این روزها، روزهای شور و امید است: شور زندگی و امید تغییر! قتل فجیع مهسا (ژینا) امینی، به وسیلهی ماشین وحشت و جنایت جمهوری اسلامی، و به رغم تصورات خام آنها که «صدا» را خفه و «شجاعت» را به بند کشیدهاند، مولود این روزهای شور و امید شد! روزهایی نه به روال روزهای معمول، که روزهایی «نامعمول» و از جنس دیگر! روزهایی که تاریخ میسازند؛ روزهایی که مردم کارگر و تُهیدست از بستر فلاکت و محرومیت سرمایهداری، و از متن استبداد موحش جمهوری اسلامی، سر بر میآورند و قدرت همبستهی خویش را تجربه میکنند؛ روزهایی که زنان چون ققنوس از خاکستر خویش برمیخیزند، سرود «زن، زندگی، آزادی» سر میدهند، آپارتاید جنسی و حجاب اجباری را به دور میافکنند، و ارکان حاکمیت وحوش اسلامی را به لرزش مرگ میاندازند.
این روزها، عزیزترین روزهای زندگی جامعهای است، که در چنگال یکی از ددمنشترین و کثیفترین رژیمهای سرمایهداری معاصر گرفتار بوده است؛ روزهایی که وقتی از راه میرسند، چون آفتابی درخشان جانهای خسته و آرزومند را مینوازند، شور زندگی میزایند، امید میآفرینند، همدلی و همگامی میآورند، و چنان چشماندازهای شیرین و دلپذیری میگشایند، که به طرز حیرتانگیزی از گنجایش فهم معمول خارج است.
واژهها از بیان شکوه این روزها، از تصویر شجاعت مردمی که جانهای شیفتهی خود را بر دست گرفته و خیابانها را در طلب آزادی، رفاه و آسایش و حُرمت شایستهی انسان – در جنگی نابرابر با گلههای وحش و وبش جمهوری اسلامی- به تسخیر در آوردهاند، عاجزند!
خیابانها را، اما، نمیباید «تنها» گذاشت! تا همینجا در «خیابانها»، کاری کارستان شده است! اکنون وقت تقویت بیشتر خیابانها، وقت دفاع از نیروی مردم معترض و حاضر در خیابانها، وقت تعرض قطعیتر به نظم سرمایه و رژیم اسلامی آن است! وقت آن است که طبقهی کارگر – همگام و همصدا با دختران و پسران خود در خیابانها- مراکز کار را در موسسات تولیدی، خدماتی، آموزشی و… به تعطیلی بکشاند؛ مزدوران سرمایه را بیرون براند؛ ادارهی این مراکز را به دست گیرد؛ و نظم سرمایه را مُختل سازد. ترکیب و تلفیق مبارزه در «خیابانها» و «مراکز کار»، گلههای وحش و وبش جمهوری اسلامی را بیش از این زمینگیر میکند، سرمایه را از نفس میاندازد، و سرانجام مرگ رژیم منحوس اسلامی را رقم میزند!
طبقهی کارگر در ایران، هزارها اعتراض و اعتصاب علیه ستم و استثمار سرمایهداری را در این سالهای نزدیک تجربه کرده است. کارخانهها را از کار انداخته است؛ راههای عبور و مرور را سد کرده است؛ مراکز آموزشی را به تعطیلی کشانده است؛ مزدوران و کارفرمایان سرمایه را از مراکز کار بیرون رانده است؛ …؛ این روزها، وقت از سرگیری همین اعتراضها و اعتصابها – در ابعاد سراسری، در اشکال رادیکال، و با هدف مبارزه علیه سرمایه و رژیم اسلامی آن- است. وجود شبکههای فعالین کارگری در گُسترهی مراکز کار در ایران، زمینههای مناسب ایجاد تشکلهای شورایی، تجربههای گرانقدر اندوخته شده از اعتراضها و اعتصابهای پیشین، و…، چنین حرکت سترگی را ممکن و مقدور میکند. این، ضرورت روزهای تاریخی حاضر هم هست!
هزاران گُل سرخ نثار مهسا (ژینا) و همهی آن جانهای شیفتهای که در این روزها – با سودای آزادی- به خاک و خون افتادند! از یادتان نمیکاهیم! ..
بیست و سوم سپتامبر ۲۰۲۲