشیدن دین و مذهب در مبارزات اجتماعی موضوع خط قرمزهای سیاسی شده است. چرا که، بخشا هم بخاطر اینکه حساسیت فوق ارتجاعی نیروی سرکوب را تحریک نکرده باشند، و هم بخاطر اینکه بسیاری از توده های مردم هنوز باورهای مذهبی دارند و امکان ایزوله شدن این دسته از جنبش انقلابی-براندازی فراهم نشود، عملا برخورد مستقیم و صریح به خود دین و مجموعۀ اعتقادات مذهبی، بشکل محتاطانه ای در اعتراضات خیابانی پیش گرفته شده است. ولی این نسل با شجاعت تمام از این خط قرمز و این هیولای نکبت آفرین عبور کرده، و با حمله به هستۀ مرئی و آشکار زن ستیزیِ اسلام و قانون شریعه اش، چشم اسفندیار رژیم را کور کرده و حجاب و هزاران روایت و حدیث و خزعبلاتِ استدلالی آن رسمآ توسط زنان، لایقِ شعله های آتشِ خشم زنان و مردان گشته شده است. این زنان به دنیا نشان داده اند که نمیشود شعارِ “حجاب پرچم زن ستیزی و آپارتاید جنسی است” را سر داد و پوشش اسلامی را نخواست، ولی هنوز این پرچم را بر خود پوشیده باشی؟ و این یک حرکت بسیار متهورانه در شرایطیست که رژیم وحشی، جانِ جوانِ ژینا را بهمین دلیل گرفته است، و پاسخ زنان، رها کردن گیسوهایشان در باد بوده است.

حجاب برای جمهوری اسلامی در طول این چهل و سه سال، بیاِنِ علنی و بارزِ کنترل زنان و اعمالِ قوانین قرون وسطایی و ضد بشری علیه زنان در تمام شئون و ابعاد زندگی خصوصی و عمومی شان بوده است. طبعا با به چالش کشیدن آن، کل توجیهات و توضیحات قانون شریعه است که حوالۀ زباله دانی خواهد شد. و اکنون زنان برای اولین در طول حیات رژیم اسلامی، به شکل گسترده و بی پروایی، این نمادِ زن ستیزی را از سر بر گرفته و در آتش انداخته اند. این زنان دین را به چالش کشیده اند. حجاب نماد دین است، نماد نابرابری جنسی، نماد قتلهای ناموسی، نماد خودکشی شدنها و خودسوزی های اجباری، نماد اسیدپاشی، نماد کودک آزاری و ازدواج کودک است. زنان به مبارزه با این هیولای تحجر و واپس گرایی مطلق برخاسته اند که شاهد آنیم، و میبینیم که چه پتانسیلِ عظیمی برای همگام و همصدا کردن دیگر زنان دنیا و در ابعاد شگفت انگیزی آزاد کرده اند و وجدان بشریت را در این حجم وسیع به حمایت از خود و جنبش برابری طلبی زنان به تحرک درآورده اند.

این زنان و این جنبش قادر شده اند تحت شعار ” زن، زندگی، آزادی” میلیونها نفر در جهان را به همدلی و حمایت از، نه فقط جنبش زنان، بلکه مبارزۀ انقلابی توده های مردم علیه فاشیسم اسلامی ایران همراه سازند. پرچم “مهسا(ژینا) امینی” و ” زن، زندگی، آزادی”، جنبش زنان را با جنبش انقلابی و اجتماعی توده ها درهم تنیده است و این جوانان جسور و پُر شور مبارز، اکنون نمادِ سرنگونی تبهکاران اسلامی شده اند و آغاز انقلابی توفانزا و سهمگین را بشارت میدهند. این جوانان میدانند که برای احقاق دادخواهی از ژیناها، حدیث ها، نیکاها، و ساریناها و دیگر زنان جانباخته باید همه به میدان بیایند چرا که دادخواهی از اینان دادخواهی از ستارها، پویاها، نویدها و فرزادها و تمامی جانباخته گان ۴۳ سال آدمکشی و شکنجه و ستم و بیعدالتی وحشیانه است.

جنبش زنان از غلافِ جنسیتی خود خارج شده است و خود را بر متن و بستر مبارزۀ اجتماعی-طبقاتی توده ها منتقل کرده است. و رژیم بشدت شکست خورده هم، نه فقط اکنون که راه گریزی جز از کشته پُشته ساختن ندارد، بلکه زمانی هم که با قدرت کامل هر صدایی را خفه کرد، و هر مخالفی را اعدام و یا به بند کشید هم، هیچگاه قادر نشد که این نسل مغرور و نترس را (بلکه هیچ نسلی را) آنقدر مغزشویی کند که خود داوطلبانه طوقِ زن ستیزی و بیحقوقی را بر سر کشند. تمُرد این جنبش از باز ایستادن و تسلیم تهدیدها و ارعاب رژیم نشدن، زنگ پایان این ۴۳ سال استبداد و خون آشامی اسلام را بصدا درآورده است. زنان و مردانی که بخوبی دریافته اند که مهمترین حربۀ رژیم برای سرکوب، به اطاعت کشانیدن توده ها است و از همین رو، تا بزیر کشیدن این رژیم ددمنش تسلیم نخواهند شد و سنگر خیابانها را رها نخواهند کرد.

این نسل، نسلِ ارتقاء سیاسی، نسلِ عبور از حسرتهای گذشتۀ دستکاری شدۀ قبل از ۵۷، نسلِ پُر توان و پُر شور “نه” به رفرم، “نه” به آزادیهای یواشکی، و “نه” به ترس و محافظه کاریهای حساب شده است. این نسل، بی پرواست و با قالبهای سنتی کج دار و مریز کنار نمی آید و تهاجم می کند. به این نسل باید امید بست، ولی با تمام اینها، بزرگترین انقلابهای جهان هم، بدون رهبری کارگران و هدایتِ سکانِ مبارزه، چیز زیادی جابجا نکرده اند. طبقۀ کارگر است که میتواند سوت پایان “ماجرا” را بصدا درآورد. این زنان و مردان جوان وظیفۀ انقلابی شان را انجام داده اند و در شیپور انقلاب دمیده اند، و اکنون نوبت جنبش کارگری است که با اعتصاب خط تولید را ببندد و به جنبش خیابانی بپیوندد. با این هیولای فقر و گرانی، دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است. قبل از اینکه رژیم فرصت سازماندهی و بازیابی نیروهای سرکوبش را بیابد، باید این شانس را از او گرفت. این خشم انباشته از ستم و بیداد، و خشونت وحشیانه باید بثمر برسد وگرنه، ماشین آدمکشی رژیم، حمام خون دیگری از انقلابیون را براه می اندازد که میتواند جنبش را حداقل برای مدتی علیل کرده و پیامدهای خونبارتری برای انقلابیون و مبارزین را رقم بزند.

جنبش زنان، جنبش دانشجویان و دانش آموزان، و جنبش جوانان به فداکاریها و از خود گذشتگی های حماسه آفرین نسلهای پیشین وفادار مانده و نقش تاریخی خودشان را در خیابانها به نمایش گذشته اند، نگذاریم که این خون تازه ای که حماسۀ “ژینا امینی” و “زن، زندگی، آزادی” در شریان جنبش انقلابی توده های مردم وارد کرده است به هدر رود. فریاد این جوانان انقلابی که رسا و گویا میگویند: ” بهش نگین اعتراض- اسمش شده انقلاب”، بانگ انقلاب و پیروزی است. زنده باد انقلاب.

نوشین شفاهی

۷ اکتبر ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate