روز ۲۶ شهریور مهسا امینی (ژینا) به دست گشت ارشاد و به بهانهی رعایت نکردن حجاب اسلامی به قتل رسید. خبر جانباختن ژینا به سرعت خشم و ناراحتی عمومی را در شبکههای اجتماعی برافروخت. در حالیکه نفرت و انزجار از این جنایت در جامعه موج میزد و زنان مردان خود را برای یک اعتراض عمومی وسیع آماده میکردند، مرکز همکاری احزاب کردستانی، جریان انشعابی از کومله-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری (تقوایی) در یک اقدام فرصت طلبانه و پیشدستانه فراخوان اعتصاب عمومی، «سکوت» و «نشستن در خانهها» را صادر کردند. بی دلیل نبود که این فرمان اپورتونیستی و پاسیفیستی (انفعال طلبانه) بلافاصله با اقبال دیگر انجمنها، چهرهها و جریانات ارتجاعی از نوع جریان مفتیزاده و جبههی متحد کرد در کردستان روبرو شد. در حقیقت استقبال جریانات ارتجاعی از این فرمان عجولانه و زودهنگام اعتصاب نه تنها نشانهی بیارتباط بودنشان با بخش مترقی و معترض جامعه است بلکه ثابت میکند که این جریانات و سیاستهایشان در مقایسه با مبارزاتی که در کف جامعه به پیش میرود فرسخها عقب مانده است. فرمان زود هنگام اعتصاب عمومی در این مورد مشخص و در شرایطی که تودهها مترصد شعلهور کردن خشم اعتراضی در کف خیابان بودند و در موقعیتی که هنوز این سنگر اعتراض -خیابان- تصرف نشده بود، مانند آب سردی عمل میکرد که بر آتش مردم انقلابی ریخته میشد. در مقابل، فراخوان اعتصاب عمومی سراسری در روز دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ بعد از گذشتن یک هفته از خیزش انقلابی تودههای ایران و کردستان و تلفیق اعتصاب عمومی با فراخوانهای اعتراضات خیابانی در همین روز تاکتیک و سیاست درستی است که از کف جامعه صادر شده است. بنابراین تفاوت این دو فراخوان اعتصاب عمومی در فاصلهی یک هفته به این برمیگردد که فراخوان دوم برعکس فراخوان اول از اعماق جامعه برمیخیزد و به نفع جامعه عمل میکند.
تجربهی اعتصاب عمومی از سنتهای جاافتادهی کومله-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران است که در سالهای (۱۶ مرداد ۱۳۸۴، ۲۳ شهریور ۱۳۸۹، ۲۱ شهریور ۱۳۹۷) با موفقیت برگزار شده است. اما اعتصاب عمومی مانند هر تاکتیک و ابزار مبارزهی دیگری اگر در زمان و مکان مناسبی بکار گرفته نشود میتواند به ضرر مردم مبارز عمل کند. فراخوان اعتصاب عمومی در شرایطی که تودهها هنوز فریاد اعتراضیشان را سرندادناند، فرصت اعمال اراده را پیدا نکردهاند و مهر خودشان بر تحولات سیاسی نزدهاند؛ هدفی ندارد جز آنکه ارادهی تودهها را از کار بیاندازد و آنها را از تعیین سرنوشت سیاسی خودشان دور نگه دارد. از طرفی، خلوت شدن خیابانهای اصلی در روز دوشنبه ۲۸ شهریور در بعضی از شهرهای کردستان باعث شد که نیروی سرکوب فرصت را غنیمت بشمارد و به راحتی و با شدت بیشتری معترضان خشمگین را زیر ضرب بگیرد و به بازداشتهای گستردهای در همین روز برای جلوگیری از تداوم اعتراضات در روزهای آینده دست بزند. جریانات مذکور که دستپاچه میخواستند این تاکتیک درست در گذشته را به نام خود مصادره کنند به چنان سیاست اشتباهی گرفتار آمدند که برای همیشه در سابقهی فرصتطلبیشان ثبت خواهد شد. برای مثال اعتصاب عمومیای که پس از قتل شوانه سید قادر و اعتصاب عمومیای که پس از اعدام زانیار مرادی، لقمان مردای و رامین حسینپناهی و موشک باران مقرات حزب دمکرات شکل گرفت، بر بستر حرکتهای اعتراضیای بود که در روزها و هفتههای قبلش سراسر کردستان را به لرزه درآورده بود. در حالیکه در اعتصاب اخیر -۲۸ شهریور ۱۴۰۱- تعجیل و فرصت طلبی باعث شد که تاکتیک اعتصاب عمومی در زمان نامناسبی بکار گرفته شود و روی همین حساب به سیاست اصلی تمامی محافظهکاران تبدیل شد.
کلید واژههای «سکوت» و «بازگشتن به خانه» در فراخوان جریانات عقب مانده و محافظهکار بیش از همه دل حاکمیت جمهوری اسلامی را شاد میکرد. حاکمیتی که در همان روز دوشنبه ۲۸ شهریور و در روزهای بعد با کابوس «شکستن سکوت» و سردادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» در شهرهای سقز و تهران روبرو شد و «خروج از خانه» و «تسخیر خیابانها» خواب را از چشم سرمایهداران و حکومتشان ربود. در همان روزی که مقرر بود به فرمان فرصتطلبان تودهها در خانهها بمانند، اعتراضات گستردهی خیابانی در سقز، سنندج، دیواندره و تهران جرقه خورد و بلافاصله تمام کشور را فراگرفت. همین واقعیات در ابعاد سراسری، فراکردستانی و در کف جامعه، سیاست عجولانه و نادرست اعتصاب در روز دوشنبه ۴ مهر را جلوی دیدگان فراخواندهندگان اعتصاب گرفت. با این حال خصوصیت تمام افراد و جریانات فرصت طلب شانه بالا انداختن، انکار و بستن چشم و گوش به روی واقعیات است.