تیتروار و گذرا
این نوشتار آگاهانە تیتروار و گذار بە نکاتی اشارە خواهد داشت کە بسیار بحث برانگیز است و جای تامل و دیالوگ دارد و بحث مفصل و مشروح در این مورد را بە دیالوگ میان میان فعالین و یا بە فرصت مناسبتری موکول می کند.
١- چرا کردستان؟چرا آذربایجان،خوزستان و یا بلوچستان نە؟
بە این خاطر کە آنچە کردستان را از نظر این نوشتار حائز اهمیت میکند نە زبان و فرهنگ ملی مختص و متفاوت؛
بلکە کیفیت مبارزاتی است کە بە دلایل تاریخی در این منطقە زمینە داشتە است و با شکست انقلاب ایران و پس از بیشتر از چهار دهە حاکمیت استبدادی جمهوری اسلام هنوز حفظ گشتە و در مواردی حتی رشد و بالندگی هم داشتە است.
٢-اگر این کیفیت متفاوت را بپذیریم چگونە آن را توضیح می دهیم؟
این کیفیت متفاوت بە شیوەای استعاری چون روییدن گل بر سنگلاخ است،یعنی شرایط زیست مردم و محرومیتهای شدید در زندگی اجتماعی همراە شدە است بە یک میل گستردە بە برانگاری،مقاومت،سازماندهی و آگاهی یابی سیاسی و اجتماعی و محیط زیستی در میان مردم.
(بە قول میشل فوکو هر جا کە قدرت بیشتر اعمال میشود مقاومت هم بیشتر است) با اینکە احزاب سیاسی در نزدیکی مرزهای کردستان ایران و در خاک کردستان عراق سازمان و بخشی از فعالیت خود را مستقر کردەاند،اما بسان کل اپوزسیون سراسری از حضور و فعالیت آزادانە در داخل خاک ایران محروم هستند.با همە آنچە ذکر شد هنوز هم تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر تک تک افراد این جامعە دارند و جای تامل است کە حتی تغیرات نسلی هم مانع این تاثیرات نشدە است.تاثیر مستقیم این اخراب در تشکیلات و سازماندهی خزبی درون این مرزها و در مراجعەی جوانان کردستان بە صفوف این احزاب جاری است و با هر افت و خیز و کم و زیادی در تمام سالهای حاکمیت حکومت اختناق جمهوری اسلامی ادامە داشتە و دارد؛
از دیگر سو تحت تاثیر غیر مستقیم این احزاب میل بە سازماندهی و کار گروهی و اجتماعی در راستای اهداف فرهنگی،محیط زیستی،حقوق بشری،صنفی،آموزشی و ورزشی بە شیوەای قابل توجهی وسیع و تاثیر گذار است.در کردستان هنجارها،ایدئولوژی و مشروعیت جمهوری اسلامی همیشە مردود بودە و این حکومت را چون بیگانە،اشغالگر و غاصب شناختە اند.
حکومت اسلامی هم از یک سو این منطقە را چون یک تهدید موجودیتی بە شیوەای متفاوتر از دیگر مناطق ایران ادارە کردە است،یعنی از یک سو آن را با تخهیزات و تعداد نیروهایی کە در دیگر مناطق ایران برای چندین استان مورد نیاز است ملیتاریزە کردە است و تبلیغات ذهرآگین و مداومی علیە این جامعە را انتشار دادە است و از دیگر سو در برخورد و تحمیل هنجارهایش در این منطقە تلورانس و تحمل بیشتری بە خرج دادە است تا بلکە بتواند مردم را از احزاب دور کند.
با همە آنچە کە ذکر شد نوبت بە سوال سوم و پاسخ آن میرسد.
٣- کردستان چگونە میتواند نقشی حیاتی در پیروزی خیزش فعلی ایران را بە عهدە بگیرد؟
آنچە را کە کردستان را بە عزیز(چشم)و راهبر (چراغ)ایران تبدیل کردە است ظرفیتهایی است کە در سطح سراسری جامعەی ایران تشنەی آن است.همە آنچە را کە در کردستان مهیا است،اما دیگر مناطق ایران فاقد آن است نقطەی کوری است کە پیروزی و عدم پیروزی و یا میشود گفت حداقل زمان این پیروزی را مبهم کردە است.
اگر در سطح سراسری سازمان و رهبری برای هماهنگی وجود داشت و میتوانست جامعە را با استفادە از سیاستها،تاکتیکها و سنتهای متفاوت مبارزاتی بە پیش برد افق پیروزی واضحتر می بود.
اما نقش کردستان در تاثیر نهادن بر پیروزی قیام سراسری از راە نشان دادن یک مدل گونە،یک ماکت است؛ از آنچە در سطح سراسری قابل شکل گیری است.
کردستان در اجرای ابتکاراها و شیوهای مبارزاتی متنوع،از جملە نافرمانیهای مدنی،دفاع مشروع،مدیریت شدە و مسئولانە نظامی،در سازمان دادن اعتصاب عمومی دارای تجربیات و سنتهای گرانبهایی بودە و هست کە جز در مورد اخیر در سطح سراسری توجەی شایستەای بە آن نشدە است،اما این شرایط و زمینەی ارزندەای کە جانباختن مهسا و جنبش برآمدە از آن برای نقش آفرینی جنبش کردستان ایجاد کردە است بهترین فرصت است کە از طریق مدل گونە گی جنبشی بە سراسر ایران منتقل شود.
هر پیشروی و دستاوردی،هر ابتکار و ظرفیتی از کار مشترک میان احزاب فعال در کردستان کە بە یک پیشروی در کردستان بیانجامد در سطح سراسری مدل گرفتە میشود و موجب ارتقای مبارزات بە سطح لازم خواهد شد.
سازماندهی و رهبری توام با همکاری میان احزاب و نهادهای مدنی کردستان چە در داخل و چە در خارج کشور بە دست آوردهای کلیدی می انجامد کە در سطح سراسری هم زمینەی پیشرویها بیشتر را فراهم کند.وظیفەی رهبری احزاب،نهادهای مدنی و تک تک فعالین بسی سنگینتر از گذشتە است.بدون شک دشمن هم بیکار ننشستە و از همین روزها بە فکر اجرای نقشەهای تفرقە افکنانە در داخل جامعەی کردستان و در میان ملتیهای مقیم در ایران خواهد بود..
سلام قادری
تورونتو٢٨ سپتامبر ٢٠٢٢
ششم مهر ١٤٠١
