حاکمیت احزاب یا حاکمیت ارگانهای توده‌ای

خیزش سراسری در ایران که بر اثر جرقه‌ی قتل دولتی مهسا امینی (ژینا) شعله‌ور شد، جنبش سرنگونی را به کانون اصلی اعتراضات خیابانی تبدیل کرد. خواست سرنگونی دولت جمهوری اسلامی به خواست اصلی زنان و مردان معترض در دانشگاهها، مدارس، خیابانها و محلات شهری تبدیل شده است. از طرفی در کنار اعتراضات خیابانی، اعتصابات کسبه‌ی بازار در شهرهای کردستان و اعتصاب دانشجویان در دانشگاههای سراسر کشور جریان دارد. هر چند این اعتصابات تاثیر مهمی در افزایش اتحاد و همبستگی توده‌ها و تقویت اعتماد به نفس معترضان دارد اما اعتصاب زمانی می‌تواند کارآمدتر و برنده‌تر در مقابل نیروی سرکوب حاکمیت ایفای نقش کند که طبقه‌ی کارگر به عنوان ستون اصلی اعتصابات به میدان بیاید. اعتصاب کارگران در مراکز تولیدی بزرگ و کلیدی، اعتصاب کارگران نفت، اعتصاب کامیونداران، اتوبوس‌رانان، مترو و حمل و نقل شهری، اعتصاب کارگران تولید سوخت و معادن، اعتراض کارگران شهرداری و… علاوه بر آنکه حاکمیت و نیروی سرکوبگرش را زمینگیر و فلج می‌کند با مختل کردن چرخ زندگی روزانه زمینه‌ی پیوستن بخشهای هر گسترده‌تری از توده‌های ناراضی را به اعتراضات خیابانی فراهم می‌کند و به این ترتیب هم سرنگونی حکومت را ممکن می‌کند و هم عملا با نمایش هژمونی و اتوریته‌ی طبقاتی گام بلندی در مسیر تعیین حاکمیت آینده و جدال آلترناتیوها برخواهد داشت. این فرصت را نباید از کف داد، شاید فردا دیر باشد. همچنین شاهد آن هستیم که شعار «وای به روزی که مسلح شویم» در بعضی نقاط کشور مانند «جونقان» و «سیستان و بلوچستان» به عمل تبدیل شده و رفته رفته زمینه‌ی یک قیام مسلحانه‌ی توده‌ای فراهم می‌شود.
همانطور که گفتیم محوریت اصلی شعارها و خواست معترضان در خیابان سرنگونی جمهوری اسلامی است. «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه»، «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» شعارهایی هستند (به جز شعار آخری) که صرفا سرنگونی طلب‌اند و نشانی از نوع حکومت آینده بر خود ندارند. جنبش سرنگونی همچون سال ۱۳۵۷ رفته رفته دارد کل مطالبات و‌ افق‌ها‌ را زیر خواست سرنگونی دفن می‌کند. این معنایی ندارد جز آنکه خواست سرنگونی چنان بزرگ شده است که چشم توده‌ها را به روی آینده و‌ مطالباتشان کور کند. معنایی ندارد جز آنکه بار دیگر خطر سرکارآمدن حکومتی مستبد و استثمارگر به کابوس مردم ایران تبدیل شود. بسیاری از نیروهای سیاسی در سراسر کشور تلاش می‌کنند تا از بالای سر مردم آلترناتیو حکومت آینده را تعیین کنند و توده‌های ناراضی را پس از سرنگونی رژیم به خانه‌هایشان بفرستند. این یعنی توده‌ها هزینه‌ی جنگ با جمهوری اسلامی را بپردازند و جریانات سیاسی لیبرال دستاورد این جنگ را غصب کنند و بر مسند قدرت بنشینند. در کردستان ایران به طور مشخص و با تاسی از تجربه‌ی کردستان عراق، احزاب لیبرال اتحاد عمل‌هایی را برای کنترل اوضاع در شرایط انقلابی و پس زدن انقلابیون و خواسته‌های انقلابی شکل داده‌اند. هدف این احزاب مانند دو حزب اصلی کردستان عراق (اتحادیه‌ی میهنی و حزب دمکرات کردستان) تشکیل یک حکومت از بالای سر مردم و دور کردن توده‌ها از دخالت مستقیم در تعیین سرنوشت سیاسی خودشان است. امر فوری و‌ خطیر نیروهای انقلابی در شرایط کنونی تقویت آلترناتیو حکومت شورایی و ایجاد ارگانهای حاکمیت توده‌ای برای جلوگیری از شکست انقلاب است. این امر از هم اکنون با ایجاد تشکل‌های تو‌ده‌ای-کارگری برای رهبری اعتراضات و تقویت گفتمان مطالباتی زنان و مردان زحمتکش و ستمدیده در کنار خواست برحق سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن می‌شود. علاوه بر ایجاد تشکل‌های کارگری در کارخانه، لازم است که تشکل‌های توده‌ای مردمان استثمار شده و ستمدیده را در شهرها، روستاها، مدارس، بیمارستانها، دانشگاهها، محلات شهری و… بوجود آورد. این تشکل‌ها در آینده می‌توانند اداره‌ی امور را در کلیه‌ی مراکز تولیدی، خدماتی، آموزشی، شهری، تفریحی، توریستی و… به دست گیرند و عملا امکان دخالت مستقیم توده‌ها را در تعیین آینده سیاسی جامعه ممکن کنند. تشکل‌های نیرومند توده‌ای امروز، ارگانهای حاکمیت توده‌ای فردا خواهند بود. به همین جهت لازم است در کنار خواست برحق سرنگونی رژیم دیگر مطالبات زنان و مردان ستمدیده را در شعارها، بیانیه‌ها، رادیو و تلویزیون، شبکه‌های اجتماعی و… فرموله کنیم.
مطالبه‌ی آموزش رایگان، درمان رایگان، مسکن مناسب برای همگان، بالارفتن حداقل دستمزد، رفع تبعیض‌ و ستم‌های جنسیتی، ملی، عقیدتی و…، لغو آموزش ایدئولوژیک و‌ کوتاه کردن دست مذهب از زندگی خصوصی مردم، کار شایسته انسانی یا بیمه بیماری مکفی برای همگان، لغو خصوصی‌سازی‌ها در مدارس، دانشگاهها، کارخانه‌جات و کل جامعه، لغو حجاب اجباری، برابری کامل زن و‌ مرد در کلیه‌ی عرصه‌های قانونی، سیاسی، اقتصادی و زندگی اجتماعی، تامین آزادی بیان، نشر، مطبوعات و…، تامین حق ایجاد تشکل، تجمع، اعتراض و…، از جمله مطالباتی است که می‌تواند در راس مطالبات حداقلی تشکل‌های کارگری-توده‌ای قرار گیرند. ایجاد تشکل‌های کارگری در کارخانه‌ها و تشکل‌های توده‌ای معلمان، کارگران خدماتی، والدین و دانش‌آموزان در مدارس، تشکل‌های دانشجویی در دانشگاهها، تشکل‌های کارگران خدماتی، پرستاران و بیماران در بیمارستانها، تشکل‌های بازنشستگان، تشکل‌های زنان و جوانان در شهرها و محلات شهری اهرم پیگیری این مطالبات را هم امروز و هم در آینده تشکیل می‌دهد. معلمان و بازنشستگان در گذشته راه ایجاد این تشکل‌ها را به ما نشان داده‌اند و تلاش‌های نوینی در سراسر کشور برای ایجاد تشکل‌های توده‌ای جریان دارد که فراخوان «دختران پیشرو»، «دانش‌آموزان پیشرو»، «جوانان محلات تهران» و «جوانان محلات سنندج» از آن جمله‌اند. اگر می‌خواهیم هزینه‌هایمان برباد نرود، اگر نمی‌خواهیم آلترناتیوی از بالای سرمان (چه حاکمیت احزاب و چه هر نوع دیگری) شکل بگیرد، اگر می‌خواهیم آینده‌ی سیاسی خودمان را در یک حاکمیت توده‌ای، مردمی و شورایی رقم بزنیم؛ راهی نداریم جز آنکه به شکل متحد و‌ متشکل دیگر خواسته‌هایمان را در کنار خواست سرنگونی به پیش ببریم. با تسلیح عمومی توده‌ها، برچیدن کلیه‌ی نهادهای مسلح و سرکوبگر و ایجاد یک حاکمیت شورایی به سوی آزادی و برابری همه انسانها پیش برویم.
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate